تفسیر:نمونه جلد۲۴ بخش۱۶
آيه ۱۲-۱۴
آيه و ترجمه
إِنَّ الَّذِينَ يخْشوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ(۱۲) وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۱۳) أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيف الخَْبِيرُ(۱۴) ترجمه : ۱۲ - كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند آمرزش و اجر بزرگى دارند. ۱۳ - گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار (تفاوتى نمى كند) او به آنچه در دلها است آگاه است . ۱۴ - آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست ؟ در حالى كه او از اسرار دقيق با خبر، و نسبت به همه چيز عالم است . تفسير : آيا خالق جهان ، از اسرار جهان آگاه نيست ؟ به دنبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون كفار و سرنوشت آنها در قيامت بيان شد، قرآن در آيات مورد بحث به سراغ مؤ منان و پاداشهاى عظيم آنها مى رود. نخست مى فرمايد: «كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند
مغفرت و پاداش عظيمى دارند» (ان الذين يخشون ربهم بالغيب لهم مغفرة و اجر كبير). تعبير به «غيب » در اينجا ممكن است اشاره به معرفت خداى ناديده ، و يا معاد ناديده ، و يا همه اينها بوده باشد. اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است كه اشاره به ترس از خداوند در مورد معاصى پنهانى باشد، چرا كه اگر انسان معصيت پنهان نكند به طريق اولى معصيت آشكار نخواهد كرد، و يا اين تعبير اشاره به مقام خلوص نيت در پرهيز از گناهان ، و انجام اوامر الهى مى باشد، زيرا عمل پنهانى از ريا دورتر است . جمع ميان اين تفسيرها نيز مانعى ندارد. تعبير به «مغفرة » به صورت «نكره » و همچنين «اجر كبير» اشاره به عظمت و اهميت آن است ، يعنى آنچنان اين مغفرت و اجر و پاداش عظيم است كه براى همه ناشناخته خواهد بود. سپس براى تاءكيد مى افزايد: «اگر گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار، خداوند به آنچه در دلهاست آگاه است » (و اسروا قولكم او اجهروا به انه عليم بذات الصدور). بعضى از مفسران شاءن نزولى براى اين آيه از «ابن عباس » نقل كرده اند كه جمعى از كفار يا منافقان پشت سر پيامبر خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سخنان ناروائى مى گفتند و جبرئيل به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خبر مى داد، بعضى از آنها به يكديگر گفتند: اسروا قولكم : «سخنان خود را پنهانى بگوئيد تا خداى محمد نشنود»! آيه فوق نازل شد و گفت : چه آشكار بگوئيد و چه پنهان خدا از آن آگاه است .
آيه بعد در حقيقت به منزله دليلى است براى آنچه در آيه قبل آمد مى فرمايد: آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست ؟ در حالى كه او از دقيقترين اسرار با خبر و نسبت به همه چيز عالم است )) (الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير). در تفسير جمله «الا يعلم من خلق » احتمالات گوناگونى داده اند: بعضى گفته اند منظور اين است كه آيا خدائى كه دلها را آفريده از اسرار درون آنها آگاه نيست ؟ يا اينكه : خدائى كه بندگان را آفريده آيا از اسرار بندگان بى خبر است ؟ يا اينكه خداوندى كه تمام عالم هستى را آفريده از همه اسرار جهان آگاه است ، آيا انسان كه موجودى از اين خلقت عظيم است اسرارش بر خدا پوشيده است ؟! به هر حال براى درك اين حقيقت بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خلقت خداوند دائمى است ، يعنى لحظه به لحظه فيض وجود از ناحيه او به مخلوقات مى رسد، و چنان نيست كه آنها را بيافريند و به حال خود واگذارد. اصولا ممكنات وابسته وجود او هستند، و اگر لحظه اى پيوند آنها از ذات پاكش قطع شود راه فنا پيش مى گيرند، توجه به اين پيوند دائمى و خلقت مستمر بهترين دليل بر علم خداوند نسبت به اسرار همه موجودات در هر زمان و هر مكان است . توصيف خداوند به «لطيف » از اين نظر است كه لطيف از ماده «لطف » به معنى هر موضوع دقيق ، ظريف ، و هرگونه حركت سريع و جسم لطيف است بنابراين لطيف بودن خداوند اشاره به علم او نسبت به اسرار دقيق و ظريف
آفرينش است ، و گاه به معنى خلقت اجسام لطيف و كوچك و ذره بينى و مافوق ذره بينى آمده است . اشاره به اينكه هر قدر نيات قلبى شما پنهان و مخفى باشد، و يا سخنان خود را در مجالس محرمانه بگوئيد، و يا اعمال خلاف را در خلوتگاهها انجام دهيد خداوند لطيف از همه آنها باخبر است . بعضى از مفسران در تفسير «لطيف » گفته اند: (هو الذى يكلف اليسير و يعطى الكثير): «او كسى است كه تكليف را آسان مى كند و پاداش را فراوان مى دهد». در حقيقت اين نيز يكنوع ظرافت و دقت در رحمت است . بعضى نيز گفته اند توصيف خداوند به لطيف ، به خاطر اين است كه در درون همه اشياء نفوذ دارد و جائى در همه جهان از او خالى نيست . اما همه اينها به يك حقيقت بازمى گردد، و تاءكيدى است بر عمق آگاهى خداوند و علم او به اسرار نهان و آشكار.
آيه ۱۵-۱۸
آيه و ترجمه
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ(۱۵) ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ(۱۶) أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ(۱۷) وَ لَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كانَ نَكِيرِ(۱۸) ترجمه : ۱۵ - او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانه هاى آن راه برويد، و از روزيهاى خداوند بخوريد، و بازگشت همه به سوى او است . ۱۶ - آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مى دانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را فرو برد و دائما به لرزش خود ادامه دهد؟ ۱۷ - يا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان مى دانيد كه تندبادى مملو از سنگريزه بر شما فرستد، و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است ؟ ۱۸ - كسانى كه پيش از آنها بودند (آيات الهى را) تكذيب كردند اما (ببين ) مجازات من چگونه بود؟
تفسير : هيچ مجرمى از مجازات او درامان نيست ! به دنبال بحثهائى پيرامون دوزخيان و بهشتيان ، و كافران و مؤ منان در آيات پيشين گذشت در آيات مورد بحث براى ترغيب و تشويق به پيوستن به صفوف بهشتيان ، و برحذر بودن از راه و رسم دوزخيان ، به ذكر بخشى از نعمتهاى الهى ، و سپس به قسمتى از عذابهاى او، اشاره مى كند. مى فرمايد: «او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد» (هو الذى جعل لكم الارض ذلولا). «پس بر شانه ها و صفحه زمين راه برويد، و از روزيهاى پروردگار بخوريد، و بدانيد بازگشت همه به سوى او است » (فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور). «ذلول » به معنى «رام » جامعترين تعبيرى است كه درباره زمين ممكن است بشود. چرا كه اين مركب راهوار با حركات متعدد و بسيار سريعى كه دارد آنچنان آرام به نظر مى رسد كه گوئى مطلقا ساكن است ، بعضى از دانشمندان مى گويند زمين چهارده نوع حركت مختلف دارد كه سه قسمت آن حركت به دور خود، و حركت به دور خورشيد، و حركت همراه مجموعه منظومه شمسى در دل كهكشان است ، اين حركات كه سرعت زيادى دارد چنان نرم و ملايم است كه تا براهين قطعى بر حركت زمين اقامه نشده بود كسى باور نمى كرد حركتى در كار باشد! از سوى ديگر، پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است كه قابل زندگى نباشد، و نه چنان سست و نرم است كه قرار و آرام نگيرد، بلكه كاملا براى
