تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲۸

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۶۸

آيه ۵۰-۵۵

آيه و ترجمه

وَ أَنَّهُ أَهْلَك عَاداً الاُولى (۵۰) وَ ثَمُودَا فَمَا أَبْقَى (۵۱) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا هُمْ أَظلَمَ وَ أَطغَى (۵۲) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى (۵۳) فَغَشاهَا مَا غَشى (۵۴) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّك تَتَمَارَى (۵۵) ترجمه : ۵۰ - (و آيا به انسان نرسيده است كه در كتب انبياى پيشين آمده ) كه خداوند قوم «عاد نخستين » را هلاك كرد؟ ۵۱ - و همچنين «قوم ثمود» را، و كسى از آنها را باقى نگذارد. ۵۲ - و نيز قوم نوح را پيش از آنها، چرا كه آنها از همه ظالمتر و طغيانگرتر بودند. ۵۳ - و نيز شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) را بر زمين كوبيد. ۵۴ - سپس آنها را با عذاب سنگين پوشانيد! ۵۵ - (بگو) در كداميك از نعمتهاى پروردگارت ترديد دارى ؟! تفسير : اينهمه درس عبرت كافى نيست ؟! اين آيات همچنان ادامه مطالبى است كه از كتب پيشين صحف ابراهيم

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۶۹

و موسى نقل شده است ، در آيات گذشته ده مطلب در طى دو فراز ذكر شده بود، فراز اول ناظر به مسئوليت هر كس در مقابل اعمالش مى باشد، و فراز دوم درباره منتهى شدن تمام خطوط به پروردگار سخن مى گويد، و در آيات مورد بحث كه تنها به ذكر يك مطلب مى پردازد سخن از مجازات و هلاكت دردناك چهار قوم از اقوام ستمگر پيشين است كه هشدارى است براى آنها كه از دستورات گذشته سرپيچى مى كنند و به مبداء و معاد ايمان ندارند. نخست مى فرمايد: «آيا انسان خبر ندارد كه در كتب پيشين آمده است كه خداوند قوم عاد نخستين را هلاك كرد»؟! (و انه اهلك عادا الاولى ). توصيف قوم «عاد» به «الاولى » (نخستين ) يا به خاطر قدمت اين قوم است به طورى كه در ميان عرب معمول است هر چيز قديمى را «عادى » مى گويند، و يا به خاطر آن است كه در تاريخ دو قوم «عاد» وجود داشته اند و قوم معروف كه پيامبرشان حضرت هود (عليه السلام ) بود همان عاد نخستين است . سپس مى افزايد: «همچنين خداوند قوم ثمود را بر اثر طغيانشان هلاك كرد و احدى از آنها را باقى نگذارد» (و ثمود فما ابقى ). سپس درباره قوم نوح مى فرمايد: «و نيز قوم نوح را قبل از آنها هلاك كرد» (و قوم نوح من قبل ).

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۰

«چرا كه آنها از همه ظالمتر و طغيانگرتر بودند» (انهم كانوا هم اظلم و اطغى ). چرا كه پيامبرشان نوح در مدتى طولانى تر از تمام انبياء به تبليغ آنان پرداخت ، با اين حال جز تعداد كمى به دعوت او پاسخ نگفتند، و در شرك و بت پرستى و تكذيب و آزار نوح پافشارى و سرسختى فوق العاده اى داشتند، چنانكه شرح آن به خواست خدا در تفسير سوره نوح خواهد آمد. قوم لوط چهارمين قومى هستند كه به آنها اشاره كرده مى گويد: «خداوند شهرهاى زير و رو شده قوم لوط را بر زمين زد» (و المؤ تفكة اهوى ). در ظاهر زلزله شديدى اين آباديها را به آسمان پرتاب كرد و واژگون ساخت و بر زمين كوبيد، و طبق روايات جبرئيل آنها را به قوت خداداد از زمين بر كند و وارونه كرد و بر زمين افكند. «سپس آنها را با عذاب سنگينى پوشانيد» (فغشيها ماغشى ). آرى بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو ريخت و سراسر اين شهرهاى زير و رو شده را زير آوارى از سنگ مدفون ساخت . درست است كه در تعبيرات اين آيه و آيه قبل تصريحى به نام قوم لوط نشده ، اما معمولا مفسران هم در اينجا و هم در آيات ۷۰ توبه و آيه ۹ حاقه كه تعبير به

