تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۳۷
۷۲ - و در كتاب جعفريات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به اشخاصى كه از مكه مى آمدند مى فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بيامرزد و در قبال مخارجى كه كردى بتو نفقه (روزى ) دهد.
رواياتى درباره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن
۷۳ - و از جمله آداب آن حضرت در پوشيدنى ها و متعلقات آن يكى همان است كه غزالى در كتاب احياء العلوم نقل كرده كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر قسم لباسى كه برايش فراهم ميشد مى پوشيد، چه لنگ ، چه عبا، چه پيراهن ، چه جبه و امثال آن ، و از لباس سبز رنگ خوشش مى آمد، و بيشتر لباس سفيد مى پوشيد و مى فرمود: زنده هاى خود را سفيد بپوشانيد و مرده هاى خود را هم در آن كفن كنيد، و بيشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لايه داشت مى پوشيد، چه در جنگ و چه در غير آن ، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آنرا مى پوشيد از شدت سفيدى به زيبائيش افزوده مى شد، و تمامى لباسهايش تا پشت پايش بلند بود، و ازار را روى همه لباسها مى پوشيد و آن تا نصف ساق پايش بود.
و همواره پيراهنش را با شال مى بست و چه بسا در نماز و غير نماز كمربند آنرا باز مى كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها همان را بدوش گرفته و با مردم به نماز مى ايستاد، كما اينكه بسيار مى شد كه تنها يك كساء مى پوشيد بدون چيزى ديگر، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائيش پشم بود و آنرا مى پوشيد و مى فرمود: من هم بنده اى هستم و لباس بنده ها را مى پوشم ، علاوه براين ، دو جامه ديگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه اش بود، و بسيار اتفاق مى افتاد كه تنها يك سرتاسرى مى پوشيد بدون جامه ديگر و دو طرف آنرا در بين دو شانه خود گره ميزد، و غالبا با آن سرتاسرى بر جنازه ها نماز ميخواند و مردم به آن جناب اقتدا مى كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با يك ازار نماز مى خواند و آنرا به خود مى پيچيد و گوشه چپ آنرا به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى انداخت وچه بسا كه با همين ازار در آن روز مجامعت كرده بود، و نيز چه بسا نماز شب را با ازار اقامه مى كرد و آن طرفش را كه طره داشت بدوش مى افكنده و بقيه اش را هم بروى بعضى از زنان خود مى انداخت و با اين حالت نماز مى گذاشت ، و نيز آن حضرت كساء سياه رنگى داشت كه آنرا به كسى بخشيد، ام سلمه پرسيد: پدر و مادرم فدايت باد كساء سياه شما چه شد؟ فرمود: به ديگرى پوشاندمش ، ام سلمه عرض كرد هرگز زيباتر از سفيدى تو در سياهى آن كسا نديدم . انس مى گويد: خيلى از اوقات آن حضرت را مى ديدم كه نماز ظهر را با ما، در يك شمله (قطيفه كوچك ) مى خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هميشه انگشتر بدست مى كرد، و بسيار مى شد كه از خانه بيرون مى آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسيله به ياد كارى كه مى خواست انجام دهد بيفتد، و با همان انگشتر نامه ها را مهر مى كرد و مى فرمود مهر كردن نامه ها بهتر است از تهمت ، خيلى از اوقات شب كلاه ، در زير عمامه و يا بدون عمامه به سر مى گذاشت و خيلى از اوقات آن را از سر خود برمى داشت و بعنوان ستره پيش روى مى گذاشت و به طرف آن نماز مى كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پيشانى خود مى پيچيد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عمامه اى داشت كه آنرا «سحاب » مى گفتند، و آنرا به على (عليه السلام ) بخشيد، و گاهى كه على (عليه السلام ) آنرا به سر مى گذاشت و مى آمد رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) مى فرمود على دارد با «سحاب » مى آيد.
