تفسیر:نمونه جلد۱۰ بخش۶۱
آيه ۴۱ - ۴۳
آيه و ترجمه
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتى الاَرْض نَنقُصهَا مِنْ أَطرَافِهَا وَ اللَّهُ يحْكُمُ لا مُعَقِّب لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سرِيعُ الحِْسابِ(۴۱) وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَللَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ مَا تَكْسِب كلُّ نَفْسٍ وَ سيَعْلَمُ الْكُفَّرُ لِمَنْ عُقْبى الدَّارِ(۴۲) وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَست مُرْسلاً قُلْ كفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنى وَ بَيْنَكمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَبِ(۴۳) ترجمه : ۴۱ - آيا نديدند كه ما پيوسته از اطراف (و جوانب ) زمين كم مى كنيم (جامعه ها، تمدنها و دانشمندان تدريجا از ميان مى روند) و خداوند حكومت مى كند و هيچكس را ياراى جلوگيرى يا رد احكام او نيست ، و او سريع الحساب است . ۴۲ - كسانى كه پيش از آنها طرحها و نقشه ها كشيدند ولى تمام طرحها و نقشه ها از آن خداست از كار هر كس آگاه است و به زودى كفار مى دانند سرانجام (نيك و بد) در سراى ديگر از آن كيست ! ۴۳ - آنها كه كافر شدند مى گويند تو پيامبر نيستى ، بگو كافى است كه خداوند و كسانى كه علم كتاب (و آگاهى بر قرآن ) نزد آنهاست گواه (من ) باشند. تفسير : انسانها و جامعه ها از ميان مى روند و خدا مى ماند. از آنجا كه در آيات گذشته روى سخن با منكران رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود در اين آيات نيز همان بحث تعقيب شده است : و هدف اين است كه با هشدار و استدلال و خلاصه از طرق مختلف آنها را بر سر عقل آورده و به تفكر و سپس اصلاح وضع
خويش وا دارد. نخست مى گويد: اين مغروران لجوج آيا نديدند كه ما پيوسته از اطراف و جوانب زمين كم مى كنيم ؟ (اولم يروا انا ناتى الارض ننقصها من اطرافها). روشن است كه منظور از زمين در اينجا اهل زمين است ، يعنى آيا آنها به اين واقعيت نمى نگرند كه پيوسته اقوام و تمدنها و حكومتها در حال زوال و نابودى هستند؟ اقوامى كه از آنها قويتر و نيرومندتر و سركشتر بودند، همگى چهره به زير خاك كشيدند، و حتى دانشمندان و بزرگان و علمائى كه قوام زمين به آنها بود آنها نيز چشم از جهان فرو بستند و به ابديت پيوستند. آيا اين قانون عمومى حيات كه در باره افراد، و كل جامعه هاى بشرى و كوچك و بزرگ جارى و سارى است ، براى بيدار شدن آنها كافى نيست ، كه اين چند روز زندگى را ابدى نشمرند و به غفلت برگزار نكنند؟! سپس اضافه مى كند: حكومت و فرمان از آن خداست و هيچكس را ياراى رد احكام او يا جلوگيرى از فرمان او نيست (و الله يحكم لا معقب لحكمه ). «و او سريع الحساب است » (و هو سريع الحساب ). بنابراين از يك طرف قانون فنا را در پيشانى همه افراد و ملتها نوشته و از سوى ديگر كسى را توانائى اين نيست كه اين فرمان يا ساير فرمانهاى او را تغييرى دهد، و از سوى سوم با سرعت به حساب بندگان رسيدگى مى كند و به اين ترتيب پاداش كيفر او قطعى است . در روايات متعددى كه در تفسير برهان و نور الثقلين و ساير تفاسير: و منابع حديث آمده است آيه فوق به فقدان علما و دانشمندان تفسير شده است چرا كه فقدان آنها مايه نقصان زمين و كمبود جوامع انسانى است . مفسر بزرگ طبرسى در تفسير اين آيه از امام صادق (عليهالسلام ) چنين نقل مى كند: ننقصها بذهاب علمائها، و فقهائها و خيارها: ما از زمين مى كاهيم با از ميان
