البقرة ٢٨٣
کپی متن آیه |
---|
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کَاتِباً فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاَ تَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَ مَنْ يَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ |
ترجمه
البقرة ٢٨٢ | آیه ٢٨٣ | البقرة ٢٨٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رِهَانٌ»: جمع رَهْن به معنی مرهون، گروگانها. رِهَانٌ: مبتدا است و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است: فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ تَکْفِی. یا خبر است و مبتدای آن محذوف است و تقدیر چنین است: فَعَلَیْکُمْ رِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ. «آثِمٌ»: گناهکار. «آثِمٌ قَلْبُهُ»: دل او بزهکار است. نسبت دادن گناه به دل، برای مبالغه و وضوح جرم است، همان گونه که برای تأکید کاری میگوئیم: گوشم آن را شنیده است. چشمم آن را دیده است. واژه (قلب) میتواند فاعل یا بدل بعض از کل (آثِمٌ) باشد، و ضمیر (ه) ضمیر شأن، و یا مرجع آن (مَنْ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«283» وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ
و اگر در سفر بوديد و نويسندهاى نيافتيد، وثيقهاى بگيريد و اگر به يكديگر اطمينان داشتيد (وثيقه لازم نيست.) پس كسى كه امين شمرده شده، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد و از خدايى كه پروردگار اوست پروا كند.
و شهادت را كتمان نكنيد و هر كس آنرا كتمان كند، پس بىشك قلبش گناهكار است و خداوند به آنچه انجام مىدهيد داناست.
نکته ها
هرگاه براى تنظيم سند بدهى نويسندهاى نبود، مىتوان از بدهكار گرو و وثيقه گرفت، خواه در سفر باشيم يا نباشيم. بنابراين جملهى «إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ» براى آن است كه معمولًا در سفرها انسان با كمبودها برخورد مىكند. نظير جملهى «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ» يعنى هنگامى كه مرگ به سراغ شما آمد وصيّت كنيد. با اينكه مىدانيم وصيّت مخصوص زمان مرگ نيست، لكن آخرين فرصت آن، زمان فرا رسيدن مرگ است.
پیام ها
1- شرط وثيقه، بدست گرفتن و در اختيار بودن است. «مقبوضة» «1»
2- كار از محكمكارى عيب نمىكند، در برابر طلب، وثيقه بگيريد. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ»
3- جايگاه افراد در احكام تفاوت دارد. براى ناشناس رهن وبراى افراد مطمئن
«1». امام باقر عليه السلام فرمود: «لا رهن الا مقبوضة» رهن، بدون قبض نمىشود. تهذيب، ج 7، ص 176.
جلد 1 - صفحه 453
بدون رهن. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ ...»
4- نگذاريد اعتمادها و اطمينانها در معاملات سلب شود. «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ» فلسفه رهن گرفتن، اطمينان است كه اگر بدون آن اطمينان بود، رهن گرفتن ضرورتى ندارد.
5- افراد آگاه به حقوق مردم، در برابر مظلومان مسئولند. «وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ»
6- آنجا كه بيان حقّ لازم است، سكوت حرام است. «وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»
7- انحراف درونى، سبب انحراف بيرونى مىشود. قلب گناهكار، عامل كتمان گواهى مىشود. «و لم يكتمها فانه آثم قلبه»
8- ايمان به اينكه خداوند همه كارهاى ما را مىداند، سبب پيدايش تقوا وبيان حقايق است. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (283)
وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ: و اگر در سفر باشيد، وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً: و نيابيد نويسنده كه ثبت حقوق كند يا نويسنده باشد و ادوات كتابت نباشد. فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ: پس بر شما است گرو قبض شده يا بدست آمده (احكام رهن مراجعه به رسائل عمليه است). فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً: پس اگر امين داند برخى از شما كه داين باشد بعض ديگر را كه مديون است و از خيانت مديون
«1» نهج البلاغه، حكمت 203.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 517
مأمون باشد به جهت حسن ظن به او و بدين سبب رهن از او نگيرد، فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ: پس بايد ادا كند آن مأمون مديون امانت دين او را و انكار حق نكند. وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ: و بايد بترسد خدا را كه پروردگار اوست و در امانت خيانت نكند به انكار آن. وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ: و كتمان مكنيد و مپوشيد شهادت را اى شاهدان يا اى مديونان، و در موقع لزوم اداى شهادت كنيد. وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ: و هر كه كتمان شهادت كند، پس بتحقيق گناهكار است قلب او، يعنى تصرف در قلب خود نموده كه علاوه بر فعل معصيت، قلبش نيز گناهكار است. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ.
