النمل ٦٦
کپی متن آیه |
---|
بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَکٍ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ |
ترجمه
النمل ٦٥ | آیه ٦٦ | النمل ٦٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِدَّارَکَ»: به پایان آمده است. ته کشیده است. عاجز و ناتوان گشته است (نگا: تفسیر ابن کثیر، تفسیر کبیر). پیاپی آمده است. اصل این فعل (تَدَارَکَ) و ماضی باب تفاعُل است. «فِی الآخِرَةِ»: درباره آخرت. نسبت به آخرت. «عَمُونَ»: جمع (عَمی)، کوران. مراد کوردلان است. «إِدَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الآخِرَةِ»: آگاهی ایشان درباره قیامت به پایان آمده و ته کشیده است. دلائل و براهین پیاپی و فراوانی بر وجود قیامت بدیشان نموده شده و به دستشان رسیده است، ولی آنان از آنها رویگردان هستند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵۹ - ۸۱، سوره نمل
- انتقال از داستانهاى انبياء و اقوامشان به زمان خاتم الانبياء و احتجاج با كفار زمان اوصلى اللّه عليه و آله وسلم
- توضيح اينكه دعاى مضطر چون صادقانه است قطعا اجابت مى شود (امن يجيب المضطر اذادعاه و يكشف السوء)
- بيان فساد گفتار برخى مفسرين در ارتباط با آيه شريفه
- مقيد بودن اجابت به مشيت خدا منافاتى با استغراق ندارد
- خليفه بودن انسان در زمين مستلزم كشف سوء او و رفع موانع از پيش پاى اوست
- مقصود از اينكه فرمود: ((يبدء الخلق ثم يعيده ))
- بطور كلى در عالم وجود بطلان و نيستى راه ندارد
- نفى الوهيت آلهه مشركين از طريق نفى ربوبيت آنها و انحصار ربوبيت در خداى سبحان
- برهانى ديگر بر ابطال الوهيت آلهه مشركين با بيان اينكه آنان علمى به غيب و قيامتندارند
- توصيف بى خبرى و استعباد و انكار مشركين نسبت به قيامت
- معناى آيه : ((قل عسى ان يكون ردف لكم بعض الذى تستعجلون )) و مفاد كلمه ((عسى ))و امثال آن در كلام خداى تعالى
- بحث روايتى
- رواياتى در مراد از بندگان در (وسلام على عباد الذين اصطفى )
- روايتى كه در آن از جمله : ((و يجعلكم خلفاء الارض )) وجوب مطلق فرمانبرى از خليفه(حاكم ) استفاده شده و بيان مجعول بودن آن
- نقل و رد روايتى راجع به اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) علم غيب نداشته و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ «66»
بلكه علم مشركان در قيامت به كمال خواهد رسيد، بلكه آنان (امروز) دربارهى آن (آخرت) در شك هستند، بلكه نسبت به (چگونگى) وقوع آن كورند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (66)
چون حق تعالى نفى علم غيب نمود از بندگان و تأكيد آن فرمود به نفى شعور آنها به آنچه عاقبت ايشان است از بعث و نشور، بعد از آن به جهت مبالغه در نفى علم به آن اضراب فرمايد:
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ: بلكه نيك رسيده است علم ايشان در وقوع آخرت با وجود بر اين آنچنانكه حقّ دانستن است آن را ندانستند، پس چگونه عالم باشند به امور غيبى كه اصلا علم به اسباب آن ندارند. ابن عباس گفته: وصف آنها به استحكام و تكامل علم، بر سبيل تهكّم و سخريّه است به ايشان، چنانچه
جلد 10 - صفحه 73
شخصى از مسخره، جاهلترين مردمان را گويد چه خوب دانستهاى. نزد بعضى «ادراك» به معنى انتها و اضمحلال است، من قولهم: «ادركت الثّمرة لأنّها تلك غايتها الّتى عندها تنعدم» يعنى نيست و نابود گشته علم آنها به امور آخرت.
