تفسیر:نمونه جلد۱۱ بخش۶۷
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۱۲۵ - ۱۲۸
آيه و ترجمه ادْعُ إِلى سبِيلِ رَبِّك بِالحِْكْمَةِ وَ الْمَوْعِظةِ الحَْسنَةِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ إِنَّ رَبَّك هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضلَّ عَن سبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(۱۲۵) وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئن صبرْتمْ لَهُوَ خَيرٌ لِّلصبرِينَ(۱۲۶) وَ اصبرْ وَ مَا صبرُك إِلا بِاللَّهِ وَ لا تحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَك فى ضيْقٍ مِّمَّا يَمْكرُونَ(۱۲۷) إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوا وَّ الَّذِينَ هُم محْسِنُونَ(۱۲۸) ترجمه : ۱۲۵ - با حكمت و اندرز نيكو به سوى راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به طريقى كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن ، پروردگار تو از هر كسى بهتر مى داند چه كسانى از طريق او گمراه شده اند و چه كسانى هدايت يافته اند. ۱۲۶ - و هر گاه خواستيد مجازات كنيد تنها به مقدارى كه به شما تعدى شده كيفر دهيد. و اگر شكيبائى پيشه كنيد اينكار براى شكيبايان بهتر است . ۱۲۷ - صبر كن و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد، و بخاطر (كارهاى ) آنها اندوهگين مباش و دلسرد مشو، و از توطئه هاى آنها در تنگنا قرار مگير. ۱۲۸ - خداوند با كسانى است كه تقوى پيشه مى كنند و كسانى كه نيكوكارند.
تفسير : ده دستور مهم اخلاقى در مقابله با مخالفان در لابلاى آيات مختلف اين سوره بحثهاى گوناگونى گاهى ملايم و گاهى تند، با مشركان و يهود و بطور كلى با گروههاى مخالف به ميان آمد، مخصوصا در آيات اخير عمق و شدت بيشترى داشت . در پايان اين بحثها كه پايان سوره «نحل » محسوب مى شود يك رشته دستورات مهم اخلاقى از نظر برخورد منطقى ، و طرز بحث ، چگونگى كيفر و عفو، و نحوه ايستادگى در برابر توطئه ها و مانند آن ، بيان شده است كه مى توان آن را به عنوان اصول تاكتيكى و روش مبارزه در مقابل مخالفين در اسلام نامگذارى كرد و به عنوان يك قانون كلى در هر زمان و در همه جا از آن استفاده نمود. اين برنامه در ده اصل خلاصه مى شود كه با توجه به آيات مورد بحث به ترتيب زير است : ۱ - نخست مى گويد: «به وسيله حكمت به سوى راه پروردگارت دعوت كن » (ادع الى سبيل ربك بالحكمة ). «حكمت » به معنى علم و دانش و منطق و استدلال است ، و در اصل به معنى منع آمده و از آنجا كه علم و دانش و منطق و استدلال مانع از فساد و انحراف است به آن حكمت گفته شده ، و به هر حال نخستين گام در دعوت به سوى حق استفاده از منطق صحيح و استدلالات حساب شده است ، و به تعبير ديگر دست انداختن در درون فكر و انديشه مردم و به حركت در آوردن آن و بيدار ساختن عقلهاى خفته نخستين گام محسوب مى شود. ۲ - «و به وسيله اندرزهاى نيكو» (و الموعظة الحسنة ). و اين دومين گام در طريق دعوت به راه خدا است ، يعنى استفاده كردن از
عواطف انسانها، چرا كه موعظه ، و اندرز بيشتر جنبه عاطفى دارد كه با تحريك آن مى توان توده هاى عظيم مردم را به طرف حق متوجه ساخت . در حقيقت حكمت از «بعد عقلى » وجود انسان استفاده مى كند و موعظه حسنه از «بعد عاطفى ». و مقيد ساختن «موعظه » به «حسنه » شايد اشاره به آن است كه اندرز در صورتى موثر مى افتد كه خالى از هر گونه خشونت ، برترى جوئى ، تحقير طرف مقابل ، تحريك حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد، چه بسيارند اندرزهائى كه اثر معكوسى مى گذارند به خاطر آنكه مثلا در حضور ديگران و توام با تحقير انجام گرفته ، و يا از آن استشمام برترى جوئى گوينده شده است ، بنابراين موعظه هنگامى اثر عميق خود را مى بخشد كه حسنه باشد و به صورت زيبائى پياده شود. ۳ - و با آنها (يعنى مخالفان ) به طريقى كه نيكوتر است به مناظره پرداز (و جادلهم بالتى هى احسن ). و اين سومين گام مخصوص كسانى است كه ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستى انباشته شده و بايد از طريق مناظره ذهنشان را خالى كرد تا آمادگى براى پذيرش حق پيدا كنند. بديهى است مجادله و مناظره نيز هنگامى مؤ ثر ميافتد كه «بالتى هى احسن » باشد، حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى بر آن حكومت كند و از هر گونه توهين و تحقير و خلافگوئى و استكبار خالى باشد، و خلاصه تمام جنبه هاى انسانى آن حفظ شود.
