تفسیر:نمونه جلد۱۴ بخش۶۴
آيه ۱۱۷ - ۱۱۸
آيه و ترجه
وَ مَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لا بُرْهَنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَفِرُونَ(۱۱۷) وَ قُل رَّب اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ(۱۱۸) ترجمه : ۱۱۷ - و هر كس معبود ديگرى با خدا بخواند - و مسلما هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت - حساب او نزد پروردگار شما خواهد بود، مسلما كافران رستگار نخواهند شد. ۱۱۸ - و بگو پروردگارا! مرا ببخش و مشمول رحمتت قرار ده ، و تو بهترين رحم كنندگانى . تفسير: رستگاران و نارستگاران از آنجا كه در آيات گذشته سخن از مساءله معاد بود و تكيه بر صفات پروردگار، در نخستين آيه مورد بحث اشاره به توحيد و نفى هر گونه شرك كرده و بحث مبدء و معاد را به اين وسيله تكميل كرده مى فرمايد: «هر كس با خدا معبود ديگرى را بخواند - و مسلما هيچ دليلى بر مدعاى خود نخواهد داشت - حساب او نزد پروردگارش خواهد بود » (من يدع مع الله الها آخر لا برهان له به فانما حسابه عند ربه )
آرى مشركان تنها روى ادعا تكيه دارند و دليلهاى آنها همچون تقليد كوركورانه از نياكان و خرافاتى همانند آن ، مطالبى واهى و بى اساس است ، آنها معاد را با آن دلائل روشن انكار مى كنند اما شرك را با نداشتن هيچگونه دليل پذيرا مى شوند و مسلم است كه خداوند به حساب اين گونه افراد كه فرمان عقل را زير پا گذارده و آگاهانه در بيراهه هاى كفر و شرك سرگردان شده اند مى رسد. و در پايان آيه مى فرمايد كافران رستگار نخواهند شد و نتيجه كارشان در اين حسابرسى الهى روشن است (انه لا يفلح الكافرون ). چه جالب است كه اين سوره با «قد افلح المؤ منون » آغاز شد و با «لا يفلح الكافرون » بحثهايش به پايان مى رسد، و اين است دورنماى زندگى مؤ منان و كافران از آغاز تا انجام . در آخرين آيه اين سوره شريفه به عنوان يك نتيجه گيرى كلى روى سخن را به پيامبر گرامى (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده ، مى گويد: «بگو پروردگارا! مرا ببخش ، و مشمول رحمت خود قرار ده و تو بهترين رحم كنندگانى » (و قل رب اغفر و ارحم و انت خير الراحمين ). اكنون كه گروهى در بيراهه شرك سرگردانند و جمعى گرفتار ظلم و ستم ، تو خود را به خدا بسپار و در پناه لطف و رحمت او قرار ده و از او آمرزش و غفران بطلب . و مسلم است اين دستور براى همه مؤ منان است هر چند مخاطب شخص
پيامبر مى باشد. در روايتى نقل شده است كه «آغاز اين سوره و پايانش از گنجينه هاى عرش خدا است ، و هر كس به سه آيه آغاز آن عمل كند، و از چهار آيه پايانش پند و اندرز گيرد، اهل نجات و فلاح و رستگارى است ». بعيد نيست منظور از سه آيه نخست اين سوره ، سه آيه اى است كه بعد از جمله قد افلح المؤ منون آمده كه يكى دعوت به خشوع در نماز، و ديگرى دعوت به پرهيز از هر گونه كار لغو و بيهوده ، و سومى دعوت به زكات مى كند، كه يكى رابطه انسان است با خدا و ديگرى با خلق ، و ديگرى با خويشتن ، و منظور از چهار آيه اخير آيه ۱۱۵ به بعد است كه سخن از بيهوده نبودن خلق ، و مساءله معاد، و سپس توحيد، و سپس انقطاع الى الله و توجه به پروردگار بحث مى كند. بار الها! به حق مؤ منانى كه وعده رستگارى آنها را در اين سوره داده اى كه در طليعه آنها پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اهلبيت او (عليهمالسلام ) هستند، ما را در صف اين گروه قرار ده و فرمان فلاح و رستگارى را به نام ما بنويس . خداوندا! ما را مشمول غفران و رحمتت فرما كه ارحم الراحمين توئى . پروردگارا! پايان كار همه ما را به خير گردان و در لغزشگاهها از هر گونه انحراف و لغزش حفظ كن . انك على كل شى ء قدير. پايان سوره مؤ منون شب ۲۵ محرم الحرام ۱۴۰۳ مطابق با ۲۱ / ۸ / ۱۳۶۱