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۱

«مؤ تفكات » شده است همين معنى را فهميده اند، هر چند بعضى احتمال داده اند كه تمام شهرهاى بلا ديده و واژگون شده را در بر مى گيرد، ولى آيات ديگر قرآن آنچه را كه مشهور مفسران در اينجا فهميده اند تاءييد مى كند. در آيه ۸۲ سوره هود آمده است : فلما جاء امرنا جعلنا عاليها سافلها و امطرنا عليها حجارة من سجيل منضود: «هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد آن شهر و ديار را زير و رو كرديم ، و بارانى از سنگ و از گلهاى متحجر و متراكم بر آنها فرو فرستاديم ». در تفسير على بن ابراهيم آمده است كه «مؤ تفكه » (شهر زير و رو شده ) شهر بصره است ، زيرا در روايتى مى خوانيم كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) آنها را مخاطب ساخته فرمود: يا اهل البصرة و يا اهل المؤ تفكة و يا جند المراءة و اتباع البهيمة : ((اى اهل بصره ! و اى اهل سرزمين زير و رو شده ! اى لشكر زن ، و اى پيروان شتر! (اشاره به جنگ جمل است كه سردمدار عايشه بود و مردم بصره به دنبال شتر او راه افتادند). ولى معلوم است كه اين تعبير در كلام اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از باب نوعى تطبيق است نه تفسير، شايد در آن زمان مردم اين شهر شباهتهائى از نظر اخلاق و يا مجازات الهى با قوم لوط داشته اند. در پايان اين بحث به مجموعه نعمتهائى كه در آيات گذشته آمده است ، اشاره كرده و در شكل يك استفهام انكارى مى فرمايد: «در كداميك از نعمتهاى پروردگارت شك و ترديد دارى » (فباى آلاء ربك تتمارى ). آيا در نعمت حيات ، يا اصل نعمت آفرينش ، و يا اين نعمت كه خداوند كسى را به جرم ديگرى مجازات نمى كند و خلاصه آنچه در صفحه پيشين آمده

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۲

و در قرآن نيز تاءكيد شده است شك و ترديد دارى ؟. آيا در اين نعمت كه خداوند شما را از مجازاتهاى اقوام پيشين بر كنار داشته ، و عفو و رحمتش را شامل حال شما كرده است ، ترديد داريد؟ و يا در نعمت نزول قرآن و مساءله رسالت و ايمان و هدايت ؟! درست است كه مخاطب در اين آيه شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) است . ولى مفهوم آن همگان را شامل مى شود، بلكه هدف اصلى از آن بيشتر افراد ديگرند. «تتمارى » از ماده «تمارى » به معنى «محاجه تواءم با شك و ترديد» است . «آلاء» جمع «اءلا» يا «إ لى » (بر وزن فعل ) به معنى نعمت است ، گرچه بعضى از مطالبى كه در آيات پيشين آمده ، از جمله مجازات و هلاكت اقوام ديگر مصداق نعمت نيست ، ولى از اين نظر كه درس عبرتى است براى ديگران ، و نيز از اين نظر كه خداوند مسلمين و حتى كفار عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را از اين امور مصون داشته نعمت بزرگى خواهد بود.

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۳

آيه ۵۶-۶۲

آيه و ترجمه

هَذَا نَذِيرٌ مِّنَ النُّذُرِ الاُولى (۵۶) أَزِفَتِ الاَزِفَةُ(۵۷) لَيْس لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ(۵۸) أَ فَمِنْ هَذَا الحَْدِيثِ تَعْجَبُونَ(۵۹) وَ تَضحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ(۶۰) وَ أَنتُمْ سمِدُونَ(۶۱) فَاسجُدُوا للَّهِ وَ اعْبُدُوا (۶۲) ترجمه : ۵۶ - اين (پيامبر) بيم دهنده اى از بيم دهنده گان پيشين است . ۵۷ - آنچه بايد نزديك شود نزديك شده است (و قيامت فرا مى رسد). ۵۸ - و هيچكس جز خدا نمى تواند شدائد آنرا برطرف سازد. ۵۹ - آيا از اين سخن تعجب مى كنيد؟ ۶۰ - و مى خنديد و نمى گرييد؟ ۶۱ - و پيوسته در غفلت و هوسرانى به سر مى بريد؟ ۶۲ - حال كه چنين است همه براى خدا سجده كنيد و پرستش ‍ نمائيد. تفسير : همه براى او سجده كنيد به دنبال آيات گذشته كه سخن از هلاكت اقوام پيشين به خاطر ستمگرى

