روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۶۱

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

علي بن ابراهيم عن ابيه و صالح بن السندي عن جعفر بن بشير عن يحيي بن معمر العطار عن بشير الدهان عن ابي عبد الله ع قال :


الکافی جلد ۱ ش ۷۶۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۷۶۲
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۴۳۳

رسول خدا (ص) در بيمارىِ مرگ خود كه در آن وفات كرد، فرمود: دوستم را براى من حاضر كنيد، آن دو زن به دنبال پدرشان (ابو بكر و عمر) فرستادند، چون رسول خدا (ص) به آنها نگاه كرد رو از آنها برگردانيد و باز فرمود: دوستم را برايم حاضر كنيد، دنبال على (ع) فرستادند و چون او را ديد به او متوجه گرديد و به او حديث گفت و چون على از حضور پيغمبر (ص) بيرون آمد آن دو نفر او را ملاقات كردند و پرسيدند كه دوستت با تو چه گفت؟ فرمود: به من هزار باب باز گفت كه از هر بابى هزار باب گشوده شود.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۶۱

امام صادق عليه السلام فرمايد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در مرض وفات خود فرمود: دوستم را نزد من حاضر كنيد، آن دو زن (حفصه و عايشه) بدنبال پدران خود فرستادند، چون نظر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر آنها افتاد، رو بگردانيد و فرمود: دوستم را نزد من حاضر كنيد پس بدنبال على فرستادند، چون ديدارش بعلى افتاد، باو متوجه شد و حديثش گفت. و چون على بيرون آمد، آن دو نفر (ابو بكر) و عمر را ملاقات كرد، باو گفتند: دوستت بتو چه حديث كرد؟ فرمود: هزار باب بمن حديث كرد كه هر بابى مفتاح هزار بابست.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۴۳

على بن ابراهيم روايت كرده است از پدرش و صالح بن سندى، از جعفر بن بشير، از يحيى بن معمّر عطّار، از بشير دهّان از امام جعفر صادق عليه السلام كه آن حضرت فرمود كه: «رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيمارى خويش، كه در آن وفات فرمود، فرمود كه: دوست مرا براى من بخوانيد. پس عائشه و حفصه به سوى پدران خود فرستادند، چون حاضر شدند و رسول خدا صلى الله عليه و آله به سوى ايشان نظر كرد، روى مبارك از ايشان گردانيد. بعد از آن فرمود كه: دوست مرا براى من بخوانيد. پس به سوى على عليه السلام فرستادند، چون حاضر شد و رسول خدا به سوى او نظر كرد، سر خود را فرود آورد و با آن حضرت حديث مى‏كرد. چون على عليه السلام بيرون آمد، ابوبكر و عمر او را ملاقات كردند، و به آن حضرت عرض كردند كه: دوست تو، تو را چه خبر داد؟ فرمود كه: هزار باب مرا خبر داد كه هر بابى، هزار باب را مى‏گشايد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)