تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۵

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۳

آيه ۷۲ - ۷۶

آيه و ترجمه

وَ الَّذِينَ لا يَشهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كرَاماً(۷۲) وَ الَّذِينَ إِذَا ذُكرُوا بِئَايَتِ رَبِّهِمْ لَمْ يخِرُّوا عَلَيْهَا صمًّا وَ عُمْيَاناً(۷۳) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَب لَنَا مِنْ أَزْوَجِنَا وَ ذُرِّيَّتِنَا قُرَّةَ أَعْينٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً(۷۴) أُولَئك يجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صبرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيهَا تحِيَّةً وَ سلَماً(۷۵) خَلِدِينَ فِيهَا حَسنَت مُستَقَرًّا وَ مُقَاماً(۷۶) ترجمه : ۷۲ - آنها كسانى هستند كه شهادت به باطل نمى دهند (و در مجالس ‍ باطل شركت نمى كنند) و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند بزرگوارانه از آن مى گذرند. ۷۳ - آنها كسانى هستند كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنها گوشزد شود كر و كور روى آن نمى افتند! ۷۴ - آنها كسانى هستند كه مى گويند پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مايه روشنى چشم ما قرار ده و ما را پيشواى پرهيزگاران بنما!

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۴

۷۵ - آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيبائيشان به آنان پاداش داده مى شود. و در آن با تحيت و سلام روبرو مى شوند. ۷۶ - جاودانه در آن خواهند ماند، چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت جالبى ! تفسير: پاداش عباد الرحمان (بندگان ويژه خدا) در تعقيب آيات گذشته كه بخشى از ويژگيهاى عباد الرحمن را بازگو كرد آيات مورد بحث بقيه اين اوصاف را شرح مى دهد. نهمين صفت برجسته آنان احترام و حفظ حقوق ديگران است آنها كسانى هستند كه هرگز شهادت به باطل نمى دهند (و الذين لا يشهدون الزور). مفسران بزرگ اين آيه را دو گونه تفسير كرده اند: بعضى همانگونه كه در بالا گفتيم ، شهادت زور را به معنى شهادت به باطل دانسته ، زيرا زور در لغت به معنى تمايل و انحراف است ، و از آنجا كه دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافى است ، به آن زور گفته مى شود. اين تعبير (شهادت زور) در كتاب شهادات در فقه ما به همين عنوان مطرح است ، و در روايات متعددى نيز از آن نهى شده هر چند در آن روايات ، استدلالى به آيه فوق نديديم . تفسير ديگر اينكه : منظور از شهود همان حضور است ، يعنى بندگان خاص خداوند در مجالس باطل ، حضور پيدا نمى كنند. و در بعضى از روايات كه از طرق ائمه اهلبيت (عليهم السلام ) رسيده است به مجلس غناء تفسير شده همان مجالسى كه در آنها خوانندگى لهوى توأ م با نواختن آلات موسيقى يا بدون آن انجام مى گيرد. بدون شك منظور از اين گونه روايات اين نيست كه مفهوم وسيع زور را محدود به غنا كند بلكه غنا يكى از مصاديق روشن آن است ، و ساير مجالس

