تفسیر:نمونه جلد۸ بخش۶۳
آيه ۱۰۱-۱۰۳
آيه و ترجمه
قُلِ انظرُوا مَا ذَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا تُغْنى الاَيَت وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ(۱۰۱) فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا إِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(۱۰۲) ثُمَّ نُنَجِّى رُسلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا كَذَلِك حَقاًّ عَلَيْنَا نُنج الْمُؤْمِنِينَ(۱۰۳) ترجمه : ۱۰۱ - بگو نگاه كنيد آنچه را (از آيات خدا و نشانه هاى توحيدش ) در آسمانها و زمين است ، اما اين آيات و انذارها به حال كسانى كه ايمان نمى آورند (و لجوجند) مفيد نخواهد بود. ۱۰۲ - آيا آنها همانند روزهاى پيشينيان را انتظار مى كشند (و همانند بلاها و مجازاتهايشان را) بگو شما انتظار بكشيد من نيز با شما انتظار مى كشم ! ۱۰۳ - سپس (به هنگام نزول بلا و مجازات ) فرستادگان خود و كسانى را كه به آنان ايمان مى آوردند نجات مى داديم ، و همين گونه بر ما حق است كه مؤ منان (به تو) را رهائى بخشيم . تفسير : تربيت و اندرز در آيات گذشته سخن از اين بود كه ايمان بايد جنبه اختيارى داشته باشد نه اضطرارى و اجبار، به همين مناسبت در نخستين آيه مورد بحث راه تحصيل ايمان اختيارى را نشان مى دهد و به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى فرمايد: ((به آنها بگو درست بنگريد و ببينيد در آسمان و زمين چه نظام حيرت انگيز و شگرفى است كه هر
گوشه اى از آن دليلى بر عظمت و قدرت و علم و حكمت آفريدگار است (قل انظروا ما ذا فى السماوات و الارض ). اين همه ستارگان درخشان و كرات مختلف آسمانى كه هر كدام در مدار خود در گردشند اين منظومه هاى بزرگ و اين كهكشانهاى غول پيكر و اين نظام دقيقى كه بر سراسر آنها حكم فرما است ، همچنين اين كره زمين با تمام عجائب و اسرارش ، و اينهمه موجودات زنده متنوع و گوناگونش ، درست در ساختمان همه اينها بنگريد و با مطالعه آنها به مبدء جهان هستى آشناتر و نزديكتر شويد. اين جمله به روشنى مساله جبر و سلب آزادى اراده را نفى مى كند و مى گويد: ايمان نتيجه مطالعه جهان آفرينش است يعنى اين كار بدست خود شما است . سپس اضافه مى كند ولى با اينهمه آيات و نشانه هاى حق باز جاى تعجب نيست كه گروهى ايمان نياورند، چرا كه آيات و نشانه ها و اخطارها و انذارها تنها به درد كسانى مى خورد كه آمادگى براى پذيرش حق دارند، اما «آنها كه تصميم گرفته اند هرگز ايمان نياورند اين امور هيچگونه اثرى برايشان ندارد» (و ما تغنى الايات و النذر عن قوم لا يؤ منون ). اين جمله اشاره به حقيقتى است كه بارها در قرآن خوانده ايم كه دلائل و سخنان حق و نشانه ها و اندرزها به تنهائى كافى نيست ، بلكه زمينه هاى مستعد و آماده نيز شرط گرفتن نتيجه است .
