السجدة ٣
کپی متن آیه |
---|
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ |
ترجمه
السجدة ٢ | آیه ٣ | السجدة ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْ»: این واژه برای انتقال از کلام پیشین به کلام پسین تازهای است. «مَآ أَتَاهُمْ ... مِن قَبْلِکَ»: مراد از (هُمْ) مخاطبان مشرک عصر نزول قرآن و پیشینیان اقرب ایشان است که از زمان ابراهیم و اسماعیل به بعد، پیغمبری برای آنان نیامده بود و کتابی هم در میانشان نبود که بیانگر قوانین آسمانی باشد. این است که در عصر نزول قرآن بت در کعبه پرستش میشد (نگا: قصص / ، سبأ / ).
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره سجده
- اجمال مطالبى كه سوره مباركه سجده متضمن است
- مقصود از قومى كه پيش ز پيامبر اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم )، پيامبر بهسويشان فرستاده نشده بود (ما اتيهم ن نذير من قبلك )
- استواء خداوند بر عرش كنيه از مقام تدبير موجودات بعد از خلقت آنها است
- تحليل معناى شعاعت و اينكه جز خداوند ولى و شفيعى نيست
- معناى ديگرى كه مفسرين براى جمله : ((ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع ))قائل شده ند و براى آن توجيهاتى كرده اند
- توضيح مفاد آيه : ((يدبر الامر من السماء الى االارض ثم يعرج اليه فى يوم كانمقداره الف سنة مما تعدون ))
- اشاره به حقيقت حسن و بيان اينكه خلقت و حسن متلازمند (احسنكل شى ء خلقه ) و زشتى و بدى ذاتى مخلوقات نيست
- مراد از انسان در جمله : ((و بدء خلق الانسان من طين ))
- سخن كفار در مقام استعباد معاد، و جواب به آن
- بيان اينكه مرگ انسان نابودى انسان نابودى او نيست با توضيحى راجه به تجرد نفس
- جلوه اى از حال مشركين در روز قيامت
- اشاره به قضاى الهى در امر هدايت و ضلالت انسانها
- بحث روايتى (رواياتى درباره توفى ملك السموات و...)
- گفتارى پيرامون پيدايش انسان نخستين
- نظريان و فرضيات مختلف در اين باره ، از آن جمله فرضيه تطور انواع
- بيان عدم دلالت آياتى كه احيانا براى تاءييد فرضيه تطور بدانها استشهاد شده استبر صحت اين فرضيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3»
آيا مىگويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مىباشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهندهاى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند.
نکته ها
«نَذِيرٍ»، از «انذار» به ترساندن همراه با آگاهى گفته مىشود، كه همان هشدار است.
سؤال: با اين كه قرآن مىفرمايد: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ» «1» هيچ امتّى بدون پيامبر نبوده است، پس چگونه اين آيه مىفرمايد: قبل از تو هيچ پيامبرى براى مردم مكّه نيامده بود؟
پاسخ: 1. تا قبل از اسلام، ساكنان جزيرة العرب و مردم مكّه متشكّل نشده و به صورت امّت در نيامده بودند و پراكنده و متفرّق زندگى مىكردند.
2. منظور آن است كه قبل از تو پيامبر بزرگى كه دعوت رسمى و علنى داشته باشد نيامده است، نه آنكه هيچ هشدار دهندهاى نيامده باشد.
پیام ها
1- نقل شبهات دينى و سخنان باطل، براى ردّ آن مانعى ندارد. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ»
2- تكذيب قرآن، شيوهى دائمى كفّار است. «أَمْ يَقُولُونَ» ولى شما حقّ را بگوييد و از هدايتشان مأيوس نشويد. «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»
3- كفّار، منطق ندارند و از حربهى تهمت استفاده مىكنند. «افْتَراهُ»
4- در برابر تلاش مخالفان براى تضعيف حقّ، بايد حقّ و پيروان حقّ را تقويت كرد. «بَلْ هُوَ الْحَقُّ»
«1». فاطر، 24.
