تفسیر:نمونه جلد۲۵ بخش۹
آيه ۱۱ - ۱۹
آيه و ترجمه
وَ ذَرْنى وَ المُْكَذِّبِينَ أُولى النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً(۱۱) إِنَّ لَدَيْنَا أَنكالاً وَ جَحِيماً(۱۲) وَ طعَاماً ذَا غُصةٍ وَ عَذَاباً أَلِيماً(۱۳) يَوْمَ تَرْجُف الاَرْض وَ الجِْبَالُ وَ كانَتِ الجِْبَالُ كَثِيباً مَّهِيلاً(۱۴) إِنَّا أَرْسلْنَا إِلَيْكمْ رَسولاً شهِداً عَلَيْكمْ كَمَا أَرْسلْنَا إِلى فِرْعَوْنَ رَسولاً(۱۵) فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسولَ فَأَخَذْنَهُ أَخْذاً وَبِيلاً(۱۶) فَكَيْف تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتمْ يَوْماً يجْعَلُ الْوِلْدَنَ شِيباً(۱۷) السمَاءُ مُنفَطِرُ بِهِ كانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً(۱۸) إِنَّ هَذِهِ تَذْكرَةٌ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ سبِيلاً(۱۹) ترجمه : ۱۱ - مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده ! ۱۲ - كه نزد ما غل و زنجيرها (آتش ) دوزخ است .
۱۳ - و غذائى گلوگير، و عذابى دردناك ! ۱۴ - در آن روز كه زمين و كوهها سخت به لرزه مى افتد، و كوهها (چنان درهم كوبيده مى شود كه ) به شكل توده هائى از شن نرم درمى آيد! ۱۵ - ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شما است ، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم . ۱۶ - فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول برخاست ، و ما او را شديدا مجازات كرديم . ۱۷ - شما اگر كافر شويد چگونه خود را (از عذاب شديد الهى ) بركنار مى داريد در آن روز كه كودكان را پير مى كند؟ ۱۸ - در آن روز آسمان از هم شكافته مى شود، و وعده او تحقق مى يابد. ۱۹ - اين هشدار و تذكرى است و هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند. تفسير : حساب اين گنهكاران مستكبر را با من واگذار! در آخرين آيه از آيات پيشين اشاره اى به كارشكنيها و سخنان ناروا و اذيت و آزار دشمنان اسلام بود، آيات مورد بحث آنها را زير رگبارى از تهديدات شديد، دائر به عذابهاى دنيا و آخرت از سوى خداوند، قرار داده ، و آنها را دعوت به تجديد نظر در برنامه هاى شوم خود مى كند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت اين دشمنان دلدارى مى دهد و پايمردى مى بخشد. نخست مى فرمايد: «مرا با اين تكذيب كنندگان ثروتمند و صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده »! (و ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا). يعنى طرف آنها تو نيستى ، منم مجازات و كيفر آنها را به خود من واگذار، و كمى به آنها مهلت ده ، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهيت خود را آشكار سازند،
و پشت خود را از بار گناه سنگين كنند، آن گاه عذاب من گلوى آنها را خواهد فشرد! و مى دانيم مدت كمى گذشت كه مسلمانان نيرومند شدند، و ضربات سنگين و شكننده خود را در جنگهاى «بدر» و «حنين » و «احزاب » و مانند آن بر پيكر دشمن وارد آوردند، و نيز مدت كمى بيشتر نگذشت كه اين گردنكشان از دنيا رفتند، و گرفتار عذاب الهى در برزخ شدند و عذاب قيامت نيز از آنها چندان دور نيست . ضمنا تعبير به «اولى النعمة » (صاحبان نعمت ) اشاره به غرور و غفلت ناشى از فزونى مال و ثروت و امكانات مادى است كه غالبا دامنگير صاحبان آنها مى شود و به همين دليل در طول تاريخ انبياء چنانكه قرآن شاهد و گواه است اين دسته هميشه در صف اول مخالفان قرار داشتند. در حقيقت اين آيه شبيه آيه ۳۴ سوره سباء است كه مى گويد: و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون : ((ما در هيچ شهر و ديارى انذار كننده اى نفرستاديم ، مگر اينكه مترفين آنها (كسانى كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم )). در حالى كه اينگونه افراد بايد قبل از ديگران دعوت مناديان حق را لبيك گويند، تا شكر اينهمه نعمت الهى را از اين طريق بجا آورند. سپس در ادامه همين تهديد به صورت صريحتر مى گويد: «نزد ما غل و زنجيرها و آتش دوزخ است »! (ان لدينا انكالا و جحيما). «انكال » جمع «نكل » (بر وزن فكر) به معنى زنجيرهاى سنگين است ، و در اصل از ماده نكول ، به معنى ضعف و ناتوانى گرفته شده ، و از آنجا كه
زنجيرهائى كه بر دست و پا و گردن مى نهند انسان را از حركت باز مى دارد و ناتوان مى سازد، اين واژه در معنى زنجير به كار رفته است ، آرى در برابر آزادى بى قيد و شرط و تنعمى كه در اين دنيا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش ! و باز مى افزايد: «و غذائى گلو گير و عذابى دردناك » (و طعاما ذا غصة و عذابا اليما). غذائى بر عكس غذاهاى چرب و شيرين دنياى آنها كه به راحتى از گلو فرو مى رفت و گوارا بود، و زندگى دردناك در برابر آسايش بى حساب اين مغروران خود خواه و مستكبر در اين جهان . با اينكه غذاى خشن و گلو گير خود عذابى است اليم ، بعد از آن عذاب اليم را جداگانه ذكر مى كند، و اين نشان مى دهد ابعاد عذاب اليم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هيچكس جز خدا معلوم نيست ، و لذا در حديثى مى خوانيم كه روزى يكى از مسلمانان اين آيه را تلاوت مى كرد، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) استماع مى فرمود: ناگهان شخص مزبور صيحه اى زد و مدهوش شد. و در حديث ديگرى آمده است كه خود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين آيه را تلاوت مى فرمود و چنين حالى به او دست داد. چگونه اين غذاى گلوگيرى نباشد؟ در حالى كه در آيه ۶ سوره غاشيه مى خوانيم ليس لهم طعام الا من ضريع : «آنها غذائى جز از خارهاى جانگداز ندارند». و نيز در آيه ۴۳ و ۴۴ سوره دخان مى خوانيم : ان شجرت الزقوم طعام
الاثيم : ((درخت زقوم (همان گياه تلخ بد بو و بد طعم و تلخ و كشنده ) غذاى گنهكاران است ))! سپس به شرح روزى مى پردازد كه اين عذابها در آن ظاهر مى شوند، مى فرمايد: «اين در روزى خواهد بود كه زمين و كوهها سخت به لرزه در مى آيد و چنان كوهها در هم كوبيده مى شود كه به شكل توده هائى از رمل و شن نرم در مى آيد» (يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا). «كثيب » به معنى شنهاى متراكم است ، و «مهيل » از ماده هيل (بر وزن كيل ) به معنى ريختن شى ء نرمى مانند رمل و آرد بر چيزى است ، و در اينجا منظور شنهاى نرمى است كه هرگز استقرار و ثبات ندارد. بنابراين معنى ، كوهها در قيامت آنچنان از هم متلاشى مى شوند كه به صورت شنهاى نرمى در مى آيند كه اگر پا روى آن بگذارند فرو مى رود. درباره سرنوشت كوهها در آستانه قيامت ، قرآن تعبيرات مختلفى دارد كه همگى حكايت از نابودى و تبديل آنها به خاكهاى نرم مى كند (شرح بيشتر درباره مراحل مختلف نابودى كوهها، و تعبيرات متفاوت قرآن در اين زمينه در ذيل آيه ۱۰۵ سوره طه آمده است . سپس به مقايسه اى در ميان بعثت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مخالفت زورمندان عرب ، و قيام موسى بن عمران در مقابل فرعونيان پرداخته ، مى فرمايد: «ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شما است ، همانگونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم » (انا ارسلنا اليكم رسولا شاهدا عليكم كما ارسلنا الى فرعون رسولا).