سپس با لحنى تهديد آميز اما در لباس سؤ ال و استفهام مى گويد: «آيا اين گروه لجوج و بى ايمان جز اين انتظار دارند كه سرنوشتى همانند اقوام طغيانگر و گردنكش پيشين كه گرفتار مجازات دردناك الهى شدند پيدا كنند» سرنوشتى همچون فراعنه و نمرودها و شدادها و اعوان و انصارشان ! (فهل ينتظرون الا مثل ايام الذين خلوا من قبلهم ). و در پايان آيه به آنها اخطار مى كند و مى گويد: «اى پيامبر به آنها بگو اكنون كه شما در چنين مسيرى هستيد و حاضر به تجديدنظر نيستيد شما در انتظار بمانيد و ما هم با شما در انتظار خواهيم بود». شما در انتظار در هم شكستن دعوت حق ، و ما در انتظار سرنوشت شوم و دردناكى براى شما، همچون سرنوشت اقوام مستكبر پيشين (قل فانتظروا انى معكم من المنتظرين ). بايد توجه داشت كه «استفهام » در جمله «فهل ينتظرون » استفهام انكارى است ، يعنى آنها با اين شيوه رفتارشان انتظارى جز فرارسيدن يك سرنوشت شوم نمى توانند داشته باشند. «ايام » گر چه در لغت جمع «يوم » به معنى روز است ، ولى در اينجا به معنى حوادث دردناكى است كه در دوران عمر اقوام گذشته واقع شده است . سپس براى اينكه چنين توهمى پيش نيايد كه خدا به هنگام مجازات تر و خشك را با هم مى سوزاند، و حتى يك مؤ من را در ميان يك گروه عظيم سركش و ياغى ناديده مى گيرد اضافه مى كند: ما پس از آماده شدن مقدمات مجازات اقوام گذشته «فرستادگان خود و كسانى را كه به آنها ايمان آوردند نجات و رهائى مى بخشيديم » (ثم ننجى رسلنا و الذين آمنوا). و در پايان مى گويد: اين اختصاص به اقوام گذشته و رسولان و مؤ منان پيشين نداشته است بلكه «همينگونه تو و ايمان آورندگان به ترا نجات خواهيم
بخشيد و اين حقى است بر ما حقى مسلم و تخلف ناپذير» (كذلك حقا علينا ننج المؤ منين ).
آيه ۱۰۴-۱۰۷
آيه و ترجمه
قُلْ يَأَيهَا النَّاس إِن كُنتُمْ فى شكٍ مِّن دِينى فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِى يَتَوَفَّاكُمْ وَ أُمِرْت أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(۱۰۴) وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنِيفاً وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشرِكِينَ(۱۰۵) وَ لا تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُك وَ لا يَضرُّك فَإِن فَعَلْت فَإِنَّك إِذاً مِّنَ الظلِمِينَ(۱۰۶) وَ إِن يَمْسسك اللَّهُ بِضرٍّ فَلا كاشِف لَهُ إِلا هُوَ وَ إِن يُرِدْك بخَيرٍ فَلا رَادَّ لِفَضلِهِ يُصِيب بِهِ مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(۱۰۷) ترجمه : ۱۰۴ - بگو اى مردم ! اگر در عقيده من شك داريد، من كسانى را كه جز خدا مى پرستيد نمى پرستم ، تنها خداوندى را پرستش مى كنم كه شما را مى ميراند و من ماءمورم كه از مؤ منان باشم . ۱۰۵ - و (به من دستور داده شده كه ) روى خود را به آئينى متوجه ساز كه خالى از هر گونه شرك است و از مشركان مباش . ۱۰۶ - و جز خدا چيزى را كه نه سودى به تو مى رساند و نه زيانى ، مخوان ، كه اگر چنين كنى از ستمكاران خواهى بود. ۱۰۷ - و اگر خداوند (براى امتحان يا كيفر گناه ) زيانى به تو رساند، هيچكس جز او آنرا بر طرف نمى سازد، و اگر اراده خيرى براى تو كند هيچكس مانع فضل او نخواهد شد، آنرا به هر كس از بندگانش بخواهد مى رساند و او غفور و رحيم است .
تفسير : قاطعيت در برابر مشركان اين آيات و چند آيه بعد كه همگى در رابطه با مساءله توحيد و مبارزه با شرك و دعوت به سوى حق سخن مى گويد، آخرين آيات اين سوره است ، و در واقع فهرست يا خلاصه اى است از بحثهاى توحيدى اين سوره ، و تاكيدى است بر مبارزه با بت پرستى كه در اين سوره كرارا بيان شده است . لحن آيات نشان مى دهد كه مشركان گاهى گرفتار اين توهم بودند، كه ممكن است پيامبر در اعتقاد خود پيرامون بتها نرمش و انعطافى به خرج دهد، و نوعى پذيرش براى آنها قائل گردد، و آنان را در كنار عقيده به خدا به گونه اى قبول كند. قرآن با قاطعيت هر چه تمامتر به اين توهم بى اساس پايان مى دهد، و فكر آنها را براى هميشه راحت مى كند كه هيچگونه سازش و نرمشى در برابر بت معنى ندارد، و جز «الله » معبودى نيست ، تنها «الله » «نه يك كلمه بيشتر، نه يك كلمه كمتر». نخست به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه تمام مردم را مخاطب ساخته «بگو اى مردم اگر شما در اعتقاد من شك و ترديدى داريد آگاه باشيد كه من كسانى را كه - غير از خدا - پرستش مى كنيد، هرگز نمى پرستم » (قل يا ايها الناس ان كنتم فى شك من دينى فلا اعبد الذين تعبدون من دون الله ). تنها به نفى معبودهاى آنان قناعت نمى كند بلكه براى تاكيد بيشتر، تمام پرستش را براى خدا اثبات كرده و مى گويد: «ولى خدائى را مى پرستم كه شما را مى ميراند» (و لكن اعبد الله الذى يتوفيكم ).