و در پايان آيه نخستين اضافه ميكند: پروردگار تو از هر كسى بهتر مى داند چه كسانى از طريق او گمراه شده و چه كسانى هدايت يافته اند (ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين ). اشاره به اينكه وظيفه شما دعوت به راه حق است ، از طرق سه گانه حساب شده فوق ، اما چه كسانى سرانجام هدايت مى شوند، و چه كسانى در طريق ضلالت پافشارى خواهند كرد آن را تنها خدا ميداند و بس . اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از اين جمله بيان دليلى باشد براى دستورات سه گانه فوق يعنى اينكه خداوند در مقابله با منحرفان اين سه دستور را داده است به خاطر آن است كه او ميداند عامل تاثير در گمراهان و وسيله هدايت چه عاملى است . ۴ - تاكنون سخن از اين بود كه در يك بحث منطقى ، عاطفى و يا مناظره معقول با مخالفان شركت كنيم ، اما اگر كار از اين فراتر رفت و درگيرى حاصل شد، آنها دست به تعدى و تجاوز زدند، در اينجا دستور ميدهد: اگر خواستيد مجازات كنيد فقط به مقدارى كه به شما تعدى شده كيفر دهيد و نه بيشتر از آن (و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ). ۵ - ولى اگر شكيبائى پيشه كنيد و عفو و گذشت ، اين كار براى شكيبايان بهتر است (و لئن صبرتم لهو خير للصابرين ). در بعضى از روايات ميخوانيم كه اين آيه در جنگ احد نازل شده ، هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وضع دردناك شهادت عمويش حمزة بن عبد المطلب را ديد (كه دشمن به كشتن او قناعت نكرده ، بلكه سينه و پهلوى او را با قساوت عجيبى دريده ، و كبد يا قلب او را بيرون كشيده است ، و گوش و بينى او را قطع نموده بسيار
منقلب و ناراحت شد) و فرمود: اللهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان على ما ارى : خدايا حمد از آن تو است و شكايت به تو مى آورم ، و تو در برابر آنچه مى بينم يار و مددكار مائى . سپس فرمود: لئن ظفرت لامثلن و لامثلن و لامثلن : اگر من بر آنها چيره شوم آنها را مثله مى كنم ، آنها را مثله مى كنم ، آنها را مثله مى كنم (و طبق روايت ديگرى فرمود هفتاد نفر آنها را مثله خواهم كرد). در اين هنگام آيه نازل شد (و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين ). بلافاصله پيامبر عرض كرد: اصبر اصبر: خدايا صبر مى كنم ، صبر مى كنم ! با اينكه اين لحظه شايد دردناكترين لحظه اى بود كه در تمام عمر بر پيامبر گذشت ، ولى باز پيامبر بر اعصاب خود مسلط گشت و راه دوم كه راه عفو و گذشت بود انتخاب كرد. و چنانكه در تاريخ در سر گذشت فتح مكه مى خوانيم ، آن روز كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر اين سنگدلان پيروز و مسلط شد فرمان عفو عمومى صادر كرد، و به وعده خودش در جنگ احد وفا نمود. و به راستى اگر انسان بخواهد نمونه عالى بزرگوارى و عواطف انسانى را ببيند بايد داستان احد را در كنار داستان فتح مكه بگذارد و آن دو را با هم مقايسه كند. شايد تاكنون هيچ ملت پيروز مسلطى با قوم شكست خورده اين معامله اى را كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مسلمانان پس از پيروزى با مشركان مكه كردند نكرده باشد
