افْتَدَت
ریشه کلمه
- فدى (۱۴ بار)
قاموس قرآن
عوض. يعنى عوضى كه انسان از براى خود مىدهد. همچنين است فديه و فداء [بقره:229]. گناهى بر آن دو نيست در آنچه زن آن را عوض داده مقصود آن است كه زن چيزى در عوض طلاق گرفتن بدهد. [بقره:184]. و بر آنان كه به مشقت زياد روزه مىگيرند عوضى است و آن طعام فقير است. [محمّد:4]. بندها را محكم كنيد (و اسير گيريد) و پس از آن منت نهيد يا فدا وعوض گيريد (و آزادشان كنيد). [بقره:85]. «تُفادُوهُمْ» را بعضى «تفدوهم» خواندهاند طبرسى فرموده: وجه بينالاثنين بودن آن است كه فعلى از جانب اسير گيرنده واقع مىشود و آن تحويل اسير است و فعلی از جانب اسیر كه دفع فديه است يعنى: اگر آنها در حال اسارت پيش شما آمدند فديه داده و آنها را آزاد مىكنيد حال آنكه اخراجشان بر شما حرام است. در قرآن فقط يكبار آمده كه عوض را كسى از جانب ديگرى بدهد. [صافات:107]. رجوع شود به «ابراهيم» فصل قربانى.