جلد 7 - صفحه 301
5- سرچشمهى حقّ، خداست. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»
6- خداوند به شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله عنايت خاص دارد. «رَبِّكَ»
7- از اهداف اصلى بعثت انبيا، انذاز مردم است. «لِتُنْذِرَ»
8- آشنايى با گذشتهى مخاطبان، براى مبلّغ لازم است. «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ»
9- انذار، براى هدايت است. «لِتُنْذِرَ- لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»
10- كتاب و پيامبر براى هدايت انسان كافى نيستند، اين خود انسان است كه بايد زمينه و استعداد هدايت را در خود به وجود آورده و آن را انتخاب و اختيار كند. «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3»
«1» معانى الاخبار، ص 23، روايت 2. (چ حيدرى- 1379 هجرى)
جلد 10 - صفحه 373
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ: آيا مىگويند منكران كه اين قرآن را بر بافته پيغمبر است از نزد خود، يعنى انكار حقيقت آن نموده اسناد افترا به آن داده و حال آنكه نه چنانست كه مىگويند، بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ: بلكه آن سخن راست و درست است از جانب پروردگار تو.
تبصره: نظم كلام بر اسلوب صحيح و فصيح است، چه حق تعالى اول اشاره به اعجاز قرآن نموده؛ بعد از آن مرتب ساخته به آنكه تنزيل آن از جانب پروردگار عالميان است، و تقرير آن فرموده به نفى ريب از آن و از روى انكار قول مشركان و تعجب از آن اضراب نموده از آن به آنچه كفار مىگويند بر خلاف آن؛ و بعد از اضراب اثبات فرموده به اينكه قرآن حق و منزل از جانب حق است؛ و آنگاه مقصود از تنزيل را فرمايد: لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ: براى اينكه بترسانى از عذاب الهى قومى را كه نيامده است ايشان را، مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ: هيچ ترسانندهاى پيش از تو. مراد زمان فترت است [كه آن] ما بين زمان حضرت عيسى عليه السّلام و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله است، گرچه پيغمبر ما بين آنها نبود لكن وصى حضرت عيسى ميان آنها بود، اما چنان خودسر شده بودند كه هيچ اعتنائى نداشتند تا چه رسد به اطاعت نمودن. لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ: براى اينكه ايشان بترساندن تو آنها را هدايت شوند و راه يابند به حق به ادله واضحه، اگر عناد و لجاج را كنار گذارند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4» يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5»
ترجمه
اين فرو فرستادن كتاب است نيست شكى در آن از پروردگار جهانيان
آيا ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بلكه آن حق است از پروردگارت تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا بيم دهندهاى پيش از تو باشد كه آنان راه يابند
خدا است آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آندو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش نيست براى شما غير از او هيچ ياورى و نه شفاعت كنندهاى آيا پس پند نميگيريد
تنظيم ميكند امر عالم را از آسمان بسوى زمين پس صعود ميكند بسوى او در روز كه مقدار آن هزار سال است از آنچه بشمار مىآوريد
تفسير
الم مكرّر مبيّن شده و پس از آن خداوند منّان بيان عظمت قرآن را فرموده كه اين آياتيكه بتدريج بر پيغمبر آخر الزمان نازل ميشود نازل نمودن آنكتاب موعود الهى است بانبياء سلف شكّى در آن نيست كه از پروردگار جهانيان است آيا ميگويند كفار و معاندين كه افترا بسته است آنرا بخدا نه چنين است بلكه آن حق و محقّق است از جانب پروردگار تو اى محمد صلّى اللّه عليه و اله و مقصود از