َسوره نور
مقدمه
اين سوره در «مدينه » نازل شده و ۶۴ آيه است جزء هيجدهم قرآن كريم
فضيلت سوره «نور» در حديثى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم من قرء سورة نور اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد كل مؤ منة و مؤ من فيما مضى و فيما بقى : ((كسى كه سوره نور را بخواند (و محتواى آن را در زندگى خود پياده كند) خداوند به عدد هر زن و مرد با ايمانى در گذشته و آينده ده حسنه به عنوان پاداش به او خواهد داد)). در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : حصنوا اموالكم و فروجكم بتلاوة سورة نور و حصنوا بها نسائكم ، فان من ادمن قرائتها فى كل يوم او فى كل ليلة لم يزن احد من اهلبيته ابدا حتى يموت : «اموال خود را از تلف و دامان خود را از ننگ بى عفتى حفظ كنيد به وسيله تلاوت سوره نور، و زنانتان را در پرتو دستوراتش از انحرافات مصون داريد كه هر كس قرائت اين سوره را در هر شبانه روز ادامه دهد احدى از خانواده او هرگز تا پايان عمر گرفتار عمل منافى عفت نخواهد شد». توجه به محتواى سوره كه از طرق گوناگون و مؤ ثر به مبارزه با عوامل انحراف از جاده عفت برخاسته نكته اصلى حديث فوق و همچنين مفهوم عملى آن را روشن مى سازد. محتواى سوره نور اين سوره را در حقيقت مى توان سوره پاكدامنى و عفت و مبارزه با آلودگيهاى جنسى دانست چرا كه قسمت عمده دستوراتش بر محور پاكسازى اجتماع از طرق
مختلف از آلودگيهاى جنسى دور مى زند و اين هدف در چند مرحله پياده شده است : مرحله اول بيان مجازات شديد زن و مرد زناكار است كه در دومين آيه اين سوره با قاطعيت تمام مطرح گرديده . مرحله دوم به اين امر مى پردازد كه اجراى اين حد شديد مساءله ساده اى نيست ، و از نظر موازين قضائى اسلام شرط سنگينى دارد، نسبت به غير مرد و همسرش چهار شاهد و در مورد مرد و همسرش برنامه لعان كه شرح آن خواهد آمد بايد اجرا گردد، و حتى اگر كسى كه ديگرى را متهم مى سازد نتواند ادعاى خود را در محكمه قضاوت اسلامى به ثبوت برساند خود مجازات شديد (چهار پنجم حد زنا) خواهد داشت ، تا كسى تصور نكند مى تواند با متهم ساختن ديگران به سادگى آنها را به مجازات اسلامى بكشاند، بلكه به عكس خودش گرفتار مجازات خواهد شد. سپس به همين مناسبت «حديث معروف افك » و تهمتى را كه به يكى از همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) زدند مطرح كرده ، و قرآن شديدا اين مساءله را تعقيب مى كند، تا كاملا روشن شود شايعه سازى درباره افراد پاك چه گناه سنگينى دارد. در مرحله سوم براى اينكه تصور نشود اسلام تنها به برنامه مجازات گنهكار قناعت مى كند به يكى از مهمترين راههاى پيشگيرى از آلودگيهاى جنسى پرداخته ، مساءله نهى از چشم چرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پيش كشيده مشروحا در اين زمينه بحث مى كند، چرا كه يكى از عوامل مهم انحرافات جنسى اين دو مساءله چشم چرانى و بى حجابى است ، و تا آنها ريشه كن نشوند آلودگيها بر طرف نخواهد شد. در مرحله چهارم باز به عنوان يك پيشگيرى مهم از آلوده شدن به اعمال منافى عفت دستور ازدواج سهل و آسان را صادر مى كند تا از طريق ارضاى مشروع
