العلق ١٤
ترجمه
العلق ١٣ | آیه ١٤ | العلق ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلَمْ یَعْلَمْ ... یَرَی»: اشاره به این واقعیّت است که: عالَم هستی محضر خدا است.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۹، سوره علق
- معناى ((قرائت )) و مفاد ((اقراء باسم ربّك الّذى خلق ...))
- معناى ((قرائت )) و مفاد ((اقراء باسم ربّك الّذى خلق ...))
- مراد از امر به قرائت در ((اقراء و ربّك الاكرام )) و مفاد توصيف خدا به ((الّذى علّمبالقلم )) بعد از امر به قرائت
- بى نياز دانستن خود، منشاء و علّت طغيان آدمى است
- توضيحى راجع به تشريع نماز قبل از شب معراج وقبل از نزول قرآن كه از آيه : ((اراءيت الذى عيدا اذا صلّى )) استفاده مى شود
- تهديد آنكه مانع نمازگزاردن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مى شده
- رواياتى در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم :((اقرء باسمربك ...))
- و بيان اشكالى كه در اين روايت ديده مى شود
- شاءن نزول آيات : ((اءراءيت الذّى ينهى ...))، سجده نزديكترين حالت عبد به ربّ،سوره عزائم
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى «9» عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
نه چنين است (كه مىپندارند). بىگمان آدمى طغيان مىكند. چون خود را بىنياز مىبيند. همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست. آيا ديدى آن كه منع مىكند. بندهاى را كه نماز مىخواند. آيا انديشيدهاى كه اگر (آن بنده) بر طريق هدايت باشد يا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نيست) آيا انديشيدهاى كه اگر تكذيب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟) آيا او نمىداند كه خداوند مىبيند.
نکته ها
كلمه «كَلَّا» يا به معناى نفى گذشته است يعنى اين گونه نيست كه انسان به ياد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفريد و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغيان
جلد 10 - صفحه 536
مىكند و مانع بندگى ديگران نيز مىشود.
و ممكن است كلمه «كَلَّا» به معناى حقًا و براى تأكيد باشد. «1»
اگر انسان ظرفيّت نداشته باشد، يا ثروت او را مغرور مىكند، چنانكه قارون مىگفت: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي» «2» يا قدرت او را مغرور مىكند، چنانكه فرعون مىگفت: «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» «3» يا علم او را مغرور مىكند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها» «4» ولى اگر ظرفيّت باشد، حتى هر سه در يك نفر جمع مىشود مثل حضرت يوسف و سليمان ولى مغرور نمىشود، چون همه را از خداوند مىداند نه خود. چنانكه حضرت سليمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» «5» و حضرت يوسف گفت: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ» «6» آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا. «7» «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
طغيانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسميّت مىشناسد، نه استدلال مىپذيرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مىدهد.
مراد از عبدى كه نماز مىخواند «عَبْداً إِذا صَلَّى» چنانكه از آيات آخر سوره بر مىآيد، رسول خداست، چون در آن آيات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت مىكند. از آنجا كه اين آيات، اولين آياتى است كه بر پيامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسيدن به مقام رسالت، نماز مىخوانده است. «8»
در احاديث مىخوانيم: ابوجهل از اطرافيان خود پرسيد: آيا پيامبر در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مىگذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مىخوريم، اگر او را در چنين حالى ببينم، با پاى خود گردن او را له مىكنم. زمانى كه متوجه شد پيامبر در حال نماز است، تصميم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همين كه نزديك شد، با حالتى عجيب عقب نشينى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزديك شدم،
«1». تفسير نمونه.
«2». قصص، 78.
«3». زخرف، 51.
«4». اعراف، 175.
«5». نمل، 40.
«6». يوسف، 101.
«7». تفسير نوين.
«8». تفسير الميزان.
جلد 10 - صفحه 537
در مقابل خود خندقى از آتش ديدم. «1»
با اينكه مراد از «عَبْداً» شخص پيامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظيم و بزرگداشت است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
پيامها
1- انسان ناسپاس است. ما او را آفريديم و هر چه نمىدانست به او آموختيم. امّا او در برابر پروردگارش طغيان مىكند. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»
2- انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بىنياز مىپندارد دست به طغيان مىزند.
«لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
3- بازداشتن از نماز، روشنترين نوع منكرات است. «يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»
4- حتى اگر احتمال حقانيّت دهند نبايد اينگونه با پيامبر برخورد كنند. «إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى»
5- انسان كم ظرفيّت است و پندار بىنيازى او را مست مىكند. «لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
6- علم به تنهايى كافى نيست. با اينكه به انسان علم داديم امّا طغيان مىكند. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ- إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»
7- غنى بودن كمال است، ولى خود را غنى ديدن زمينه لغزشهاست. «رَآهُ اسْتَغْنى»
8- ايمان به معاد مانع طغيان است. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
9- هر چه داريم مىگذاريم و مىرويم خود را بى نياز نپنداريم. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
11- طاغوتيان مخالف نمازند. «لَيَطْغى- يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مىگيرد كه دوام داشته باشد.)
