روایت:الکافی جلد ۸ ش ۴۱۷
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
عنه عن ابن فضال عن عبيس بن هشام عن عبد الكريم بن عمرو عن الحكم بن محمد بن القاسم انه سمع عبد الله بن عطا يقول :
الکافی جلد ۸ ش ۴۱۶ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۴۱۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۹۶
عبد اللَّه بن عطاء گويد: امام باقر عليه السّلام (بمن) فرمود: برخيز و دو عدد از اين چهار پايان را زين كن، يك الاغ و يك استر، من برخاستم و الاغ و استرى را زين نهادم و بخيال خودم كه آن حضرت استر را بيشتر دوست دارد، استر را براى سوار شدن او جلو بردم، فرمود: كى بتو گفته بود كه استر را جلوى من آرى؟ عرضكردم: من خودم آن را براى شما انتخاب كردم، فرمود: آيا من بتو گفته بودم كه آن را براى من انتخاب كنى؟ آنگاه فرمود: بهترين مركبها در پيش من الاغ است. گويد: پس من آن الاغ را پيش بردم و ركاب گرفتم تا حضرت سوار شد و (پس از سوار شدن) اين دعا را خواند (كه ترجمهاش چنين است): «منزه است خدائى كه ما را بدين اسلام راهبرى فرمود، و قرآن را بما ياد داد، و بوجود محمد (ص) بر ما منت نهاد، ستايش خاص خدائى است كه اين (مركب) را براى ما رام كرد و ما طاقت آن را نداشتيم، و براستى كه ما بسوى پروردگارمان باز گرديم و ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است». و آن حضرت براه افتاد و من نيز برفتم تا بجائى رسيديم، من عرضكردم: قربانت! نماز! فرمود اينجا وادى مورچه است و نماز در آن خوانده نشود، از آنجا گذشتيم تا بجاى ديگرى رسيديم من باز همان سخن را تكرار كردم (و از او خواستم كه براى نماز پياده شويم) فرمود: اينجا نمكزار است و در آن نماز خوانده نشود، گويد: هم چنان رفتيم تا در جايى خود آن حضرت (بدون اينكه من سخنى بگويم) پياده شد و بمن فرمود: نماز خواندهاى يا نماز نافله ميخوانى؟ عرضكردم: اين نمازى است كه مردم عراق آن را نماز زوال مينامند، فرمود: اما آنها كه اين نماز را ميخوانند همان شيعيان على بن ابى طالب (ع) هستند و اين نماز اوّابين (توبهكنندگان) است، پس آن حضرت نماز خواند و من هم نماز خواندم آنگاه ركاب گرفتم و (حضرت سوار شد) همان دعا را خواند، آنگاه فرمود: خدايا «مرجئه» را از رحمت خويش دور گردان كه براستى آنها در دنيا و آخرت دشمنان ما هستند، من عرضكردم: قربانت چه چيز شما را (ناگهان) بياد «مرجئه» انداخت، فرمود: (بىمقدمه) بخاطرم آمدند.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۳۲۵
عبد اللَّه بن عطاء مىگويد: امام باقر عليه السّلام به من فرمود: برخيز و دو تا از اين مركبها را زين كن، يك الاغ و يك استر. من برخاستم و الاغ و استرى را زين كردم و به گمان خود كه حضرت عليه السّلام استر را بيشتر خويش مىدارد آن را براى سوار شدن پيش آوردم. فرمود:چه كسى به تو دستور داد استر را پيش بياورى؟ عرض كردم: من خودم آن را براى شما برگزيدم. فرمود: من به تو دستور دادم كه براى من برگزينى؟ سپس فرمود: بهترين مركبها نزد من دراز گوش است. او مىگويد: الاغ را پيش آوردم و براى حضرت عليه السّلام ركاب گرفتم و حضرت سوار شد و فرمود: پاك است خدايى كه ما را به سوى اسلام راه نمود و قرآن را به ما آموخت و به وجود محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر ما منت نهاد، سپاس از آن خدايى است كه اين مركب را رام ما نمود و ما طاقت آن را نداشتيم و براستى كه ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم و ستايش از آن آفريدگار جهانيان است. حضرت عليه السّلام به راه افتاد و من نيز به راه افتادم تا آنكه به جايى رسيديم. به حضرت عرض كردم: قربانت گردم، نماز. حضرت فرمود: اينجا وادى مورچگان است و نماز در آن به جاى آورده نشود، تا آنكه به جاى ديگرى رسيديم و من همان سخن را تكرار كردم و حضرت عليه السّلام فرمود: اين شورهزار است و در آن نماز گزارده نشود. او مىگويد: همچنان رفتيم تا در جايى خود حضرت پياده شد و فرمود: نماز خواندهاى يا نافله مىخوانى؟ عرض كردم: اين نمازى است كه مردم عراق آن را نماز زوال مىنامند. فرمود: آنها كه اين نماز را مىخوانند همان شيعيان على بن ابى طالب عليه السّلام هستند و اين نماز توبهكنندگان است. پس آن حضرت نماز خواند و من هم نماز خواندم، آن گاه براى حضرت ركاب گرفتم و حضرت عليه السّلام همان دعايى را خواند كه در آغاز خوانده بود و سپس فرمود: خدايا! مرجئه را لعنت كن كه دشمنان ما در دنيا و آخرتند. عرض كردم: فدايت گردم چه چيز شما را ياد مرجئه انداخت؟ فرمود: يك مرتبه به خاطرم آمدند.