روایت:الکافی جلد ۱ ش ۸۵۱

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۵ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۸۵۱ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۸۵۱ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

علي بن محمد عن اسحاق بن محمد عن ابي هاشم الجعفري قال :

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي اَلْحَسَنِ ع‏ بَعْدَ مَا مَضَى اِبْنُهُ‏ أَبُو جَعْفَرٍ وَ إِنِّي لَأُفَكِّرُ فِي نَفْسِي أُرِيدُ أَنْ أَقُولَ كَأَنَّهُمَا أَعْنِي‏ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا مُحَمَّدٍ فِي هَذَا اَلْوَقْتِ كَأَبِي اَلْحَسَنِ‏ مُوسَى‏ وَ إِسْمَاعِيلَ‏ اِبْنَيْ‏ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‏ وَ إِنَّ قِصَّتَهُمَا كَقِصَّتِهِمَا إِذْ كَانَ‏ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْمُرْجَى بَعْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فَأَقْبَلَ عَلَيَ‏ أَبُو اَلْحَسَنِ‏ قَبْلَ أَنْ أَنْطِقَ فَقَالَ نَعَمْ‏ يَا أَبَا هَاشِمٍ‏ بَدَا لِلَّهِ فِي‏ أَبِي مُحَمَّدٍ بَعْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ مَا لَمْ يَكُنْ يُعْرَفُ لَهُ كَمَا بَدَا لَهُ فِي‏ مُوسَى‏ بَعْدَ مُضِيِ‏ إِسْمَاعِيلَ‏ مَا كَشَفَ بِهِ عَنْ حَالِهِ وَ هُوَ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ وَ إِنْ كَرِهَ اَلْمُبْطِلُونَ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ اِبْنِي اَلْخَلَفُ مِنْ بَعْدِي عِنْدَهُ عِلْمُ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ مَعَهُ آلَةُ اَلْإِمَامَةِ


الکافی جلد ۱ ش ۸۵۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۸۵۲
روایت شده از : امام هادى عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام هادى (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۵۳۱

ابى هاشم جعفرى گويد: من نزد امام على نقى (ع) بودم پس از مردن پسرش ابى جعفر، من پيش خود فكر مى‏كردم و مى‏خواستم بگويم مثل ابى جعفر و ابو محمد (امام عسكرى" ع") در اين زمان مثل ابى الحسن موسى است و برادرش اسماعيل دو فرزند امام صادق (ع) و قصه اين دو تا مثل قصه آن دو تا است، زيرا بعد از ابى جعفر را ابو محمد مورد اميد امامت بود، و پيش از آنكه سخنى بگويم امام على نقى (ع) رو به من كرد و فرمود: اى ابو هاشم، براى خدا در موضوع ابو محمد (امام عسكرى" ع") بداء حاصل شد بعد از ابى جعفر در آنچه كه براى او معروف نبود پيش از آن چنانچه براى او بداء حاصل شد در موسى (امام كاظم) بعد از در گذشت اسماعيل آنچه را كه پرده از روى حال او برداشت، و موضوع همان است كه در خاطر تو گذشت و اگر چه ناحق طلبان بدشان آيد، پسرم ابو محمد بعد از من امام است، نزد او است علم هر چه بدان نياز باشد و ابزار امامت با او است.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۱۶

ابو هاشم جعفرى گويد: بعد از مردن ابو جعفر، پسر امام هادى عليه السلام، خدمت آن حضرت بودم، و با خود فكر ميكردم و ميخواستم بزبان آورم كه: قصه ابو جعفر و ابو محمد (پسران امام هادى عليه السلام) مانند قصه ابو الحسن موسى بن جعفر و اسماعيل پسران جعفر بن محمد عليهم السلام است، زيرا بعد از ابو جعفر، امامت ابو محمد عليه السلام انتظار ميرفت، (چنانچه بعد از وفات اسماعيل هم موسى بن جعفر عليه السلام امام شد) ولى پيش از آنكه من چيزى بزبان آورم امام هادى عليه السلام بمن متوجه شد و فرمود: آرى، اى ابا هاشم! خدا را در باره ابو محمد عليه السلام بعد از ابو جعفر بدا حاصل شد نسبت بامرى كه براى او شناخته نبود، چنانچه براى او بدا حاصل شد در باره موسى عليه السلام بعد از وفات اسماعيل نسبت بامرى كه بسبب آن حال او مكشوف گشت، و اين مطلب چنانست كه در خاطر تو گذشت، اگر چه اهل باطل بدشان آيد، پسرم ابو محمد پس از من جانشين منست، هر چه مردم احتياج دارند، علمش نزد او و ابزار امامت همراه اوست.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۱۴۱

على بن محمد، از اسحاق بن محمد، از ابوهاشم جعفرى روايت كرده است كه گفت: در نزد امام على نقى عليه السلام بودم بعد از وفات پسرش، ابوجعفر و من با خود فكر مى‏كردم و اراده داشتم كه بگويم: گويا اين دو- و مقصودم ابوجعفر و ابومحمد بود- در اين وقت مثل ابوالحسن موسى و اسماعيل پسران جعفر بن محمد عليهم السلام اند و قصّه و حكايت ايشان، چون‏ قصّه ايشان است؛ زيرا كه ابو محمد، حسن بن على به تأخير افتاده، بعد از ابوجعفر. حضرت امام على نقى عليه السلام روى به من آورد، پيش از آن‏كه سخن گويم، و فرمود كه: «آرى اى ابوهاشم، خدا حكم فرمود (يا از براى او بدا حاصل شد)، در باب ابو محمد، بعد از ابوجعفر، آنچه از براى او معروف نبود (كه مردم آن را نمى‏شناختند)، چنانچه از براى او بدا شد در باب امام موسى بعد از وفات اسماعيل آنچه به سبب آن، حال او را ظاهر ساخت. و اين امر، چنان است كه نفس تو با تو حديث مى‏كرد؛ و هر چند كه كج‏روان تبه روزگار ناخوش داشته باشد. و ابومحمد، پسر من خَلَف و جانشين من است بعد از من، و در نزد اوست علم آنچه مردم به آن احتياج دارند، و با اوست آلت و اسباب امامت».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)