الرّس
ریشه کلمه
- رس (۲ بار)
قاموس قرآن
[فرقان:38]. [ق:12]. رسّ در لغت به معنى اثر جزئى و اول تب و دفن مرده و غيره آمده است ولى ملاحظه آيه نشان مىدهد كه مراد از آن در قرآن كريم محلى است كه قومى بدان نسبت داده شدهاند در نهج البلاغه خطبه 180 آمده «اَيْنَ اَصْحابُ مَدائِنِ الرَّسِّ الَّذينَ قَتَلُوا النِّبِيِينَ» از فرمايش امام «عليه السلام» بدست مىآيد كه شهرهائى بوده بنام شهرهاى رّس گه مردم آنها پيامبرانشان را كشتهاند. از دو آيه فوق كه اصحاب رّس در رديف اهل عذاب از عاد و ثمود نقل شده بدست مىآيد كه آنها در اثر عذاب آسمانى هلاك شده و از بين رفتهاند و ما بعد آيات درباره هلاكت آنها صريح است. به نظر مىآيد مراد از رّس رودخانه ارس فعلى است كه در شمال آذربايجان بطول 800 كيلو متر از كوههاى ارض روم در تركيه سرچشمه گرفته پس از عبور از دشت مغان به رود كورا متصل مىگردد و به درياى خزر مىريزد. قسمت عمده آن مرز ايران وشوروى است. در قسمتى از كرانههاى اين رود بزرگ، تمدّنى وجود داشته كه فعلاً از بين رفته است و مدائن رّس در نهج البلاغه عبارت از همان تمدّن و شهرهاست. محمد عبده در شرح جمله فوق از نهج البلاغه تصريح كرده كه مراد ار رّس رود ارس فعلى در آذربايجان است. در صافى از قمى نقل كرده رّس نهرى است در ناحيه آذربايجان. در الميزان از عيون اخبار الرضا «عليه السلام» از على «عليه السلام» حديثى را بدين صورت تلخيص كرده كه: اصحاب رّس درخت صنوبر را عبادت مىكردند و به آن شاه درخت مىگفتند آن را يافت پسر نوح در كنار چشمهاى كه به آن روشن آب مىگفتند كاشته بود. آن قوم را دوازده شهر بود در كنار نهرى كه آن را رّس مىگفتند نام آن شهرها عبارت بود از آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردين، اردىبهشت، خرداد، مرداد، تير، مهر، شهريور، عجم نام ماههاى خود را از نام آن شهرها گرفته است. در هر شهر از آن صنوبر دانهاى كاشته و آب چشمه فوق را بر آن جارى كردند آب آن چشمه را بر خود و چهار پايان تحريم كردند و هر كه از آن چشمه مىخورد مىكشتند و عقيده داشتند آن چشمه زندگى خدايان است و كسى حق ندارد از حيات خدايان كسر كند. در هر شهر براى خود عيدى قرار دادند، روز عيد كنار آن صنوبر رفته مراسم و قربانى به راه انداختند آنگاه گوشت قربانى را در آتشى مىانداختند و وقت ارتفاع دود آن، به درخت سجده مىكردند و تضرّع و ناله مىنمودند... اين بود عادت آنها در شهرها و چون وقت عيد شهر بزرگشان فرا مىرسيد و در آن پادشاهان به نام اسفندار سكونت داشت اهل شهرها به آنجا آمده دوازده روز عيد مىگرفتند... خداوند پيامبر بر آنها مبعوث كرد به او ايمان نياوردند. وى دعد كرد درخت صنوبر خشكيد، اين عمل را سخت ناپسند شمردند... تصمصم به قتل پيامبر گرفتند، چاهى كنده وى را در آن افكنده و سر آن را گرفتند پيوسته ناله او مىشنيدند كه فوت شد پس از اين كار خداوند عذابى فرستاد و همه را از بين برد. مشروح اين حديث در تفسير برهان از مرحوم صدوق و نيز در صافى از عيون اخبار نقل شده و نيز در برهان و صافى نقل شده از جمله كارهاى ناپسند اصحاب رّس مساحقه زنان بود، ايضاً حديث فوق را محم بن عبده در شرح نهج البلاغه از سيد رضى از على «عليه السلام» نقل كرده است. طبرسى از عكرمه نقل كرده: رّس چاهى است كه آنها پيامبر خود را در آن دفن كردند. از وهب نقل كرده اصحاب رّس قوم شعيب است و ايضاً گفتهاند شهرى است در يمامه و چاهى در انطاكيه و از حضرت صادق «عليه السلام» آورده كه زنان اصحات رّس اهل مساحقه بودند. ناگفته نماند شايد مراد از مجوس كه در آيه 17 سوره حج آمده اصحابرّس باشند و يا مجوس از اخلاف آنها باشد .