عبس ٢٣
ترجمه
عبس ٢٢ | آیه ٢٣ | عبس ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَلاّ»: حَقّا. هرگزا هرگز. این واژه میتواند معنی مشهور خود، یعنی (نه چنین است) داشته باشد. چرا که بسیاری از افراد کوتاهبینِ پرادّعاء چنین میپندارند که وظائف خود را در برابر خدا به انجام رسانیدهاند ولی این آیه شریفه، اندیشه و گفته ایشان را نادرست میشمارد. «لَمَّا یَقْضِ»: هنوز انجام نداده است. تاکنون به وظیفه خود عمل نکرده است.
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۴۲، سوره عبس
- معناى آيه ((قتل الانسان ما اكفره )) و مراد از كفر در آن
- نفى عذر از بشر در كفر ورزيدن و استكبارش ، با بيان حقارت و ناچيزى مبداء خلقت اوو...
- اشاره به عدم منافات اينكه خلقت و تقدير از ناحيه خدا است با مختار بودن انسان
- مراد از اينكه فرمود خدا انسان را اقبار (دفن ) كرد ثم امانه فاقبره
- معناى آيه : ((كلا لما يقض ما امره )) كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
- معناى آيه : ((كلا لما يقض ما امره )) كه متضمن ملامت انسانهاى مبتلا به كفر است
- اشاره به شدت و سختى روز قيامت به نحوى كه انسان حتى از كسان و نزديكانش مىگريزد
- سيماى كفار و اهل شقاوت در قيامت
- (روايتى درباره : ((قتل الانسان ما اكفره ))،جهل ابوبكر و عمر به معناى ((ابا)) شدت روز قيامت و...)
نکات آیه
۱ - کفر به خداوند، با آن که هدایت و مرگ و قیامت انسان به دست او است، توجیه ناپذیر و مطرود است. (قتل الإنسن ماأکفره ... کلاّ) حرف «کلاّ»، یا به معناى «حقّا» و تأکید ما بعد است و یا براى ردع و زجر از چیزى است که در جملات قبلى، از آن سخن به میان آمده بود، در صورت دوم مفاد آن در این آیه، باز داشتن از کفرورزى است.
۲ - کافران، بى اعتنا به مرگ، قبر و قیامت خود و بى توجّه به نشانه هاى خدا در خلقت خویش (کلاّ) «کلاّ» مى تواند براى ردع و باز داشتن از توهّمى باشد که آیات پیشین، زمینه ساز پیدایش آن بود و آن این که با وجود زمینه هاى توجّه به خداوند در آفرینش انسان از نطفه تا زمان مرگ و دفن او، ممکن نیست کسى در کفر بماند. «کلاّ» دلالت دارد که نباید چنین پنداشت، زیرا افرادى با وجود تمام این نشانه ها، بر کفر خود اصرار ورزیدند.
۳ - معاد و زنده شدن دوباره انسان ها، در گرو انجام پذیرفتن تمام خواسته هاى تکوینى خداوند از انسان ها است. (کلاّ لمّا یقض ما أمره) مفاد «کلاّ» ممکن است ردع و زجر از چیزى باشد که مخاطب با شنیدن «ثمّ إذا شاء أنشره» آن را توهم مى کند. به این بیان که نباید در محشور شدن انسان ها تعجیل داشت; زیرا آنان هنوز خود را به پایان کارى که برایشان مقرر شده است، نرسانده اند.
۴ - خداوند، تمام امکانات لازم را براى اقدام انسان ها به انجام دادن تکالیف الهى، در اختیار آنان قرار داده است. (لمّا یقض) حرف «لمّا» در موردى به کار مى رود که انتظار وقوع کارى بوده; ولى تا کنون انجام نگرفته باشد. قابل انتظار بودن کار، زمانى است که زمینه انجام آن فراهم باشد.
۵ - خداوند براى انسان ها، اوامر و تکالیفى دارد که باید بدون کم و کاست انجام پذیرد. (لمّا یقض ما أمره) «قضاء» در وجوه گوناگونى استعمال دارد که بازگشت همه آنها، به پایان یافتن و کامل شدن است. این ماده در معانى «فیصله دادن»، «فراغت یافتن»، «اداکردن» و «به پایان رساندن» کاربرد دارد.(لسان العرب)
۶ - پذیرش معاد و ترک کفر، فرمان خداوند به همه انسان ها است. (ما أکفره ... ثمّ إذا شاء أنشره ... ما أمره) از مصادیق بارز «ما أمره» - به قرینه آیات پیشین - کنار نهادن کفر و پذیرش معاد است.
۷ - کافران، با وجود فراهم بودن شرایط براى رها ساختن کفر و پرداختن به تکالیف الهى، از آن سر باز زدند. (لمّا یقض ما أمره) ضمیر فاعلى «یقض» به «الإنسان» برمى گردد که به قرینه «ما أکفره» تنها بر کافران منطبق است.
۸ - راه ایمان و روى آوردن به تکالیف الهى، حتى براى کافرانى که در کفر شدید به سر مى برند، بسته نیست. (قتل الإنسن ما أکفره ... لمّا یقض ما أمره) حرف «لمّا» دلالت دارد که هر چند تا کنون انجام کار منتفى بوده است; ولى انتظار وقوع آن مى رود.
۹ - توجّه به وابستگى آفرینش، تدبیر، هدایت، مرگ و قبر انسان به خداوند، زمینه ساز انجام دادن تکالیف الهى (من نطفة خلقه ... ثمّ أماته فأقبره ... کلاّ لمّا یقض ما أمره)
۱۰ - سرپیچى از فرمان خداوند، موجب استحقاق نفرین او (قتل الإنسن ... لمّا یقض ما أمره)
۱۱ - بسنده کردن به بخشى از فرمان هاى خداوند و به کار نبستن تمام آن، رفتارى نکوهیده در پیشگاه خداوند (لمّا یقض ما أمره) «لمّایقض» (به پایان نرساند)، گویاى توبیخ کسانى است که در انجام دادن فرمان هاى خداوند، سنگ تمام نمى گذارند.
۱۲ - کفران نعمت هاى خداوند، سرپیچى از فرمان او است. (ما أکفره ... لمّا یقض ما أمره) چنانچه مراد از کفر در «ما أکفره» کفران نعمت باشد، شکرگزارى نعمت مصداق مورد نظر از «ما أمره» خواهد بود.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: غافلان از آیات انفسى ۲; غافلان از آیات خدا ۲
- انسان: تکلیف انسان ها ۵
- ایمان: ایمان به معاد ۶; زمینه ایمان ۸
- تکلیف: اهمیت عمل به تکلیف ۵; زمینه عمل به تکلیف ۴، ۹; سرزنش تبعیض در عمل به تکلیف ۱۱
- خدا: افعال خدا ۴; انجام اوامر تکوینى خدا۳; اوامر خدا ۵، ۶; سرزنشهاى خدا ۱۱; موجبات نفرین خدا ۱۰; نقش خدا ۱
- ذکر: آثار ذکر ۹; ذکر قبر ۹; ذکر مدبر انسان ها ۹; ذکر مرگ ۹; ذکر وابستگى آفرینش ۹; ذکر هدایت انسان ها ۹
- عصیان: آثار عصیان از خدا ۱۰; عصیان از خدا ۱۲
- عمل: عمل ناپسند ۱۱
- قبر: غافلان از قبر ۲
- قیامت: غافلان از قیامت ۲; منشأ قیامت ۱
- کافران: زمینه هدایت کافران ۷; صفات کافران ۲; غفلت کافران ۲; لجاجت کافران ۷
- کفر: اعراض از کفر ۶; توجیه ناپذیرى کفر ۱
- کفران: آثار کفران نعمت ۱۲
- مرگ: غافلان از مرگ ۲; منشأ مرگ ۱
- معاد: زمینه معاد ۳
- هدایت: زمینه هدایت ۸; منشأ هدایت ۱