هدف او، هدايت شما و نظارت بر اعمال شما است ، همانگونه كه هدف موسى بن عمران ، هدايت فرعون و فرعونيان و نظارت بر اعمال آنها بود. ولى فرعون به مخالفت با آن رسول ، برخاست ، ما هم او را به مجازات شديدى گرفتار ساختيم (فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبيلا). نه لشكر عظيم او مانع از عذاب الهى شد، و نه وسعت مملكت و قدرت حكومت و اموال و ثروتمندانشان جلو اين كار را گرفت و سرانجام همگى در امواج خروشان نيل كه به آن مباهات مى كردند غرق شدند شما كه در سطحى بسيار پائينتر از آنها قرار داريد و از نظر عده و عده به مراتب از فرعون و فرعونيان ضعيفتريد درباره خود چه مى انديشيد؟ و چگونه به اين مختصر اموال و نفراتتان مغرور مى شويد؟ «وبيل » از ماده «وبل » در اصل به معنى باران شديد و سنگين است ، و سپس به هر چيز شديد و سنگين اطلاق شده ، مخصوصا در مورد مجازات ، و در آيه مورد بحث نيز اشاره به شدت عذاب است كه گوئى اشخاص را مانند يك باران شديد زير رگبار خود قرار مى دهد. سپس روى سخن را به كفار زمان پيامبر اسلام كرده ، به آنها چنين هشدار مى دهد: «اگر شما كافر شويد چگونه خود را از عذاب شديد الهى بركنار مى داريد در آن روز كودكان را پير مى كند»! (فكيف تتقون ان كفرتم يوما يجعل الولدان شيبا.
آرى عذاب آن روز آنقدر زياد، سنگين ، شديد، هولناك و كمرشكن است كه كودكان را پير مى كند، و اين كنايه از شدت آن است عذاب آخرت كه سهل است بعضى نقل مى كنند در همين دنيا گاه كه انسان در تنگناهاى فوق العاده شديد قرار مى گيرد محسوس است كه در يك لحظه زودگذر موهاى او رو به سفيدى مى رود! به هر حال آيه فوق اشاره به اين است به فرض اينكه شما در اين جهان همچون فرعونيان گرفتار عذاب نابود كننده نشويد، قيامت و عذاب قيامت را چه خواهيد كرد؟! در آيه بعد توصيف بيشترى درباره آن روز وحشتناك بيان كرده ، مى افزايد: «در آن روز كرات آسمانى از هم شكافته مى شود، و وعده الهى تحقق مى يابد» (السماء منفطر به كان وعده مفعولا). بسيارى از آيات قيامت و «اشراط الساعة » (حوادثى كه در آستانه پايان جهان و آغاز رستاخيز صورت مى گيرد) حكايت از انفجارهاى عظيم ، و زلزله هاى شديد، و دگرگونيهاى سريع مى كند كه آيه مورد بحث تنها به گوشه اى از آن اشاره نموده است . وقتى آسمان و كرات آسمانى با آنهمه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظيم آن روز مقاومت كنند از اين انسان ضعيف و ناتوان و آسيب پذير چه كارى ساخته است ؟!.