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها: بلكه ايشان در شك و ترديدند از وقوع آن، مانند كسى كه متحير باشد در امرى. بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ: بلكه ايشان از آخرت نابينا هستند، يعنى چشم دل آنها از مشاهده دلايل بعث و حشر پوشيده شده به جهت تفكر و تدبر ننمودن در آن.
تنبيه: اضرابات ثلاث بر تقدير تفسير اول تنزيل احوال آنها باشد، پس اول:
اضراب است از نفى شعور ايشان به وقت قيامت و وصف آنها به استحكام علم در امر آخرت به جهت مبالغه در علم نداشتن آنها به وقت آن يا به جهت تهكم. دوم:
مبالغه است در وصف آنها به شك و ريب در وقوع آخرت و برطرف ننمودن آن با قدرت. سوم: صفت آنها به عدم علم به كينونت قيامت و بصير نبودن آنان به آن. و ايراد آن به صورت ماضى براى تحقق وقوع آنست، يعنى آنچه امروز شك دارند روز قيامت به يقين دانند، زيرا روز قيامت، علم ضرورى براى تمام اهل محشر حاصل شود و احوال بعث را از ثواب و عقاب به چشم مشاهده كنند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (62) أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (63) أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (64) قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ (65) بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (66)
ترجمه
آيا كيست كه اجابت ميكند مضطر را چون بخواند او را و برميدارد بدى را و ميگرداند شما را جانشينان در زمين آيا خدائى با خدا است اندكى متذكر ميشويد
آيا كيست كه راه مينمايد شما را در تاريكيهاى بيابان و دريا و آنكه ميفرستد بادها را ببشارت پيشاپيش رحمتش آيا خدائى با خدا است برتر آمد خدا از آنچه شريك ميدانند
آيا كيست كه نخست ميآفريند خلق را پس اعاده ميدهد آنرا و كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمان و زمين آيا معبودى است با خدا بگو بياوريد دليلتان را اگر هستيد راستگويان
بگو نميداند هر كه در آسمانها و زمين است غيب را مگر خدا و نميدانند چه وقت برانگيخته ميشوند
بلكه بكمال رسد علمشان در آخرت بلكه آنها در شك ميباشند از آن بلكه آنها
جلد 4 صفحه 160
از آن كورانند.
تفسير
خداوند منّان بعد از بيان نعم بى پايان خود اشاره بدليل توحيد ارتكازى عمومى فرموده باين تقريب كه هر كس هر دينى دارد وقتى بيچاره و درمانده و مضطر و از همه جا رانده شد قهرا متوسل بيك مبدء غيبى ميشود و ميبينيم رفع گرفتارى و دفع همّ و غم و كشف كر به از او ميشود و بدى حالش مبدل بخوبى ميگردد آيا كيست آن قادر توانائى كه در اين قبيل مواقع دستگيرى كند از بنده جز خداى يگانه كه بندگان خود را وارث زمين و جانشين امم ماضيه قرار داده و نميخواهد آنها را بيچاره و درمانده به بيند با آنكه متوجه باو شدهاند و از غير او نااميد و باو اميدوارند آيا غير از او خدائى هست كه چنين قدرتى داشته باشد و با اين وضوح امر بعد از رفع گرفتارى باز شما مردم كمى متذكر مىشويد كه چنين خداى مهربانى داريد و كمى شكرگزارى ميكنيد از نعم بىپايان حق و بعضى يذّكّرون بيا و تشديد ذال قرائت نمودهاند يعنى با وجود اين مشركين كمى متذكر ميشوند و در هر حال لفظ ما زائده است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در شأن قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و او است بخدا آن مضطرى كه وقتى نماز بخواند در مقام دو ركعت و بخواهد از خدا اجابت ميكند و بر طرف ميفرمايد بدى را و قرار ميدهد او را خليفه در زمين و در روايتى ديگر ذكر شده كه اول كسيكه با او بيعت مىكند جبرئيل عليه السّلام است و پس از او سيصد و سيزده