جلد 4 صفحه 287
نازل نمودن آنستكه بيم دهى از معصيت خدا جماعتى را كه نيامده است نزد آنها بيم دهندهاى از جانب خداوند پيش از تو شايد آنها بحق و حقيقت راه يابند و از ثمرات آن بهرهمند گردند چون آن زمان زمان فترت و جهالت مردم بود و بعد از حضرت عيسى عليه السّلام ديگر پيغمبرى نيامده بود و سنن انبياء از ميان مردم آن عصر بكلّى رفته بود و پس از آن در مقام بيان عظمت دستگاه ربوبى و امر خلقت فرموده خداوند سبحان آن قادر منّانى است كه خلق فرمود آسمانها و زمين و تمام موجودات ما بين آن دو را از ثوابت و سيّارات و ملائكه و جنّ و انس و غيرهم در مدّتيكه بقدر شش روز بود از روزهاى بعد از خلقت آفتاب و زمين پس احاطه و استيلا يافت و حكمفرما شد بر تمام آنها بيك منوال در مقرّ سلطنت حقه حقيقيه خود چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه شريفه إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ مستوفى گذشت و مردم بايد بدانند و متذكر باشند كه در دنيا و آخرت دوستى كه در مقابل قهر خدا بتواند با آنها كمك كند و شفيعى كه بىاجازه خدا بتواند از آنها شفاعت نمايد ندارند و خداوند تدبير و تنظيم ميفرمايد كار دنيا و ما فيها را از امر و نهى و وسائل آسايش و اعمال بندگانرا از عالم بالا و نازل ميفرمايد بزمين پس صعود و عروج و بازگشت ميكند كار و امر و حكم بسوى او در روز كه مقدار آنروز هزار سال بسالهاى دنيا است كه آنروز قيامت است و فرمانفرمائى در آنروز مخصوص بذات اقدس او است چنانچه قمى ره فرموده كه مراد امورى است كه تدبير ميفرمايد آنها را و امر و نهى كه الزام فرموده بآن و اعمال بندگان تمام اينها ظاهر ميشود روز قيامت پس ميباشد مقدار آن روز هزار سال از سالهاى دنيا و بنابر اين يوم ظرف عروج است و بعضى آنرا ظرف نزول و عروج دانستهاند و گفتهاند از آسمان تا زمين پانصد سال راه است و ملائكه كه تدبير امور خلق مينمايند آنرا در يكروز ذهابا و ايابا سير ميكنند و معتمد قول اول است و منافات ندارد با آنكه روز قيامت پنجاه هزار سال دنيا باشد چون اين تعبيرات براى تمثّل و تصوير امتداد و ظرف آنعالم است و تشبيه آن بأزمنه اينعالم در طول مدت و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قيامت پنجاه موقف دارد هر موقفى هزار
جلد 4 صفحه 288
سال و بنابر اين ممكن است اينجا موقف اول اراده شده باشد در هر حال اوضاع آنعالم را تحقيقا نميتوان با اوضاع اينجا تطبيق نمود و علم آنرا بايد بآشنايان ملك وجود حواله داد و بايد در تحصيل رضاى چنين خالق مديّر محيط توانائى كوشيد تا جام مراد ابدى را نوشيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ بَل هُوَ الحَقُّ مِن رَبِّكَ لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم مِن نَذِيرٍ مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَهتَدُونَ «3»
آيا ميگويند اينکه كفار قريش و مشركين که اينکه پيغمبر افترا ميزند اينکه قرآن را که ميگويد از جانب خدا است و از جانب خدا نيست و دروغ است بلكه چنين نيست اينکه قرآن حق است از جانب پروردگار تو براي اينکه که انذار كني قومي را که نيامد بر آنها از انذار كننده از پيش از تو باشد که آنها هدايت شوند.
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ نسبتهاي ناروايي که كفار قريش و مشركين به قرآن مجيد دادند بسيار است. گاهي گفتند: أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ اكتَتَبَها فَهِيَ تُملي عَلَيهِ بُكرَةً وَ أَصِيلًا (فرقان آيه 5) گاهي گفتند: إِن هَذا إِلّا إِفكٌ افتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيهِ قَومٌ آخَرُونَ (فرقان آيه 5).