ابن بابويه رضوان اللّه عليه- از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه كتمان كند شهادت را يا شهادتى دهد كه به سبب آن خون مسلمانى هدر رود يا مال مسلمانى از بين رود، مىآيد روز قيامت در حالى كه روى او ظلمتى است به مدّ بصر و در وجه او گرفتگى باشد كه خلايق او را به اسم و نسب بشناسند. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (283)
ترجمه
و اگر باشيد در سفرى و نيابيد نويسندهاى پس گروگانى بايد گرفته شود پس اگر امين داند بعضى از شما بعضى را پس بايد ادا كند آنكس كه امين شده است امانت او را و بايد بترسد از خدا كه پروردگار او است و كتمان نكنيد شهادت را و هر كس كتمان نمايد پس بدرستيكه او گناه كار است دلش و خدا بآنچه ميكنيد دانا است..
تفسير
در صورتى كه نويسنده نباشد مثل آنكه شخص مسافر باشد و دسترس بنويسنده نداشته باشد پس خوب است براى اطمينان و رفع احتمال انكار از كسيكه ميخواهد باو قرض بدهد گرو بگيرد و كلمه رهان جمع رهن است چنانچه رهن بدو ضمه نيز جمع آنست و قرائت شده و بر هر تقدير خبر مبتداء محذوف است يعنى آنچه موجب اطمينان است در اين حال گروهائى است كه دائنين بايد از مديونين اخذ نمايند و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه نيست رهن مگر آنچه قبض
جلد 1 صفحه 365
شده باشد ولى اين حكم در صورتى است كه دائن از مديون اطمينان كامل نداشته باشد ولى در صورتى كه حسن ظن باو داشته باشد و امين كند او را بر مال خود و بدون سند و گرو باو قرض بدهد كه بمنزله امانتى است كه اذن در تصرف آن داده شده است آنمديون هم بايد بشكر اين موهبت و بامر الهى ادا كند دين او را بعد از تمكن كه آن بمنزله امانت است و در امانت خيانت روا نيست و بايد از خدا بترسد كه پروردگار او است و بداند كه در صورت انكار حق محسن و منعم بخود را كه دائن و خدا است تضييع نموده علاوه بر خود هم ظلم كرده كه اعتبار و آبروى خود را برده است و نبايد از اداء شهادت كتمان نمود در صورت تمكن از اداء و نبودن مانعى و تقاضاى صاحب حق و كسيكه با وجود اين كتمان نمايد گناه قلبى نموده است كه از اعظم گناهان است در فقيه از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه فرمود كافر است قلبش بنظر حقير مراد آنستكه تصور نشود فقط زبانش گناه كار است كه اداء شهادت نه نموده بلكه اين عمل كاشف از سوء سريره او است كه راضى بتضييع حق برادر دينى خود شده است و در حديث مناهى پيغمبر (ص) وارد شده است كه آنحضرت نهى فرمود از كتمان شهادت و فرمود هر كس كتمان شهادت نمايد خداوند گوشت او را بخورد خودش ميدهد در انظار مردم و خداوند باعمال عباد عالم است بر فرض كسى از كتمان شهادت شاهد مطلع نشود خداوند كه ميداند او را بجزاى عمل خود خواهد رسانيد و از اين آيه ميتوان استفاده نمود كه اوامر مذكوره در آيه قبل و اين آيه براى ارشاد است زيرا در صورت اطمينان و حسن ظن بطرف اجازه داده شده است كه بدون سند و گرو باو قرض داده شود و در صورت عدم اطمينان و سوء ظن هم عقل حاكم است كه نبايد بدون سند و گرو معامله نسيه نمود تا موجب تضييع مال و ايجاد اختلاف نشود و هر جا حكم شرع مطابق با حكم صريح عقل است بطوريكه اگرچه حكمت آن بيان نشده باشد عقل ادراك ميكند و وعده عقاب هم بر مخالفت آن داده نشده است امر ظهور در ارشاد پيدا ميكند و اينكه مراد از امانت دين است ممكن است از كلمه فاء كه براى تفريع بر مطالب سابقه است استفاده شود علاوه بر آنكه مفسرين ذكر فرمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن كُنتُم عَلي سَفَرٍ وَ لَم تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقبُوضَةٌ فَإِن أَمِنَ بَعضُكُم بَعضاً فَليُؤَدِّ الَّذِي اؤتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ ليَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَن يَكتُمها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلبُهُ وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ عَلِيمٌ (283)