هميشه لباس را از طرف راست مى پوشيد و مى گفت : «الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس - حمد خدائى را كه مرا به چيزى كه عورتم را به آن پنهان كنم و خود را در بين مردم به آن زينت دهم پوشانيد» و وقتى لباسى از تن خود بيرون مى كرد از طرف چپ آنرا از تن خارج مى نمود، و هر وقت لباسى نو مى پوشيد، لباس كهنه اش را به فقيرى مى داد و مى گفت : هيچ مسلمانى نيست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر اينكه آنچه را كه از او پوشانيده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خير او خواهد درآمد، هم در دنيا و هم در آخرت . و آن حضرت زيراندازى از پوست داشت كه بار آن از ليف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و يك ذراع و يك وجب عرض داشت ، و عبائى داشت كه آنرا هر جا كه مى خواست بنشيند دو تا كرده و زيرش مى گسترانيدند، و غالبا روى حصير مى خوابيد. و از عادت آن جناب يكى اين بود كه براى حيوانات و همچنين اسلحه و اثاث خود اسم - مى گذاشت ، اسم پرچمش «عقاب » و اسم شمشيرى كه با آن در جنگ ها شركت مى فرمود «ذوالفقار» بود، شمشير ديگرش «مخذم » و ديگرى «رسوب » و يكى ديگر «قضيب » بود، و قبضه شمشيرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى بست ازچرم و سه حلقه نقره بآن آويزان بود، اسم كمان او «كتوم » و اسم جعبه تيزش «كافور» واسم ناقه اش «عضباء» و اسم استرش «دلدل » و اسم دراز گوشش «يعفور» و اسم گوسفندى كه از شيرش مى آشاميد «عينه » بود، آفتابه اى از سفال داشت كه با آن وضو مى گرفت و از آن مى آشاميد و مردم چون مى دانستند كه آفتابه آن جناب مخصوص وضو و آشاميدنش است از اين رو كودكان را به عنوان تيمن و تبرك مى فرستادند تا از آن آفتابه بياشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه ها هم بدون پروا از آن جناب چنين مى كردند. ۷۴ - و در جعفريات از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از شب كلاه هائى بسر مى گذاشت كه با دوخت خط خط شده بود تا آنجا كه فرمود: براى آنحضرت زرهى بود كه به آن مى گفتند ذات الفضول و سه حلقه از نقره داشت يكى از جلو و دو تا از عقب ، الى آخر)).
۷۵ - و در كتاب عوالى است كه روايت شده : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) عمامه سياهى داشت كه گاهى به سر مى گذاشت و با آن نماز مى خواند. مؤ لف : روايت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و يا پنج دور به سرش پيچيده ميشد. ۷۶ - و در كتاب خصال به سند خود از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه در ضمن حديث «چهار صد كلمه » فرموده : لباس پنبه اى بپوشيد كه لباس رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است ، چه آن جناب لباس پشمى و موئى نمى پوشيدند مگر به جهت ضرورت . مؤ لف : اين روايت از صدوق نيز بدون ذكر سند نقل شده و همچنين صفوانى آنرا در كتاب التعريف نقل كرده و با همين روايت معنا روايتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى پوشيد روشن مى شود و منافاتى هم بين آن دو نيست . ۷۷ - و در فقيه به سند خود از اسماعيل بن مسلم از امام صادق (عليه السلام ) از پدرش (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) عصاى كوچكى داشت كه در پائين آن آهن بكار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكيه مى كرد و در نماز عيد فطر و عيد اضحى آن را به دست مى گرفت . مولف : اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده . ۷۸ - و در كافى به سند خود ازهشام بن سالم از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از نقره بود. ۷۹ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نگين انگشتر بايد كه مدور باشد همانطور كه نگين رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) چنين بود. ۸۰ - و در خصال به سند خود از عبدالرحيم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) دو انگشتر داشت به يكى از آنها نوشته بود: «لا اله الا الله محمد رسول الله » و به ديگرى نوشته بود: «صدق الله ».