غريزه جنسى با ارضاى نامشروع مبارزه كند. در مرحله پنجم بخشى از آداب معاشرت و اصول تربيت فرزندان نسبت به پدران و مادران را در همين رابطه بيان مى كند كه در اوقات خاصى كه احتمال دارد زن و شوهر با هم خلوت كرده باشند، فرزندان بدون اجازه وارد اطاق آنها نشوند و موجباتى از اين راه براى انحراف فكر آنها فراهم نگردد. و به همين مناسبت بعضى ديگر از آداب زندگى خانوادگى را، هر چند ارتباط با مسائل جنسى ندارد، ذكر مى كند. در مرحله ششم كه در لابلاى اين بحثها طرح شده بخشى از مسائل مربوط به توحيد و مبدء و معاد و تسليم بودن در برابر فرمان پيامبر را ذكر مى كند چرا كه پشتوانه همه برنامه هاى عملى و اخلاقى همان مسائل اعتقادى و ايمان به مبدء و معاد و حقانيت نبوت است ، و تا اين ريشه نباشد آن شاخ و برگها و گل و ميوه ها شكوفا نمى گردد. ضمنا به مناسبت بحثهاى مربوط به ايمان و عمل صالح سخن از حكومت جهانى مؤ منان صالح العمل به ميان آمده و به بعضى از دستورات ديگر اسلام نيز اشاره شده است كه در مجموع يك واحد كامل و جامع را تشكيل مى دهد.
آيه ۱ - ۳
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سورَةٌ أَنزَلْنَهَا وَ فَرَضنَهَا وَ أَنزَلْنَا فِيهَا ءَايَتِ بَيِّنَتٍ لَّعَلَّكمْ تَذَكَّرُونَ(۱) الزَّانِيَةُ وَ الزَّانى فَاجْلِدُوا كلَّ وَحِدٍ مِّنهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكم بهِمَا رَأْفَةٌ فى دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ وَ لْيَشهَدْ عَذَابهُمَا طائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ(۲) الزَّانى لا يَنكِحُ إِلا زَانِيَةً أَوْ مُشرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنكِحُهَا إِلا زَانٍ أَوْ مُشرِكٌ وَ حُرِّمَ ذَلِك عَلى الْمُؤْمِنِينَ(۳)
ترجمه : بنام خداوند بخشنده مهربان ۱ - اين سوره اى است كه ما آن را فرو فرستاديم و واجب نموديم ، و در آن آيات بينات نازل كرديم ، شايد شما متذكر شويد. ۲ - زن و مرد زناكار را هر يك ، صد تازيانه بزنيد، و هرگز در دين خدا رافت (و محبت كاذب ) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى از مؤ منان مجازات آنها را مشاهده كنند. ۳ - مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى كند، و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود در نمى آورد، و اين كار بر مؤ منان تحريم شده است . تفسير: حد «زانى » و «زانيه » مى دانيم نام اين سوره ، سوره نور است به خاطر آيه نور كه يكى از چشمگيرترين آيات سوره است ، ولى گذشته از اين ، محتواى سوره نيز از نورانيت خاصى برخوردار است ، به انسانها، به خانواده ها، به زن و مرد نور عفت و پاكدامنى مى بخشد، به زبانها و سخنها نورانيت تقوى و راستى مى دهد، به دلها و جانها نور توحيد و خدا پرستى و ايمان به معاد و تسليم در برابر دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دهد. نخستين آيه اين سوره در حقيقت اشاره اجمالى به مجموع بحثهاى سوره دارد و مى گويد: «اين سوره اى است كه ما آن را فرو فرستاديم و واجب نموديم ، و در آن آيات بينات نازل كرديم شايد شما متذكر شويد» (سورة انزلناها و فرضناها و انزلنا فيها آيات بينات لعلكم تذكرون ). «سوره » از ماده «سور» به معنى ارتفاع و بلندى بنا است ، سپس به ديوارهاى بلندى كه در گذشته اطراف شهرها براى حفظ از هجوم دشمنان مى كشيدند، سور اطلاق كرده اند، و از آنجا كه اين ديوارها شهر را از منطقه بيرون جدا مى كرد،