گاهي گفتند ما هذا إِلّا إِفكٌ مُفتَريً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلحَقِّ لَمّا جاءَهُم إِن هذا إِلّا سِحرٌ مُبِينٌ (سبأ آيه 43) الي غير ذلک از كفريات و مزخرفات.
بَل هُوَ الحَقُّ مِن رَبِّكَ حق ثابت و محقق بر طبق واقع موافق حكمت و مصلحت بجا و بموقع مقابل باطل است که واقعيت ندارد با عيبهاي ديگر و از جانب پروردگار تو است زيرا قبل از بعثت مشاهده كرده بودند که حضرتش نه خط مينوشت و نه ميخواند چنانچه مي- فرمايد: ما كُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِهِ مِن كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ (عنكبوت آيه 48).
جلد 14 - صفحه 445
لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم مِن نَذِيرٍ مِن قَبلِكَ زيرا مشركين حجاز قبل از بعثت پيغمبري نداشتند زيرا از زمان آدم تا زمان ابراهيم بياباني بود که غير مسكون بود که حضرت ابراهيم بناي كعبه كرد که: إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً و گفت: إِنِّي أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيرِ ذِي زَرعٍ (ابراهيم آيه 37) و بعد از حضرت اسماعيل که مسكون شد پيغمبري بر آن ها مبعوث نشد فقط اوصياء ابراهيم بودند و آنها هم متروك و مردود بودند که آخرين آنها حضرت ابي طالب بود و انبياء بني اسرائيل از اسحاق و يعقوب و شعيب و داوود و سليمان و زكريا و يحيي و عيسي هم بر اينها مبعوث نبودند بر بني اسرائيل و ديگران مبعوث شدند لذا ميفرمايد:
لِتُنذِرَ قَوماً ما أَتاهُم مِن نَذِيرٍ مِن قَبلِكَ.
لَعَلَّهُم يَهتَدُونَ گفتيم «لعل» از جانب خدا به معني ترديد نيست بلكه به معني بايد است: بايد هدايت شوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- سپس به تهمتی که بارها مشرکان و منافقان بیایمان به این کتاب
ج3، ص571
بزرگ آسمانی بسته بودند اشاره کرده، میفرماید: «آنها میگویند: (محمّد) اینها را به دروغ به خداست بسته است» و از ناحیه پروردگار جهانیان نیست (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در پاسخ ادعای بیدلیل آنها میگوید: این افترا نیست، «بلکه سخن حقی است از سوی پروردگارت» (بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
و دلیل حقانیت آن در خود آن آشکار و نمایان است.
سپس به هدف نزول آن پرداخته، میگوید: «هدف این بوده که گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذار کنندهای برای آنها نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند» (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ).
منظور از «نذیر» در اینجا پیامبر بزرگی است که دعوت خود را آشکارا و توأم با معجزات و در محیطی وسیع و گسترده آشکار سازد، و میدانیم چنین انذار کنندهای در جزیره عربستان و در میان قبائل «مکّه» قیام نکرده بود.
نکات آیه
۱ - مشرکان، منکر نزول قرآن کریم از جانب خداوند بودند. (تنزیل الکتب ... من ربّ العلمین . أم یقولون افتریه) «أم»، منقطعه و به معناى «بل» است و معناى دو فراز دو آیه چنین مى شود: «قرآن، از جانب خداوند است و آنان، مدعى اند که ساختگى است».
۲ - مشرکان، قرآن را ساخته و پرداخته پیامبر(ص) مى دانستند. (أم یقولون افتریه) «فرى» ریشه «افترا» به آن دروغى گفته مى شود که خود شخص آن را بسازد (لسان العرب).
