روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۶۵
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن ابن محبوب عن عمر بن يزيد عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۱۶۴ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۱۶۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۵۵
از امام صادق (ع)، فرمود: در بنى اسرائيل مردى بود و تا سه سال پيوسته به درگاه خدا دعا كرد كه به او پسرى روزى كند و چون ديد كه خدا خواهش او را بر نياورد عرض كرد: پروردگارا! من از تو دورم و سخن مرا نمىشنوى يا به تو نزديكم و به من پاسخ نمىدهى؟ گويندهاى در خواب نزد او آمد و به او گفت: راستى تو سه سال است كه خدا را با زبانى هرزه و دلى سركش و ناپرهيزگار و نيّتى نادرست مىخوانى، بايد از هرزه دارائى خود ببرى و دلت پرهيزكار گردد و نيّتت درست شود، گويد: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خدا دعا كرد و پسرى براى او زائيده شد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۶
از حضرت صادق عليه السّلام حديث شده كه فرمود: در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا ميكرد كه خدا پسرى باو روزى كند (دعايش مستجاب نميشد) همين كه ديد خدا خواهش او را برنمىآورد عرضكرد: پروردگارا آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نميشنوى، يا تو بمن نزديكى و پاسخم نميدهى؟ كسى در خواب نزدش آمد و باو گفت: تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه، ولى دلى سركش و ناپرهيزكار، و نيتى نادرست ميخوانى، پس بايد از هرزهگوئى بدر آئى، و دلت پرهيزگار، و نيتت درست گردد (تا خواهشت برآورده شود) حضرت فرمود: آن مرد بدستور عمل كرد سپس دعا كرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۹
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از ابن محبوب، از عمر بن يزيد،از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «در ميان بنىاسرائيل مردى بود كه در مدّت سه سال دعا مىكرد و خداى عز و جل را مىخواند كه او را پسرى روزى كند؛ پس چون ديد كه خداى عز و جل دعاى او را مستجاب نمىگرداند، گفت: اى پروردگار من! آيا من از تو دورم كه از من نمىشنوى، يا تو به من نزديكى و مرا اجابت نمىفرمايى». حضرت فرمود: «پس كسى در خواب به نزد او آمد و گفت كه: تو در مدّت سه سال خداى عز و جل را خواندى، با زبان هرزه، و دل از حدّ درگذرنده كه پاكيزه نيست، و نيّتى كه راست و درست نه؛ پس از هرزگى خود باز ايست، و بايد كه دلت از خداى عز و جل بپرهيزد، و نيّتت نيكو شود». فرمود: «پس آن مرد، همچنين كرد. بعد از آن، خداى عز و جل را خواند و پسرى از برايش متولّد شد».