و باز براى تاكيد افزونتر مى گويد: اين تنها خواسته من نيست بلكه «اين فرمانى است كه به من داده شده است كه از ايمان آورندگان به ((الله » بوده باشم )) (و امرت ان اكون من المؤ منين ). اينكه در ميان صفات خدا تنها در اينجا روى مساءله قبض روح و ميراندن تكيه شده ، يا به خاطر آن است كه انسان در هر چه شك كند در مرگ نمى تواند ترديد داشته باشد، و يا به خاطر اينكه آنها را به مساءله مجازات و عذابهاى هلاك كننده اى كه در آيات قبل به آن اشاره شده بود متوجه سازد، و تلويحا به خشم و غضب خداوندى تهديد نمايد. پس از آنكه اعتقاد خود را درباره نفى شرك و بت پرستى با قاطعيت بيان كرد به بيان دليل آن مى پردازد، دليلى از فطرت ، و دليلى از عقل و خرد. «بگو به من دستور داده شده كه روى خود را به آئين مستقيمى بدار كه از هر نظر خالص و پاك است » (و ان اقم وجهك للدين حنيفا). در اينجا نيز تنها به جنبه اثبات قناعت نكرده بلكه براى تاكيد، طرف مقابل آن را نفى كرده مى گويد: «و هرگز و بطور قطع از مشركان نباش »! (و لا تكونن من المشركين ). «حنيف » چنانكه در سابق نيز گفته ايم به معنى كسى است كه از «انحراف » به راستى و استقامت مى گرايد، و يا به تعبير ديگر از آئينها و روشهاى منحرف چشم مى پوشد و متوجه آئين مستقيم خداوند مى شود، همان آئينى كه موافق فطرت است ، و به خاطر همين موافقتش با فطرت صاف و مستقيم است . بنابراين يكنوع اشاره به فطرى بودن توحيد در درون آن نهفته است ، چرا كه انحراف چيزى است كه بر خلاف فطرت باشد (دقت كنيد).
پس از اشاره به بطلان شرك از طريق فطرت ، اشاره به يك دليل روشن عقلى مى كند و مى گويد دستور داده شده است كه «غير از خدا اشيائى را كه نه سودى به تو مى رساند، نه زيانى ، پرستش مكن ، چرا كه اگر چنين كارى كردى ، از ستمگران خواهى بود» هم به خويشتن ستم كرده اى و هم به جامعه اى كه به آن تعلق دارى (و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلت فانك اذا من الظالمين ). كدام عقل و خرد اجازه مى دهد كه انسان به پرستش اشياء و موجوداتى بپردازد كه هيچگونه سود و زيانى ندارند، و در سرنوشت انسان كمترين تاءثيرى نمى توانند داشته باشند. در اينجا نيز تنها به جنبه نفى قناعت نمى كند، و علاوه بر جنبه نفى روى جنبه اثبات نيز تكيه كرده ، مى گويد: ((اگر ناراحتى و زيانى از طرف خدا به تو برسد (خواه براى مجازات باشد و يا به خاطر آزمايش ) هيچكس جز او نمى تواند آن را برطرف سازد)) (و ان يمسسك الله بضر فلا كاشف له الا هو). همچنين «اگر خداوند اراده كند خير و نيكى به تو برساند، هيچكس توانائى ندارد كه جلو فضل و رحمت او را بگيرد» (و ان يردك بخير فلا راد لفضله ). ((او هر كس از بندگان را اراده كند (و شايسته بداند) به نيكى مى رساند)) (يصيب به من يشاء من عباده ). چرا كه آمرزش و رحمتش همگانرا در بر مى گيرد «و او است غفور رحيم » (و هو الغفور الرحيم ).