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۵

لهو و لعب و شرب خمر و دروغ و غيبت و امثال آن را نيز در برمى گيرد. اين احتمال نيز دور به نظر نمى رسد كه هر دو تفسير در معنى آيه جمع باشد و به اين ترتيب عباد الرحمان و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ مى دهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور مى يابند، چرا كه حضور در اين مجالس علاوه بر امضاى گناه ، مقدمه آلودگى قلب و روح است . سپس در ذيل آيه به همين صفت برجسته آنان كه داشتن هدف مثبت در زندگى است اشاره كرده مى گويد: آنها هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از كنار آن مى گذرند (و اذا مروا باللغو مروا كراما). در حقيقت آنها نه در مجلس باطل حضور پيدا مى كنند و نه آلوده لغو و بيهودگى مى شوند. و با توجه به اينكه لغو شامل هر كارى كه هدف عاقلانه اى در آن نباشد مى گردد، نشان مى دهد كه آنها در زندگى هميشه هدف معقول و مفيد و سازنده اى را تعقيب مى كنند، و از بيهوده گرايان و بيهوده كاران متنفرند، و اگر اين گونه كارها در مسير زندگى آنان قرار گيرد، چنان از كنار آن مى گذرند كه بى اعتنائى آنها خود دليل عدم رضاى باطنيشان به اين اعمال است ، و آنچنان بزرگوارند كه هرگز محيطهاى آلوده در آنان اثر نمى گذارد، و رنگ نمى پذيرند. بدون شك بى اعتنائى به اين صحنه ها در صورتى است كه راهى براى مبارزه با فساد و نهى از منكر، بهتر از آن نداشته باشند، و گرنه بدون شك آنها مى ايستند و وظيفه خود را تا آخرين مرحله انجام مى دهند. همين توصيف اين گروه از بندگان خاص خدا، داشتن چشم بينا، و گوش شنوا به هنگام برخورد با آيات پروردگار است ، مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنها يادآورى شود كر و كور روى آن نمى افتند!

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۶

(و الذين اذا ذكروا بايات ربهم لم يخروا عليها صما و عميانا). مسلما منظور اشاره به عمل كفار نيست ، چرا كه آنها به آيات الهى اصلا اعتنائى ندارند، بلكه منظور گروه منافقان يا به ظاهر مسلمانان قشرى است كه چشم و گوش بسته بر آيات خدا مى افتند بى آنكه حقيقت آن را درك كنند، به عمق آن برسند، و مقصود و منظور خدا را بدانند و به آن بينديشند و در عمل از آن الهام گيرند. راه خدا را با چشم و گوش بسته نمى توان پيمود، قبل از هر چيز گوش ‍ شنوا و چشم بينا براى پيمودن اين راه لازم است چشمى باطن نگر و ژرف بين و گوشى حساس و نكته شناس . و اگر درست بينديشيم زيان اين گروه كه چشم و گوش بسته به گمان خود دنبال آيات الهى مى روند كمتر از زبان دشمنانى كه آگاهانه ضربه بر پايه آئين حق مى زنند نيست بلكه گاه به مراتب بيشتر است . اصولا درك آگاهانه از مذهب سرچشمه اصلى مقاومت و پايدارى و ايستادگى است ، چرا كه چشم و گوش بستگان را به آسانى مى توان فريب داد، و با تحريف مذهب از مسير اصلى منحرف ساخت ، و آنها را به وادى كفر و بى ايمانى و ضلالت كشاند. اين گونه افراد آلت دست دشمنان و طعمه خوبى براى شيطانند، تنها مؤ منان ژرفانديش و بصير و سميعاند كه چون كوه ثابت مى مانند و بازيچه دست اين و آن نمى شوند. در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه از محضرش سؤ ال كردند فرمود: مستبصرين ليسوا بشكاك : منظور اين است كه آنها از روى آگاهى گام برمى دارند نه از روى شك و ترديد!.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۷

يازدهمين ويژگى اين مؤ منان راستين آن است كه توجه خاصى به تربيت فرزند و خانواده خويش دارند و براى خود در برابر آنها مسئوليت فوق العاده اى قائلند آنها پيوسته از درگاه خدا مى خواهند و مى گويند پروردگارا از همسران و فرزندان ما كسانى قرار ده كه مايه روشنى چشم ما گردد! (و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين ). بديهى است منظور اين نيست كه تنها در گوشه اى بنشينند و دعا كنند بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان بر اين امر است ، و رمز تلاش و كوشش . مسلما چنين افرادى آنچه در توان دارند در تربيت فرزندان و همسران و آشنائى آنها به اصول و فروع اسلام و راههاى حق و عدالت فروگذار نمى كنند و در آنجا كه دستشان نمى رسد دست به دامن لطف پروردگار مى زنند و دعا مى كنند اصولا هر دعاى صحيحى بايد اين گونه باشد، به مقدار توانائى تلاش كردن و خارج از مرز توانائى دعا نمودن . قرة عين معادل نور چشم است كه در فارسى مى گوئيم ، كنايه از كسى كه مايه سرور و خوشحالى است اين تعبير در اصل از كلمه قر (بر وزن حر) گرفته شده كه به معنى سردى و خنكى است ، و از آنجا كه معروف است (و بسيارى از مفسران به آن تصريح كرده اند) اشگ شوق همواره خنك ، و اشكهاى غم و اندوه داغ و سوزان است ، لذا قرة عين به معنى چيزى است كه مايه خنك شدن چشم انسان مى شود، يعنى اشك شوق از ديدگان او فرو مى ريزد، و اين كنايه زيبائى است از سرور و شادمانى .