مرد و ظاهرا مراد بيان فرد اجلى باشد از مضطر و خليفه خدا در زمين و اجابت دعا و نيز بتجربه قطعيه رسيده كه در بيابان و دريا گاه ميشود كه بسبب تاريكى و غيره مردم راه را گم ميكنند ناگاه از غيب وسيلهاى براى ارائه طريق ميرسد كه انسان مبهوت ميشود اين كه بود و چه بود و از كجا آمد و بكجا رفت و قبل از نزول باران گاهى بادهائى ميوزد كه از آن فهميده ميشود كه باران ميآيد در صورتى كه مردم محتاج باشند بخبر داشتن حتى حيوانات هم با خبر ميشوند و تدارك نزول آنرا مينمايند آيا كيست كه اين عنايات را به بندگان خود دارد جز خداى مهربان يگانه آيا بتهاى بى شعور چنين قدرتى و محبّتى دارند واضح است كه خداوند منزّه است از اين قبيل شركاء و احتياج بكمك كسى ندارد چه رسد
جلد 4 صفحه 161
باين ناكسان و نيز روزى شما بندگان كه بأسباب آسمانى و زمينى براى شما فراهم ميشود و معلوم است كه همه آنها وسائل يك اداره هستند آيا كيست مدير اين اداره غير از خداى يگانه كه شما را بدوا خلق فرموده و روزى شما را بعهده گرفته و بعدا ميميراند و باز در آخرت اعاده ميدهد براى تكميل نعمت آيا بتهاى فاقد همه چيز اين اسباب را تهيه نموده و مينمايند يا قدرت بر ايجاد و افناء و اعاده دارند اگر دليلى بر ادّعاء خودتان داريد كه اين جمادات توانائى بر اين امور دارند يا ميتوانند دخالتى داشته باشند بياوريد چون ادعاء بى دليل بهيچ وجه مسموع و مورد قبول عقلاء نيست و نخواهد بود و براى افاده اختصاص كمال علم بذات احديّت و جواب سؤال كفار از وقت اعاده خلق به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد هيچ كس در آسمان و زمين علم غيب ندارد و از آتيه خبردار نيست جز خدا و مردم نميدانند چه وقت مبعوث ميشوند براى مجازات اعمالشان بلكه بتدريج تدارك و تكميل ميشود علم آنها تا روز قيامت كه مشهود ميگردد اوضاع آنعالم و خصوصيّات آن نشئه و ديگر براى احدى شبههئى از هيچ جهت در آن باقى نميماند بلكه فعلا در شك و حيرتند از وقت و كيفيّت و احوال آن بلكه بكلّى منكر و كور از ديده بصير تند خلاصه آنكه مردم تا در دنيا هستند بعضى عالمند ولى بأدلّه و امارات كه بايد بتدريج بدرجه كمال برسند و بعضى متحيّر و شك زده و سر گردانند و بعضى بكلى جاهل و غافل و نادانند كه تصوّر ميكنند اصلا آخرتى نيست دسته اول ناجى و دو دسته ديگر هالكند ولى دسته اخيره اسوء حالا ميباشند كه بجهل مركّب گرفتار هستند و كلمه ادّارك تدارك بوده تاء در دال ادغام شده و همزه زياد گشته و بعضى بدون الف با تخفيف دال و تشديد آن قرائت نمودهاند و قمى ره در تفسير اين جمله فرموده مراد آنستكه عالم شدند چيزيرا كه جاهل بودند در دنيا و معلوم است كه مراد از لفظ ماضى مستقبل است و در نهج البلاغه است كه روزى امير المؤمنين عليه السّلام از بعضى امور آينده خبر داد كسى عرض كرد يا امير المؤمنين خدا بتو علم غيب عطا فرموده حضرت خنديد و فرمود اين علم غيب نيست اين علمى است كه از عالمى آموخته شده جز اين نيست كه علم غيب علم بوقت قيامت است و آنچه خداوند در آيه انّ اللّه عنده علم السّاعه تا
جلد 4 صفحه 162
آخر شمرده است و غير آنها را خدا به پيغمبرش آموخته و او بمن و دعا فرموده كه در سينه من بماند و فراموش نشود و تكميل مراتب علم از ادراك بشهود و از آن بتحقّق سابقا ممثّل و مصوّر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَلِ ادّارَكَ عِلمُهُم فِي الآخِرَةِ بَل هُم فِي شَكٍّ مِنها بَل هُم مِنها عَمُونَ (66)
بلكه بمقام درك و يقين ميرسد علم آنها در آخرت بلكه اينها در دنيا در شك هستند از آخرت بلكه اينها چشم بسته و كورند هيچ نظر بآخرت ندارند.
