مِلْء

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(به فتح ميم) پركدن. خواه پركردن با آب باشد يا غيرآن. [جن:8]. ما آسمان را تفحص كرديم و يافتيم كه با نگهبانها و شهابها پر شده است. املاء: پركردن. [اعراف:18]. اِمْتِلاء: پرشدن. [ق:30]. مِلْ‏ء (به كسر ميم) نام مقدارى است كه ظرفى را پركند [آل عمران:91]. آنانكه كافراند و كافر بميرند اگر يكيشان آنقدر طلا به عوض دهد كه زمين پرشود از او پذيرفته نيست. *** مَلَأ: جماعت و جماعت اشراف. در صحاح گفته: «اَلْمَلَأُ اَلْجَماعَةُ» در قاموس و اقرب از جمله معانى آن اشراف ناس و مطلق جماعت است به معنى خُلق و مشورت نيز آمده است. طبرسى فرموده: ملاً به معنى جماعت اشراف است كه هيبت آنها سينه‏ها را پر كند. راغب آن را جماعتى كه بر يك رأى‏اند معنى كرده وجه تسميه را مانند طبرسى گفته است. ناگفته نماند: در قرآن مجيد هم در جماعت اشراف بكار رفته مثل [اعراف:109]. و هم در مطلق جماعت و قوم، مثل [زخرف:46]. كه مراد مطلق قوم فرعون است ولى بيشتر در اشراف قوم بكار رفته است در ملحقات صحيفه سجاديّه هست: «سُبْحانَكَ حاضِرُ كُلِ مَلَأٍ» شايد. به مطلق جماعت از آن ملاء گفته شده كه محلّى از زمين و يا چشم بيننده را پر مى‏كنند. ملاء اعلى 1- [صافات:8]. يعنى شياطين به جماعت بالاتر نتوانستند گوش بدهند و از هر طرف زده مى‏شوند و طرد مى‏گردند. گفته‏اند: مراد از ملاء اعلى جماعت ملائكه است كه شياطين در صورت استماع كلام آنها و استراق سمع از هر طرف رانده مى‏شوند و در اينصورت بايد گفت: ملائكه در آسمانها اجتماعى دارند كه شياطين در صورت ورود به آن انجمن ازاخبار غيبى و از حوادث آينده مطلع مى‏شوند لذا از استماع جريان آن ممنوعند. به نظر بعضى: مراد از ملاء اعلى مخلوقاتى است كه در كرات آسمانى‏اند و شياطين سعى مى‏كردند به آن مكانها نزديك شوند و اسرار بيشترى بدست آورند در «سَماء» مشروحاً گفته‏ايم كه در آسمانها مخلوقات زنده وجود دارند و هم اكنون اصوات آنها را به صورت امواج بى‏سيم مى‏گيرند. 2- [ص:70-67]. ظاهراً مراد از ملاء اعلى ملائكه و مراد از اختصام آنها همان است كه در جواب «اِنّى جاعِلٌ فِى الْاَرْضِ خَليفَةً» گفتند «أَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ» (والله اعلم) و يا اختصاصى است كه ميان خويش داشتند.