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۸

مساله تربيت فرزند و راهنمائى همسر، و وظيفه پدران و مادران در برابر كودكان خود از مهمترين مسائلى است كه قرآن روى آن تكيه كرده و به خواست خدا شرح آن را ذيل آيه ۶ سوره تحريم بيان خواهيم كرد. و بالاخره دوازدهمين وصف برجسته اين بندگان خالص خدا كه از يك نظر مهمترين اين اوصاف است اينكه آنها هرگز به اين قانع نيستند كه خود راه حق را بسپرند بلكه همتشان آنچنان والا است كه مى خواهند امام و پيشواى جمعيت مؤ منان باشند و ديگران را نيز به اين راه دعوت كنند. آنها چون زاهدان گوشه گير و منزوى ، تنها گليم خويش را از آب بيرون نمى كشند، بلكه سعيشان اين است كه بگيرند غريق را! لذا در پايان آيه مى فرمايد: آنها كسانى هستند كه مى گويند: پروردگارا ما را امام و پيشواى پرهيزگاران قرار ده (و اجعلنا للمتقين اماما). باز توجه به اين نكته لازم است كه آنها فقط دعا نمى كنند كه تكيه بر جاى بزرگان به گزاف زنند بلكه اسباب بزرگى و امامت را آنچنان فراهم مى كنند كه صفات شايسته يك پيشواى راستين در آنها جمع باشد، و اين كارى است بسيار مشكل با شرائطى سخت و سنگين . حتما فراموش نكرده ايم كه اين آيات صفات همه مؤ منان را بيان نمى كند بلكه اوصاف گروه ممتاز مؤ منان را كه در صف مقدم قرار دارند تحت عنوان عباد الرحمان شرح مى دهد، آرى آنها بندگان خاص ‍ رحمانند، و همانگونه كه رحمت عام خدا همگان را فرا مى گيرد، رحمت اين بندگان خدا نيز از جهاتى عام است ، علم و فكر و بيان و قلم و مال و قدرتشان پيوسته در مسير هدايت خلق خدا كار مى كند. آنها الگوها و اسوه هاى جامعه انسانى هستند. آنها سرمشقهائى براى پرهيزگاران محسوب مى شوند.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۶۹

آنها به چراغهاى راهنمائى در درياها و صحراها مى مانند كه گم گشتگان را به سوى خود مى خوانند و از فرو غلتيدن در گرداب ، و افتادن در پرتگاهها رهائى مى بخشند. در روايات متعددى مى خوانيم كه اين آيه درباره على (عليه السلام ) و ائمه اهلبيت (عليهم السلام ) وارد شده ، و يا در روايت ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه : منظور از اين آيه مائيم . بدون ترديد ائمه اهلبيت (عليهم السلام ) از روشنترين مصداقهاى آيه مى باشند، اما اين مانع از گسترش مفهوم آيه نخواهد بود كه مؤ منان ديگر نيز هر كدام در شعاعهاى مختلف امام و پيشواى ديگران باشند. بعضى از مفسران از اين آيه چنين استفاده كرده اند كه تقاضاى رياست معنوى و روحانى و الهى نه تنها مذموم نيست ، بلكه مطلوب و مرغوب نيز مى باشد. ضمنا بايد توجه داشت كه واژه امام هر چند مفرد است گاه به معنى جمع مى آيد و در آيه مورد بحث چنين است . بعد از تكميل اين اوصاف دوازده گانه اشاره به اين بندگان خاص خدا با تمام اين ويژگيها كرده و در يك جمع بندى كوتاه پاداش الهى آنان را چنين بيان مى كند: آنها كسانى هستند كه درجات عالى بهشت در برابر صبر و استقامتشان به آنها پاداش داده مى شود (اولئك يجزون الغرفة بما صبروا). غرفة از ماده غرف (بر وزن حرف ) به معنى برداشتن چيزى و تناول آن است ، و غرفه به چيزى مى گويند كه برمى دارند و تناول مى كنند (مانند