توضيح كلام از براي علم سه مرتبه است: علم اليقين، عين اليقين، حق اليقين. مرتبه اولي از آثار پي بمؤثر بردن است مثل اينكه از دود و حرارت پي بوجود آتش ميبري، از صنع پي بوجود صانع، از بناء پي بوجود بنا، از فعل پي بوجود فاعل، اينکه را تعبير بدليل و برهان و منطق ميكنند دليل دال بر مدلول است و مرتبه ثانيه آنكه بحس و حواس ظاهره درك ميشود که بچشم ميبيند آتش را و بگوش صداي زفير آن را ميشنود و بحس حرارت او را درك كند که محسوس باشد مرتبه ثالثه آنكه در ميان آتش باشد و بسوزد. امر آخرت در دنيا احتياج بدليل و برهان و منطق دارد اثبات آن و اينکه فرع اثبات وجود حق تعالي و معرفة بانبياء که از آثار قدرت حق که در آيات قبل بيان فرموده معرفت بوجود خالق آنها و توحيد حضرت حق پيدا ميشود و از معجزات صدق انبياء ثابت ميگردد پس از اينکه دو امر چون خبر دادند از آخرت يقين پيدا ميشود که اينکه را علم اليقين مينامند ولي فرداي قيامت چه سر از خاك برآرند و اوضاع محشر را مشاهده كنند بهشت و جهنم و صراط و ميزان و تطاير كتب و ملائكه رحمت و غضب و ساير خصوصيات آن را مشاهده كنند، مصداق:
(بَلِ ادّارَكَ عِلمُهُم فِي الآخِرَةِ) ميشود که مقام عين اليقين و بسا مقام معرفت در همين عالم بجايي ميرسد که مشاهده احوال قيامت نصب العين او است مثل زيد بن حارثه که پيغمبر فرمود
«كيف اصبحت»
گفت «اصبحت موقنا» فرمود
«ما علامة يقينك»
گفت الان صداي نفير جهنم و نغمههاي بهشت را ميشنوم. مثنوي ميگويد که گفت الان كساني که جهنمي هستند و بهشتي ميشناسم اجازه ميفرمايي بگويم «لب گزيدش مصطفي يعني که بس» و
جلد 14 - صفحه 173
موقعي که وارد بهشت و جهنم ميشوند مقام حق اليقين است که متنعم يا معذب هستند.
(بَل هُم فِي شَكٍّ مِنها) و بر فرض از قول انبياء و قرآن مجيد شك داشته باشند بحكم عقل چون احتمال خطر ميرود، دفع ضرر محتمل واجب است بايد بروند و تحقيق كنند و حق و باطل را از هم جدا كنند مثل احتمال سارق و قطاع طريق و حيوانات موذيه که عقل ميگويد تا قطع به نبود آنها پيدا نشود اقدام نكند و بايد فحص كرد لكن اينها علاوه از اينكه شك دارند در مقام تحقيق و فحص برنميايند.