رفتن علما و فقها و اخيار و نيكان . و در حديث ديگرى مى خوانيم كه عبد الله بن عمر هنگامى كه امير مؤ منان على (عليهالسلام ) شهيد شد اين آيه را تلاوت كرد انا ناتى الارض ننقصها من اطرافها، سپس گفت يا امير المؤ منين لقد كنت الطرف الاكبر فى العلم ، اليوم نقص علم الاسلام و مضى ركن الايمان : يعنى اى امير مؤ منان تو جانب بزرگ علم در جهان بودى و با شهادتت امروز علم اسلام بكاستى گرائيد و ستون ايمان از ميان رفت . البته همانگونه كه گفتيم آيه معنى وسيعى دارد كه هر گونه نقصان و كمبود و از ميان رفتن افراد و جامعه ها و بطور كلى اهل زمين را شامل مى شود و هشدارى است به همه مردم اعم از بد و نيك حتى علما و دانشمندان كه اركان جوامع بشرى هستند و با از ميان رفتن يك تن آنها گاهى دنيائى به نقصان مى گرايد، هشدارى است گويا و تكان دهنده . و اما اينكه بعضى از مفسران احتمال داده اند كه منظور از نقصان ارض كم شدن از سرزمينهاى كفار و افزوده شدن به بلاد مسلمين است ، با توجه به اينكه سوره در مكه نازل شده است ، صحيح به نظر نمى رسد، زيرا در آن روز فتوحاتى نبود كه كفار با چشم خود ببينند و قرآن به آن اشاره كند. و اينكه بعضى از مفسران كه در علوم طبيعى غرقند، آيه فوق را اشاره به كم شدن زمين از ناحيه قطبين و برآمدگى بيشتر از ناحيه استوائى دانسته اند آنهم بسيار بعيد به نظر مى رسد، زيرا قرآن در آيه فوق هرگز در مقام بيان چنين چيزى نيست . در آيه بعد همين بحث را ادامه مى دهد و مى گويد: تنها اين گروه نيستند
كه با توطئه ها و مكرها به مبارزه با تو برخاسته اند بلكه آنها كه پيش از اين گروه بودند نيز چنين توطئه ها و مكرها داشتند (و قد مكر الذين من قبلهم ). اما نقشه هايشان نقش بر آب و توطئه هايشان به فرمان خدا خنثى شد، چرا كه او از همه كس به اين مسائل آگاهتر است ، بلكه تمام طرحها و نقشه ها از آن خدا است (فلله المكر جميعا). او است كه از كار و بار هر كس آگاه است و مى داند هر كسى چه كارى مى كند (يعلم ما تكسب كل نفس ). و سپس با لحنى تهديد گونه آنها را از پايان كارشان بر حذر مى دارد و مى گويد: كافران بزودى خواهند دانست كه پايان كار و سرانجام نيك و بد در سراى ديگر از آن كيست ؟ (و سيعلم الكفار لمن عقبى الدار). در آخرين آيه مورد بحث (همانگونه كه اين سوره در آغاز از نام قرآن و كتاب الله شروع شده ) با تاكيد بيشترى روى معجزه بودن قرآن ، سوره رعد را پايان مى دهد، و مى گويد: «اين كافران مى گويند تو پيامبر نيستى » (و يقول الذين كفروا لست مرسلا). هر روز بهانه اى مى تراشند، هر زمان تقاضاى معجزهاى دارند و آخر كار هم باز مى گويند تو پيامبر نيستى ! در پاسخ آنها بگو همين كافى است كه دو كس ميان من و شما گواه باشد يكى الله و ديگرى كسانى كه علم كتاب و آگاهى از قرآن نزد آنها است ! (قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب ). هم خدا مى داند كه من فرستاده اويم ، و هم آنها كه از اين كتاب آسمانى من يعنى قرآن آگاهى كافى دارند، آنها نيز به خوبى مى دانند كه اين كتاب ساخته و پرداخته مغز بشر نيست ، و جز از سوى خداى بزرگ امكان ندارد نازل