وَ إِن كُنتُم عَلي سَفَرٍ که مداينه و معامله در مسافرت واقع شود وَ لَم تَجِدُوا كاتِباً و كتابت ميسّر نباشد و همچنين شاهد عادل دسترسي نداشته باشند براي وثيقه راه ديگري بيان ميفرمايد که مسئله مراهنه باشد و معني اينکه نيست که شرط آن مسافرت باشد يا عدم و جدان كاتب يا شاهد بلكه مقصود اينست که طرق وثيقه منحصر
جلد 3 - صفحه 86
بكتابت و شهادت نيست بلكه طريق ديگري هم هست که اگر دست شما از آن دو طريق كوتاه باشد باز هم طريق دارند لذا ميفرمايد فَرِهانٌ مَقبُوضَةٌ و رهن در لغت بمعني گرو است و از اينکه جهت گروبندي را مراهنه ميگويند و در شريعت مطهره گروبندي مذموم است يا حرام مگر در اسب دواني و تير اندازي و شتر سواري، در باب مسابقه دارد
لا سبق الّا في خف او نصل او حافر
و در آيه شريفه كُلُّ نَفسٍ بِما كَسَبَت رَهِينَةٌ مدّثر آيه 38، و در حديث در خطبه شعبانيّه که شيخ صدوق نقل فرموده از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
(ايّها النّاس انّ انفسكم مرهونة باعمالكم)
يعني جان شما گرو عمل شما است، و نيز در آيه شريفه كُلُّ امرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ طور آيه 21، و رهن عبارت است از اينكه مديون چيزي از عين المال خود از منقولات مثل طلا و مس و ساير منقولات يا غير منقولات مثل خانه و ملك و دكّان و نحو اينها نزد دائن بنحو وثيقه پيشش گرو بگذارد که تا اداء دين نكند فك نشود و آن چيز را عين مرهونه ميگويند و مديون را راهن و دائن را مرتهن مينامند.
و رهن يكي از عقود لازمه است احتياج بايجاب از طرف راهن و قبول از طرف مرتهن دارد و شرط صحّت رهن قبض است که راهن در تصرّف مرتهن در آورد و مرتهن قبض كند و بدون قبض باطل است و هيچكدام از راهن و مرتهن حق تصرف بدون اذن ديگري در عين مرهونه ندارند و اگر مدّت منقضي شد و اداء دين نشد مرتهن حق دارد عين مرهونه را بفروشد و مطابق دين خود بردارد و بقيّه را براهن ردّ كند و قبض در غير منقول تمليك منافع است بمرتهن بصلح يا اجاره يا نحو ديگر فَإِن أَمِنَ بَعضُكُم يعني دائن بعضا مديون. يعني اگر دائن امين دانست مديون را و از او وثيقه، نوشته و رهن نگرفت البتّه مديون که او را امين دانستند بايد خيانت نكند و بموقع خود تمام دين را ردّ كند با آن اوصافي که ذكر شده و مقدار معيّن که قرار داد شده.
جلد 3 - صفحه 87
فَليُؤَدِّ الَّذِي اؤتُمِنَ که مديون باشد امانته که دين باشد که در ذمّه او است وَ ليَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ از خدا بترسد و خيانت نكند و حق دائن را ضايع نكند که فرداي قيامت هم مسئوليّت خدايي دارد هم جنبه حق الناسي و عقوبتش شديد است و انكار دين يا نقصان از اصل ننمايد.
وَ لا تَكتُمُوا الشَّهادَةَ اينکه جمله راجع بآيه سابقه است در قسمت گرفتن شاهد که بعد از تحمّل شهادت كتمان شهادت نكند که يكي از گناهان كبيره است مگر آنكه معذور باشد شرعا يا اداء شهادت بر او ضرري متوجّه شود يا خصوصيّات شهادت را فراموش كرده باشد.
