احْصُرُوهُم
ریشه کلمه
قاموس قرآن
تنگ گرفتن (مفردات) قاموس آن را تنگ گرفتن و حبس گفته است [توبه:5] بگيريد آنها را و حبس كنيد. [بقره:273] فقرائيكه در راه خدا ممنوع و محبوس شدهاند [بقره:196] پس اگر از ادامه حجّ ممنوع شديد آنچه ميسّر باشد قربانى كنيد . راغب گويد: حصر و احصار به معنى از طريق بيت (كعبه) است. احصار در منع ظاهر مثل دشمن و منع باطن مثل هر دو گفته مىشود ولى حصر فقط در منع باطن است آيات «فَاِنْ اُحْصِرْتُمْ»، «لِلْفذقَراءِ الَّذينَ اُحْصِروا» به هر دو از منع ظاهر و باطن محمول است . حَصَرْ (بر وزن فرس) به معنى تنگى است (صحاح) [نساء:90] يا بر شما آمدند كه سينه هايشان تنگ شده از اينكه با شما بجنگند. ماجعه به اقرب الموارد نشان مىدهد كه فعل حَصَرَ از باب ضَرَبز يَضْرِبُ و نَصَرَ يَنْصُرُ به معنى تنگ گرفتن و منع و حبس و مصدر آن بر وزن (فلس) است و از باب عَلِمَ يَعْلَمُ به معنى تنگ شدن و مصدر آن بر وزن فرس است. و همچنين دو باب اوّل و باب افعال هر دو متعدىاند و از ابو عمرو و شيبانى نقل مىكند كه: حصر و احصر هر دو به معنى حبس است . [اسراء:8] حصير را سجن و محبس گفتهاند و اين بدان علّت است كه جهنّم شخص را ممنوع و محبوس مىكند و حصير به معناى فاعل و تنگ گيرنده است و حصير به معناى فاعل و تنگ گيرنده است يعنى: جهنّم را براى كفّار زندان قرار داديم . [آل عمران:39] گفتهاند حصور كسى است كه خود را از جماع باز دارد يا كسيكه نزد زنان نيايد و آنكه در از بين بردن غريزه جنسى خود را به زحمت افكند ولى اينها با ظاهر آيه و واقعيّت دين جور در نمىآيد بهتر است گفته شود: حصور كسى است كه خود را از مشتهيّات نفس بياز دارد يعنى: پارسا. و آن صيغه مبالغه است .