(بَل هُم مِنها عَمُونَ) كورند كأنه ابدا خبري ندارند و بگوش آنها نخورده چنان هوي و هوس و شهوت چشم و گوش آنها را بسته بسيار مورد تعجب است در امر دنيا بمجرد احتمال نفع در مقام تحصيلش ميدوند و بمجرد احتمال ضرر فرار ميكنند و در امر آخرت كور و كر هستند مراد كوري قلب است چنانچه ميگويي كور باطن و در قرآن ميفرمايد إِنَّهُم كانُوا قَوماً عَمِينَ (اعراف آيه 64).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 66)- سپس در باره عدم آگاهی مشرکان از قیامت و شک و تردید و بیخبریشان میفرماید: «آنها اطلاع صحیحی در باره آخرت ندارند بلکه در اصل آن شک دارند بلکه نسبت به آن نابینایند»! (بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ).
چرا که نشانههای آخرت در زندگی همین دنیا نمایان است: باز گشت زمین مرده به حیات در فصل بهار، بارور شدن درختانی که در فصل زمستان از کار افتاده بود و مشاهده عظمت قدرت خدا در مجموعه آفرینش، همگی دلیل بر امکان زندگی پس از مرگ است، اما آنها همچون نابینایان از کنار این صحنهها میگذرند.
نکات آیه
۱ - دانش و معرفت درباره آخرت، خارج از محدوده توان کافران (بل ادّرک علمهم فى الأخرة) «تدارُک» (مصدر «إدارک») عبارت است از پیوستن اجزاى شىء به آن شىء به گونه اى که از آن اجزا، چیزى باقى نمانده باشد. «ادّارک علمهم فى الأخرة»; یعنى، آنها (کافران) دانششان مصروف جاى دیگرى شده و چیزى از آن باقى نمانده است تا بتوانند آن را درباره آخرت به کار برند. بنابراین آنان نه مجال آن را دارند که با دلایل علمى، آخرت را رد کنند و نه مجال آن را دارند که با برهان هاى یقینى آن را اثبات کنند.
۲ - مصروف داشتن همه تلاش هاى علمى و فکرى در امور دنیایى درپى دارنده خطر محروم شدن از درک حقایق اخروى (بل ادّرک علمهم فى الأخرة) کافران بدان علت از فهم و درک امور اخروى ناتوان شدند که تمام توان علمى خود را خرج دنیایشان کردند.
۳ - منکران معاد، ناتوان از رد علمى و یقینى آن (بل ادّرک علمهم فى الأخرة) ضمیر «علیهم» به منکران معاد بازمى گردد. بنابراین خداوند در رد آنان مى فرماید: انکار آنها، انکار علمى و مبتنى برپایه برهان نیست و با همه دلایلى که به خیال خود مى آورند، باز هم یقین به عدم قیامت پیدا نخواهند کرد.
۴ - کافران، گرفتار شک و تردید درباره آخرت (بل هم فى شکّ منها)
۵ - منکران آخرت، مردمى کور باطن و فاقد بصیرت (بل هم منها عمون) «عمى» (مفرد «عمون») یعنى کور، و مقصود از کورى در آیه، کورى دل است و نه کورى سر.
۶ - کور باطنى، ریشه تردیدها و حیرت کافران در مورد قیامت و مسائل آن (بل هم فى شکّ منها بل هم منها عمون) «عمون» نظر به چشم ظاهر ندارد; بلکه عدم بینش و بصیرت کافران را مى رساند که در نتیجه آن، آنها گرفتار شک و تردید و حیرت و سرگردانى اند.
موضوعات مرتبط
- آخرت: شک به آخرت ۴; عوامل شک به آخرت ۶; کوردلى مکذبان آخرت ۵
- حقایق: زمینه محرومیت از درک حقایق ۲
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۲
- کافران: آثار کوردلى کافران ۶; جهل کافران ۱; شک کافران ۴; عجز کافران ۱; عوامل شک کافران ۶; کافران و آخرت ۱، ۴
- معاد: ضعف علمى مکذبان معاد ۳; عجز مکذبان معاد ۳
منابع