وَ مَن يَكتُمها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلبُهُ و تعبير به آثم قلبه با اينكه خود كتمان كننده آثم است، بواسطه اينست که معاصي دو قسم است يك قسم معاصي فعليّه مثل زنا و شرب خمر و نحو اينها، و يك قسم معاصي تركيّه مثل ترك صلوة و زكاة و ساير واجبات، و اثم فعل المعصيت است و در معاصي تركيّه فعلي از عاصي صادر نشده در ظاهر بلكه فعل قلبي است که عزم و بناي بر مخالفت باشد، و بعبارت اخري افعال قلبيّه است و كتمان شهادت از اينکه باب است.
وَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ چه عمل خوارجي باشد و چه عمل قلبي عليم در مجمع از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل كرده فرمود
لا ينقضي كلام شاهد زور من بين يدي الحاكم حتّي يتبوأ مقعده من النار و كذلك من كتم الشهادة.
و در اينکه آيه شريفه از جمله فَإِن أَمِنَ استفاده ميشود که تمام دستورات اينکه آيات شريفه از كتابت و شهادت و رهانت اوامر ارشادي است و راه احتياط است براي حفظ دين و وجوب شرعي ندارد و امر مولوي نيست.
88
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 283)- تکمیلی بر بحث گذشته. این آیه در حقیقت با ذکر چند حکم دیگر در رابطه با مسأله تنظیم اسناد تجاری مکمل آیه قبل است، و آنها عبارتند از: 1- «هر گاه در سفر بودید و نویسندهای نیافتید (تا اسناد معامله را برای شما تنظیم کند و قرار داد را بنویسد) گروگان بگیرید» (وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ).
البته در وطن نیز اگر دسترسی به تنظیمکننده سند نباشد اکتفا کردن به گروگان مانعی ندارد.
2- گروگان حتما باید قبض شود و در اختیار طلبکار قرار گیرد تا اثر اطمینانبخشی را داشته باشد، لذا میفرماید: فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ گروگان گرفته شده.
3- سپس به عنوان یک استثناء در احکام فوق میفرماید: «اگر بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر اطمینان داشته باشد (میتواند بدون نوشتن سند و رهن با او معامله کند و امانت خویش را به او بسپارد) در این صورت کسی که امین شمرده شده است باید امانت (و بدهی خود را به موقع) بپردازد و از خدایی که پروردگار اوست بپرهیزد» (فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ).
قابل توجه این که در اینجا طلب طلبکار به عنوان یک امانت، ذکر شده که خیانت در آن، گناه بزرگی است.
4- سپس همه مردم را مخاطب ساخته و یک دستور جامع در زمینه شهادت بیان میکند و میفرماید: «شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند قلبش گناهکار است» (وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ).
بنابراین کسانی که از حقوق دیگران آگاهند موظفند به هنگام دعوت برای ادای شهادت آن را کتمان نکنند.
و از آنجا که کتمان شهادت و خودداری از اظهار آن، به وسیله دل و روح انجام میشود آن را به عنوان یک گناه قلبی معرفی کرده و میگوید: «کسی که چنین
ج1، ص256
کند قلب او گناهکار است» و باز در پایان آیه برای تأکید و توجه بیشتر نسبت به حفظ امانت و ادای حقوق یکدیگر و عدم کتمان شهادت هشدار داده میفرماید:
«خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید داناست» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).
ممکن است مردم ندانند چه کسی قادر به ادای شهادت است و چه کسی نیست، و نیز ممکن است مردم ندانند در آن جا که اسناد و گروگانی وجود ندارد، چه کسی طلبکار و چه کسی بدهکار است، ولی خداوند همه اینها را میداند و هر کس را طبق اعمالش جزا میدهد.
نکات آیه
۱ - در صورت نیافتن کاتب، رهن (وثیقه)، جایگزین تنظیم سند براى مطالبات و دیون (و ان کنتم على سفر و لم تجدوا کاتباً فرهان مقبوضة) ظاهراً جمله «و لم تجدوا کاتباً» بیان «على سفر» است. یعنى مسافر بودن، خصوصیّت و شرطیت ندارد; چون سفر بیان مورد غالب براى یافت نشدن کاتب است. بنابراین آنچه موضوعیّت دارد، همان نیافتن کاتب است، چه در سفر و چه در حضر.