زندگى بشر رام است ، اگر فى المثل غالب سطح زمين باتلاقهائى بود كه همه چيز در آن فرو مى رفت ، يا ماسه هاى نرمى كه پاى انسان تا زانو در آن فرو مى نشيند يا سنگهاى تيز و خشنى كه با مختصر راه رفتن بدن انسان را كوفته و مجروح مى كند، آنوقت معنى ناآرامى زمين روشن مى شد. از سوى سوم ، فاصله آن از خورشيد نه چندان كم است كه همه چيز از شدت گرما بسوزد، و نه چندان دور است كه همه چيز از سرما بخشكد، فشار هوا بر كره زمين آنچنان است كه آرامش انسان را تاءمين كند، نه آن قدر زياد است كه او را خفه كند، و نه آن قدر كم است كه از هم متلاشى شود، جاذبه زمين نه آنقدر زياد است كه استخوانها را درهم بشكند، و نه آن قدر كم است كه با يك حركت انسان از جا كنده شود و در فضا پرتاب شود! خلاصه از هر نظر «ذلول » و رام و مسخر فرمان انسان است ، جالب اينكه بعد از توصيف زمين به ذلول بودن دستور مى دهد كه بر «مناكب » آن راه برويد، و مى دانيم «مناكب » جمع «منكب » (بر وزن مغرب ) به معنى شانه است ، گوئى انسان پا بر شانه زمين مى گذارد و چنان زمين آرام است كه مى تواند تعادل خود را حفظ كند. در عين حال اشاره اى است به اينكه تا گامى برنداريد و تلاشى نكنيد بهرهاى از روزيهاى زمين نخواهيد داشت ! تعبير به «رزق » نيز تعبير بسيار جامعى است كه تمام مواد غذائى زمين را اعم از حيوانى و گياهى و معدنى شامل مى شود. ولى بدانيد اينها هدف نهائى آفرينش شما نيست ، اينها همه وسائلى است در مسير «نشور» و رستاخيز و حيات ابدى شما.
به دنبال اين تشويق و تبشير به سراغ تهديد و انذار مى رود، و مى افزايد: «آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مى دانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را در خود فرو برد، و دائما به لرزش خود ادامه دهد»؟! (ء اءمنتم من فى السماء ان يخسف بكم الارض فاذا هى تمور). آرى اگر او دستور دهد اين زمين ذلول و آرام طغيان مى كند، و به صورت حيوان چموشى درمى آيد، زلزله ها شروع مى شود، شكافها در زمين ظاهر مى گردد و شما و خانه ها و شهرهايتان را در كام خود فرو مى بلعد، و باز هم به لرزه و اضطراب خود ادامه مى دهد. جمله «فاذا هى تمور» (آن پيوسته حركت مى كند و ناآرام است ) ممكن است اشاره به اين باشد كه خدا مى تواند فرمان دهد زمين شما را فرو برد و پيوسته از نقطه اى به نقطه اى ديگر در درون خود منتقل سازد حتى قبر شما هم آرام نباشد! يا اينكه زمين آرامش خود را براى هميشه از دست دهد، و زلزال دائمى بر آن حاكم گردد، درك اين معنى براى كسانى كه در بعضى از مناطق زلزلهخيز زندگى كرده اند و ديده اند گاه زمين در چند شبانه روز مطلقا آرامشى ندارد و خواب و خوراك و راحت را از همگان سلب مى كند، بسيار آسان است ، اما براى غالب ما مردم كه به آرامش زمين عادت كرده ايم مشكل است . تعبير به «من فى السماء» (كسى كه در آسمان است ) اشاره به ذات پاك خدا است كه حاكميت او بر كل آسمانها - تا چه رسد به زمين - مسلم است ، بعضى نيز گفته اند اشاره به فرشتگان خدا است كه در آسمانها هستند و مامور اجراى فرمان او مى باشند.