۸۱ - و نيز در آن كتاب به سند خود از حسين بن خالد از ابى الحسن ثانى (عليه السلام ) نقل مى كند كه در ضمن حديثى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و اميرالمؤ منين و حسن و حسين و همه ائمه معصومين (عليهم السلام ) هميشه انگشتر را بدست راست خود مى كردند. ۸۲ - و در مكارم از امام صادق از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: انبياء (عليهم السلام ) پيراهن را قبل از شلوار مى پوشيدند. مؤ لف : اين روايت را صاحب جعفريات نيز نقل كرده و درباره معانى و آدابى كه به آن اشاره شد اخبار زياد ديگرى هست كه براى اختصار از نقل آن خوددارى شد. ۸۳ - و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن يكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصين خود گفته كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از دنيا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت . ۸۴ - و در كتاب لب اللباب مى گويد: امام (عليه السلام ) فرمود: مسجد مجالس انبياء است . ۸۵ - و در كافى به سند خود ازسكونى از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) وقتى در تابستان بيرون مى رفت روز پنج شنبه حركت مى كرد و اگر در زمستان مى خواست از سرما برگردد روز جمعه برمى گشت . مؤ لف : اين روايت را صاحب خصال نيز بدون سند نقل كرده . ۸۶ - و از كتاب العدد القويه تاءليف شيخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمه الله عليه ) از حضرت خديجه (عليهاالسلام ) نق ل شده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى به خانه وارد مى شد ظرف آب مى خواست و براى نماز تطهير مى كرد، آنگاه بر مى خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى كرد، سپس بر فراش خود قرار مى گرفت .
۸۷ - و در كافى به سند خود از عباد بن صهيب نقل كرده كه گفت از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت بر دشمن شبيخون نمى زد. ۸۸ - و در كتاب مكارم مى گويد: فراش رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) عبائى بود، و متكايش از پوست و بار آن ليف خرما، شبى همين فراش را تا نمودند و زير بدنش گستردند و آن جناب راحت تر خوابيد. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: اين فراش امشب مرا از نماز بازداشت ، از آن پس دستور داد فراش مزبور را يك تا برايش بگسترانند، و فراش ديگرى از چرم داشت كه بار آن ليف ، وهم چنين عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى داد آن را برايش دو طاقه فرش مى كردند. ۸۹ - و نيز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: هيچ وقت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از خواب بيدار نشد مگر آنكه بلافاصله براى خدا به سجده مى افتاد. ۹۰ - و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سيد مرتضى (عليه الرحمه ) است ، چه نامبرده به سندى كه به تفسير نعمانى دارد از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب ، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آيا به زنان بى رغبتيد؟ من سراغ شان مى روم و در روز هم غذا مى خورم و در شب هم مى خوابم و اگر كسى از اين سنت من دورى كند از من نخواهد بود... مؤ لف : اين معنا در كتب شيعه و سنى بطرق زيادى نقل شده است . ۹۱ - و در كافى به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: از اخلاق انبياء دوست داشتن زنان است .
۹۲ - و نيز در آن كتاب به سند خود از «بكار بن كردم » و عده بسيارى ديگر از ابى عبد الله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: روشنى چشم من در نماز و لذتم در زنان قرار داده شده . مؤ لف : و قريب به اين مضمون روايتى است كه بطريق ديگرى نقل شده . ۹۳ - و در كتاب فقيه مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى خواست با زنى تزويج كند كسى را مى فرستاد تا آن زن را ببيند... ۹۴ - و در تفسير عياشى از حسين بن بنت الياس نقل مى كند كه گف ت : از حضرت رضا (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسايش قرار داده ، و تزويج در شب و اطعام طعام ، از سنت پيغمبر است .
آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنى ها
۹۵ - و در خصال به سند خود از على (عليه السلام ) نقل ميكند كه در ضمن حديث (چهار صد كلمه ) فرمود: بچه هاى خود را در روز هفتم ولادت عقيقه كنيد و به سنگينى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهيد رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) هم درباره حسن و حسين (عليهماالسلام ) و ساير فرزندانش چنين كرد. ۹۶ - و از جمله آداب آن حضرت در خوردنيها و آشاميدنيها و متعلقات سفره يكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غير او از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ چيزى را دوست تر از اين نمى داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. ۹۷ - و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامش از امام حسين (عليه السلام ) حديث طويلى نقل كرده كه همه ، جوابهائى است كه على (عليه السلام ) در پاسخ سوالات مردى يهودى از اهل شام مى داده ، در ضمن مى رسد به اينجا كه يهودى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيد: مردم مى گويند عيسى مردى زاهد بوده آيا همينطور است ؟ حضرت فرمود: آرى چنين است و ليكن محمد(صلى الله عليه و آله ) از همه انبياء زاهدتر بود، زيرا علاوه بر كنيرهائى كه داشت داراى سيزده همسر بود با اينهمه هيچ وقت سفره اى از طعام برايش چيده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هيچ وقت شكمش سير نشد و سه شبانه روز گرسنه مى ماند.