در پايان اين بحث اشاره اى به تمام هشدارها و انذارهاى گذشته كرده مى فرمايد: «آنچه گفته شد تذكر و يادآورى است » (ان هذه تذكرة ). شما در انتخاب راه آزاد هستيد، «و هر كس بخواهد هدايت شود و طالب سعادت ابدى باشد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزيند» (فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا). اگر پيمودن اين راه از طريق اجبار و اكراه صورت گيرد، نه افتخارى است ، نه فضيلتى ، فضيلت آن است كه انسان با اراده و اختيار خود اين راه را انتخاب كرده ، و بپويد. خلاصه اينكه خداوند راه و چاه را نشان داده ، و ديده بينا، و آفتاب روشنى بخش را در اختيار گذارده ، و مردم را مخير ساخته تا در اطاعت فرمانش با اراده و تصميم وارد عمل شوند. در اينكه جمله «ان هذه تذكرة » (اينها تذكر و يادآورى است ) اشاره به چيست ؟ احتمالات متعددى از سوى مفسران داده شده است : گاه گفته اند اشاره به مواعظى است كه در آيات قبل آمد، و گاه گفته شده اشاره به تمام سوره است ، و يا اشاره به تمام قرآن مجيد. بعضى نيز گفته اند ممكن است اشاره به دستور نماز و عبادت شبانه باشد كه در آيات نخستين سوره آمده بود و مخاطب در آن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، اين جمله مى خواهد آن را تعميم و گسترش به ساير مسلمانان دهد، بنابراين منظور از «سبيل » (راه ) در جمله بعد نيز نماز شب است كه از جمله راههاى مهم به سوى پروردگار است همانگونه كه در آيه ۲۶ سوره دهر بعد از دستور عبادت شبانه (و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا) با فاصله مختصرى مى فرمايد ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا كه عينا همان آيه مورد بحث است
البته اين تفسير مناسبى است ولى مناسبتر اين است كه مفهوم آيه گسترده باشد و تمام برنامه هاى انسان ساز اين سوره در بر گيرد چنانكه در بالا اشاره كرديم
نكته :
مراحل چهار گانه عذاب الهى در آيات فوق تكذيب كنندگان مغرور و مست نعمت را به چهار عذاب دردناك تهديد مى كند: غل و زنجيرها (انكال ) آتش سوزان جهنم (جحيم ) غذاهاى خشن و گلوگير و مرگبار (و طعاما ذاغصة ) و انواع مجازاتهاى دردناك ديگر كه به فكر انسان نمى گنجد (و عذابا اليما) اين مجازاتها در حقيقت نقطه مقابل وضع آنها در اين زندگى دنيا است از يكسو داشتن آزادى بى حد و مرز و از سوى ديگر زندگى مرفه ؛ و از سوى سوم غذاهاى گوارا و از سوى چهارم انواع آسايشها و چون همه اينها را به قيمت ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و كبر و غرور و غفلت از خدا پيدا كرده اند در قيامت به چنان سرنوشتى گرفتار خواهند شد.
آيه ۲۰
آيه و ترجمه
إِنَّ رَبَّك يَعْلَمُ أَنَّك تَقُومُ أَدْنى مِن ثُلُثىِ الَّيْلِ وَ نِصفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَك وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَ النهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تحْصوهُ فَتَاب عَلَيْكمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسرَ مِنَ الْقُرْءَانِ عَلِمَ أَن سيَكُونُ مِنكم مَّرْضى وَ ءَاخَرُونَ يَضرِبُونَ فى الاَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضلِ اللَّهِ وَ ءَاخَرُونَ يُقَتِلُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضوا اللَّهَ قَرْضاً حَسناً وَ مَا تُقَدِّمُوا لاَنفُسِكم مِّنْ خَيرٍ تجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيراً وَ أَعْظمَ أَجْراً وَ استَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمُ(۲۰) ترجمه : ۲۰ - پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را بپا مى خيزيد، و خداوند شب و روز را اندازه گيرى مى كند، او مى داند كه شما نمى توانيد مقدار آن را (دقيقا) اندازه گيرى كنيد، لذا شما را بخشيد اكنون آن مقدار از قرآن كه براى شما ميسر است تلاوت كنيد، او مى داند به زودى گروهى از شما بيمار مى شوند، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى (و كسب روزى ) به سفر مى روند، و گروهى ديگرى در راه خدا جهاد مى كنند، پس آن مقدار كه براى شما ممكن است از آن تلاوت