آيه ۱۰۸-۱۰۹
آيه و ترجمه
قُلْ يَأَيهَا النَّاس قَدْ جَاءَكمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُم بِوَكيلٍ(۱۰۸) وَ اتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْك وَ اصبرْ حَتى يحْكُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَيرُ الحَْكِمِينَ(۱۰۹) ترجمه : ۱۰۸ - بگو اى مردم حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده ، هر كس (در پرتو آن ) هدايت يابد براى خود هدايت شده ، و هر كس گمراه گردد به زيان خود گمراه شده ، و من ماءمور (به اجبار) شما نيستم . ۱۰۹ - و از آنچه بر تو وحى مى شود پيروى كن و شكيبا باش (و استقامت نما) تا خداوند فرمان (پيروزى را) صادر كند و او بهترين حاكمان است . تفسير : آخرين سخن اين دو آيه كه يكى اندرزى است به عموم مردم ، و ديگرى به خصوص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )، دستورهائى را كه خداوند در اين دو زمينه در سراسر اين سوره بيان داشته است ، تكميل مى كند، و با آن سوره يونس پايان مى يابد. نخست به عنوان يك دستور عمومى مى فرمايد: «به همه مردم بگو از طرف پروردگارتان حق به سوى شما آمده است » اين تعليمات ، اين كتاب آسمانى ، اين برنامه و اين پيامبر همه حق است و نشانه هاى حق بودنش آشكار (قل يا ايها الناس قد جائكم الحق من ربكم ). و با توجه به اين واقعيت «هر كس در پرتو اين حق هدايت شود، به سود خود هدايت يافته ، و هر كس با عدم تسليم در برابر آن راه گمراهى را برگزيند به زيان خود گام برداشته » (فمن اهتدى فانما يهتدى لنفسه و من ضل فانمايضل عليها).
«و من مامور و وكيل و نگاهبان شما نيستم » (و ما انا عليكم بوكيل ). يعنى نه وظيفه دارم كه شما را به پذيرش حق مجبور كنم ، چرا كه اجبار در پذيرش ايمان معنى ندارد، و نه اگر نپذيرفتيد مى توانم شما را از مجازات الهى حفظ كنم ، بلكه وظيفه من دعوت است و تبليغ ، و ارشاد و راهنمائى و رهبرى ، و اما بقيه بر عهده خود شما است ، كه به اختيار خود راهتان را برگزينيد. اين آيه علاوه بر اينكه بار ديگر مساءله اختيار و آزادى اراده را تاءكيد مى كند دليل بر اين است كه پذيرش حق در درجه اول به سود خود انسان است همانگونه كه مخالفت با آن به زيان خود او است ، در واقع تعليمات رهبران الهى و كتب آسمانى كلاسهائى است براى تربيت و تكامل انسانها، نه موافقت با آن چيزى بر عظمت خدا مى افزايد، و نه مخالفت با آن چيزى از جلال او مى كاهد! سپس وظيفه پيامبر را در دو جمله تعيين مى كند نخست اينكه «بايد تنها از آنچه به تو وحى مى شود پيروى كنى » (و اتبع ما يوحى اليك ). مسير راهت را خدا از طريق وحى تعيين كرده است و كمترين انحراف از آن براى تو مجاز نيست . ديگر اينكه در اين راه مشكلات طاقت فرسا و ناراحتيهاى فراوان در برابر تو است ، بايد از انبوه مشكلات ترس و هراسى به خود راه ندهى ، «بايد صبر و استقامت و پايدارى پيشه كنى ، تا خداوند حكم و فرمان خود را براى پيروزى تو بر دشمنان صادر كند» (و اصبر حتى يحكم الله ) «چرا كه او بهترين حاكمان است ، فرمانش حق و حكمش عدالت ، و وعده اش تخلف ناپذير» (و هو خير الحاكمين ).
پروردگارا! تو به بندگان خويش به آنها كه در راه تو جهاد مى كنند، جهادى تواءم با اخلاص و ايمان ، به آنها كه در راه تو صبر و استقامت و پايمردى به خرج مى دهند، وعده پيروزى داده اى . خداوندا! در اين لحظات و در آستانه تشكيل حكومت اسلامى ، انبوهى از مشكلات ما را احاطه كرده است ، و ما به توفيق و عنايت تو از مجاهده و استقامت بازنمى ايستيم . بارالها! تو هم به لطفت ابرهاى تيره و تار مشكلات را برطرف ساز، و ما را به اشعه حياتبخش حق و عدالت بنواز آمين يا رب العالمين . ۱۸ رجب ۱۳۹۹ - ۲۳ خرداد ماه ۱۳۵۸.