۹۸ - و در امالى صدوق از عيص بن قاسم روايت شده كه گفت : خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) عرض كردم حديثى از پدرت روايت شده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از نان گندم سير نشد، آيا اين روايت صحيح است . فرمود: نه ، زيرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم يك شكم سير نخورد. ۹۹ - و در كتاب دعوات قطب روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در حال تكيه غذا نخورد مگر يك مرتبه كه آنهم نشست و از در معذرت گفت : بار الها من بنده و رسول توام . مؤ لف : اين معنا را كلينى و شيخ به طريق زيادى نقل كرده اند و هم چنين صدوق و برقى و حسين بن سعيد در كتاب زهد. ۱۰۰ - و در كافى به سند خود از زيد شحام از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا از روزى كه خداوند او را به نبوت مبعوث كرد و تا روزى كه از دنيا رفت در حال تكيه غذا نخورد، بلكه مانند بردگان غذا ميل مى فرمود و مانند آنها مى نشست ، پرسيدم چرا؟ فرمود: براى اظهار كوچكى و تواضع در برابر خداى عزوجل . ۱۰۱ - و در آن كتاب به سند خود از ابى خديجه نقل كرده كه گفت : «بشير دهان » از ابى عبدالله (عليه السلام ) پرسيد آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حالى كه به دست راست يا به دست چپ تكيه كرده غذا ميل مى فرمود؟ ابى خديجه مى گويد من هم در آن مجلس بودم امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نه ، رسول خدا در حال تكيه به طرف راست و يا به طرف چپ غذا ميل نمى كرد و ليكن مثل بنده ها مى نشست ، من عرض كردم چرا؟ فرمود: براى تواضع در برابر خداى عزوجل . ۲.۱ - و در آن كتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مثل بنده ها غذا ميخورد، و مثل آنها بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و روى زمين مى خوابيد.
۱۰۳ - و در كتاب احياء العلوم مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى براى خوردن مى نشست بين دو زانو و دو قدم خود را جمع مى كرد، همانطورى كه نمازگزارمى نشيند، الا اينكه يكى از زانوها و قدمها را روى زانو و قدم ديگر مى گذاشت ، و مى فرمود: من بنده اى هستم و لذا مثل بنده ها غذا مى خورم و مثل آنان مى نشينم . ۱۰۴ - و صفوانى در كتاب التعريف از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) وقتى بر سر سفره غذا مى نشست مثل بنده اى مى نشست ، وبر ران چپ خود تكيه مى كرد. ۱۰۵ - و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل مى كند كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روى زمين مى نشست و گوسفندان را بين دو پاى خود گذاشته شير آنها را مى دوشيد و اگر غلامى از آنحضرت دعوت مى كرد مى پذيرفت . ۱۰۶ - و در محاسن به سند خود از حماد بن عثمان از ابى عبدالله (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى غذا ميل مى فرمود انگشتان خود را مى ليسيد. ۱۰۷ - و در احتجاج از كتاب مواليد الصادقين نقل كرده كه گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از تمامى انواع غذاها ميل مى فرمود، و هر چه را كه خدا حلال كرده ، با اهل بيت و خدمتگذاران خود و هر وقت كه ايشان مى خوردند مى خورد، و هم چنين با كسى از مسلمانان كه او را دعوت مى كرد هم غذا مى شد، هر چه آنان مى خوردند مى خورد و روى هر چيزى مى خوردند مى خورد مگر اينكه براى آنها ميهمانى مى رسيد كه در اين صورت با آن ميهمان غذا ميل مى فرمود - تا آنجا كه مى گويد -: و از هر غذائى ، بيشتر آنرا دوست مى داشت كه شركت كنندگان در آن بيشتر باشند. مؤ لف : اينكه در اين روايت داشت : و روى هر چيزى مى خوردند مى خورد، مقصود سفره و خوان و امثال آن است ، و اينكه گفت : «و ما اكلو ا - و هر چه مى خوردند»، ممكن است «ما» موصوله باشد، يعنى هر چيزى را كه مى خوردند، و ممكن است «وقتيه » باشد يعنى تا هر وقت كه مى خوردند، و اينكه گفت : مگر اينكه براى آنها ميهمانى مى رسيد، استثنائى است از اينكه گفت : با اهل بيت و خدمتگذاران خود غذا مى خورد. و معنايش اين است كه مگر وقتى كه ميهمانى براى ايشان مى رسيد كه در اين صورت ديگر با اهل بيت خود غذا ميل نمى فرمود، بلكه با ميهمان غذا مى خورد.