آنهم در محيطى كه انتقام و كينه توزى در بافت جامعه آنها نفوذ كرده بود، و كينه ها را نسل به نسل به ميراث مى گذاردند و اصلا ترك انتقامجوئى در آن محيط عيب بزرگى بود. نتيجه اينهمه بزرگوارى و عفو و گذشت آن شد كه اين ملت جاهل و لجوج چنان تكان خوردند و بيدار شدند كه به گفته قرآن يدخلون فى دين الله افواجا: «گروه گروه در آئين خدا وارد شدند». ۶ - اين عفو و گذشت و صبر و شكيبائى در صورتى اثر قطعى خواهد گذارد كه بدون هيچ چشمداشتى انجام پذيرد يعنى فقط به خاطر خدا باشد، و لذا قرآن اضافه مى كند: شكيبائى پيشه كن و اين شكيبائى تو جز براى خدا و به توفيق پروردگار نمى تواند باشد (و اصبر و ما صبرك الا بالله ). آيا انسان مى تواند در برابر اين صحنه هاى جانسوز كه تمام وجودش را آتش مى كشد بدون يك نيروى الهى و انگيزه معنوى صبر و استقامت كند؟ و اينهمه ناراحتى را در روح خود پذيرا باشد، و شكيبائى را از دست ندهد؟ آرى اين تنها در صورتى ممكن است كه براى خدا و به توفيق خدا باشد. ۷ - هر گاه تمام اين زحمات در زمينه تبليغ و دعوت به سوى خدا و در زمينه عفو و گذشت و شكيبائى كارگر نيفتاد باز نبايد مايوس و دلسرد شد، و يا بيتابى و جزع نمود، بلكه بايد با حوصله و خونسردى هر چه بيشتر همچنان به تبليغ ادامه داد، لذا در هفتمين دستور مى گويد: «بر آنها اندوهگين مباش » (و لا تحزن عليهم ). اين حزن و اندوه كه حتما به خاطر عدم ايمان آنها است ممكن است يكى از دو پديده را در انسان به وجود آورد، يا او را براى هميشه دلسرد سازد، و يا او را به جزع و بيتابى و بى حوصلگى وا دارد، بنابر اين نهى از حزن و اندوه
در واقع از هر دو پديده است ، يعنى در راه دعوت به سوى حق نه بيتابى كن و نه مايوس باش . ۸ - با تمام اين اوصاف باز ممكن است دشمن لجوج دست از توطئه بر ندارد و به طرح نقشه هاى خطرناك بپردازد، در چنين شرائطى موضعگيرى صحيح همان است كه قرآن مى گويد: «از توطئه هاى آنها نگران مباش و محدود نشو» (و لا تك فى ضيق مما يمكرون ). اين توطئه ها هر قدر وسيع و حساب شده و خطرناك باشد باز نبايد شما را از ميدان بيرون كند، و گمان بريد كه در تنگنا قرار گرفته ايد و محاصره شده ايد، چرا كه تكيه گاه شما خدا است و با استمداد از نيروى ايمان و استقامت و پشتكار و عقل و درايت مى توانيد اين توطئه ها را خنثى كنيد و نقش بر آب . آخرين آيه مورد بحث كه سوره نحل با آن پايان مى گيرد به نهمين و دهمين برنامه اشاره كرده ، مى گويد: ۹ - «خداوند با كسانى است كه تقوا را پيشه كنند» (ان الله مع الذين اتقوا). «تقوا» در همه ابعاد و در مفهوم وسيعش ، از جمله تقوا در برابر مخالفان ، يعنى حتى در برابر دشمن بايد اصول اخلاق اسلامى را رعايت كرد، با اسيران معامله اسلامى نمود، با منحرفان رعايت انصاف و ادب كرد، از دروغ و تهمت پرهيز نمود، و حتى در ميدان جنگ همانگونه كه در اصول تعليمات جنگى اسلام وارد شده است بايد تقوا و موازين اسلامى حفظ شود: به بى دفاعان نبايد حمله كرد، متعرض كودكان و پيران از كار افتاده نبايد شد، حتى چهارپايان را نبايد از بين برد، مزارع را نبايد نابود كرد، آب را نبايد به روى دشمن قطع نمود، خلاصه تقوا و رعايت اصول عدالت در برابر دوست و دشمن عموما بايد انجام