شده باشد، و اين تاكيدى است مجدد بر اعجاز قرآن از جنبه هاى مختلف كه ما شرح آنرا در جاهاى ديگر مخصوصا در كتاب قرآن و آخرين پيامبر داده ايم . بنابر آنچه در بالا گفتيم منظور از من عنده علم الكتاب ، آگاهان از محتواى قرآن مجيد است . ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اشاره به دانشمندان اهل كتاب باشد، همانها كه نشانه هاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) را در كتب آسمانى خويش خوانده بودند، و از روى علاقه و آگاهى به او ايمان آوردند. ولى تفسير اول صحيحتر به نظر مى رسد. در بسيارى از روايات آمده است كه منظور از من عنده علم الكتاب على بن ابى طالب (عليهالسلام ) و ائمه هدى است ، كه در تفسير نور الثقلين و برهان اين روايات جمع آورى شده . اين روايات دليل بر انحصار نيست و همانگونه كه بارها گفته ايم اشاره به مصداق يا مصداقهاى تام و كامل است و در هر حال تفسير اول را كه ما انتخاب كرديم تاييد مى كند. سزاوار است در اينجا سخن را با روايتى كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده پايان دهيم . ابو سعيد خدرى مى گويد از پيامبر در باره قال الذى عنده علم من الكتاب (كه در داستان سليمان وارد شده است ) سؤ ال كردم فرمود: ذاك وصى اخى سليمان بن داود: او وصى و جانشين برادرم سليمان بود عرض كردم قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب از چه كسى سخن مى گويد و اشاره به كيست فرمود: ذاك اخى على بن ابى طالب : او برادرم على بن ابى طالب است !
پروردگارا درهاى رحمتت را بر ما بگشا و از علم كتابت به ما ارزانى دار. بار الها! آنچنان در پرتو آگاهى به قرآن قلب ما را روشن و فكر ما را توانا كن كه از تو، به غير تو نپردازيم و هيچ چيز را به خواست تو مقدم نشمريم و در تنگناى اغراض شخصى و تنگ نظريها و خودبينيها گرفتار نشويم و در ميان بندگانت تفرقه نيندازيم و انقلاب اسلامى خود را به پرتگاه خطر نكشانيم و مصالح اسلام و قرآن و ملت مسلمان را بر همه چيز مقدم بشمريم . خداوندا! آنها كه اين جنگ خانمانسوز و ويرانگر را كه حكام ظالم عراق به تحريك دشمنان اسلام بر ما تحميل كرده اند از خواب غفلت بيدار كن و اگر بيدار شدنى نيستند نابودشان فرما و به ما آن آگاهى در پرتو كتابت معرفى كن كه براى پيروزى بر دشمنان حق و عدالت از همه وسائل مشروع و ممكن استفاده كنيم - آمين يا رب العالمين . «پايان سوره رعد»
َسوره ابراهيم
مقدمه
داراى ۵۲ آيه است كه در مكه نازل شده (به استثناى آيات ۲۸ و ۲۹ كه طبق گفته بسيارى از مفسران در مدينه در باره كشتگان مشركان در بدر نازل گرديده است )
محتواى سوره چنانكه از نام سوره پيدا است ، قسمتى از آن در باره قهرمان توحيد ابراهيم بت شكن (بخش نيايشهاى او) نازل گرديده است . بخش ديگرى از اين سوره اشاره به تاريخ انبياى پيشين همچون نوح ، موسى ، و قوم عاد و ثمود، و درسهاى عبرتى كه در آنها نهفته است مى باشد. مجموعه اينها بحثهاى فراوانى را كه در اين سوره در زمينه موعظه و اندرز و بشارت و انذار نازل گرديده تكميل مى نمايد. و همانگونه كه در غالب سوره هاى مكى مى خوانيم قسمت قابل ملاحظه اى نيز بحث از «مبدء» و «معاد» است ، كه با راسخ شدن ايمان به آنها در قلب انسان ، روح و جان و سپس گفتار و كردار او، نور و روشنائى ديگرى پيدا مى كند و در مسير حق و الله قرار مى گيرد. خلاصه اين سوره مجموعهاى است از بيان اعتقادات و اندرزها و موعظه ها و سرگذشتهاى عبرت انگيز اقوام پيشين و بيان هدف رسالت پيامبران و نزول كتب آسمانى . فضيلت اين سوره از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است كه فرمود: من قرء سورة ابراهيم و الحجر اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد من عبد الاصنام و بعدد من لم يعبدها: كسى كه سوره ابراهيم و حجر را بخواند، خداوند به تعداد هر يك از آنها كه بت مى پرستيدند و آنها كه بت نمى پرستيدند، ده حسنه به او مى بخشد.
