آخِذ

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

گرفتن. حيازت. [اعراف:154] چون غضب موسى فرو نشست الواح را گرفت ناگفته نماند مصاديق اخذ و كيفيّت آن مختلف است ولى در همه آنها معنى اولى ملحوظ مى‏باشد مثل اخذ پيمان، اخذ بعذاب، اخذ زمين زينت خود را از روئيدنيها، اخذ چيزى با دست، اخذ خلق يعنى متخلق شدن بخلقى و نظائر اينها، چنانچه بترتيب در اين آيات و امثال آنها آمده است [مائده:12]، [اعراف:165]، [يونس:24]، [بقره:260]، [اعراف:199] آخد: گيرنده [هود:56] اتخاذ يعنى گرفتن توأم با قبول نحو [نساء:125] با مراجعه بِه اِلمعجم المفهرس در موارد استعمال اِتَّخَذَ وَ اَتَّخَذوا و ساير صيغ آن از باب افتعال، بنظر مى‏آيد كه در تمام موارد آن، گرفتن توأم با قبول و با خوشنودى ملحوظ است. امّا مؤاخذه، راغب در مفردات گويد: در آيه [نحل:61] از آن جهت از باب مفاعله آمده كه مردم نعمت‏ها را اخذ كرده و شكر بجاى نياورده‏اند مؤاخذه بدين نحو طرفينى است. نا گفته نماند مؤاخذه در تمام موارد آن در قرآن بمعنى مجازات و اخذ به عقوبت است، مى‏توان گفت كه: مفاعله همواره بين الاثنين باشد چنانچه در «سَافَدتُ شَهراً و عاقَبْتُ اللصَ» بين الاثنين نيست، گفته راغب درست بنظر نمى‏رسد ولى آيه [هود:102] مؤيد قول ما است.

ریشه کلمه