گيرد و اجرا شود (البته موارد استثنائى كه بسيار نادر است از اين حكم خارج مى باشد). ۱۰ - و خداوند با كسانى است كه نيكوكارند (و الذين هم محسنون ). چنانكه قرآن در ساير آيات بيان كرده گاهى بايد پاسخ بدى را به نيكى داد، و دشمن را از اين طريق شرمنده و شرمسار نمود چرا كه اين كار پر خصومت ترين دشمنان و «الدالحضام » را به دوست مهربان و « ولى حميم » مبدل مى سازد! احسان و نيكى اگر به موقع و در جاى خود انجام پذيرد، يكى از بهترين روشهاى مبارزه است ، و تاريخ اسلام پر است از مظاهر اين برنامه ، رفتارى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با مشركان مكه بعد از فتح نمود، معامله اى كه با وحشى قاتل حمزه كرد، برخوردى كه با اسيران بدر داشت ، رفتارى كه با يهوديانى كه انواع اذيت و آزار را درباره او روا مى داشتند، انجام داد، و همچنين نظائر اين برنامه در زندگى على (عليهالسلام ) و ساير پيشوايان بزرگ ، خود بيانگر اين دستور اسلامى است . جالب اينكه در نهج البلاغه در خطبه معروف همام كه مرد زاهد و عابد و هوشيارى بود مى خوانيم هنگامى كه از امير مومنان على (عليهالسلام ) تقاضاى دستور جامعى در زمينه صفات پرهيزگاران كرد، امام تنها به ذكر همين آيه قناعت فرمود: و گفت : اتق الله و احسن ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون : «تقوا را پيشه كن ، و نيكى نما كه خدا با كسانى است كه پرهيزكار و نيكوكارند». گرچه اين سوال كننده عاشق حق ، عطش و تقاضايش با اين بيان كوتاه فرو ننشست و امام ناچار به بيان مشروحترى پرداخت و جامعترين خطبه را در زمينه صفات پرهيزكاران كه از يكصد خصلت تجاوز مى كند بيان فرمود، ولى اين مقدار از جواب كوتاه نخستين امام استفاده مى شود كه اين آيه در واقع فهرستى
است از تمام صفات پرهيزكاران . دقت در مواد دهگانه برنامه فوق كه تمام خطوط اصلى و فرعى برخورد با مخالفان را مشخص مى كند نشان مى دهد كه از تمام اصول منطقى ، عاطفى ، روانى ، تاكتيكى و خلاصه همه امورى كه سبب نفوذ در مخالفين مى گردد استفاده شده است . ولى با اين حال اسلام هرگز نمى گويد كه تنها به منطق و استدلال قناعت كنيد بلكه در بسيارى از موارد ضرورت پيدا مى كند كه در مقابل توطئه هاى دشمن عملا وارد ميدان شويم ، و در صورت لزوم در مقابل خشونتها به خشونت توسل جوئيم ، و در برابر توطئه ها به ضد توطئه پردازيم ، ولى حتى در اين مرحله نيز بايد اصل عدالت و اصول تقوا و اخلاق اسلامى به دست فراموشى سپرده نشود. و اگر مسلمانان در برابر مخالفان خود اين برنامه جامع الاطراف را به كار مى بستند، شايد اسلام امروز، سراسر جهان يا بخش عمده آن را فرا گرفته بود. آخرين سخن در مورد سوره نحل سوره نعمتها. همانگونه كه از آغاز سوره گفتيم ، چيزى كه بيش از همه در مجموع آيات اين سوره جلب توجه مى كند بيان نعمتهاى گوناگون الهى ، اعم از مادى و معنوى ، ظاهرى و باطنى ، فردى و اجتماعى است ، و اگر نام سوره نعمتها براى آن انتخاب شده نيز از همين نظر است . بررسى آيات سوره نشان مى دهد كه حدود چهل نعمت از نعمتهاى بزرگ و كوچك ، مادى و معنوى ، طى آيات اين سوره بيان شده است كه فهرست وار ذيلا از نظر مى گذرد، و تاكيد مى كنيم كه هدف از آن نخست تعليم درس توحيد و بيان