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۴

و طغيان آنها مى گفت ، آيات مورد بحث روى سخن را به مشركان و كفار و منكران دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كرده ، مى گويد: اين پيامبر (يا اين قرآن ) انذاركننده اى همچون انذاركنندگان پيشين است )) (هذا نذير من النذر الاولى ). اينكه مى گويد: پيامبر (يا قرآن ) از نوع انذاركنندگان نخستين است ، مفهومش اين است كه رسالت محمد (صلى اللّه عليه و آله ) و كتاب آسمانيش قرآن موضوع بى سابقه اى نيست ، شبيه آن در گذشته بسيار بوده است ، چرا مايه تعجب شماست ؟ بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه «هذا» اشاره به اخبارى است كه در آيات قبل از سرگذشت اقوام پيشين ذكر شد، زيرا اينها نيز به نوبه خود بيم دهنده است ، ولى دو تفسير سابق مناسبتر به نظر مى رسد. آنگاه براى اينكه مشركان و كافران به خطرى كه در پيش دارند توجه بيشتر كنند، مى افزايد: «آنچه بايد نزديك شود نزديك شده است » (ازفت الازفة ). آرى قيامت نزديك است ، خود را براى سؤ ال و حساب و جزا آماده كنيد. تعبير به «آزفة » از قيامت به خاطر نزديكى آن و تنگى وقت است ، زيرا اين واژه از كلمه «ازف » (بر وزن نجف ) به معنى «تنگى وقت » گرفته شده ، و طبعا مفهوم نزديك شدن را نيز دربردارد. نامگذارى قيامت به اين نام علاوه بر آيه مورد بحث در آيه ۱۸ غافر نيز آمده است ، و تعبيرى است گويا و بيداركننده ، همين مفهوم را به صورت ديگرى در آيه ۱ سوره قمر مى خوانيم : اقتربت الساعة : «قيامت نزديك شده است » و به هر حال نزديكى قيامت با توجه به كوتاهى عمر دنيا قابل درك است به خصوص اينكه هر كس مى ميرد قيامت صغرايش بر پا مى شود.

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۵

سپس مى افزايد: مهم اين است كه «هيچكس جز خدا نمى تواند در آنروز به داد مردم برسد، و شدائد آنرا برطرف سازد» (ليس لها من دون الله كاشفة ). «كاشفة » در اينجا به معنى برطرف كننده شدائد است . ولى بعضى از مفسران «كاشفة » را به معنى عاملى براى تاءخير قيامت تفسير كرده اند، و بعضى به معنى كشف كننده تاريخ وقوع قيامت گرفته اند ولى معنى اول از همه مناسبتر است . به هر حال حاكم و مالك و صاحب قدرت در آن روز (و هميشه ) خدا است ، اگر نجات مى خواهيد دست به دامن لطف او زنيد، و اگر آرامش ‍ مى طلبيد در سايه ايمان به او قرار گيريد. در آيه بعد مى افزايد: «آيا از اين سخن تعجب مى كنيد» (افمن هذا الحديث تعجبون ). اين جمله ممكن است اشاره به مساءله رستاخيز باشد كه در آيات قبل آمده ، يا اشاره به قرآن ، (چرا كه در آيات ديگر از آن تعبير به «حديث » شده ) و يا سخنانى كه درباره هلاك اقوام پيشين گفته شد و يا همه اينها. سپس مى گويد «و مى خنديد و گريه نمى كنيد»؟ (و تضحكون و لا تبكون ).

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۶

«و پيوسته در غفلت و بيخبرى و لهو و سرگرمى گناه آلود به سر مى بريد»؟! (و انتم سامدون ). در حالى كه اينجا نه جاى خنده است و نه جاى غفلت و بيخبرى ، جاى گريه بر فرصتهاى از دست رفته ، طاعات ترك شده ، و معاصى و گناهانى است كه از شما سر زده است ، جاى بيدارى و جبران امورى است كه از دست رفته ، و بالاخره جاى توبه و انابه و بازگشت به سايه لطف خدا است . «سامدون » از ماده «سمود» (بر وزن جمود) به معنى لهو و سرگرمى و بلند كردن سر از روى كبر و غرور است ، و در اصل به كار شتر هنگامى كه راه مى رود و سر خود را از روى بى اعتنائى به هوا بلند مى كند گفته مى شود. اين متكبران مغرور همچون حيوانات به خواب و خور مشغولند، در عيش و نوش غرقند، و از حوادث دردناك و كيفرهاى شديدى كه در پيش دارند و نزديك است دامانشان را بگيرد بيخبرند. در آخرين آيه اين سوره ، و به دنبال بحثهاى فراوانى كه پيرامون اثبات توحيد و نفى شرك بيان شد، مى گويد: «اكنون كه چنين است براى خدا سجده كنيد و او را پرستش نمائيد» (فاسجدوا لله و اعبدوا). اگر مى خواهيد در صراط مستقيم حق گام برداريد تنها براى او كه تمام خطوط عالم هستى به ذات پاكش منتهى مى گردد سجده كنيد، و اگر مى خواهيد به سرنوشت دردناك اقوام پيشين كه بر اثر شرك و كفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهى گرفتار شدند گرفتار نشويد تنها او را عبادت كنيد. جالب توجه اينكه در روايات زيادى نقل شده است كه وقتى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به هنگام تلاوت اين سوره به اين آيه رسيد همه مؤ منان و كافرانى كه آنرا شنيدند به سجده افتادند، طبق روايتى تنها كسى كه سجده نكرد «وليد بن مغيره »