تدريجا اين كلمه به قطعه و بخش از چيزى - از جمله قطعه و بخشى از قرآن كه از بقيه جدا شده است - اطلاق گرديده . بعضى از ارباب لغت نيز گفته اند كه «سوره » به بناهاى زيبا و بلند و برافراشته گفته مى شود، و به بخشهاى مختلف از يك بناى بزرگ نيز سوره مى گويند، به همين تناسب به بخشهاى مختلف قرآن كه از يكديگر جدا است سوره اطلاق شده است . به هر حال اين تعبير، اشاره به اين حقيقت است كه تمام احكام و مطالب اين سوره اعم از عقائد و آداب و دستورات همه داراى اهميت فوق العاده اى است زيرا همه از طرف خداوند نازل شده است . مخصوصا جمله «فرضناها» (آن را فرض كرديم ) با توجه به معنى «فرض » كه به معنى قطع مى باشد نيز اين معنى را تاءكيد مى كند. تعبير به «آيات بينات » ممكن است اشاره به حقايقى از توحيد و مبدء و معاد و نبوت باشد كه در آن مطرح شده ، در برابر «فرضنا» كه اشاره به احكام و دستوراتى است كه در اين سوره ، بيان گرديده ، و به عبارت ديگر يكى اشاره به عقائد است و ديگرى اشاره به «احكام ». اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از «آيات بينات »، دلائلى است كه براى احكام مفروض در اين سوره آمده است . جمله «لعلكم تذكرون » (شايد شما متذكر شويد) بار ديگر اين واقعيت را در نظرها مجسم مى كند كه ريشه همه اعتقادات راستين و برنامه هاى عملى اسلام در درون فطرت انسانها نهفته است ، و بر اين اساس ، توضيح آنها يكنوع «تذكر و ياد آورى » محسوب مى شود.
بعد از اين بيان كلى ، به نخستين دستور قاطع و محكم پيرامون زن و مرد زناكار پرداخته مى گويد: «زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد» (الزانية و الزانى فاجلدوا كل واحد منهما ماة جلدة ). و براى تاءكيد بيشتر اضافه مى كند ((هرگز نبايد در اجراى اين حد الهى گرفتار رافت (و محبت كاذب و دروغين ) شويد، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد)) (و لا تاخذكم بهما رافة فى دين الله ان كنتم تؤ منون بالله و اليوم الاخر). و سر انجام در پايان اين آيه به نكته ديگرى براى تكميل نتيجه گيرى از اين مجازات الهى اشاره كرده مى گويد: «و بايد گروهى از مؤ منان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده كنند» (و ليشهد عذابهما طائفة من المؤ منين ). در واقع اين آيه مشتمل بر سه دستور است : ۱ - حكم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء (منظور از زنا آميزش جنسى مرد و زن غير همسر و بدون مجوز شرعى است ). ۲ - تاءكيد بر اين كه در اجراى اين حد الهى گرفتار محبتها و احساسات بى مورد نشويد، احساسات و محبتى كه نتيجه اى جز فساد و آلودگى اجتماع ندارد منتها براى خنثى كردن انگيزه هاى اين گونه احساسات مساءله ايمان به خدا و روز جزا را پيش مى كشد چرا كه نشانه ايمان به مبدء و معاد، تسليم مطلق در برابر فرمان او است ، ايمان به خداوند عالم حكيم سبب مى شود كه انسان بداند هر حكمى فلسفه و حكمتى دارد و بى دليل تشريع نشده ، و ايمان به معاد سبب مى شود كه انسان در برابر تخلفها احساس مسئوليت كند. در اينجا حديث جالبى (از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه توجه به آن لازم است : يؤ تى بوال نقص من الحد سوطا فيقال له لم فعلت ذاك ؟ فيقول : رحمة لعبادك ، فيقال له انت ارحم بهم منى ؟! فيؤ مر به الى النار، و يؤ تى بمن زاد سوطا، فيقال له لم فعلت ذلك ؟ فيقول لينتهوا عن معاصيك ! فيقول : انت احكم به منى ؟! فيؤ مر به الى النار!: «روز قيامت بعضى از زمامداران را كه يك