عظمت آفريدگار است و در ثانى تقويت عشق و علاقه انسانها به آفريننده اين نعمتها و تحريك حس شكرگزارى آنان مى باشد: ۱ - آفرينش آسمان (خلق السماوات ). ۲ - آفرينش زمين (و الارض ). ۳ - آفرينش چهارپايان (و الانعام خلقها). ۴ - استفاده پوشش از پشم و پوست آنها (لكم فيها دف ء). ۵ - استفاده از منافع حيوانات (و منافع ). ۶ - استفاده از گوشت آنها (و منها تاكلون ). ۷ - بهره گيرى از جمال استقلال اقتصادى (و لكم فيها جمال ). ۸ - بهره گيرى از حيوانات براى حمل و نقل (و تحمل اثقالكم - و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها). ۹ - هدايت به صراط مستقيم (و على الله قصد السبيل ). ۱۰ - نزول باران از آسمان و تهيه آب آشاميدنى از آن (هو الذى انزل من السماء ماء لكم منه شراب ). ۱۱ - پرورش مراتع و چراگاهها با آن (و منه شجر فيه تسيمون ). ۱۲ - روئيدن زراعت و زيتون و نخل و انگور و انواع ميوه ها به بركت آن (ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب و من كل الثمرات ). ۱۳ - تسخير شب و روز (و سخر لكم الليل و النهار). ۱۴ - تسخير خورشيد و ماه (و الشمس و القمر). ۱۵ - تسخير ستارگان (و النجوم ). ۱۶ - مخلوقات گوناگونى كه در كره زمين آفريده شده (و ما ذرا لكم فى الارض مختلفا الوانه ). ۱۷ - تسخير درياها براى استفاده از گوشت و جواهرات آن (و هو الذى سخر البحر لتاكلوا منه لحما طريا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها).
۱۸ - حركت كشتيها بر سينه آبها (و ترى الفلك مواخر فيه ). ۱۹ - آفرينش كوهها كه آرامبخش زمينند (و القى فى الارض رواسى ان تميد بكم ). ۲۰ - آفرينش نهرها (و انهارا). ۲۱ - ايجاد راههاى ارتباطى (و سبلا). ۲۲ - ايجاد علامات براى شناخت راهها (و علامات ). ۲۳ - استفاده از ستارگان براى راهيابى در شبها (و بالنجم هم يهتدون ). ۲۴ - زنده شدن زمينهاى مرده بوسيله آب باران (و الله انزل من السماء ماء فاحيا به الارض بعد موتها). ۲۵ - شير خالص و گوارا كه از ميان خون و غذاى هضم شده خارج مى شود (نسقيكم مما فى بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربين ). ۲۶ - فرآورده هائى كه از ميوه هاى درخت نخل و انگور گرفته مى شود (و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا). ۲۷ - عسل يك غذاى شفا بخش (فيه شفاء للناس ). ۲۸ - بخشيدن همسرانى به انسان از جنس خود او (و الله جعل لكم من انفسكم ازواجا). ۲۹ - نعمت فرزندان (و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة ). ۳۰ - انواع روزيهاى پاكيزه به مفهوم وسيعش (و رزقكم من الطيبات ) ۳۱ - نعمت گوش (و جعل لكم السمع ). ۳۲ - نعمت چشم (و الابصار). ۳۳ - نعمت عقل و هوش (و الافئدة ). ۳۴ - خانه ها و مسكن هاى ثابت (و الله جعل لكم من بيوتكم سكنا). ۳۵ - خانه هاى سيار (خيمه ها) (و جعل لكم من جلود الانعام بيوتا).