۳ - از سوى مشرکان، به پیامبر(ص) اتهام دروغ پردازى زده مى شد. (أم یقولون افتریه بل هو الحقّ)
۴ - خداوند، در مقابل تهمت مشرکان (ساختگى بودن قرآن) ایستاده و از حقانیت قرآن، دفاع کرده است. (أم یقولون افتریه بل هو الحقّ)
۵ - ربوبیت خداوند، منشأ نزول کتاب آسمانى (قرآن و...) است. (تنزیل الکتب ... بل هو الحقّ من ربّک)
۶ - قرآن، حقِّ محض و نازل شده از جانب خداوند است. (بل هو الحقّ من ربّک)
۷ - پیامبر(ص)، تحت توجّه ویژه و تربیت خداوند بود. (من ربّک) «ربّ» در اصل، به معناى «تربیت» است (مفردات راغب). اضافه شدن «ربّ» به عنوان صفت خداوند به ضمیر مخاطب (کَ) - که مراد از آن، پیامبر(ص) است - مى تواند مفید نکته یاد شده باشد.
۸ - پیامبر(ص)، از جانب خداوند، مأمور به انذار مردم بود. (هو الحقّ من ربّک لتنذر قومًا)
۹ - هشدار به مردم، از جمله رسالت هاى انبیاى الهى است. (لتنذر قومًا ما أتیهم من نذیر من قبلک)
۱۰ - مردم مکه، پیش از رسول اللّه(ص) از پیامبرِ صاحبِ کتاب آسمانى محروم بوده اند. (ما أتیهم من نذیر من قبلک) به قرینه مکى بودن سوره، احتمال دارد مراد از «هم» در «ما أتاهم من نذیر...» مکیان باشند.
۱۱ - قرآن، کتاب هشدار و هدایت است. (تنزیل الکتب ... بل هو الحقّ من ربّک لتنذر قومًا... لعلّهم یهتدون) لام در «لتنذر» براى تعلیل است و چون در آیه پیش، سخن از رسالت پیامبر نیست تا تعلیل براى آن باشد، بلکه سخن از نزول قرآن است، بنابراین، تعلیل مربوط به تنزیل قرآن است.
۱۲ - هشدار به مردم، از جمله راه هاى هدایت آنان است. (لتنذر قومًا ... لعلّهم یهتدون)
۱۳ - هدایت، زمینه لازم دارد و تنها با کتاب و منذر آسمانى، تحققّ نمى یابد. (لتنذر قومًا ... لعلّهم یهتدون) «لعلّ» حرفى است که کاربرد آن در موارد امیدوارى - نه قطعیت - است. استعمال آن براى هدایت، به نکته یاد شده اِشعار دارد.
۱۴ - انتخاب راه هدایت، منوط به اراده خود انسان است. (لعلّهم یهتدون)
۱۵ - قرآن، مبناى پیامبرى و رسالت پیامبراکرم(ص) است. (تنزیل الکتب ... هو الحقّ ... لتنذر قومًا ... لعلّهم یهتدون)
موضوعات مرتبط
- اراده: آثار اراده ۱۴
- انبیا: انذارهاى انبیا ۹; مسؤولیت انبیا ۹
- انسان: اراده انسان ۱۴; انذار انسان ها ۸
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۵
- قرآن: افترا به قرآن ۲; انذارهاى قرآن ۱۱; تهمت به قرآن ۴; حقانیت قرآن ۴، ۶; مکذبان وحیانیت قرآن ۱; منشأ نزول قرآن ۱، ۵، ۶; نقش قرآن ۱۱، ۱۵; وحیانیت قرآن ۶; هدایتگرى قرآن۱۱
- محمد(ص): افترا به محمد(ص) ۲; انذارهاى محمد(ص) ۸; تربیت محمد(ص) ۷; تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۳; رسالت محمد(ص) ۱۵; فضایل محمد(ص) ۷; مسؤولیت محمد(ص) ۸
- مشرکان: افتراهاى مشرکان ۲; تهمتهاى مشرکان ۳، ۴; مشرکان و قرآن ۱، ۲، ۴
- مکه: محرومیت اهل مکه از کتاب آسمانى ۱۰
- هدایت: انتخاب هدایت ۱۴; انذار در هدایت ۱۲; روش هدایت ۱۲; زمینه هدایت ۱۳; شرایط هدایت ۱۳، ۱۴
منابع