تازيانه از حد الهى كم كرده اند در صحنه محشر مى آورند و به او گفته مى شود چرا چنين كردى ؟ مى گويد: براى رحمت به بندگان تو! پروردگار به او مى گويد: آيا تو نسبت به آنها از من مهربانتر بودى ؟! و دستور داده مى شود او را به آتش بيفكنيد! ديگرى را مى آورند كه يك تازيانه بر حد الهى افزوده ، به او گفته مى شود: چرا چنين كردى ؟ در پاسخ مى گويد: تا بندگانت از معصيت تو خوددارى كنند! خداوند مى فرمايد: تو از من آگاهتر و حكيمتر بودى ؟! سپس دستور داده مى شود او را هم به آتش دوزخ ببرند». ۳ - دستور حضور جمعى از مؤ منان در صحنه مجازات است چرا كه هدف تنها اين نيست كه گنهكار عبرت گيرد، بلكه هدف آنست كه مجازات او سبب عبرت ديگران هم شود، و به تعبير ديگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگى هاى اخلاقى در يك فرد ثابت نمى ماند، و به جامعه سرايت مى كند، براى پاكسازى بايد همانگونه كه گناه برملا شده مجازات نيز برملا گردد. و به اين ترتيب اساس پاسخ اين سؤ ال كه چرا اسلام اجازه مى دهد آبروى انسانى در جمع بريزد روشن مى شود، زيرا مادام كه گناه آشكار نگرديده و به دادگاه اسلامى كشيده نشده است «خداوند ستار العيوب » راضى به پرده درى نيست اما بعد از ثبوت جرم و بيرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و كم شدن اهميت گناه ، بايد به گونه اى مجازات صورت گيرد كه اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستين باز گردد. اصولا در يك جامعه سالم بايد «تخلف از قانون » با اهميت تلقى شود، مسلما اگر تخلف تكرار گردد آن اهميت شكسته مى شود و تجديد آن تنها با علنى شدن كيفر متخلفان است . اين واقعيت را نيز از نظر نبايد دور داشت كه بسيارى از مردم براى
حيثيت و آبروى خود بيش از مساءله تنبيهات بدنى اهميت قائلند، و همين علنى شدن كيفر ترمز نيرومندى بر روى هوسهاى سركش آنها است . از آنجا كه در آيه مورد بحث سخن از مجازات زن و مرد زناكار در ميان است ، به همين مناسبت سؤ الى پيش مى آيد كه ازدواج مشروع با چنين زنان چه حكمى دارد؟ آيه سوم اين سؤ ال را چنين پاسخ مى گويد: «مرد زناكار جز با زن آلوده دامان يا مشرك و بى ايمان ازدواج نمى كند، همانگونه كه زن آلوده دامان جز با مرد زانى يا مشرك پيمان همسرى نمى بندد» (الزانى لا ينكح الا زانية او مشركة و الزانية لا ينكحها الا زان او مشرك ). «و اين كار بر مؤ منان تحريم شده است » (و حرم ذلك على المؤ منين ). در اينكه اين آيه بيان يك حكم الهى است ، يا خبر از يك قضيه خارجى و طبيعى ؟ در ميان مفسران گفتگو است : بعضى معتقدند آيه تنها يك واقعيت عينى را بيان مى كند كه آلودگان هميشه دنبال آلودگان مى روند، و همجنس با همجنس پرواز مى كند، اما افراد پاك و با ايمان هرگز تن به چنين آلودگيها و انتخاب همسران آلوده نمى دهند، و آن را بر خويشتن تحريم مى كنند، شاهد اين تفسير همان ظاهر آيه است كه به صورت «جمله خبريه » بيان شده . ولى گروه ديگر معتقدند كه اين جمله بيان يك حكم شرعى و الهى است مخصوصا مى خواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناكار باز دارد، چرا كه بيماريهاى اخلاقى همچون بيماريهاى جسمى غالبا واگيردار است . و از اين گذشته اين كار يكنوع ننگ و عار براى افراد پاك محسوب مى شود.