۱۰۸ - و در كافى به سند خود از ابن قداح از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى با گروهى غذا ميل مى فرمود، اولين كسى بود كه دست به غذا مى برد و آخرين كس بود كه دست برميداشت و چنين مى كرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نكشند. ۱۰۹ - و نيز در كافى به سند خو د از محمد بن مسلم از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده : شام انبياء بعد از نماز عشا بوده شما هم شام خوردن را ترك نكنيد كه باعث خرابى بدن است . ۱۱۰ - و نيز در كافى به سند خود از عنبسه بن نجاد از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: هيچ طعامى نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حاضر نشد كه در آن خرما باشد مگر اينكه ابتدا از آن خرما ميل فرمود. ۱۱۱ - و نيز در كافى و صحيفه الرضا به سند خود از آباء گرام آن حضرت نقل كرده كه آن حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى خرما مى خورد هسته آنرا پشت دست خود مى گذاشت ، آنگاه آنرا دور مى انداخت . ۱۱۲ - و در كتاب اقبال از جلد دوم تاريخ نيشابورى نقل كرده كه در ضمن شرح حال حسن بن بشر به سند او نقل نموده كه گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بين هر دو لقمه ، خدا را حمد مى كرد. ۱۱۳ - و در كافى به سند خود از وهب بن عبد ربه نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) را ديدم كه خلال مى كرد و من به او نگاه مى كردم ، حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هميشه خلال مى كرد، و خلال ، دهن را خوشبو مى كند.
۱۱۴ - و در كتاب مكارم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه هر وقت آب مى آشاميد ابتدا «بسم الله » مى گفت - تا آنجا كه مى گويد-: و آب را به طور مخصوصى مى مكيد و آنرا به پرى دهان نمى بلعيد و مى فرم ود: درد كبد از همين قورت دادن است . ۱۱۵ - و در كتاب جعفريات از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: چند بار تجربه كردم و ديدم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آب يا هر آشاميدنى ديگر را به سه نفس مى آشاميد و در ابتداى هر نفس «بسم الله » و در آخر آن «الحمد لله » مى گفت ، از سبب آن پرسيدم فرمود: حمد را به منظور اداى شكر پروردگار و «بسم الله » را به منظور ايمنى از ضرر و درد مى گويم . ۱۱۶ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) در ظرف آشاميدنى نفس نمى كشيد، و اگر مى خواست نفس تازه كند ظرف را از دهنش دور مى كرد و آنگاه تنفس مى نمود. ۱۱۷ - و در احياء العلوم مى گويد: وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) گوشت ميل مى فرمود سر خود را به طرف ظرف گوشت پائين نمى انداخت بلكه آنرا به طرف دهان خود مى برد و آنرا بطور مخصوصى و با تمام دندانها مى جويد، و مخصوصا وقتى گوشت ميل مى فرمود هر دو دست خود را به خوبى مى شست آنگاه دست تر را به صورت خود مى كشيد. ۱۱۸ - و در كتاب مكارم الاخلاق مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همه رقم غذا ميل مى فرمود. مؤ لف : طبرسى بعد از نقل اين روايت اصنافى از طعام را كه آن جناب ميل ميفرمود شمرده ، از آن جمله نان و گوشت را بانواع مختلفش ذكر كرده و هم چنين خربره و شكر و انگور و انار و خرما و شير و هريسه (گندم پخته ) و روغن و سركه و كاسنى و بادروج و كلم ، و روايت شده كه آن جناب از عسل خوشش مى آمد و نيز روايت شده كه در ميان ميوه ها انار را بيشتر دوست مى داشت .