سپس مى افزايد: «لازم نيست حتما زلزله ها به سراغ شما آيد بلكه مى تواند اين فرمان را به تندبادها دهد، آيا شما خود را در امان مى دانيد كه خداوند حاكم بر آسمانها تندبادى مملو از سنگريزه بر شما فرستد و شما را زير كوهى از آن مدفون سازد»؟! (اءم اءمنتم من فى السماء ان يرسل عليكم حاصبا). «و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است »! (فستعلمون كيف نذير). درك اين معنى نيز براى كسانى كه شنهاى روان و بادهاى «حاصب » (بادهائى كه توده هاى ريگ را با خود حركت داده ، از جائى به جاى ديگر منتقل مى كند) ديده اند بسيار ساده است ، آنها مى دانند كه ممكن است در چند لحظه خانه ها يا آباديهائى زير توده اى از ريگها و شنهاى روان مدفون گردد، و يا كاروانهائى كه در وسط بيابان در حركتند در زير آن دفن شوند! در حقيقت آيات فوق به اين معنى اشاره مى كند كه عذاب آنها منحصر به عذاب قيامت نيست ، در اين دنيا نيز خداوند با مختصر تكان زمين ، يا حركت بادها، مى تواند به زندگى آنها پايان دهد، و بهترين دليل اين امكان ، وقوع آن در امتهاى پيشين است . لذا در آخرين آيه مورد بحث مى گويد: «كسانى كه پيش از آنها بودند آيات الهى و رسولان او را تكذيب كردند، اما ببين مجازات من در حق آنها چگونه بود»؟!
(و لقد كذب الذين من قبلهم فكيف كان نكير). گروهى را با زلزله هاى ويرانگر، و اقوامى را با صاعقه ها، و جمعى را با طوفان يا تندباد مجازات كرديم ، و شهرهاى ويران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتى باقى گذارديم .
آيه ۱۹-۲۱
آيه و ترجمه
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءِ بَصِيرٌ(۱۹) أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَّكمْ يَنصرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَفِرُونَ إِلا فى غُرُورٍ(۲۰) أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ(۲۱) ترجمه : ۱ - آيا پرندگانى را كه بالاى سرشان گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مى كنند نگاه نكردند؟ جز خداوند رحمان كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمى دارد چرا كه او به هر چيز بينا است . ۲۰ - آيا كسى كه لشكر شما است مى تواند شما را در برابر خداوند يارى دهد، ولى كافران تنها گرفتار غرورند. ۲۱ - يا آن كسى كه شما را روزى مى دهد اگر روزيش را باز دارد (چه كسى مى تواند نياز شما را تاءمين كند) ولى آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مى ورزند.
تفسير : به اين پرندگان بالاى سر خود بنگريد در آيات آغاز اين سوره به هنگامى كه بحث از قدرت و مالكيت خداوند بود سخن از آسمانهاى هفتگانه و ستارگان و كواكب آنها به ميان آمد، ولى در نخستين آيه مورد بحث همين مساءله قدرت با ذكر يكى از موجودات به ظاهر كوچك عالم هستى تعقيب مى شود، مى فرمايد: «آيا آنها به پرندگانى كه بالاى سرشان بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مى كنند نگاه نكرده اند»؟! (اء و لم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ). اين اجسام سنگين بر خلاف قانون جاذبه از زمين برمى خيزند، و به راحتى تمام