روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۲۳

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۵ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۱۰۲۳ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۲۳ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد عن احمد بن محمد عن علي بن الحكم قال حدثني مالك بن عطيه الاحمسي عن ابي حمزه الثمالي قال :


الکافی جلد ۱ ش ۱۰۲۲ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۰۲۴
روایت شده از : امام سجّاد عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام سجّاد (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ تَدْخُلُ الْمَلَائِكَةُ بُيُوتَهُمْ وَ تَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ تَأْتِيهِمْ بِالْأَخْبَارِ ع‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۱۰۳

ابى حمزه ثمالى گويد: خدمت امام على بن الحسين (ع) رسيدم و ساعتى در حياط متوقف شدم و سپس وارد اطاق گرديدم، ديدم امام چيزى جمع كرد و دست پشت پرده دراز كرد و آن را به كسى كه پشت پرده بود داد. گفتم: قربانت، اين‏ها كه جمع مى‏كردى چه بود؟ فرمود: مقدارى از زيادى پرهاى فرشته‏ها است كه وقتى مى‏روند و ما را تنها مى‏گذارند جمع مى‏كنيم و آن را براى كودكان خود رولباسى (تسبيح خ ل) مى‏كنيم، من گفتم: قربانت، آنها نزد شما مى‏آيند؟ فرمود: اى ابا حمزه، آنها بر پشتهاى ما با ما مزاحمت مى‏كنند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۴۱

ابو حمزه ثمالى گويد: خدمت حضرت على بن الحسين عليهما السلام رسيدم، ساعتى در حياط توقف كردم و سپس وارد اتاق شدم، حضرت چيزى از زمين برميچيد و دستش را پشت پرده مى‏برد و بكسى كه در آن اطاق بود مى‏داد. من عرضكردم: قربانت، چيست كه مى‏بينم برميچينى؟ فرمود: زياديهائى از پر فرشتگانست كه چون از نزد ما ميروند، [با ما خلوت ميكنند] آنها را جمع ميكنيم، و تسبيح [بازو بند] فرزندان خود ميكنيم. عرضكردم: قربانت، فرشتگان نزد شما مى‏آيند؟ فرمود: اى ابا حمزه! آنها روى متكاها جا را بر ما تنگ ميكنند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۵۵

محمد، از احمد بن محمد، از على بن حكم روايت كرده است كه گفت: حديث كرد مرا مالك بن عطيه احمسى، از ابو حمزه ثمالى كه گفت: داخل شدم بر على بن الحسين عليهما السلام و ساعتى در خانه آن حضرت ممنوع بودم (كه كسى مرا اذن دخول نداد)، بعد از آن‏كه رخصت يافتم، داخل حجره شدم و آن حضرت چيزى را از زمين بر مى‏چيد و دست خويش را در پس پرده داخل كرد و آن را داد به كسى كه در خانه بود. عرض كردم كه: فداى تو گردم، اين‏كه من تو را ديدم كه از زمين بر مى‏چيدى، چه چيز بود؟ فرمود كه: «زيادتى است از پرهاى ريزه فرشتگان كه آن را جمع مى‏كنيم، چون خلوت كنيم (يا چون فرشتگان از پيش ما بروند. و بنابر بعضى از نسخ، چون به نزد ما آيند)، آن را تعويذ از براى فرزندان خود مى‏سازيم». عرض كردم كه: فداى تو گردم، فرشتگان به نزد شما مى‏آيند؟ فرمود: «اى ابو حمزه، ايشان پيوسته مزاحم ما مى‏شوند بر تكيه‏گاه ما، و بر آن در كنار ما مى‏نشينند».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)