۱۱۹ - و طوسى در كتاب امالى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: طعام رسول الله (صلى الله عليه و آله ) - اگر به دستش مى آمد - جو، و حلوايش خرما، و هيزم منزلش پوست و برگ و شاخه درخت خرما بود. ۱۲۰ - و در كتاب مكارم نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) غذاى داغ نمى خورد، و صبر مى كرد تا خنك شود و مى فرمود: خداى تعالى ما را آتش نخورانيده و غذاى داغ بركت ندارد، و وقتى غذا ميل مى فرمود «بسم الله » مى گفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا مى خورد، و از جلو كسى غذا برنمى داشت ، و وقتى سفره پهن مى شد قبل از سايرين شروع م ى كرد، و با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط غذا مى خورد، گاهى هم از انگشت چهارمى كمك مى گرفت و با تمامى كف دست ميخورد نه با دو انگشت ، ومى فرمود: غذا خوردن با دو انگشت ، غذا خوردن شيطان است . روزى اصحابش فالوده آوردند و آن حضرت با ايشان تناول فرمود، پس از آن پرسيد اين فالوده از چه درست مى شود؟ عرض كردند روغن را با عسل مى گذاريم اينطور مى شود، فرمود: طعام خوبيست . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نان جو را الك نكرده مى خورد و هيچ وقت نان گندم نخورد، و از نان جو هم سير نشد، و هيچ وقت بر خوان طعام غذا نخورد، بلكه روى زمين مى خورد، خربزه و انگور و خرما مى خورد و هسته آنرا به گوسفند مى داد، و هيچ وقت سير، پياز، تره و عسلى كه در آن مغافير بود ميل نمى فرمود، و «مغافير» خلطى است كه در بدن زنبور هضم نشده و در عسل مى ريزد و بوى آن در دهن مى ماند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هيچ وقت غذائى را مذمت نفرمود، اگر آنرا دوست مى داشت مى خورد و اگر از آن خوشش نمى آمد نمى خورد و آنرا مذمت نمى كرد كه ديگران هم نخورند، ظرف غذا را مى ليسيد و مى فرمود: غذاى آخر ظرف بركتش از همه آن غذا بيشتر است ، وقتى هم كه از غذا فارغ ميشد هر سه انگشت خود را يكى پس از ديگرى مى ليسيد و دست خود را از طعام مى شست تا پاكيزه شود، و هيچ وقت تنها غذا ميل نمى فرمود.
مؤ لف : اينكه راوى گفت : با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوى آن و انگشت وسط مى خورد، خواست تا رعايت ادب كند چون لفظ «سبابه » كه انگشت پهلوئى ابهام است مشتق از «سب - ناسزا» است ، و اما اينكه روايت كرد كه آن حضرت فالوده ميل مى فرمود، مخالف است با روايتى كه صاحب كتاب محاسن آنرا با ذكر سند از يعقوب بن شعيب از ابى عبدالله (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: در وقتى كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در بين چند نفر از اصحاب خود در ميدان كوفه ايستاده بود شخصى طبقى فالوده به عنوان هديه برايش آورد، حضرت به اصحاب خود فرمود مشغول شويد، خودش هم دست دراز كرد كه ميل كند ناگهان دست خود را كشيد و فرمود: بيادم آمد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فالوده نخورد، از اين جهت از خوردنش كراهت دارم . ۱۲۱ - و در كتاب مكارم مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آشاميدنيها را هم در قدحهاى بلورى كه از شام مى آوردند و هم در قدح هاى چوبى و چرمى و سفالى مى آشاميد. مؤ لف : در كافى و محاسن نيز روايتى قريب به مضمون صدر اين روايت نقل كرده ، و در آن دارد كه : رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) دوست مى داشت از قدح شامى بياشامد و مى فرمود: اين ظرف نظيف ترين ظرفهائى است كه در دسترس شما است . ۱۲۲ - و در كتاب مكارم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه آن حضرت با كف دست هم آب مى خورد، آب را در دست ميريخت و مى فرمود هيچ ظرفى پاكيزه تر از دست نيست . ۱۲۳ - و در كافى به سند خود از عبدالله بن سنان نقل كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در روزهاى عيد قربان دو قوچ ذبح مى كرد يكى را از طرف خود و يكى ديگر را از طرف فقراى امتش . ۱۲۴ - و از جمله آداب آن حضرت در خلوت - بنابر نقل شهيد ثانى در كتاب شرح النفليه - آن بود كه احدى او را در حال بول كردن نديد.