همانگونه كه بارها گفته ايم پاداشهائى كه در باره تلاوت سوره هاى قرآن وارد شده پاداشى است در برابر خواندن توأ م با انديشه و سپس عمل ، و از آنجا كه در اين سوره و همچنين سوره حجر، بحث از توحيد و شرك و شاخه ها و فروع آن به ميان آمده مسلما توجه و عمل به محتواى آنها چنان فضيلتى را نيز در بر خواهد داشت ، يعنى آدمى را به رنگ خود در مى آورد و شايسته چنان مقام و پاداشى مى كند.
آيه ۱ - ۳
آيه و ترجمه
سورة ابراهيم بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الر كتَبٌ أَنزَلْنَهُ إِلَيْك لِتُخْرِجَ النَّاس مِنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِرَطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ(۱) اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ وَيْلٌ لِّلْكَفِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شدِيدٍ(۲) الَّذِينَ يَستَحِبُّونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلى الاَخِرَةِ وَ يَصدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونهَا عِوَجاً أُولَئك فى ضلَلِ بَعِيدٍ(۳) ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - الر - اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را از تاريكيهاى (شرك و ظلم و طغيان ) به سوى روشنائى (ايمان و عدل و صلح ) به فرمان پروردگارشان درآورى ، به سوى راه خداوند عزيز و حميد. ۲ - همان خدائى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن او است ، واى بر كافران از مجازات شديد. ۳ - همانها كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى دهند و (مردم را) از راه الله باز مى دارند و مى خواهند راه حق را منحرف سازند آنها در گمراهى دورى هستند!
تفسير : بيرون آمدن از ظلمتها به نور! اين سوره همانند بعضى ديگر از سوره هاى قرآن با حروف مقطعه (الر) شروع شده است كه تفسير آن را در آغاز سوره هاى بقره ، آل عمران ، و اعراف بيان كرديم ، و نكته اى كه تذكر آن را در اينجا لازم مى دانيم اين است كه از ۲۹ مورد از سوره هاى قرآن كه با حروف مقطعه آغاز شده است درست در ۲۴ مورد از آنها بلافاصله سخن از قرآن مجيد به ميان آمده است كه نشان مى دهد پيوندى ميان اين دو يعنى حروف مقطعه و قرآن برقرار است ، و ممكن است اين پيوند همان باشد كه در آغاز سوره بقره گفتيم ، خداوند مى خواهد با اين بيان روشن كند كه اين كتاب بزرگ آسمانى با اين محتواى پر عظمت كه رهبرى همه انسانها را به عهده دارد از مواد ساده اى به نام «حروف الفبا» تشكيل يافته و اين نشانه اهميت اين اعجاز است ، كه برترين پديده را از ساده ترين پديده به وجود آورده !. به هر حال بعد از ذكر حروف الف لام راء، مى فرمايد اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم به اين منظور كه مردم را از گمراهيها به سوى نور خارج كنى (كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور). در حقيقت تمام هدفهاى تربيتى و انسانى ، معنوى و مادى نزول قرآن ، در همين يك جمله جمع است : بيرون ساختن از ظلمتها به نور! از ظلمت جهل به نور دانش ، از ظلمت كفر به نور ايمان ، از ظلمت ستمگرى و ظلم به نور عدالت ، از ظلمت فساد به نور صلاح ، از ظلمت گناه به نور پاكى و تقوى ، و از ظلمت پراكندگى و تفرقه و نفاق به نور وحدت . جالب اينكه «ظلمت » در اينجا (مانند بعضى ديگر از سوره هاى قرآن