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۷

بود كه (شايد نمى توانست براى سجده كردن خم شود) كفى از خاك برداشت و پيشانى را بر آن گذاشت و اينگونه سجده كرد! اين تعجب ندارد كه حتى بت پرستان به سجده افتاده باشند چرا كه لحن گيراى اين سوره از يكسو، محتواى هيجان انگيز آن از سوى ديگر، و تهديدهاى وحشتناك نسبت به مشركان از سوى سوم ، و خارج شدن اين آيات مبارك از دهان پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) در نخستين مرحله نزول وحى از سوى چهارم ، آنچنان گيرا و مؤ ثر و پرنفوذ بود كه هر دلى را بى اختيار تحت تاءثير خود قرار داد، و حجابهاى عناد و لجاج و تعصب و خودخواهى را هر چند موقت كنار زد، و نور توحيد را در قلوب پرتوافكن كرد. اگر خود ما نيز اين سوره را با دقت و تاءمل ، و با حضور قلب و توجه تلاوت كنيم ، و خود را در برابر پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) و در جو نزول آيات بينگاريم ، مى بينيم قطع نظر از عقائد خاص ‍ اسلامى چاره اى جز اين نداريم كه وقتى به آخرين آيه برسيم به سجده بيفتيم و در پيشگاه حق سر تعظيم فرود آريم . اين نخستين بار نيست كه قرآن در قلوب منكران نيز اثر مى گذارد و آنها را بى اختيار مجذوب خود مى كند چنانكه در داستان وليد بن مغيره آمده است كه وقتى آيات سوره فصلت را شنيد هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) اين آيه را تلاوت فرمود: فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود از جا برخاست لرزيد و مو بر تنش راست شد، به خانه آمد به گونه اى كه مشركان پنداشتند او كاملا مجذوب آئين محمد (صلى اللّه عليه و آله ) شده است . بنابراين هيچ نيازى نيست كه بگوئيم چون بعضى از شياطين جن يا انسانهاى شيطان صفت به هنگام تلاوت افراءيتم اللات و العزى ... كه سخن از بتهاى معروف عرب مى گويد زبان به توصيف اين بتها گشودند و جمله «تلك

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۵۷۸

الغرانيق العلى » را گفتند، و به همين دليل توجه مشركان را به خود جلب كردند آنها نيز به اين خاطر به سجده افتادند. زيرا همانگونه كه در تفسير اين آيات قبلا گفته ايم در آياتى كه به دنبال ذكر نام اين بتها آمده سخت از آنها نكوهش شده است ، و جاى هيچگونه ترديد و خطا و اشتباه را براى كسى باقى نگذارده است (براى توضيح بيشتر به تفسير آيات ۱۹ و ۲۰ همين سوره مراجعه شود). اين نكته لازم به يادآورى است كه «آيه فوق » از آياتى است كه به هنگام تلاوت آن سجده بر همه واجب است ، لحن آيه كه از صيغه امر در آن استفاده شده و امر دليل بر وجوب است نيز گواه اين معنى است و به اين ترتيب بعد از سوره «الم سجده » و «حم سجده » اين سومين سوره اى است كه مشتمل بر «سجده واجب » است ، هر چند طبق بعضى از روايات از نظر تاريخ نزول اولين سوره اى كه آيه سجده واجب در آن نازل شده همين سوره بوده است . خداوندا! هميشه انوار معرفتت را در قلوب ما پرتوافكن كن ، تا غير تو را نپرستيم و در برابر غير تو سجده نكنيم . بارالها! كليد تمام خيرات در دست قدرت تو است ما را از بهترين مواهب و عطايايت يعنى خشنودى و رضايت بهرهمند ساز. پروردگارا! ديده اى عبرت بين عطا فرما، تا از سرنوشت اقوام ستمگر پيشين درس عبرت بياموزيم ، و از گام نهادن در طريق آنها برحذر باشيم . آمين يا رب العالمين