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۰

آبى كه انسان از چشمه براى نوشيدن برمى گيرد) سپس به قسمتهاى فوقانى ساختمان و طبقات بالاى منازل اطلاق شده است ، و در اينجا كنايه از برترين منزلگاههاى بهشت است . و از آنجا كه عباد الرحمن با داشتن اين اوصاف در صف اول مؤ منان قرار دارند درجه بهشتى آنان نيز بايد برترين درجات باشد. قابل توجه اينكه مى گويد: اين مقام عالى به خاطر اين به آنها داده مى شود كه در راه خدا صبر و استقامت به خرج دادند، ممكن است چنين تصور شود كه اين وصف ديگرى از اوصاف آنان است ، ولى در حقيقت اين وصف تازه اى نيست بلكه ضامن اجراى تمام اوصاف گذشته است ، مگر بندگى پروردگار، مبارزه با طغيان شهوات ، ترك شهادت زور، قبول تواضع و فروتنى ، و غير اين صفات بدون صبر و استقامت ، امكان پذير است ؟ اين بيان انسان را به ياد حديث معروف امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى اندازد كه مى فرمايد: و الصبر من الايمان كالرأ س من الجسد: صبر و استقامت نسبت به ايمان همچون سر است نسبت به تن كه بقاى تن با بقاى سر است چرا كه مقام فرماندهى تمام اعضاء در مغز انسان قرار دارد. بنابراين صبر در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه شكيبائى و استقامت در برابر مشكلات راه اطاعت پروردگار و جهاد و مبارزه با هوسهاى سركش ‍ و ايستادگى در مقابل عوامل گناه همه در آن جمع است و اگر در بعضى از اخبار تنها به فقر و محروميت مالى تفسير شده مسلما از قبيل بيان مصداق است . سپس اضافه مى كند: در آن غرفه هاى بهشتى با تحيت و سلام روبرو مى شوند (و يلقون فيها تحية و سلاما). بهشتيان به يكديگر تحيت و سلام مى گويند و فرشتگان به آنها، و از همه بالاتر خداوند به آنها سلام و تحيت مى گويد، چنانكه در آيه ۵۸ سوره يس

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۱

مى خوانيم : سلام قولا من رب رحيم : براى آنها سلامى است از سوى پروردگار رحيم و در آيه ۲۳ و ۲۴ سوره يونس مى خوانيم : و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب سلام عليكم : فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مى شوند و به آنها مى گويند سلام بر شما. در اينكه آيا تحيت و سلام در اينجا دو معنى دارد يا يك معنى ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، ولى با توجه به اينكه تحيت در اصل به معنى دعا براى زندگى و حيات ديگرى است ، و سلام از ماده سلامت است ، و به معنى دعا براى كسى است ، بنابراين چنين نتيجه مى گيريم كه واژه اول به عنوان درخواست حيات است و واژه دوم براى توأ م بودن اين حيات با سلامت است ، هر چند گاهى ممكن است اين دو كلمه به يك معنى بيايد. البته تحيت در عرف معنى وسيعترى پيدا كرده و آن هر گونه سخنى است كه در آغاز ورود به كسى مى گويند و مايه خوشحالى و احترام و اظهار محبت نسبت به او مى باشد. سپس براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: جاودانه در آن خواهند ماند، چه قرارگاه خوب و چه محل اقامت زيبائى ؟ (خالدين فيها حسنت مستقرا و مقاما).