به صورت جمع آمده و «نور» به صورت مفرد، اشاره به اينكه ، همه نيكيها و پاكيها و ايمان و تقوا و فضيلت در پرتو نور توحيد يك حالت وحدت و يگانگى بخود مى گيرند و همه با يكديگر مربوطند و متحد و در پرتو آن يك جامعه واحد و يك پارچه و پاك از هر نظر ساخته مى شود. اما ظلمت همه جا مايه پراكندگى و تفرقه صفوف است ، ستمگران ، بدكاران و آلودگان به گناه و منحرف حتى در مسيرهاى انحرافى خود غالبا وحدت ندارند و با هم در حال جنگند. و از آنجا كه سرچشمه همه نيكيها، ذات پاك خداست ، و شرط اساسى درك توحيد، توجه به همين واقعيت است بلافاصله اضافه مى كند: همه اينها به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم ) مى باشد (باذن ربهم ). سپس براى توضيح و تبيين بيشتر كه منظور از اين نور چيست ، مى فرمايد: به سوى راه خداوند عزيز و حميد (الى صراط العزيز الحميد). خداوندى كه عزتش دليل قدرت او است ، چرا كه هيچكس توانائى غلبه بر او را ندارد، و حميد بودنش نشانه مواهب و نعمتهاى بى پايان او مى باشد، چرا كه حمد و ستايش هميشه در برابر نعمتها و موهبتها و زيبائيها است . در آيه بعد به عنوان معرفى خداوند، درسى از توحيد بيان كرده مى گويد: همان خداوندى كه آنچه در آسمان و زمين است از آن او است (الله الذى له ما فى السماوات و الارض ).
چرا همه چيز از آن او است ، چون آفريننده همه موجودات او است ، و به همين دليل ، هم قادر و عزيز است و هم نعمت بخشنده و حميد. و در پايان آيه توجه به مساله معاد (بعد از توجه به مبدء) مى دهد، و مى گويد: واى بر كافران از عذاب شديد، رستاخيز (و ويل للكافرين من عذاب شديد). و در آيه بعد بلافاصله كافران را معرفى مى كند و با ذكر، سه قسمت از صفات آنها وضعشان را كاملا مشخص مى سازد بطورى كه هر كس در اولين برخورد بتواند آنها را بشناسد نخست مى گويد آنها كسانى هستند كه زندگى پست اين جهان را بر زندگى آخرت مقدم مى شمرند (الذين يستحبون الحيوة الدنيا على الاخره ). و به خاطر همين روحيه ، ايمان و حق و عدالت و شرف و آزادگى و سربلندى را كه از ويژگيهاى علاقه مندان زندگى جهان ديگر است فداى منافع پست و شهوات و هوسهاى خود مى سازند. سپس مى گويد: آنها به اين مقدار هم قانع نيستند بلكه علاوه بر گمراهى خودشان سعى در گمراه ساختن ديگران هم دارند: آنها مردم را از راه خدا باز مى دارند (و يصدون عن سبيل الله ). در حقيقت آنها در برابر راه (الله ) كه راه فطرت است ، و انسان مى تواند با پاى خود آن را بپيمايد سد و مانعهاى گوناگون ايجاد مى كنند، هوسها را
زينت مى دهند، مردم را تشويق به گناه مى نمايند، و از درستى و پاكى مى ترسانند. ولى كار آنها تنها ايجاد سد و مانع در راه الله نيست ، بلكه علاوه بر آن سعى مى كنند آن را دگرگون نشان دهند (و يبغونها عوجا). در واقع آنها با تمام قوا مى كوشند ديگران را همرنگ خود و هم مسلك خويش سازند به همين دليل سعى دارند راه مستقيم الهى را كج كنند، و با افزودن خرافات ، و انواع تحريفها، و ابداع سنتهاى زشت و كثيف به اين هدف برسند. روشن است اين افراد با داشتن اين صفات و اعمال در گمراهى بسيار دورى هستند (اولئك فى ضلال بعيد). همان گمراهى كه بازگشتشان به راه حق بر اثر بعد و دورى مسافت به آسانى امكان پذير نيست ولى اينها همه محصول اعمال خود آنها است !.
