روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۶۸۲

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۵ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۶۸۲ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۶۸۲ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، كِتَابُ الْفَرَائِضِ وَ الْمَوَارِيث

ما رواه فراس عن الشعبي عن ابن عباس انه قال :


من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۶۸۱ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۶۸۳
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۴
بخش : كتاب الفرائض و المواريث
عنوان : حدیث امام على (ع) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۴ كِتَابُ الْفَرَائِضِ وَ الْمَوَارِيث‏‏ بَابُ مِيرَاثِ الْأَجْدَادِ وَ الْجَدَّات‏
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۶ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۷۲

فراس، از شعبى، از ابن عبّاس روايت كرده است كه او گفت:

«علىّ بن ابى طالب عليه السّلام در باره شش برادر و يك جدّ براى من نوشت كه او را مانند يكى از ايشان قرار ده، و نامه مرا محو كن» و بر اين گونه علىّ عليه السّلام او را با ايشان هفتمين قرار داده است. و اينكه امر كرده است تا نامه را محو كند، بدان جهت است كه خوش نميداشته كه بعلّت مخالفت با كسانى كه پيش از او ميبوده‏اند مورد سرزنش واقع شود.

ولى اين روايت حجّتى براى فضل بن شاذان نيست، زيرا اين خبر تنها اين مطلب را ثابت ميكند كه جدّ چون در جمع برادران واقع شود بمنزله فردى از آن جمع است، و ثابت نميكند كه او هميشه و در همگى موارد بمنزله برادر است، و ثابت نميكند كه هر جا برادر ارث ببرد او نيز ارث ميبرد، و هر جا برادر از شمار ورثه ساقط شود او نيز ساقط ميگردد. و مخالفين ما روايت كرده‏اند كه عمر پسر پسرش درگذشت، و او را و دو برادرش را بجاى گذاشت، پس عمر از زيد بن ثابت در اين باره سؤال كرد، و زيد گفت: چنين بنظرم ميرسد كه تركه او بصورت سه بخش درآيد، پس عمر قول زيد را بپذيرفت، و خود را كه جدّ بود بجاى برادر گرفت. و امّا ابن مسعود- رضى اللَّه عنه- در باره برادرى أبوينى و برادرى پدرى و جدّ گفت: تركه متوفّى ميان برادر ابوينى و جدّ بالمناصفه تقسيم مى‏شود، و برادر پدرى بهره‏اى ندارد، و او در اينجا جدّ را بجاى برادر گرفته است، چنان كه گوئى متوفّى دو برادر ابوينى و يك برادر پدرى بجا نهاده است، و اين قول از سوى ابن مسعود كه پدر را بجاى برادر تلقّى كرده با قول ما موافق است. و اگر مردى برادر و خواهرى مادرى، و جدّ و جدّه‏اى مادرى، و خواهرى ابوينى، و برادرى پدرى بجاى گذارد، برادر و خواهر مادرى، و جدّ و جدّه مادرى ثلث مال را بطور تساوى به ارث ميبرند، و ما بقى آن براى خواهر ابوينى است، و برادر پدرى از شما ورثه ساقط مى‏شود. و اگر برادران و خواهرانى مادرى، و جدّ و جدّه‏اى مادرى، و برادران و خواهرانى أبوينى و جدّ و جدّه‏اى پدرى، و برادران و خواهرانى پدرى بجاى گذارد، ثلث مال متعلّق ببرادران و خواهران مادرى، و جدّ و جدّه مادرى است كه مرد و زن آن را بتساوى قسمت ميكنند، و ما بقى آن ببرادران و خواهران ابوينى، و جدّ و جدّه پدرى تعلّق دارد كه بقاعده «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ» ميان ايشان قسمت مى‏شود، و برادران و خواهران پدرى از شمار ورثه ساقط ميشوند. و اگر زنى، و برادرى مادرى، و جدّى مادرى، و برادرى پدرى بجاى گذارد، ربع مال متعلّق به زن، و ثلث آن متعلّق ببرادر مادرى و جدّ مادريست كه بالسّويّه قسمت ميكنند، و ما بقى متعلّق به برادر پدرى است. و اگر زنى شوهرش، و پسر پسرش، و جدّ، و برادران و خواهرانى ابوينى را بجاى گذارد، ربع تركه او براى شوهر، و سدس آن براى جدّ، و ما بقى براى پسر پسر است، و برادران و خواهران از شمار ورثه ساقط ميشوند. و اگر زنى شوهر و والدين و جدّش- پدر مادرش- را بجاى گذارد، نصف مال او براى شوهر، و ثلث آن براى مادر است، و نصف اين ثلث گرفته مى‏شود، و بجدّ تحويل ميگردد، و آن، سدس از همگى مالست، و پدر نيز سدس مال را به ارث ميبرد. و اگر مرد پدر و مادرش، و جدّ پدرى و جدّ مادرى را بجاى گذارد، سدس تركه او براى مادر، و همچنين سدس آن‏ براى جدّ مادرى، و نصف آن براى پدر، و سدس آن براى جدّ پدرى او است. و اگر مردى پدرش، و جدّش- پدر مادرش- را بجاى گذارد، مال براى پدر است. و اگر مردى مادرش، و جدّش- پدر پدرش- را بجا گذارد، مال متعلّق بمادر او است، زيرا جدّ- پدر پدر- سدسى بعنوان «طعمه» از مال پسرش دريافت ميكند، و همچنين جدّ- پدر مادر- سدسى برسم طعمه از مال دخترش مى‏برد. و اگر مرد، زنش، و أبوينش، و جدّش- پدر پدرش- و جدّش- پدر مادرش- را بجا گذارد، ربع مال متعلّق به زن، و سدس آن متعلّق به مادر و سدس ديگر متعلّق به جدّ- پدر مادر- و سدس ديگر متعلّق به پدر پدر است. و بقيّه ميراث متعلّق به پدر است. و اگر زن شوهرش، و پدر و مادرش، و جدّش- پدر پدرش- و جدّش- پدر مادرش- را بجا گذارد، نصف مال متعلّق بشوهر، و سدس آن متعلّق بمادر، و سدس ديگر متعلّق به جدّ- پدر مادر- و سدس ديگر متعلّق به پدر است، و جدّ- پدر پدر- ارث نمى‏برد. و از بردن ارث محروم است. و اين، موردى است كه جدّ- پدر پدر- با بودن پدر، در آن ارث نميبرد، و علّت اين امر اينست كه ميراث جدّ سدس از مال پسرش برسم طعمه است، و در اين مورد كه پسرش جز سدس به ارث نبرده جدّ از طعمه ساقط مى‏شود. و اگر زنى شوهرش، و پدر و مادرش، و جدّش- پدر پدرش- و جدّش- پدر-

                     مادرش- و برادران و خواهرانى پدرى، يا ابوينى را بجاى گذارد، در اين صورت نصف تركه براى شوهر، و سدس آن براى مادر، و سدس ديگر براى جدّ- پدر پدر- و ما بقى براى پدر است، و جدّ- پدر مادر- از شمار ورثه ساقط مى‏شود، و اين مورديست كه جدّ- پدر مادر- با بودن مادر در آن مورد ارث نميبرد. و علّت اين امر اينست كه برادران و خواهران پدر و مادرى، يا پدرى مادر را از ثلث محجوب ساخته‏اند، و آن را به سدس بدل كرده‏اند، و بدين جهت چون مادر بجز سدس دريافت نميكند، پدرش از دريافت طعمه از مال او ساقط مى‏شود.

و اگر آن زن جدّى يا جدّه‏اى پدرى يا مادرى، و عمو يا عمّه‏اى، يا خالى يا خاله‏اى، بجاى گذارد، در اين صورت مال متعلّق بجدّ يا جدّه است، و عمّ و عمّه و خال (دائى) و خاله از شمار ورثه ساقط ميشوند، و در صورت بودن جدّ، و برادر، و خواهر، و پسر برادر، و پسر خواهر، و دختر برادر، و دختر خواهر، هيچ گاه عمو و عمّه، و خال و خاله، و پسر عمو و پسر عمّه، و پسر دائى و پسر خاله‏اى ارث نميبرند. و فرزندان برادر، و فرزندان خواهر، اگر چه در نسلهاى بعدى واقع شده باشند، براى بهره گرفتن از ميراث، از عموها و عمّه‏ها، و خالوها و خاله‏ها سزاوارترند، و لا قوّة الّا باللَّه.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)