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۲

آيه ۷۷

آيه و ترجمه

قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكمْ رَبى لَوْ لا دُعَاؤُكمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسوْف يَكونُ لِزَامَا(۷۷) ترجمه : ۷۷ - بگو پروردگار من براى شما ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد، شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد و دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد. تفسير: اگر دعاى شما نبود ارزشى نداشتيد! اين آيه كه آخرين آيه سوره فرقان است در حقيقت نتيجه اى است براى تمام سوره ، و هم براى بحثهائى كه در زمينه اوصاف عباد الرحمن در آيات گذشته آمده است روى سخن را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده مى گويد: بگو پروردگار من براى شما ارج و وزنى نيست اگر دعاى شما نباشد (قل ما يعبؤ بكم ربى لو لا دعاؤ كم ). يعبؤ از ماده عبا (بر وزن عبد) به معنى سنگينى است ، بنابراين جمله لا يعبا يعنى وزنى قائل نيست ، و به تعبير ديگر اعتنائى نمى كند. گر چه درباره معنى دعا در اينجا احتمالات زيادى داده شده ولى ريشه همه تقريبا به يك اصل باز مى گردد. بعضى گفته اند دعا به همان معنى دعا كردن معروف است . بعضى ديگر آنرا به معنى ايمان ، و بعضى به معنى عبادت و توحيد، و بعضى به معنى شكر و بعضى به معنى خواندن خدا در سختيها و شدائد، تفسير كرده اند اما ريشه همه اينها همان ايمان و توجه به پروردگار است

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۳

بنابراين مفهوم آيه چنين مى شود: آنچه به شما وزن و ارزش و قيمت در پيشگاه خدا مى دهد همان ايمان و توجه به پروردگار و بندگى او است . سپس مى افزايد: شما تكذيب آيات پروردگار و پيامبران خدا كرديد، و اين تكذيب دامان شما را خواهد گرفت ، و از شما جدا نخواهد شد (فقد كذبتم فسوف يكون لزاما). ممكن است چنين تصور شود كه ميان آغاز و پايان آيه تضادى وجود دارد و يا حداقل ارتباط و انسجام لازم ديده نمى شود، ولى با كمى دقت روشن مى شود كه منظور اصلى اين است شما در گذشته آيات خدا و پيامبران او را تكذيب كرديد اگر به سوى خدا نيائيد و راه ايمان و بندگى او را پيش نگيريد هيچ ارزش و مقامى نزد او نخواهيد داشت ، و كيفرهاى تكذيبتان قطعا دامانتان را خواهد گرفت . از جمله شواهد روشنى كه اين تفسير را تاييد مى كند حديثى است كه امام

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۴

باقر (عليه السلام ) نقل شده : از آن حضرت سؤ ال كردند: كثرة القرائة افضل او كثرة الدعاء؟: آيا بسيار تلاوت قرآن كردن افضل است يا بسيار دعا نمودن ؟ امام در پاسخ فرمود: كثرة الدعا افضل و قرء هذه الاية : بسيار دعا كردن افضل است و سپس آيه فوق را تلاوت فرمود.

نكته :

دعا راه خودسازى و خداشناسى مى دانيم در آيات قرآن و روايات اسلامى اهميت زيادى به مساله دعا داده شده كه نمونه آن آيه فوق بوده ولى ممكن است قبول اين امر براى بعضى در ابتدا سنگين باشد كه دعا كردن كار بسيار آسانى است و از همه كس ساخته است ، و يا قدم را از اين فراتر نهند و بگويند دعا كار افراد بيچاره است ! اين كه اهميتى ندارد!. ولى اشتباه از اينجا ناشى مى شود كه دعا را خالى و برهنه از شرائطش ‍ مى نگرند در حالى كه اگر شرائط خاص دعا در نظر گرفته شود اين حقيقت به وضوح ثابت مى شود كه دعا وسيله مؤ ثرى است براى خودسازى و پيوند نزديكى است ميان انسان و خدا. نخستين شرط دعا شناخت كسى است كه انسان او را مى خواند. شرط ديگر شستشوى قلب و دل ، و آماده ساختن روح براى تقاضاى از او است ، چرا كه انسان هنگامى كه به سراغ كسى مى رود بايد آمادگى لقاى او را