بعلاوه فرزندانى كه در چنين دامانهاى لكه دار يا مشكوكى پرورش مى يابند سر نوشت مبهمى دارند. روى اين جهات اسلام اين كار را منع كرده است . شاهد اين تفسير جمله و حرم ذلك على المؤ منين است كه در آن تعبير به تحريم شده . و شاهد ديگر روايات فراوانى است كه از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و ساير پيشوايان معصوم (عليهمالسلام ) در اين زمينه به ما رسيده و آن را به صورت يك حكم تفسير كرده اند. حتى بعضى از مفسران بزرگ در شاءن نزول آيه چنين نوشته اند: ((مردى از مسلمانان از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اجازه خواست كه با «ام مهزول » - زنى كه در عصر جاهليت به آلودگى معروف بود و حتى پرچمى براى شناسائى بر در خانه خود نصب كرده بود! - ازدواج كند، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت )). در حديث ديگرى نيز از امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ((اين آيه در مورد مردان و زنانى است كه در عصر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آلوده زنا بودند، خداوند مسلمانان را از ازدواج با آنها نهى كرد، و هم اكنون نيز مردم مشمول اين حكمند هر كس مشهور به اين عمل شود، و حد الهى به او جارى گردد، با او ازدواج نكنيد تا توبه اش ثابت شود)). اين نكته نيز لازم به ياد آورى است كه بسيارى از احكام به صورت جمله خبريه بيان شده است ، و لازم نيست هميشه احكام الهى به صورت جمله «امر» و «نهى »باشد. ضمنا بايد توجه داشت كه عطف «مشركان » بر «زانيان » در واقع براى
بيان اهميت مطلب است ، يعنى گناه «زنا» همطراز گناه «شرك » است ، چرا كه در بعضى از روايات نيز وارد شده كه «شخص زناكار در آن لحظه اى كه مرتكب اين عمل مى شود از ايمان باز داشته مى شود» (قال رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )... لا يزن الزانى حين يزنى و هو مؤ من و لا يسرق السارق حين يسرق و هو مؤ من فانه اذا فعل ذلك خلع عنه الايمان كخلع القميص ): «شخص زناكار به هنگامى كه مرتكب اين عمل مى شود، مؤ من نيست ، و همچنين سارق به هنگامى كه مشغول دزدى است ايمان ندارد، چرا كه به هنگام ارتكاب اين عمل ، ايمان را از او بيرون مى آورند همانگونه كه پيراهن را از تن »!. نكته ها:
مواردى كه حكم زنا اعدام است
آنچه در آيه فوق در مورد حد زنا آمده است يك حكم عمومى است كه موارد استثنائى هم دارد از جمله زناى محصن و محصنه است كه حد آن با تحقق شرائط اعدام است . منظور از «محصن » مردى است كه همسرى دارد و همسرش در اختيار او است ، و «محصنه » به زنى مى گويند كه شوهر دارد و شوهرش نزد او است ، هر گاه كسى با داشتن چنين راه مشروعى باز هم مرتكب زنا بشود حد او اعدام مى باشد، شرائط و كيفيت اجراى اين حكم در كتب فقهى مشروحا آمده است . و نيز زناى با محارم حكم آن اعدام است . همچنين زناى به عنف و جبر كه حكم آن نيز همين است . البته در بعضى از موارد علاوه بر مساءله تازيانه ، تبعيد و پاره اى ديگر از
مجازاتها نيز وجود دارد كه شرح آن را بايد در كتب فقهيه خواند.
