ص ٦٧
کپی متن آیه |
---|
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ |
ترجمه
ص ٦٦ | آیه ٦٧ | ص ٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَبَؤٌاْ»: خبر مهمّ و سرگذشت قابل توجّه (نگا: انعام / و ، اعراف / . در اینجا مراد قرآن است که خبر بزرگی است درباره سرنوشت مؤمنان و کافران و سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی ایشان.
تفسیر
- آيات ۶۵ - ۸۸ ص
- تقرير احتجاجات متعدد بر وحدانيت خداى تعالى كه آيه :قل انما انا منذر و ما من اله الا الله ... متضمن است
- توضيح درباره ارتباط آيه : اذقال ربك للملئكة انى خالق بشرا من طين باقبل
- وجه تسميه انسان به بشر و بيان مبداء خلقت انسان
- وجه اينكه فرمود آدم را با دو دستم آفريدم
- معناى جمله : استكبرت ام كنت من العالين كه استفهام توبيخى از ابليس درباره سجدهنكردنش براى آدم است
- اشاره به اينكه عين خواسته ابليس فانظرنى الى يوم يبعثون اجابت نشده و او الى وقتاليوم المعلوم مهلت داده شده
- مبداء ارتكاب معاصى ، انكار مالكيت مطلقه خدا و حكمت او است
- قضاء الهى درباره ابليس و پيروان او
- قرآن ذكرى است جهانى و اخبار آن اختصاص به زمان معين ندارد
- رواياتى درباره مخاصمه ملا اعلى ، استكبار ابليس و اباء او از سجده بر آدم ، و اوصافمتكلفين
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ «67» أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ «68» ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ «69»
بگو: او خبر بزرگى است، كه شما از او رويگردانيد. براى من نسبت به عالم بالا هيچ آگاهى نبود، آن گاه كه (درباره او با يكديگر) مجادله مىكردند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ: بگو اى پيغمبر امت خود را آنچه ذكر شد از عقوبت قيامت، خبرى بزرگ و امرى سترگ است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ (62) أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ (63) إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64) قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (65) رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (66)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68) ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69) إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70)
ترجمه
و گويند چيست ما را نمىبينيم مردانيرا كه بوديم ميشمرديمشان از بدكاران
آيا گرفتيم آنانرا بسخريه يا برگرديد از ايشان ديدهها
همانا اين راست است آنمنازعه اهل آتش است
بگو جز اين نيست كه من بيم دهندهام و نيست معبودى مگر خداى يگانه داراى قهر و غلبه
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است كه تواناى آمرزنده است
بگو آن خبرى بزرگ است
شما از آن رو گردانندگانيد
نبود براى من دانشى بجماعت بالاتر وقتى با يكديگر بحث مينمودند
وحى نميشود بسوى من مگر براى آنكه من بيم دهنده آشكارم.
تفسير
خداوند متعال باز نقل نموده كلام اهل دوزخ را با يكديگر كه گويند چه شده است ما را كه نمىبينيم در جهنّم مردانيرا كه ما آنها را از اشرار مىشمرديم در دنيا و ميگفتيم اينها با هم براى رياست و اغراض شخصى سازش نمودند كه ما را از دين آباء خود باز دارند آيا ما آنها را بسخريّه و استهزاء گرفتيم و چنين كار بدى كرديم چون اينجا كه نيستند معلوم ميشود در بهشتند يا اينجا هستند و چشم ما بآنها نمىافتد و محتمل است مراد آن باشد كه آيا ما كه آنها را
جلد 4 صفحه 477
سخريه نموديم عمدا كار بدى كرديم يا خبر چون در دنيا ما از باطن آنها آگاه نبوديم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد پس معذوريم و در هر حال اظهار ندامت و پشيمانى ميكنند و اتّخذنا هم بدون همزه استفهام نيز قرائت شده و بنابراين صفت ديگرى است براى رجالا و معنى واضحتر است و كلمهام معادل ما لنا لا نرى خواهد بود صريحا نه بنحويكه بيان شد كه معادل اتّخذناهم بود باعتبار دلالت همزه استفهام بر ندامت آنها از استهزاء خودشان براى نبودن آنرجال در جهنّم و بودنشان در بهشت كه مستفاد از ما لنا لا نرى است و محتمل است ام منقطعه باشد يعنى آيا ما آنها را مسخره نموديم و قدر آنها را نشناختيم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد جاى تأسف است چون معلوم شد آنها بهشتى بودند كه اينجا نيستند و گفتهاند مراد امثال ابو جهل و وليد بن مغيرهاند كه امثال عمّار و صهيب و خباب را در جهنّم نمىبينند ولى در روايات متعدده از ائمه اطهار با تأكيدات بليغه بدشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه دوستان ايشانرا در جهنّم نمىبينند تفسير شده و بشيعيان فرمودهاند و اللّه خدا غير از شما را اراده ننموده از آنها كه فرموده در جهنّم ديده نميشوند و اللّه دو نفر بلكه و اللّه يكنفر شما داخل جهنّم نخواهيد شد و بعد از تمام نزاعهاى جهنمىها در آيات سابقه و گفتگوشان اينجا خداوند فرموده اين مخاصمه و گفتگوى ندامت اثر اهل آتش با يكديگر حقّ است و شبههئى در آن نيست كه واقع خواهد شد و به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد باهل مكّه من فقط پيغمبر خدايم كه بايد شما را از قهر و غضب او بترسانم الزام به قبول و مسئوليّت انكار آن با من نيست و نيست معبود بحقى مگر خداوند يگانه كه شريك و جزء ندارد و غالب بر هر شىء و قادر بر هر امرى است و چيزى و كسى نميتواند در مقابل او قيام و بر خلاف او اقدامى نمايد پروردگار آسمانها و زمين و موجودات در آن دو و ما بين آن دو است و مبدء و منتهاى تمام آنها است ارجمند و غالب و توانائى است كه كسى و چيزى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اگر بخواهد گناهكاران را تمامى بتمام گناهانشان عذاب كند ميتواند ولى آمرزنده است و هر گناهى را از هر كس بخواهد مىآمرزد و بمناسبت سبق ذكر انذار صفات جلال بيشتر ذكر شده است و نيز دستور فرموده كه بفرمايد آن خبر بيم دهنده بودن من از آتش جهنّم و قهّاريّت خداى يگانه
جلد 4 صفحه 478
خبر بزرگى است كه بايد كاملا بآن توجّه داشت و حقّ بودن آنرا دانست و از آن ترسيد ولى مع الاسف شما از استماع و تفكّر در آن گريزانيد يا آنچه خبر ميدهد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بآن خبر مهمّى است كه بايد بآن توجّه داشت و نبايد از آن غافل و رو گردان بود و شما بآن اعتنا نميكنيد منكه از احوال ساكنان عالم اعلى مطلع نبودم و علم ببحث و گفتگو و ردّ و قبول آنها نداشتم اين قبيل مطالب بطريق وحى از خداوند بمن ميرسد و وحى نميشود بمن مگر براى آنكه پيغمبرم و بايد مردم را از خدا بترسانم با بيانات واضح و آشكار چنانچه نمونه آن در آيات آتيه خواهد آمد انشاء اللّه تعالى اين معانى از ظاهر اين آيات بنظر ميرسد ولى قمّى ره و در بصائر از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از نبأ عظيم امير المؤمنين عليه السّلام است و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از نبأ امامت است و نيز قمّى ره در حديث معراج از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون جبرئيل پيغمبر صلى اللّه عليه و اله را بسدرة المنتهى رسانيد از رفتار بازماند و حضرت رسيد بجائيكه كسى بآن جا نرسيده بود چون جز نور حق چيزى فاصله بين حبيب و محبوب نبود و خدا از پيغمبر ص پرسيد بحث ملأ اعلى با يكديگر در چه بود حضرت عرض كرد من نميدانم مگر آنچه را تو بمن آموختى پس خداوند دست قدرت خود را ميان دو كتف او گذارد و پيغمبر فرمود من خنكى آنرا در وسط سينه خود يافتم و هر چه از گذشته و آينده از من پرسيد دانستم از آن جمله آنكه فرمود ساكنان ملأ اعلى در چه بحث ميكردند عرض كردم در كفّارات و درجات و حسنات و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه خدا بمن فرمود ميدانى ملأ اعلى در چه گفتگو ميكردند عرض كردم خير فرمود بحث ميكردند در كفّارات و درجات و امّا كفّارات فراوان نمودن آب وضو و رفتن بنماز جماعت و انتظار نماز بعد از نماز است و امّا درجات افشاء سلام و اطعام طعام و نماز شب است با آنكه مردم در خواب باشند و ظاهرا چون معناى حسنات واضح بوده ذكر نفرمودهاند و سخريّا بضمّ سين و الّا انّما بكسر همزه نيز قرائت شده يعنى وحى نميشود بمن مگر آنكه تو بايد بيمدهنده مردم و آشكار كننده حق براى آنها باشى و بامر ديگرى مأموريّت ندارى و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
جلد 4 صفحه 479
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67) أَنتُم عَنهُ مُعرِضُونَ (68)
بفرما به امت که او نبأ عظيم است شما از او اعراض ميكنيد.