بر فراز آسمان ، ساعتها، و گاه هفته ها و ماهها! پشت سر هم به حركت سريع و نرم خود ادامه مى دهند، بى آنكه هيچ مشكلى داشته باشند. بعضى به هنگام پرواز غالبا بالهاى خود را گسترده اند (صافات ) و گوئى نيروى مرموزى آنها را به حركت درمى آورد. در حالى كه بعضى ديگر دائما بال مى زنند (ممكن است يقبضن اشاره به همين معنى باشد). بعضى ديگر گاه بال مى زنند، و گاه بال را مى گسترانند. گروه چهارمى مدتى بال مى زنند، هنگامى كه سرعت گرفتند بالها را به كلى جمع كرده و در اقيانوس هوا شيرجه مى روند (مانند گنجشكها!) خلاصه
در عين اينكه همه پرواز مى كنند هر كدام براى خود برنامه مخصوصى دارند. چه كسى بدن آنها را به گونه اى آفريده كه به راحتى در هوا سير مى كنند؟!، و چه كسى اين قدرت را به بالهاى آنها بخشيده ، و دانش پرواز را به آنها آموخته ؟ مخصوصا در پروازهاى پيچيده دستجمعى پرندگان مهاجر كه گاه چندين ماه به طول مى انجامد، و هزاران كيلومتر راه را پيموده ، و از فراز كشورهاى زيادى ، از كوهها و دره ها و جنگلها و درياها مى گذرند، و به مقصد خود مى رسند، راستى چه كسى اينهمه نيرو و آگاهى به آنها داده است ؟! لذا در پايان آيه مى افزايد: جز خداوند رحمن كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمى دارد، چرا كه او به هر چيز بينا است و نياز هر مخلوقى را مى داند (ما يمسكهن الا الرحمن انه بكل شى ء بصير). او است كه وسايل و نيروهاى مختلف را براى پرواز در اختيار آنها گذارده ، آرى خداوند رحمان كه رحمت عامش همه موجودات را فرا گرفته به پرندگان نيز آنچه لازم داشتند بخشيده است ، نگهدارنده پرندگان در آسمان ، همان نگهدارنده زمين و موجودات ديگر است ، و هر زمان اراده كند نه پرنده قدرت به پرواز دارد و نه زمين آرامش خود را حفظ مى كند. تعبير به «صافات و يقبضن » (بالها را گسترده و جمع مى كنند) ممكن است اشاره به پرندگان مختلف باشد، يا اشاره به حالات مختلف يك پرنده . درباره شگفتيهاى جهان پرندگان و عجائب مساءله پرواز آنها در جلد ۱۱ تفسير نمونه صفحه ۳۳۸ تا ۳۴۱ (ذيل آيه ۷۹ نحل ) مشروحا بحث كرده ايم .
در آيه بعد به اين معنى اشاره مى كند كه كافران در برابر قدرت خداوند هيچگونه يار و مددكارى ندارند، مى فرمايد: آيا كسى كه لشكر شما است مى تواند شما را در برابر خداوند يارى دهد))؟! (اءمن هذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن ). نه تنها نمى توانند شما را در گرفتاريها يارى دهند، بلكه اگر بخواهد همانها را مامور عذاب و نابودى شما مى كند، مگر آب و باد و خاك و آتش خدمتگزار و اركان حيات شما نيستند؟ ولى خداوند همينها را مامور نابودى اقوام سركش ساخت ، و نيز تاريخ بسيار به خاطر دارد كه نزديكترين افراد به پادشاهان و فراعنه و گردنكشان عامل مرگ آنها شدند. و در تاريخ معاصر هم بسيار ديده شده كه وفادارترين نيروهاى دولتها بر ضد آنان قيام كرده ، و فرمان مرگشان را صادر كردند! ولى كافران تنها گرفتار غرور و غفلتند)) (ان الكافرون الا فى غرور) پرده هاى غرور و جهل بر عقلهاى آنها افتاده ، و به آنان اجازه نمى دهد اينهمه درس عبرت را بر صفحات تاريخ يا در گوشه و كنار زندگى خود ببينند. «جند» در اصل به معنى زمين ناهموار و سفتى است كه سنگهاى فراوانى در آن جمع است ، و به همين مناسبت به انبوه لشكر نيز «جند» گفته شده . بعضى از مفسران «جند» را در آيه مورد بحث اشاره به بتها مى دانند، كه هرگز در قيامت قادر به يارى مشركان نيستند، ولى ظاهر اين است كه آيه