چرا زانيه مقدم ذكر شده ؟
بدون شك اين عمل منافى عفت از همه كس قبيح است ، ولى از زنان زشت تر و قبيحتر است ، چرا كه آنها از حجب و حياى بيشترى برخوردارند، و شكستن آن دليل بر تمرد شديدترى است . از اين گذشته عواقب شوم اين امر گرچه دامنگير هر دو مى شود اما در مورد زنان ، عواقب شومش بيشتر است . اين احتمال نيز وجود دارد كه سر چشمه وسوسه اين كار بيشتر از ناحيه آنها صورت مى گيرد و در بسيارى از موارد عامل اصلى محسوب مى شوند. مجموع اين جهات سبب شده كه زن آلوده بر مرد آلوده در آيه فوق مقدم داشته شده است . ولى زنان و مردان پاكدامن و با ايمان از همه اين مسائل بركنارند.
مجازات در حضور جمع چرا؟
آيه فوق كه به صورت امر است وجوب حضور گروهى از مؤ منان را به هنگام اجراى حد زنا مى رساند، ولى ناگفته پيدا است كه قرآن شرط نكرده حتما در ملاء عام اين حكم اجرا شود، بلكه بر حسب شرائط و مصالح متفاوت مى گردد حضور سه نفر و بيشتر كافى است ، مهم آن است كه قاضى تشخيص دهد حضور چه مقدار از مردم لازم است . فلسفه اين حكم نيز روشن است ، زيرا همانگونه كه گفتيم اولا درس
عبرتى براى همگان است و سبب پاكسازى اجتماع ثانيا شرمسارى مجرم مانع ارتكاب جرم در آينده خواهد شد. ثالثا هر گاه اجراى حد در حضور جمعى انجام شود قاضى و مجريان حد متهم به سازش يا اخذ رشوه يا تبعيض و يا شكنجه دادن و مانند آن نخواهند شد. رابعا حضور جمعيت مانع از خودكامگى و افراط و زياده روى در اجراى حد مى گردد. خامسا ممكن است مجرم بعد از اجراى حد به ساختن شايعات و اتهاماتى در مورد قاضى و مجرى حد بپردازد كه حضور جمعيت موضع او را روشن ساخته و جلو فعاليتهاى تخريبى او را در آينده مى گيريد و فوائد ديگر.
حد زانى قبلا چه بوده است ؟
از آيه ۱۵ و ۱۶ سوره نساء چنين بر مى آيد كه قبل از نزول حكم سوره نور درباره زناكاران و زنان بد كار اگر محصنه بوده اند مجازات آنها زندان ابد تعيين شده است (فامسكوهن فى البيوت حتى يتوفاهن الموت ) و در صورتى كه غير محصن بوده اند مجازات آنها ايذاء و آزار بوده است (فاذوهما). ولى مقدار اين آزار معين نشده است ، اما آيه مورد بحث آن را در يكصد تازيانه محدود و معين نموده ، بنابراين حكم اعدام در مورد محصنه جايگزين زندان ابد، و حكم يكصد تازيانه حد و حدودى براى حكم آزار است (براى توضيح بيشتر به جلد سوم تفسير نمونه صفحه ۳۰۶ به بعد ذيل آيه ۱۵ و ۱۶ سوره نساء مراجعه فرمائيد).
افراط و تفريط در اجراى حد ممنوع !
