روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۳۳۷
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
اسحاق قال حدثني محمد بن الحسن بن شمون قال حدثني احمد بن محمد قال :
الکافی جلد ۱ ش ۱۳۳۶ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۳۳۸ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۵۰۵
احمد بن محمد گفت: چون مهتدى (محمد بن واثق بن معتصم كه در سال ۲۵۵ با او بيعت شد و دست به كشتار غلامان تُرك زد و در سال آينده به او شوريدند و صالح بن وصيف بزرگترين سرداران مورد اعتماد او را كشتند و سرش را به در خانه مهتدى آويختند براى خوار كردن و سبك كردن او، و او نديده گرفت و پس از آن وى را به بدتر وضعى كشتند) دست به كشتار وابستههاى خود زد، من به امام ابى محمد (ع) نوشتم: اى آقاى من حمد خدا را كه او را از ما به خود باز داشت، زيرا به من خبر رسيده كه تو را تهديد مىكرد و مىگفت: من آنها را از روى زمين مى رانم. در پاسخ من نگاشت: آن تهديد عمرش را كوتاهتر كرد، از امروز پنج روز به شمار و او روز ششم پس از خوارى و زبونى كه بر او گذرد كشته شود و چنان شد كه امام فرمود.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۴۳
احمد بن محمد گويد: چون مهتدى عباسى دست بكشتار مواليان ترك زد، بحضرت ابى محمد عليه السلام نامه نوشتم: آقاى من! خدا را شكر كه او را از ما بازداشت، شنيدهام شما را تهديد كرده و گفته است: بخدا آنها را از روى زمين برميدارم: حضرت بخط خود نوشت: اين رفتار عمرش را كوتاه كرد، از همين امروز پنج روز بشمار، او در روز ششم كشته مىشود، بعد از خوارى و ذلتى كه باو برسد. و چنان شد كه فرمود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۷۴۳
اسحاق روايت كرده و گفته است كه: حديث كرد مرا محمد بن حسن بن شمّون و گفت كه: حديث كرد مرا احمد بن محمد و گفت كه: به امام حسن عسكرى عليه السلام نوشتم در هنگامى كه مهتدى (يعنى: محمد بن واثق عبّاسى) شروع كرد در كشتن غلامان و لشكر خود كه: اى آقاى من، حمد از براى خدايى كه او را از اذيّت ما مشغول گردانيد؛ زيرا كه خبر به من رسيد كه او تو را تهديد مىكرده و شاخْ شانه مىكشيده است و مىگفته: به خدا سوگند، كه ايشان را از روى زمين بيرون مىكنم و جلاى وطن مىدهم. حضرت امام حسن عليه السلام به خطّ مبارك خويش فرمان همايون نوشت كه: «همين عمر او را بيشتر كوتاه كرد. پنج روز را به شمار، و به امروز ابتدا كن كه امروز و چهار روز ديگر كه بگذرد، در روز بعد كه روز ششم است، كشته مىشود؛ بعد از خوارى و استخفاف تمام كه به او برسد». و چنانچه آن حضرت عليه السلام فرموده بود، واقع شد.