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۵

داشته باشد. شرط سوم دعا جلب رضا و خشنودى كسى است كه انسان از او تقاضائى دارد چرا كه بدون آن احتمال تاثير بسيار ناچيز است . و بالاخره چهارمين شرط استجابت دعا آن است كه انسان تمام قدرت و نيرو و توان خويش را به كار گيرد و حداكثر تلاش و كوشش را انجام دهد، و نسبت به ماوراى آن دست به دعا بردارد و قلب را متوجه خالق كند. زيرا در روايات اسلامى صريحا آمده است كارى را كه انسان خود مى تواند انجام دهد اگر كوتاهى كند و به دعا متوسل شود دعايش ‍ مستجاب نيست ! به اين ترتيب دعا وسيله اى است براى شناخت پروردگار و صفات جمال و جلال او، و هم وسيله اى است براى توبه از گناه و پاك سازى روح ، و هم عاملى است براى انجام نيكيها، و هم سببى است براى جهاد و تلاش و كوشش بيشتر تا آخرين حد توان . به همين دليل تعبيرات مهمى درباره دعا ديده مى شود كه جز با آنچه گفتيم مفهوم نيست ، مثلا: در روايتى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : الدعاء سلاح المؤ من ، و عمود الدين ، و نور السموات و الارض : دعا اسلحه مؤ من ، و ستون دين و نور آسمانها و زمين است . در حديث ديگرى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم : الدعاء مفاتيح النجاح ، و مقاليد الفلاح ، و خير الدعاء ما صدر عن صدر نقى و قلب تقى : دعا كليد پيروزى و مفتاح رستگارى است و بهترين دعا دعائى است كه از سينه پاك و قلب پرهيزگار برخيزد. و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : الدعاء انفذ من السنان دعا نافذتر از نوك نيزه است !.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۶

گذشته از همه اينها اصولا در زندگى انسان حوادثى رخ مى دهد كه از نظر اسباب ظاهرى او را در ياس فرو مى برد، دعا مى تواند دريچه اى باشد به سوى اميد پيروزى ، و وسيله مؤ ثرى براى مبارزه با ياس و نوميدى . به همين دليل دعا به هنگام حوادث سخت و طاقت فرسا به انسان قدرت و نيرو و اميدوارى و آرامش مى بخشد، و از نظر روانى اثر غير قابل انكارى دارد. در زمينه مساله دعا، و فلسفه ، و شرائط، و نتائج آن ، به طور مشروح در جلد اول تفسير نمونه ذيل آيه ۱۸۶ سوره بقره بحث كرده ايم ، براى توضيح بيشتر به آنجا مراجعه فرمائيد. پروردگارا! ما را از بندگان خاصت قرار ده و توفيق كسب ويژگيهاى صفات عباد الرحمن را به ما مرحمت كن . خداوندا! درهاى دعا را به روى ما بگشا و آن را سبب ارزش وجود ما در پيشگاهت قرار ده . خدايا! توفيق دعاهائى كه مطلوب درگاه تو است به ما مرحمت فرما و از اجابت آن ما را محروم مكن انك على كل شى ء قدير، و بالاجابة جدير.