كنيد، و نماز را بر پا داريد و زكات ادا كنيد، و به خدا قرض الحسنه دهيد (در راه او انفاق نمائيد) و (بدانيد) آنچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت ، و از خدا آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است . تفسير : هر چه براى شما امكان دارد قرآن بخوانيد اين آيه كه طولانى ترين آيات اين سوره است مشتمل بر مسائل بسيارى است كه محتواى آيات گذشته را تكميل مى كند. در اينكه اين آيه ناسخ دستور آيات آغاز اين سوره است يا توضيح و تفسيرى براى آن ، و همچنين در اينكه آيا اين آيه در مكه نازل شده يا در مدينه ؟ در ميان مفسران سخت گفتگو است . پاسخ اين سؤ الها بعد از تفسير آيه روشن خواهد شد. نخست مى فرمايد: «پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مى خيزند، چگونه خداوند از آن آگاه نيست در حالى كه اندازه گيرى شب و روز به وسيله او است » (ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار). اشاره به همان دستورى است كه در آغاز سوره به پيامبر داده شده ، تنها
چيزى كه در اينجا اضافه دارد اين است كه گروهى از مؤ منان نيز در اين عبادت شبانه ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را همراهى مى كردند (به عنوان يك حكم استحبابى و يا احتمالا يك حكم وجوبى زيرا شرائط آغاز اسلام ايجاب مى كرد كه آنها با تلاوت قرآن كه مشتمل بر انواع درسهاى عقيدتى و عملى و اخلاقى است و همچنين عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبليغ اسلام و دفاع از آن گردند). ولى به گونه اى كه از بعضى روايات استفاده مى شود جمعى از مسلمانان در نگهداشتن حساب «ثلث » و «نصف » و «دو ثلث » گرفتار اشكال و دردسر مى شدند (چرا كه وسيله سنجش زمان در آن عصر وجود نداشت ) و به همين جهت ناچار احتياط مى كردند، و اين امر سبب مى شد كه گاه تمام شب را بيدار بمانند، و مشغول عبادت باشند، تا آنجا كه پاهاى آنها به خاطر قيام شبانه ورم كرد! لذا خداوند اين حكم را بر آنها تخفيف داد و فرمود: «او مى داند كه شما نمى توانيد مقدار مزبور را دقيقا اندازه گيرى كنيد، به همين جهت شما را بخشيد، اكنون آن مقدارى كه از قرآن براى شما ميسر است تلاوت كنيد» (علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرءوا ما تيسر من القرآن ). «لن تحصوه » از ماده «احصاء» به معنى شماره كردن است ، يعنى شما نمى توانيد دقيقا وقت شب را از نظر مقدار دو ثلث و نصف و يك ثلث تعيين كنيد، و به زحمت مى افتيد. بعضى نيز گفته اند منظور اين است كه شما نمى توانيد بر اين كار در تمام ايام سال مداومت كنيد. حتى امروز هم كه با وسائلى مى توان به موقع از خواب بيدار شد تعيين دقيق اين مقادير، در تمام طول سال ، مخصوصا با تفاوت مستمر شب و روز، كار آسانى نيست . جمله «تاب عليكم » را غالب مفسران به معنى تخفيف اين تكليف ذكر كرده اند، نه به معنى «توبه از گناه »
اين احتمال نيز وجود دارد كه وقتى حكم وجوب برداشته شود گناهى صورت نمى پذيرد، و در نتيجه همچون آمرزش الهى خواهد بود. در اينكه منظور از جمله «فاقرؤ وا ما تيسر من القرآن » «آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد» چيست ؟ گفتگو بسيار است : جمعى آن را به نماز شب تفسير كرده اند كه در لابلاى آن حتما آيات قرآن خوانده مى شود، و بعضى گفته اند منظور همان تلاوت قرآن است هر چند در اثناء نماز نباشد، سپس بعضى مقدار آن را به پنجاه آيه ، و بعضى به يكصد آيه ، و بعضى دويست آيه تفسير كرده اند، ولى هيچيك از اين اعداد دليل خاصى ندارد، بلكه مفهوم آيه اين است كه هر مقدارى كه انسان به زحمت نمى افتد از قرآن بخواند. بديهى است منظور از «تلاوت قرآن » در اينجا تلاوتى است به عنوان درس و فراگيرى براى خودسازى و پرورش ايمان و تقوا. سپس به بيان دليل ديگرى براى اين تخفيف پرداخته مى افزايد: «خداوند مى داند كه گروهى از شما بيمار مى شوند، و گروهى ديگر براى تحصيل معاش و ابتغاء فضل الهى راهى سفر مى كردند، و گروه ديگرى در راه خدا جهاد مى كنند، و اين امور مانع از آن خواهد شد كه عبادات شبانه را در نصابى كه قبلا تعيين شده به طور مداوم انجام دهند» (علم ان سيكون منكم مرضى و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل الله و آخرون يقاتلون فى سبيل الله ). و همين سبب ديگرى براى تخفيف اين برنامه است ، لذا بار ديگر تكرار مى كند «حال كه چنين است آن مقدار كه براى شما ممكن است و توانائى داريد در شب از قرآن تلاوت كنيد» (فاقرءوا ما تيسر منه ).