بدون شك مسائل انسانى و عاطفى ايجاب مى كند كه حداكثر كوشش
به عمل آيد كه هيچ فرد بيگناهى گرفتار كيفر نگردد، و نيز تا آنجا كه احكام الهى اجازه عفو و گذشت را مى دهد عفو و گذشت شود، ولى بعد از ثبوت جرم و مسلم شدن حد بايد قاطعيت به خرج داد و از احساسات كاذب و عواطف دروغين كه براى نظام جامعه زيانبخش است بپرهيزند. مخصوصا در آيه مورد بحث تعبير به «فى دين الله » شده ، يعنى هنگامى كه حكم ، حكم خدا است كسى نمى تواند بر خداوند رحمان و رحيم پيشى گيرد. در اينجا از غلبه احساسات محبت آميز نهى شده ، زيرا اكثريت مردم داراى چنين حالتى هستند و احتمال غلبه احساسات محبت آميز بر آنها بيشتر است ، ولى نمى توان انكار كرد كه اقليتى وجود دارند كه طرفدار خشونت بيشترى مى باشند، اين گروه نيز - همانگونه كه سابقا اشاره كرديم - از مسير حكم الهى منحرفند و بايد احساسات خود را كنترل كنند، و بر خداوند پيشى نگيرند كه آن نيز مجازات شديد دارد.
شرايط تحريم ازدواج با زانى و زانيه
گفتيم ظاهر آيات فوق تحريم ازدواج با زانى و زانيه است ، البته اين حكم در روايات اسلامى مقيد به مردان و زنانى شده است كه مشهور به اين عمل بوده و توبه نكرده اند، بنابراين اگر مشهور به اين عمل نباشند، يا از اعمال گذشته خود كناره گيرى كرده و تصميم بر پاكى و عفت گرفته ، و اثر توبه خود را نيز عملا نشان داده اند، ازدواج با آنها شرعا بى مانع است . اما در صورت دوم به اين دليل است كه عنوان «زانى » و «زانيه » بر آنها صدق نمى كند، حالتى بوده است كه زائل شده ، ولى در صورت اول ، اين قيد از روايات اسلامى استفاده شده و شاءن نزول آيه نيز آن را تاييد مى كند.
در حديث معتبرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فقيه معروف «زراره » از آن حضرت پرسيد تفسير آيه الزانى لا ينكح الا زانيه ... چيست ؟ امام فرمود: هن نساء مشهورات بالزنا و رجال مشهورون بالزنا، قد شهروا بالزنا و عرفوا به ، و الناس اليوم بذلك المنزل ، فمن اقيم عليه حد الزنا، او شهر بالزنا، لم ينبغ لا حد ان يناكحه حتى يعرف منه توبته : «اين آيه اشاره به زنان و مردانى است كه مشهور به زنا بوده و به اين عمل زشت شناخته شده بودند، و امروز نيز چنين است ، كسى كه حد زنا بر او اجرا شود يا مشهور به اين عمل شنيع گردد سزاوار نيست احدى با او ازدواج كند، تا توبه او ظاهر و شناخته شود». اين مضمون در روايات ديگر نيز آمده است .
فلسفه تحريم زنا
فكر نمى كنيم عواقب شومى كه به خاطر اين عمل دامان فرد و جامعه را مى گيريد بر كسى مخفى باشد ولى توضيح مختصرى در اين زمينه لازم است : پيدايش اين عمل زشت و گسترش آن بدون شك نظام خانواده را در هم مى ريزد. رابطه فرزند و پدر را مبهم و تاريك مى كند. فرزندان فاقد هويت را كه طبق تجربه تبديل به جنايتكاران خطرناكى مى شوند در جامعه زياد مى كند. اين عمل ننگين سبب انواع برخوردها و كشمكشها در ميان هوسبازان است .
بعلاوه بيماريهاى روانى و آميزشى كه از آثار شوم آن است بر كسى پنهان نيست . كشتن فرزندان ، سقط جنين و جناياتى مانند آن از آثار شوم اين عمل مى باشد (شرح بيشتر در اين زمينه را در جلد ۱۲ تفسير نمونه ذيل آيه ۳۲ سوره اسراء مطالعه فرمائيد).