مفهوم وسيعى دارد كه بتها يكى از مصاديق آن است . باز براى تاءكيد بيشتر مى افزايد: «يا آنكس كه شما را روزى مى دهد اگر روزى خود را از شما بازدارد چه كسى مى تواند شما را بى نياز كند»؟! (اءمن هذا الذى يرزقكم ان امسك رزقه ). هر گاه به آسمان دستور دهد نبارد، و زمينها گياهى نروياند، و يا آفات مختلف نباتى محصولات را نابود كنند، چه كسى توانائى دارد غذائى در اختيار شما بگذارد؟ و يا اگر روزيهاى معنوى و وحى آسمانى از شما قطع كند چه كسى توانائى راهنمائى شما را دارد؟ اينها حقايقى است آشكار، ولى لجاجت و خيره سرى ، حجابى است در برابر درك و شعور آدمى : و لذا در پايان آيه مى فرمايد: «بلكه آنها در سركشى و فرار و فاصله گرفتن از حقايق اصرار و لجاجت مى ورزند» (بل لجوا فى عتو و نفور). هم امروز با تمام پيشرفتى كه در جهات مختلف زندگى بشر مخصوصا در صنايع غذائى حاصل شده ، اگر فقط يكسال مطلقا باران نبارد، چه فاجعه اى در تمام جهان رخ مى دهد، و يا اگر لشكر ملخها و آفات نباتى همه جا را فرا گيرد چه مصيبتى واقع خواهد شد؟
نكته :
چهار عامل براى ناكامى انسانها در آيات گذشته خوانديم كه نداشتن گوش شنوا و عقل بيدار مهمترين
عاملى است كه دوزخيان را به دوزخ مى كشاند، و در آيات مورد بحث خوانديم كه چهار عامل ديگر يعنى «غرور»، «لجاجت »، «سركشى » (عتو) و «فاصله گرفتن از حق » (نفور) سبب بدبختى و گمراهى انسان مى شود. اگر درست دقت كنيم مى بينيم ، اين عوامل نيز با عامل گذشته در ارتباط است ، زيرا اين صفات زشت پرده بر گوش و چشم بصيرت انسان مى افكند، و او را از درك حقايق مانع مى شود.
آيه ۲۲-۲۷
آيه و ترجمه
أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سوِياًّ عَلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ(۲۲) قُلْ هُوَ الَّذِى أَنشأَكمْ وَ جَعَلَ لَكمُ السمْعَ وَ الاَبْصرَ وَ الاَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشكُرُونَ(۲۳) قُلْ هُوَ الَّذِى ذَرَأَكُمْ فى الاَرْضِ وَ إِلَيْهِ تحْشرُونَ(۲۴) وَ يَقُولُونَ مَتى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۲۵) قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(۲۶) فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَت وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ قِيلَ هَذَا الَّذِى كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ(۲۷) ترجمه : ۲ - آيا كسى كه به رو افتاده حركت مى كند به هدايت نزديكتر است يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمى دارد؟! ۲۳ - بگو او كسى است كه شما را آفريد، و براى شما چشم و گوش و قلب قرار دارد اما كمتر سپاسگزارى مى كنيد. ۲۴ - بگو: او كسى است كه شما را در زمين خلق كرد، و به سوى او باز مى گرديد.