روشن است كه ذكر بيمارى ، و مسافرتهاى ضرورى ، و جهاد فى سبيل الله ، به عنوان سه مثال براى عذرهاى موجه است ، ولى منحصر به اينها نيست ، منظور اين است چون خداوند مى داند شما گرفتار مشكلات مختلف زندگى در روز خواهيد شد، و اين مانع تداوم آن برنامه سنگين است ، به شما تخفيف داده است . اكنون اين سؤ ال مطرح مى شود كه آيا اين حكم آنچه را كه در آغاز سوره آمده است نسخ مى كند؟ يا به صورت استثنائى براى آن است ؟ ظاهر آيات نسخ حكم سابق مى باشد، در حقيقت لازم بود اين برنامه مدتى اجرا بشود و اجرا شد، و منظور از اين حكم كه جنبه موقت و فوق العاده داشت حاصل گرديد، و بعد از پايان اين مدت به صورت خفيف ترى باقى ماند، زيرا ظاهر آيه اين است كه به خاطر وجود معذورين اين حكم درباره همه تخفيف داده شده ، نه فقط درباره گروه معذوران ، و به اين ترتيب نمى تواند استثنا باشد بلكه بايد نسخ باشد (دقت كنيد) در اينجا سؤ ال ديگرى پيش مى آيد كه : آيا تلاوت مقدار ممكن از قرآن كه در اين آيه دو بار به آن امر شده ، واجب است ، يا جنبه مستحب دارد؟ بعضى گفته اند: مسلما مستحب است ، و بعضى احتمال وجوب داده اند، چرا كه تلاوت قرآن موجب آگاهى بر دلائل توحيد، و ارسال رسل ، و اعجاز اين كتاب آسمانى ، و فراگيرى ساير واجبات دين مى گردد، بنابراين تلاوت قرآن مقدمه واجب است و واجب مى باشد. ولى بايد توجه داشت كه در اين صورت لازم نيست قرآن را شبانه بخوانند، و يا در اثناء نماز شب ، بلكه بر هر مكلفى واجب است كه به مقدار لازم براى تعليم و تربيت ، و آگاهى بر اصول و فروع اسلام ، و همچنين حفظ قرآن و رساندن آن به نسلهاى آينده تلاوت كند بدون اينكه وقت و زمان خاصى در آن مطرح باشد.
ولى حق اين است كه ظاهر امر در جمله «فاقرءوا ...» وجوب است چنانكه در اصول فقه بيان شده ) مگر اينكه گفته شود اين «امر» به قرينه «اجماع فقهاء بر عدم وجوب » يك امر استحبابى است ، و نتيجه اين مى شود كه در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطى اين تلاوت و عبادت شبانه واجب بوده ، و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حكم تخفيف داده شده ، و به صورت يك حكم استحبابى آن هم به مقدار ميسور در آمده است ، ولى به هر حال وجوب نماز شب بر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تا آخر عمر ثابت ماند (به قرينه ساير آيات قرآن و روايات ). در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) نيز مى خوانيم : حكم مربوط به دو ثلث از شب ، يا نيمى از آن ، و يا ثلث آن ، منسوخ شده ، و به جاى آن فاقرءوا ما تيسر من القرآن قرار گرفته است . قابل توجه اينكه سه نوع عذر در آيه مورد بحث ذكر شده كه يكى جنبه جسمانى دارد (بيمارى ) و ديگرى جنبه مالى دارد (مسافرت براى كسب و كار) و سومى جنبه دينى دارد (جهاد فى سبيل الله ) و لذا بعضى گفته اند از اين آيه استفاده مى شود كه تلاش براى معاش همرديف جهاد فى سبيل الله است ! و نيز اين جمله را دليلى دانسته اند بر اينكه خصوص اين آيه در مدينه نازل شده ، چرا كه وجوب جهاد در مكه نبود، ولى با توجه به اينكه مى فرمايد سيكون (به زودى خواهد بود) ممكن است اين جمله خبر از تشريع جهاد در آينده باشد، يعنى چون عذرهائى در حال داريد و عذرهائى در آينده براى شما پيدا مى شود، اين حكم به صورت دائمى در نيامد، و به اين صورت با مكى بودن آيه منافات ندارد.