۲ - در صورت اعتماد بر مدیون، گرفتن رهن لازم نیست. (فان امن بعضکم بعضاً فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته) جمله «فان امن ... » اشاره به حکمت تشریع رهن دارد. یعنى فلسفه تشریع رهن، رفع نگرانى از هدر رفتن دیون است; امّا اگر اطمینانى باشد که نگرانى مرتفع شود، دیگر موردى براى دریافت رهن نیست. البته این معنا در صورتى است که جمله «فان امن ... » استثنا و استدراکى باشد از لزوم ارتهان و مقصود از امانت، همان دین باشد.
۳ - وجوب ردّ امانت به صاحب آن (فلیؤدَ الّذى اؤتمن امانته)
۴ - عین مرهونه، امانتى است نزد مرتهن (فرهان مقبوضة فان امن بعضکم بعضاً فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته) بنابراینکه مقصود از امانت، عین مرهونه اى باشد که در قبال مطالبات به رهن گذاشته مى شود ; نه دیونى که بر گردن یکى از طرفین قرارداد مى ماند.
۵ - وجوب ردّ عین مرهونه به صاحب آن (فرهان مقبوضة فان امن بعضکم بعضاً فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته)
۶ - حرمت خیانت در امانت (فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته و لیتّق اللّه ربّه)
۷ - نقش اعتماد و امانت، در تسهیل روابط اقتصادى و مبادلاتى (فان امن بعضکم بعضاً فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته) بنابر یک احتمال که گذشت، امانتدارى موجب شده که رهن گرفتن از طرف طلبکار، لزومى نداشته باشد و این، تسهیل در امور اقتصادى است.
۸ - هماهنگى نظام اخلاقى و روابط اقتصادى در اسلام (فرهان مقبوضة فان امن بعضکم بعضاً)
۹ - تقوا و ترس از خدا، زمینه ردّ امانت و اجراى احکام الهى (فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته و لیتّق اللّه ربّه)
۱۰ - حرمت کتمان شهادت (و لا تکتموا الشّهادة)
۱۱ - قلبهاى گناهکار، سرچشمه اى براى کتمان شهادت (و من یکتمها فانّه اثم قلبُه)
۱۲ - کتمان شهادت، گناهى است قلبى. (و من یکتمها فانّه اثم قلبُه)
۱۳ - آگاهى همه جانبه و فراگیر خداوند به اعمال انسانها (و اللّه بما تعملون علیم)
۱۴ - هشدار خداوند به خیانتکارانِ در امانت و کتمان کنندگان شهادت (فلیؤدّ الّذى اؤتمن امانته ... و لا تکتموا الشّهادة ... و اللّه بما تعملون علیم)
۱۵ - توجّه به آگاهى فراگیر خداوند به اعمال انسان، زمینه اجراى احکام الهى و پرهیز از معصیت او (و اللّه بما تعملون علیم)
روایات و احادیث
۱۶ - شرط تحقق رهن، قبض عین مورد رهن است. (فرهان مقبوضة) مؤید برداشت فوق، روایتى است از امام باقر (ع): لا رهن الاّ مقبوضاً[۱].
۱۷ - کتمان شهادت، حاکى از کفر قلب کتمان کننده است. (و لا تکتموا الشّهادة و من یکتمها فانّه اثم قلبه) امام باقر (ع) درباره «فانه اثم قلبه» فرمود: کافر قلبه[۲].
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۱۰، ۱۶
- اعتماد: اهمیّت اعتماد ۷
- اقتصاد: اقتصاد و اخلاق ۸
- امانت: احکام امانت ۳، ۴، ۶ ; استرداد امانت ۹ ; اهمیّت امانت ۷ ; خیانت در امانت ۶، ۱۴
- انسان: عمل انسان ۱۳
- بدهى: احکام بدهى ۱، ۲
- تقوا: آثار تقوا ۹ ; زمینه تقوا ۱۵
- تکلیف: عمل به تکلیف ۹، ۱۵
- خدا: علم خدا ۱۳، ۱۵ ; هشدارهاى خدا ۱۴
- روابط مالى: ۷
- رهن: احکام رهن ۱، ۲، ۴، ۵، ۱۶
- سند: تنظیم سند ۱
- قلب: کفر قلب ۱۷ ; گناه قلب ۱۲
- گواهى: احکام گواهى ۱۰ ; کتمان گواهى ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۷
- محرمات: ۶، ۱۰ نظام اقتصادى: ۷، ۸
- واجبات: ۳، ۵
منابع