۲۵ - آنها مى گويند: اگر راست مى گوئيد اين وعده قيامت چه زمانى است ؟ ۲۶ - بگو علم آن مخصوص خدا است و من فقط بيم دهنده آشكار هستم . ۲۷ - هنگامى كه آن وعده الهى را از نزديك مى بينند صورت كافران زشت و سياه مى گردد و به آنها گفته مى شود اين همان چيزى است كه تقاضاى آن را داشتيد. تفسير : راست قامتان جاده توحيد در تعقيب آيات گذشته ، پيرامون كافران و مؤ منان ، در نخستين آيه مورد بحث وضع حال اين دو گروه را در ضمن مثال جالبى منعكس ساخته ، مى فرمايد: «آيا كسى كه به رو افتاده حركت مى كند، به هدايت نزديكتر است ، يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمى دارد و پيش مى رود»؟! (اء فمن يمشى مكبا على وجهه اءهدى اءم من يمشى سويا على صراط مستقيم ). در اينجا افراد بيايمان و ظالمان لجوج مغرور، به كسى تشبيه شده اند كه از جادهاى ناهموار و پرپيچ و خم ، مى گذرد، در حالى كه به رو افتاده ، و با دست و پا، يا به سينه حركت مى كند، نه راه را به درستى مى بيند، و نه قادر بر كنترل خويشتن است ، نه از موانع با خبر است و نه سرعتى دارد؟ كمى راه مى رود و درمانده مى شود. ولى مؤ منان را به افراد راستقامتى تشبيه مى كند كه از جادهاى هموار و صاف مستقيم با سرعت و قدرت و آگاهى تمام ، به راحتى پيش مى رود. چه تشبيه جالب و دقيقى ؟ كه آثار آن در زندگى اين دو گروه كاملا نمايان است و با چشم خود مى بينيم . بعضى مظهر اين دو گروه را پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ابو جهل شمرده اند، البته اينها
مصداقهاى روشنى براى آيه فوق است ، ولى عموميت مفهوم آيه را محدود نمى كند. در تفسير مكبا على وجهه ، احتمالات متعددى گفته شده : آنچه با مفهوم لغوى آن سازگارتر است همان است كه در بالا گفتيم ، و آن كسى است به رو افتاده و با دست و پا و سينه به پيش مى رود. ولى بعضى ديگر گفته اند: منظور اين است كه ايستاده راه مى رود، اما سر به زير افكنده ، و مسير خود را به هيچوجه مشاهده نمى كند. در حالى كه بعضى ديگر معتقدند: منظور كسى است كه تعادل خود را حفظ نمى كند، چند گام پيش مى رود، بر زمين مى خورد و برمى خيزد، و اين وضع پى در پى تكرار مى شود. از بعضى از كلمات راغب در مفردات نيز چنين برمى آيد كه منظور كسى است كه تمام توجهش به وضع خويش است ، و از غير خود غافل است ، ولى معنى اول به قرينه مقابله با وضع مؤ منان كه از آن تعبير به سويا شده است ، مناسبتر به نظر مى رسد. و به هر حال آيا اين وضع كافر و مؤ من در آخرت است ؟ يا در هر دو جهان ؟ دليلى بر محدود بودن معنى آيه در دست نيست ، آنها هم در زندگى دنيا چنينند و هم در آخرت . آرى افراد بى ايمان چون خودخواه و خودپرست و لجوجند، و جز منافع مادى و زودگذر خويش را نمى بينند، و از آنجا كه مسير آنها مسير هواپرستى است ، به كسى مى مانند كه از سنگلاخى عبور مى كند در حالى كه بر سينه و دست و پا مى خزد، اما كسانى كه در پرتو ايمان از قيد هواى نفس رسته اند بينشى عميق ، و مسيرى صاف و روشن دارند.
در آيه بعد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته مى افزايد: «بگو او كسى است كه شما را آفريد، و براى شما چشم و گوش و قلب قرار داد، اما كمتر سپاسگزارى مى كنيد» (قل هو الذى اءنشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون ). خداوند، هم وسيله مشاهده و تجربه را در اختيار شما قرار داد (چشم ) و هم وسيله آگاهى بر نتيجه افكار ديگران (گوش ) و هم وسيله انديشيدن در علوم عقلى (قلب ) را، خلاصه تمام ابزار لازم براى آگاهى به علوم عقلى و نقلى را در اختيار شما گذارده است ، اما كمتر كسى سپاس اينهمه نعمتهاى بزرگ را بجا مى آورد، زيرا شكر نعمت آن است كه هر نعمتى را در مسير هدفى كه به خاطر آن آفريده شده است به كار گرفته شود، آيا همه از