سپس به چهار دستور ديگر در پايان اين آيه اشاره كرده ، و برنامه خودسازى ارائه شده را به اين وسيله تكميل مى كند، مى فرمايد: «نماز را بر پا داريد، و زكات را ادا كنيد، و از طريق انفاقهاى مستحبى به خداوند قرض الحسنه دهيد، و بدانيد آنچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد آن را نزد خداوند به بهترين وجه بزرگترين ، پاداش خواهيد يافت ». (و اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا و اعظم اجرا). «و استغفار كنيد، و از خداوند آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است » (و استغفروا الله ان الله غفور رحيم ). اين چهار دستور (نماز، زكات ، انفاقهاى مستحبى ، و استغفار) به ضميمه دستور تلاوت و تدبر در قرآن كه در جمله هاى قبل آمده بود مجموعا يك برنامه كامل خودسازى را تشكيل مى دهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاءثير انكار ناپذيرى داشته و دارد. منظور از «نماز» در اينجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از «زكات » زكات واجب است ، منظور از دادن «قرض الحسنه » به خداوند همان انفاقهاى مستحبى است ، و اين بزرگوارانه ترين تعبيرى است كه در اين زمينه تصور مى شود، چرا كه مالك تمام ملكها، از كسى كه مطلقا چيزى از خود ندارد قرض مى طلبد تا از اين طريق او را تشويق به انفاق و ايثار و كسب فضيلت اين عمل خير كند، و از اين طريق تربيت شود و تكامل يابد. ذكر استغفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد، بلكه همواره بايد خود را مقصر بشمريد، و عذر به درگاه خدا آوريد، «ورنه سزاوار خداونديش كس نتواند كه بجا آورد».
بعضى از مفسران معتقدند تكيه روى اين دستورات به خاطر آن است كه تصور نشود اگر تخفيفى درباره قيام شبانه و تلاوت قرآن قائل شده به ساير برنامه ها و دستورات دينى نيز سرايت مى كند بلكه آنها همچنان به قوت خود باقى است . ضمنا ذكر زكات واجب را در اينجا دليل ديگرى بر مدنى بودن اين آيه گرفته اند زيرا حكم زكات در مدينه نازل شد نه در مكه ، ولى بعضى گفته اند اصل زكات در مكه نازل شد، اما نصاب و مقدارى براى آن بيان نگرديده بود، آنچه در مدينه تشريع شد مساءله نصاب و مقدار زكات بود.
نكته ها:
ضرورت آمادگى عقيدتى و فرهنگى
براى انجام كارهاى مهم اجتماعى مخصوصا ايجاد يك انقلاب وسيع و گسترده در تمام شؤ ن زندگى قبل از هر چيزى يك نيروى مصمم انسانى لازم است كه با اعتقاد راسخ ، و آگاهى كامل ، و تعليمات لازم فكرى و فرهنگى ، و پرورشهاى اخلاقى ، براى اين كار ساخته شده باشد. و اين دقيقا كارى بود كه پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مكه در سالهاى نخستين بعثت بلكه در تمام دوران عمرش انجام داد، و به همين دليل و به خاطر وجود همين زير بناى محكم ، نهال اسلام به سرعت نمو كرد، و جوانه زد، و شاخ و برگ آورد.