و نظير اينکه آيه شريفه در سوره نبأ عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ العَظِيمِ الَّذِي هُم فِيهِ مُختَلِفُونَ و اختلاف كردند که مراد از نبأ عظيم چيست! بعضي گفتند قرآن است چون مشتمل بر انباء انبياء است بعضي گفتند خبر قيامت است و اعراض از آن غفلت و انكار و عدم استعداد آن است بعضي گفتند آنچه پيغمبر از جانب خدا خبر داده و اعراض
جلد 15 - صفحه 267
از آن عدم تصديق نبوّت او است لكن در اخبار ائمه اطهار در بعضي تفسير به امير المؤمنين شده که او نبأ عظيم است چنانچه كليني از حضرت باقر (ع) مسندا نقل كرده فرمود
(هي في امير المؤمنين)
و از امير المؤمنين فرمود
(ما للّه آية هي اكبر منّي و لا للّه نبأ اعظم منّي)
و از محمّد إبن الحسن الصفّار مسندا از حضرت صادق (ع) فرمود:
و النّبأ الامامة.
توضيح كلام اينكه دين مقدس اسلام تام است فوق التمام و كامل است فوق الكمال مشتمل بر جميع عقائد حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه و خالي است از هر عيب و نقصي از عقائد فاسده و صفات خبيثه و اعمال سيئه لكن تمام اينها بمنزله پيكر اسلام است که از هر جهت تام و تمام است لكن جسد بي روح است و يك مجسمه بيش نيست و روح، اسلام ولايت است که ايمان تحقق پيدا نميكند الا بولايت و تمام آثار و مثوبات منوط باو است چنانچه در حق آدم خدا بملائكه خطاب فرمود چنانچه ميآيد در چند آيه بعد فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ و به اصطلاح عوام فوت كاسهگري است که تا نباشد كاسه نميشود.
و شاهد بر اينكه مراد از نبأ عظيم ولايت است نه آنچه مفسرين گفتند اينكه آيه شريفه قُل هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنتُم عَنهُ مُعرِضُونَ خطاب به مسلمين است زيرا كفار و مشركين از تمام اسلام و دين و قرآن حتي از توحيد و رسالت معرض هستند نه از خصوص نبأ عظيم و اينکه مسلمين هستند که از ولايت معرضند بعلاوه آيه سوره نبأ كفار و مشركين اختلاف در اسلام ندارند بلكه بكلي منكر هستند و اختلاف در مسلمين است در امر ولايت و امامت ائمه هدي.
268
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 67)- سپس در جملهای کوتاه و تکان دهنده خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده، میفرماید: «بگو: این (قرآن) خبری بزرگ است» (قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ).
نکات آیه
۱ - رسالت پیامبراسلام و توحید الهى، خبرى پرفایده و بزرگ براى بشر (قل هو نبؤا عظیم) «نبأ» به خبرى گفته مى شود که داراى فایده بسیار باشد (مفردات راغب). در این که مقصود از این خبر چیست و ضمیر «هو» به چه چیز برمى گردد، میان مفسران چند دیدگاه وجود دارد: ۱- برخى آن را رسالت انذارگرى پیامبر(ص) و توحید الهى مى دانند که در ضمن آیه قبل از آن یاد شده است. ۲- برخى دیگر آن را مربوط به بحث معاد مى شمرند که در ضمن آیات ۴۹ تا ۶۴ از آن یاد گردیده است. برداشت یاد شده مبتنى بر دیدگاه نخست است.
۲ - قیامت و احوال خوبان و بدان و بهشتیان و دوزخیان، خبرى پرفایده و بزرگ (قل هو نبؤا عظیم)
۳ - پیامبر(ص)، مأمور ابلاغ عظمت رسالت خویش و موضوع قیامت و توحید الهى به مردم (قل هو نبؤا عظیم)
۴ - نقش حیاتى و سازنده اخبار و اطلاعات مربوط به توحید، قیامت و رسالت پیامبراسلام براى بشر (قل هو نبؤا عظیم)
۵ - بیان اخبار و اطلاعات بزرگ و پرفایده، بخشى از قلمرو موضوعات قرآن (قل هو نبؤا عظیم)
موضوعات مرتبط
- بهشتیان: حالات بهشتیان ۲
- توحید: اهمیت توحید ۱، ۳; خبر از توحید ۴
- جهنمیان: حالات جهنمیان ۲
- خبر: بهترین خبر ۱، ۲; تبیین خبر هاى مفید ۵; خبر هاى مفید ۴
- قرآن: خبرهاى قرآن ۵; محدوده تعالیم قرآن ۵
- قیامت: اهمیت قیامت ۲، ۳; خبر از قیامت ۴
- محمد(ص): اهمیت رسالت محمد(ص) ۳; تکلیف محمد(ص) ۳; خبر از رسالت محمد(ص) ۴; رسالت محمد(ص) ۱
منابع