نكته ها :
۱ - تشبيه ايمان و راه خدا، به نور با توجه به اينكه نور لطيفترين موجود جهان ماده است ، و سرعت سير آن بالاترين سرعتها و بركت و آثار آن در جهان ماده بيش از هر چيز ديگر است ، به طورى كه مى توان گفت : سرچشمه همه مواهب و بركات مادى نور است روشن مى شود كه تشبيه ايمان و گام نهادن در راه خدا، به آن ، تا چه اندازه پر معنى است . نور مايه جمعيت ، و ظلمت عامل پراكندگى است ، نور نشانه زندگى و ظلمت نشانه مرگ است . و به همين دليل در قرآن مجيد امور بسيار پر ارزش به نور تشبيه شده است . از جمله عمل صالح است : يوم ترى المؤ منين و المؤ منات يسعى نورهم
بين ايديهم و بايمانهم : روزى كه مردان و زنان با ايمان را مى بينى كه نورشان از پيش رو و سمت راست آنها حركت مى كند (حديد - ۱۲). ايمان و توحيد مانند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور: «خداوند سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند كه آنها را از ظلمتها به نور هدايت مى كند» (بقره - ۲۵۷). و نيز قرآن تشبيه به نور شده است آنجا كه مى فرمايد فالذين آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئك هم المفلحون : آنها كه ايمان به پيامبر آوردند و او را گرامى داشتند و يارى كردند و از نورى كه بر او نازل شده است پيروى كردند آنها رستگارانند (اعراف - ۱۵۷) و نيز آئين خدا و دين الهى به اين موجود پر بركت تشبيه گرديده ، مانند يريدون ان يطفؤ ا نور الله بافواههم ...: «آنها مى خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند» (توبه - ۳۲). و از همه بالاتر از ذات پاك خداوند كه برترين و والاترين وجود است بلكه هستى همگى پرتوى از وجود مقدس او است تعبير به نور شده است آنجا كه مى خوانيم : الله نور السماوات و الارض : خداوند نور آسمانها و زمين است (نور - ۳۵). و از آنجا كه همه اين امور به يك واقعيت باز مى گردند چرا كه همه پرتوهائى از الله ، و ايمان به او، و گفته او، و راه او، مى باشند اين كلمه در اين موارد به صورت مفرد آمده است ، به عكس ظلمات كه همه جا عامل تفرقه و پراكندگى است و لذا به صورت جمع كه نشانه تعدد و تكثر است ذكر شده . و از آنجا كه ايمان به خدا و گام نهادن در طريق او، هم باعث حركت است و هم موجب بيدارى ، و هم عامل اجتماع و وحدت و هم وسيله ترقى و پيشرفت ، اين تشبيه از هر نظر رسا و پر محتوا و آموزنده است .
۲ - تعبير به «لتخرج » در آيه نخست در واقع به دو نكته اشاره مى كند: نخست اينكه قرآن مجيد گرچه كتاب هدايت و نجات بشر است ولى نياز به مجرى و پياده كننده دارد، بايد رهبرى همچون پيامبر باشد كه به وسيله آن گمگشتگان راه حقيقت را از ظلمات بدبختى به نور سعادت هدايت كند، بنابراين حتى قرآن هم با آن عظمت بدون وجود رهبر و راهنما و مجرى و پياده كننده حل همه مشكلات را نخواهد كرد. ديگر اينكه تعبير به خارج ساختن در واقع دليل بر حركت دادن توأ م با دگرگونى و تحول است ، گوئى مردم بى ايمان در يك جو و محيط بسته و تاريك قرار دارند و پيامبر و رهبر دست آنها را مى گيرد و به جو وسيعتر و روشن وارد مى سازد. ۳ - جالب توجه اينكه آغاز اين سوره با مساله هدايت مردم از ظلمات به نور شروع شده و پايان آن هم با مساله ابلاغ و انذار «مردم » ختم گرديده است ، و اين نشان مى دهد كه هدف اصلى در هر حال خود مردم و سرنوشت آنها و هدايت آنهاست ، و در واقع ارسال پيامبران و انزال كتب آسمانى نيز همه براى وصول به همين هدف است .