چشم و گوش و عقل به درستى در اين راه استفاده مى كنند؟! بار ديگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته ، مى فرمايد: «بگو او كسى است كه شما را در زمين خلق كرد و به سوى او بازگشت مى كنيد و نزد او جمع مى شويد» (قل هو الذى ذراءكم فى الارض و اليه تحشرون ). در حقيقت آيه نخست ، «مسير» را مشخص مى كند، و آيه دوم «ابزار و وسائل كار» را، و اين آيه «هدف و مقصد» را، يعنى در راه راست و صراط مستقيم ايمان اسلام گام برداريد، و از تمام ابزار شناخت بهره گيريد، و به سوى زندگى جاويدان حركت كنيد. قابل توجه اينكه در آيه قبل ، تعبير به «انشاءكم » شده ، و در اين آيه به «ذراءكم »، ممكن است تفاوت اين دو تعبير در اين باشد كه جمله اول اشاره
به ايجاد كردن انسان از عدم است (يعنى هيچ نبوديد و شما را آفريد) و جمله دوم اشاره به آفرينش انسان از ماده خاكى است ، يعنى شما را از خاك آفريديم . سپس در همين رابطه ، به گفتار منكران معاد و پاسخ آنها پرداخته ، مى فرمايد: «آنها از روى استهزاء مى گويند: اگر راست مى گوئيد اين وعده قيامت چه زمانى است »؟! (و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين ). چرا دقيقا تاريخ آن را تعيين نمى كنيد؟ چرا تكليف همه را از اين نظر روشن نمى سازيد؟. در اينكه منظور از «هذاالوعد» چيست ! دو احتمال ذكر كرده اند: نخست وعده قيامت ، ديگر وعده مجازاتهاى گوناگون دنيا، مانند زلزلهها و صاعقهها و طوفانها، ولى با توجه به آيه گذشته معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد هر چند جمع ميان هر دو معنى نيز ممكن است . در آيه بعد به آنها چنين پاسخ مى گويد: «به آنها بگو علم و آگاهى اين موضوع ، مخصوص خدا است ، و من تنها انذار كننده آشكارى هستم » (قل انما العلم عند الله و انما انا نذير مبين ). اين تعبير درست شبيه چيزى است كه در آيات متعدد قرآن ، از جمله آيه ۱۸۷ اعراف آمده است (قل انما علمها عند ربى ): «بگو علم به زمان وقوع رستاخيز فقط نزد پروردگار من است ». و بايد چنين باشد چرا كه اگر تاريخ قيامت معلوم بود هرگاه فاصله
زيادى داشت مردم در غفلت فرو مى رفتند، و اگر فاصله كم بود حالتى شبيه به اضطرار پيدا مى كردند، و در هر حال ، هدفهاى تربيتى ناتمام مى ماند. در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد: «هنگامى كه آن وعده الهى و عذاب را از نزديك مشاهده كنند، صورت كافران زشت و سياه مى شود»، به گونه اى كه آثار غم و اندوه از آن مى بارد (فلما راءوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا) «و به آنها گفته مى شود: اين همان چيزى است كه تقاضاى آن را داشتيد»! (و قيل هذا الذى كنتم به تدعون ). «تدعون » از ماده «دعاء» است ، يعنى پيوسته دعا و تقاضا مى كرديد قيامت واقع شود، اكنون واقع شده است ، و راه فرارى از آن نيست . اين مضمون در حقيقت شبيه همان است كه در آيه ۱۴ ذاريات خطاب به كفار آمده است كه روز قيامت به آنها گفته مى شود: (هذا الذى كنتم به تستعجلون ): «اين همان چيزى است كه براى آن عجله داشتيد» و به هر حال ناظر به عذاب قيامت است همانگونه كه اكثر مفسران گفته اند، و دليلى مى شود بر اينكه : جمله «متى هذاالوعد» نيز اشاره به وعده قيامت است . حاكم ابو القاسم حسكانى مى گويد: هنگامى كه كافران مقامات على (عليه السلام ) را نزد خداوند مشاهده كردند، صورتهاى آنها (از شدت خشم و غضب ) سياه شد. در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) نيز همين معنى نقل شده كه اين آيه درباره
امير مؤ منان على (عليه السلام ) و يارانش نازل گرديده است . البته اين تفسير كه از طرق شيعه و اهل سنت ، نقل شده از قبيل نوعى تطبيق است ، و گرنه مورد آيه ، مربوط به رستاخيز و قيامت است و اين قبيل تطبيقها در لسان روايات كم نيست .