۱۲۵ - و در جعفريات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى خواست رفع حصر كند سر خود را با چيزى مى پوشانيد و بعد از قضاى حاجت دفن مى كرد، هم چنين اگر مى خواست آب دهان بيندازد آنرا دفن مى كرد، و هر وقت به مستراح مى رفت سر خود را مى پوشانيد. مؤ لف : ساختن مستراح از مستحدثات بعد از اسلام است ، عرب قبل از اسلام مستراح نداشت و براى قضاى حاجت به طورى كه از بعضى از روايات استفاده مى شود به صحرا مى رفته اند. ۱۲۶ - و در كافى به سند خود از حسين بن خالد از ابى الحسن ثانى (عليه السلام ) نقل كرده كه خدمتش عرضه داشتم : ما روايتى در دست داريم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در عين اينكه انگشترش در دست بود استنجا مى كرد، و اميرالمؤ منين نيز چنين كارى مى كرده ، با اينكه نقش انگشتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) «محمد رسول الله » بوده آيا اين روايات صحيح است ؟ فرمود: آرى ، عرض كردم ما هم اينكار را مى توانيم بكنيم ؟ فرمود: آنان انگشتر را بدست راست مى كرده اند و شما بدست چپ ... مؤ لف : روايتى قريب به اين مضمون در جعفريات و مكارم از كتاب لباس تاءليف عياشى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده . ۱۲۷ - و از جمله آداب آنحضرت در برخورد به مصيبت و بلا و مرگ عزيزان و متعلقات آن ، آنست كه صاحب مكارم نقل كرده و گفته كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) هر وقت جوش كوچكى در بدن خود مى ديد به خدا پناه مى برد و اظهار مسكنت در برابر او مى نمود و خود را به او مى سپرد، خدمتش عرضه مى داشتند يا رسول الله ! اين جوش كوچك كه چيز قابل توجهى نيست ؟ ميفرمود: آرى ، و ليكن خدا وقتى بخواهد درد كوچكى را بزرگ كند مى تواند، چنانكه اگر بخواهد درد بزرگى را كوچك كند نيز مى تواند. ۱۲۸ - و در كافى به سند خود از جابر از ابى جعفر (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: سنت اين است كه تابوت را از چهار طرفش بدوش بكشند و اگر بخواهند اطراف ديگرش را هم حمل كنند مستحب است .
۱۲۹ - و در كتاب قرب الاسناد از حسين بن طريف از حسين بن علوان از جعفر از پدربزرگوارش (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: روزى حسن بن على (عليهماالسلام ) با اصحاب خود نشسته بودند كه ناگاه جنازه اى را عبور دادند، بعضى از اصحاب آن حضرت برخاسته به مشايعت آن جنازه رفتند ولى آن حضرت برنخاست ، وقتى جنازه را بردند بعضى به آن حضرت عرض كردند چرا شما برنخاستيد، خدا شما را عاقبت دهد با اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هر وقت مى ديد جنازه اى را مى برند برمى خاست ، حسن بن على (عليهماالسلام ) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فقط يكبار براى جنازه برخاست آنهم روزى بود كه جنازه مردى يهودى را مى بردند و راه عبور هم تنگ بود و آن حضرت نمى توانست از راه جنازه به كنارى برود، از روى ناچارى برخاست ، براى اينكه نمى خواست جنازه بالاى سرش باشد.