۳۶ - وسائل و اسبابهائى كه از پشم و كرك و موى حيوانات ساخته و تهيه مى شود (و من اصوافها و اوبارها و اشعارها اثاثا و متاعا الى حين ). ۳۷ - نعمت سايه ها (و الله جعل لكم مما خلق ظلالا). ۳۸ - نعمت وجود پناهگاههاى مطمئن در كوهها (و جعل لكم من الجبال اكنانا). ۳۹ - انواع لباسهائى كه انسان را از سرما و گرما حفظ مى كند (و جعل لكم سرابيل تقيكم الحر). ۴۰ - زره و لباس جنگ كه در برابر ضربات دشمن مقاومت دارد (و سرابيل تقيكم باسكم ). و در پايان اين بخش از نعمتها اضافه مى كند كذلك يتم نعمته عليكم لعلكم تسلمون : «اينگونه خداوند نعمتهايش را بر شما به حد كمال مى رساند تا تسليم فرمان او باشيد». هدف از تشريح نعمتها احتياج به تذكر ندارد كه بر شمردن نعمتهاى گوناگون الهى در آيات مختلف اين سوره يا ساير آيات قرآن ، به اصطلاح براى منت گذارى ، و يا كسب وجهه ، و مانند آن نيست ، كه خدا برتر و بالاتر از همه اينها است ، و بى نياز از هر كس و هر چيز. همه اينها در مسير برنامه هاى سازنده تربيتى است ، برنامه هائى كه انسان را به آخرين مرحله تكامل ممكن از نظر معنوى و مادى برساند. گوياترين دليل براى اين موضوع ، همان جمله هائى است كه در آخر بسيارى از آيات گذشته آمده است كه در عين تنوع ، همگى در همان خط پرورش و تربيت انسان قرار دارد.
در آيه ۱۴ بعد از بيان نعمت تسخير درياها مى فرمايد لعلكم تشكرون . در آيه ۱۵ بعد از بيان نعمت كوهها و نهرها و جاده ها مى گويد: لعلكم تهتدون . در آيه ۴۴ بعد از بيان بزرگترين نعمت معنوى يعنى نزول آيات قرآن مى گويد: و لعلهم يتفكرون . و در آيه ۷۸ بعد از ذكر نعمت بسيار مهم ابزار شناخت (گوش و چشم و عقل ) مى فرمايد: لعلكم تشكرون . و در آيه ۸۱ بعد از اشاره به تكميل نعمتهاى پروردگار مى گويد: لعلكم تسلمون . و در آيه ۹۰ بعد از بيان يك سلسله دستورات در زمينه عدل و احسان و مبارزه با فحشاء و منكر و ظلم مى فرمايد: لعلكم تذكرون . در حقيقت در اين شش مورد، اشاره به پنج هدف شده است ۱ - شكرگزارى ۲ - هدايت ، ۳ - تفكر، ۴ - تسليم در برابر دعوت حق ، ۵ - تذكر و يادآورى كه بدون شك همه با هم پيوند دارند: انسان نخست تفكر و انديشه مى كند. هر گاه فراموش كرد، يادآورى مى نمايد. به دنبال آن حس شكرگزارى در مقابل بخشنده نعمتها در او بيدار مى شود. سپس راه به سوى او باز مى كند و هدايت مى شود. سرانجام در برابر فرمانش تسليم مى گردد. و به اين ترتيب هدفهاى پنجگانه فوق حلقه هاى تكامل زنجيره اى انسانند كه بدون شك اگر اين مسير بطور صحيح پيموده شود، نتائج پر بارى دارد و جاى ترديد باقى نمى ماند كه بر شمردن اين نعمتها گاهى به صورت جمعى و گاهى به صورت انفرادى ، هيچ هدفى جز ساختن انسان كامل نيست .
پروردگارا! نعمتهاى بى پايانت سراسر وجود ما را احاطه كرده است ، و ما غرق نعمتهاى توئيم اما هنوز تو را نشناخته ايم . بار الها! درك و ديدى مرحمت فرما كه راهگشاى طريق معرفت و عشق تو باشد، و توفيقى كه در اين راه پر پيچ و خم به كمك ما بشتابد و به سر منزل شكرگزاران واقعى برساند. خداوندا! تو نيازهاى ما را از هر كس بهتر ميدانى ، و تقاضاهاى ذاتى ما را از خود ما بهتر مى شناسى ، بر ما آن ببخش كه آنچنان باشيم كه تو مى خواهى ، و به ما آن مرحمت كن كه بهتر از آن شويم كه مردم مى پندارند. معبودا! اكنون كه اين بخش از تفسير كتاب بزرگ آسمانيت پايان مى گيرد آخرين روز ماه شعبان ، و در آستانه ماه رحمت ماه رمضان مى باشد، همه ما را مشمول رحمت خاصت قرار داده و توفيق تكميل اين تفسير را از ما دريغ مدار (انك سميع مجيب ). پايان جلد يازدهم تفسير نمونه (پايان سوره نحل ) آخر شعبان ۱۴۰۱
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |