النازعات ١١
از الکتاب
ترجمه
النازعات ١٠ | آیه ١١ | النازعات ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عِظَام»: جمع عَظْم، استخوانها. «نَخِرَةً»: پوسیده. فرسوده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۴۱، سوره نازعات
- اقوال مختلف درباره مراد از پنج سوگند آغاز سوره نازعات : ((و النازعات غرقا والناشطات نشطا...))
- نقد و بررسى اقوال فوق
- بيان اينكه در اين پنج سوگند به ملائكه سوگند ياد شده است
- (در ذيل آيه فالمدبرات امرا)
- عدم منافات بين واسطه بودن ملائكه و استناد حوادث به ايشان ، به استناد آنها به خداىتعالى و به اسباب ظاهرى
- معناى اينكه درباره قيامت فرمود: ((يوم ترجف الراجفه تتبعها الرادفة ))
- حكايت سخن كفار در استبعاد معاد
- داستان موسى (عليه السلام ) و فرعون و آنچه اشاره به اين داستان در اين مقام افاده مىكند
- معناى ((هل لك الى ان تزكى و اهديك الى ربك فتخشى )) كه موسى (عليه السلام )ماءمور شد به فرعون بگويد
- مراد فرعون از اينكه خطاب به مردم مصر گفت : ((انا ربكم الاعلى ))
- چند وجه در معناى ((فاخذه الله نكال الاخره و الاولى ))
- رفع استبعاد معاد در خطاب و استفهام توبيخى ((ءاءنتم اشد خلقا ام السماء بنيها...))
- تسميه قيامت به ((الطامه الكبرى ))
- تقسيم مردم به دو دسته : طاغى دوزخى ، او خائف از مقام پروردگار كه بهشت ماءواى اواست و بيان ضابطه براى صفات هر يك
- لوازم و آثار طغيان و خوف از مقام رب
- مقصود از مقام پروردگار و خوف از آن
- (رواياتى درباره سوگندهاى سوره نازعات ، استعباد معاد توسط كفار،خوف از مقامپروردگار،پيروى از هوى )
نکات آیه
۱ - انسان در دیدگاه منکران معاد; پس از مرگ نابود شده و از او چیزى جز استخوان هاى پوسیده باقى نمى ماند. (أءذا کنّا عظمًا نخرة) «نَخیر»; یعنى، صداى بینى و «نخرة» به استخوان کهنه و پوسیده اى گفته مى شود که با اندک تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد - به گونه اى که با وزش باد به صدا درآید - به آن «ناخر» مى گویند. (لسان العرب)
۲ - از هم پاشیده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ، مایه استبعاد معاد در دیدگاه منکران آن (أءذا کنّا عظمًا نخرة)
۳ - استبعاد تنها واکنش منکران معاد، در برابر هشدارهاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ (أءذا کنّا عظمًا نخرة)
موضوعات مرتبط
- انسان: انسان ها پس از مرگ ۱، ۲
- بدن: آثار تلاشى اعضاى بدن ۲
- خدا: هشدارهاى خدا ۳
- مرگ: حقیقت مرگ ۱
- معاد: استبعاد معاد ۱، ۳; بینش باطل مکذبان معاد ۱; بینش مکذبان معاد ۲، ۳; زمینه استبعاد معاد ۲