روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۱۸
از الکتاب
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، بَابُ مَا جَاءَ فِي الزِّنَا
و في روايه ابراهيم بن ابي البلاد قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۱۷ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۱۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۵ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۳۳۵
و در روايت ابراهيم بن أبى البلاد آمده است كه فرمود: در زمان داود پيغمبر عليه السّلام زنى بود كه مردى پيوسته متعرّض او مىشد و از او كام ميخواست و زن امتناع مىورزيد و او بعنف او را مجبور مىكرد، تا اينكه خداوند بر دل او انداخت، و بآن مرد گفت هيچ گاه تو نزد من نيائى مگر اينكه نزد عيال تو ديگرى باشد، گويد: مرد بسوى خانه خود رفت و مردى را در كنار همسر خود ديد، او را نزد داود عليه السّلام آورد و شكايت كرده گفت اى پيامبر خدا بلائى بسرم آمده كه بر سر احدى نيامده است، پرسيد آن چيست؟ مرد گفت: اين شخص را در كنار همسرم در خانهام يافتم، پس خداوند متعال بداود عليه السّلام وحى فرستاد كه باو بگو همان كه تو خود در باره ديگران كردى بسرت آمد.