ریشه وثق
تکرار در قرآن: ۳۴(بار)
قاموس قرآن
وُثُوق، ثِقَهْ به معنى اعتماد است. «وَثِقَ بِهِ وُثوُقاً وثِقَهً» يعنى به او اعتماد كرد. وَثاقَةً به معنى محكم وثابت شدن است «وَثُقَ وَثاقِةً: قوى وثبت» فعل اولى از باب حَسِبَ يَحْسِبُ و فعل دومى از باب كَرُمَ يَكْرُمُ مىباشد. مُواثَقَه: معاهده محكم. [مائده:7]. ياد كنيد پيمان اكيد خدا را كه از شما پيمان گرفته است. ايثاق: بستن. «اَوْثَقَهُ فِى الْوِثاقِ ايثاقاً» يعنى او را به ريسمان بست [فجر:25-26]. وَثْاق مصدر است به معنى بستن چنانكه طبرسى گفته ضمير (عَذابَهُ - وَثاقَهُ) چنانكه گفتهاند راجع به خدا است يعنى: آن روز كسى مانند عذاب خدا عذاب نمیکند و کسی مانند بستن خدا نمىبندد. *** وِثَاق: به كسرو فتح اول چيزى است كه باآن مىبندند مانند زنجير و ريسمان. و نيز مصدر است چنانكه از مجمع نقل شد. [محمّد:4]. چون كافران را از كار انداخته و اسير گرفتيد ريسمان را محكم كنيد. مَوْثِق: (به فتح ميم وكسرثاء) و ميثاق به معنى پيمان اكيد است [يوسف:66]. گفت: هرگز او را باشما نخواهم فرستاد تا پيمان محكمى از خدا بدهيد كه او را بياوريد. موثق سه بار در قرآن مجيد آمده است [يوسف:66-80]. ميثاق: چنانكه گفته شد به معنى پيمان محكم است [بقره:83]. راغب مىگويد: ميثاق پيمانى است كه با سوگند و عهد تأكيد شده باشد. مىشود گفت: ميثاق مصدر نيز بكار مىرود به معنى محكم كردن چنانكه در جوامع الجامع و كشاف در ذيل آيه [بقره:27]. گفته است. ضمير «ميثقاقِه» اگر به «عهد» برگردد معنى اين است كه پيمان خدا را بعد از استوار كردن آن مىشكنند و اگر راجع به «الله» باشد منظور محكم كردن خدا است بنظر نگارنده ضمير راجع به «الله» و مفعول ميثاق كه «عهد» باشد محذوف است يعنى عهد خدا را نقض مىكنند پس از آنكه خدا آن را بوسيله ارسال رسل محكم و استوار كرده است در «عهد» گفتهايم كه ظاهرا مراد از عهد فهم و عقل و درك بشر است كه در ذات او گذاشته شده و مراد از ميثاق محكم كردن آن است بوسيله انبياء و رسل عليهم السلام.
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
مِيثَاقِهِ | ۲ |
مِيثَاقَکُمْ | ۴ |
مِيثَاقَ | ۵ |
الْوُثْقَى | ۲ |
مِيثَاقاً | ۳ |
مِيثَاقٌ | ۳ |
بِمِيثَاقِهِمْ | ۱ |
مِيثَاقَهُمْ | ۴ |
مِيثَاقَهُ | ۱ |
وَاثَقَکُمْ | ۱ |
مِيثَاقُ | ۱ |
مَوْثِقاً | ۲ |
مَوْثِقَهُمْ | ۱ |
الْمِيثَاقَ | ۱ |
الْوَثَاقَ | ۱ |
يُوثِقُ | ۱ |
وَثَاقَهُ | ۱ |