آنچه در اين سوره آمده است نمونه زنده و بسيار گويائى از اين برنامه حساب شده است : دستور به عبادت دو سوم يا حداقل يك سوم از شب ، آن هم تواءم با تلاوت و دقت در آيات قرآن مجيد تاءثير عجيبى در روح مسلمانان گذارد، و آنها را براى قبول «قول ثقيل » و «سبح طويل » آماده ساخت ، اين حركتها و ناشئه هاى شبانه كه به تعبير قرآن «اشد وطا» و «اقوم قيلا» بود سرانجام كار خود را كرد، و گروهى اندك از توده هاى محروم و قشرهاى مستضعف و در بند چنان ساخته شدند كه شايستگى براى حكومت بر بخش عظيمى از جهان را پيدا كردند. و امروز هم اگر ما مسلمانان بخواهيم عظمت و قدرت ديرين را باز يابيم ، راه همين راه ، و برنامه همين برنامه است ، هرگز نبايد انتظار داشته باشيم با افرادى ضعيف و ناتوان از نظر تفكر و ايمان ، افرادى كه پرورشهاى لازم فرهنگى و اخلاقى را نيافته اند سيطره «يهود» را از قلب كشورهاى اسلامى بر اندازيم ، و دست زورگويان و ابر جنايتكاران را از ممالك اسلامى كوتاه كنيم اين سخنى است دامنه دار، اما آنجا كه كس است يك حرف بس است !
تلاوت قرآن همراه با تفكر
از روايات اسلامى به خوبى استفاده مى شود فضيلت تلاوت قرآن در زياد خواندن آن نيست ، بلكه در خوب خواندن و تدبر و انديشه در آن است . جالب اينكه در ذيل آيه فوق كه دستور مى دهد آنچه از قرآن براى شما ميسر است بخوانيد «فاقرؤ وا ما تيسر منه » روايتى از امام على بن موسى الرضا (عليه السلام ) آمده است كه از جدش چنين نقل مى فرمايد: ما تيسر منه لكم فيه خشوع القلب و صفاء السر!: «آن مقدار بخوانيد كه در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد»!.
چرا چنين نباشد در حالى كه هدف اصلى تلاوت ، تعليم و تربيت است . و روايات در اين زمينه بسيار است .
تلاش براى معاش همرديف جهاد
در آيه فوق - چنانكه ديديم - تلاش براى زندگى را در كنار «جهاد فى سبيل الله » قرار داده ، و اين نشان مى دهد كه اسلام براى اين موضوع اهميت زيادى قائل است ، چرا چنين نباشد در حالى كه يك ملت فقير و گرسنه و محتاج به بيگانه ، هرگز استقلال و عظمت و سربلندى نخواهد يافت ، و اصولا «جهاد اقتصادى » بخشى از جهاد با دشمن است . در اين زمينه جمله اى از عبدالله بن مسعود صحابى معروف نقل شده است كه مى گويد: ايما رجل جلب شيئا الى مدينة من مدائن المسلمين ، صابرا محتسبا، فباعه بسعر يومه كان عند الله بمنزلة الشهداء، ثم قرأ «و آخرون يضربون فى الارض » ... «هر كس متاعى را به يكى از شهرهاى مسلمانان ببرد، و زحمات خود را در اين راه براى خدا محسوب دارد، سپس آن را به قيمت عادلانه آن روز بفروشد چنين كسى در پيشگاه خدا به منزله شهيدان است » سپس اين جمله از آيه آخر سوره مزمل را به عنوان شاهد تلاوت كرد: و آخرون يضربون فى الارض .
خداوندا! به ما توفيق جهاد در تمام ابعادش مرحمت فرما. بار الها! توفيق قيام شبانه و تلاوت قرآن كريم و ساختن خويشتن در پرتو اين نور آسمانى به همه ما لطف كن . پروردگارا! جامعه اسلامى ما را با الهام از اين سوره پر محتوا به مقام شايسته و عظمت ديرين برسان . آمين يا رب العالمين