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۷

َسوره شعراء

مقدمه

تمامى آيات اين سوره (بجز چهار آيه آخر آن ) در مكه نازل شده ، و عدد آيات آن ۲۲۷ آيه است

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۷۹

محتواى سوره شعراء معروف در ميان مفسران اين است كه تمام آيات ۲۲۷ گانه اين سوره جز چهار آيه آخر آن ، در مكه نازل شده است . لحن آيات اين سوره نيز با ديگر سوره هاى مكى كاملا هماهنگ است ، و مى دانيم در سوره هاى مكى كه در آغاز دعوت اسلام نازل گرديد بيشتر روى اصول اعتقادى ، توحيد و معاد و دعوت پيامبران خدا و اهميت قرآن تكيه مى شد، و تقريبا تمام بحثهاى سوره شعراء پيرامون همين مسائل دور مى زند. در حقيقت مى توان محتواى اين سوره را در چند بخش خلاصه كرد: بخش اول طليعه سوره است كه از حروف مقطعه ، و سپس عظمت مقام قرآن و تسلى خاطر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در برابر پافشارى و خيره سرى مشركان و اشاره اى به بعضى از نشانه هاى توحيد و صفات خدا سخن مى گويد. بخش دوم فرازهائى از سرگذشت هفت پيامبر بزرگ و مبارزات آنها را با قومشان ، و لجاجتها و خيره سريهاى آنان را در برابر اين پيامبران بازگو مى كند، كه بعضى مانند داستان موسى و فرعون مشروحتر، و بعضى ديگر مانند سرگذشت ابراهيم و نوح و هود و صالح و لوط و شعيب كوتاهتر است . مخصوصا در اين بخش ، اشاره به منطق ضعيف و تعصب آميز مشركان در هر عصر

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۸۰

و زمان در برابر پيامبران الهى شده است كه شباهت زيادى با منطق مشركان عصر پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) داشته و اين مايه تسلى خاطر براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان اندك نخستين بود كه بدانند تاريخ از اين گونه افراد و منطقها بسيار به خاطر دارد و ضعف و فتورى به خود راه ندهند. و نيز مخصوصا روى عذاب دردناك اين اقوام و بلاهاى وحشتناكى كه بر آنها فرود آمد تكيه شده است كه خود تهديد مؤ ثرى براى مخالفان پيامبر اسلام در آن شرائط است . بخش سوم كه در حقيقت جنبه نتيجه گيرى از بخشهاى گذشته دارد پيرامون پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و عظمت قرآن و تكذيب مشركان و دستوراتى به آن حضرت در زمينه روش دعوت ، و چگونگى برخورد با مؤ منان سخن مى گويد، و سوره را با بشارت به مؤ منان صالح و تهديد شديد ستمگران پايان مى دهد. ضمنا نام اين سوره از چند آيه آخر كه پيرامون شعراى بى هدف سخن مى گويد گرفته شده است . اين نكته نيز قابل توجه است كه اين سوره از نظر تعداد آيات بعد از سوره بقره بر همه سوره هاى قرآن فزونى دارد، هر چند از نظر تعداد كلمات چنين نيست ، بلكه از بسيارى از آنان كوتاهتر است .

فضيلت سوره شعراء

در حديثى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در اهميت تلاوت اين سوره چنين مى خوانيم : من قرء سورة شعراء كان له من الاجر عشر حسنات ، بعدد كل من صدق بنوح و كذب به و هود و شعيب و صالح و ابراهيم ، و بعدد كل من كذب بعيسى و صدق بمحمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ): كسى كه سوره شعرا را بخواند به عدد هر كسى كه نوح را تصديق و يا

تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۱۸۱

تكذيب كرده است ده حسنه براى او خواهد بود، و همچنين هود شعيب ، و صالح ابراهيم ، و به عدد تمام كسانى كه تكذيب عيسى و تصديق محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده اند. ناگفته روشن است كه اين همه اجر و پاداش تنها براى تلاوت منهاى انديشه و عمل نيست ، بلكه قرائن متعددى در روايات فضائل سوره ها است كه نشان مى دهد منظور تلاوتى است كه مقدمه تفكر و سپس اراده و عمل باشد و در گذشته به آن اشاره كرده ايم . اتفاقا تعبيرى كه در حديث فوق آمده نيز مؤ يد همين مطلب است ، زيرا استحقاق حسنات به تعداد تصديق كنندگان و تكذيب كنندگان انبياء بخاطر قرار گرفتن در خط تصديق كنندگان و بيگانگى با خط تكذيب كنندگان است .