«1». تفاسير مجمع البيان و نمونه.
جلد 10 - صفحه 538
12- نشانه بندگى خدا نماز است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
13- طاغوتها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بىتفاوت و يا بنده هوسهاى خود يا ديگران) «يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»
14- نام و نشان مهم نيست، عملكردها مهم است. (نام نهى كننده و نمازگزار نيامده است.) «يَنْهى- صَلَّى»
15- سزاوار است كسى كه امر به تقوا مىكند خودش از راه يافتگان باشد. «كانَ عَلَى الْهُدى أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى»
16- ريشه طغيان دو چيز است: يكى آنكه خود را بىنياز مىبيند. «رَآهُ اسْتَغْنى» ديگر آنكه خدا را نمىبيند و گمان مىكند خدا هم او را نمىبيند. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
جلد 14 - صفحه 285
آنگاه از روى تهديد و وعيد فرمايد:
أَ لَمْ يَعْلَمْ: آيا ندانسته منكر حق يعنى دانا نيست بِأَنَّ اللَّهَ يَرى: به آنكه خدا از روى تحقيق ببيند قصد او را و مطّلع است بر احوال شنيعه او و او را بر آن جزا خواهد داد و حقيقت معنى آنكه خبر ده اى مخاطب، كسى كه باز دارد بعض بندگان خدا را از نمازش اگر باشد اين ناهى و بازدارنده بر طريقه سديده در آنچه نهى مىكند بندگان خدا را، يا باشد كسى كه امر كننده باشد به معروف و پرهيزكارى در آنچه امر مىنمايد به آن از بتپرستى، چنانچه معتقد است و همچنين اگر باشد بر تكذيب به حق و اعراض از دين صحيح، چنانچه ما مىگوئيم به هر دو قسمت، آيا نمىداند اينكه خدا مىبيند او را و افعال شنيعه او را و مطلع است بر مقاصد او از هدايت و ضلالت، پس مجازات خواهد داد بر حسب اعتقاد و اعمال.
تنبيه- در آيه شريفه اشاراتى است:
1- آنكه خداى تعالى انتقام مىكشد براى محقّ از مبطل.
2- علم بنده به آنكه حق تعالى عالم است به افعال او از خير و شر و طاعت و معصيت، هر آينه موجب است اقدام به طاعات و اجتناب از معاصى.
3- در فرمايش (انّ اللّه يرى) متضمّن است وعد را نسبت به مطيعين و وعيد را نسبت به عاصين. يعنى اى زاهد: پرستش نما خدا را به خلوص نيت كه خدا تو را مىبيند و احوال تو را مىداند، و اى فاسق! توبه كن كه تو را نيز مىبيند و مىداند، و اى مرائى! عمل را خالص كن كه تو را مىبيند، و اى كسى كه در خلوت قصد گناه كنى، متنبه شو كه تو را مىبيند. در خبر است شخصى بعد از گناه توبه نمود و پيوسته گريه مىكرد. او را گفتند چند گريه كنى كه خدا عفوّ و غفور است؟ گفت: هر چند عفو فرمايد، خجلت او را كه ديده است چگونه آن را از خود دفع كنم «1».
«1» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 300.
جلد 14 - صفحه 286
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4»
عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5» كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «7» إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى «9»
عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى «14»
كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»
ترجمه
بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد
آدمى را از خون بسته
بخوان و پروردگار تو كريمتر است از هر كريمى
آنكه تعليم نمود نوشتن را بقلم
تعليم نمود بانسان چيزى را كه نميدانست
نبايد چنين بود همانا آدمى هر آينه تجاوز ميكند
براى آنكه ببيند خود را كه بىنياز شده
همانا بسوى پروردگار تو است بازگشت
آيا ديدى آن كس را كه نهى ميكند
بندهئى را وقتى نماز بخواند
آيا دانستى اگر بود بر راه حق
يا امر مينمود بپرهيزكارى
آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى گرداند
آيا نميداند كه خدا ميبيند
نبايد چنين كند هر آينه اگر باز نايستد هر آينه بگيريم و بقهر بكشيم موى جلو سر او را
موى جلو سر دروغگوى خطا كار را
پس بايد بخواند اهل انجمن خود را
زود باشد كه بخوانيم موكّلان دوزخ را
نبايد چنين كند اطاعت مكن او را و سجود نما و بخدا نزديك شو.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اول سورهاى است كه نازل شده بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل نازل شد و عرضه داشت اى محمّد (ص) بخوان حضرت فرمود چه بخوانم عرضه داشت بخوان بنام پروردگارت كه خلق فرمود يعنى نور قديم تو را پيش از موجودات و ظاهرا مراد آن باشد كه ابتدا نما در
جلد 5 صفحه 410
تلاوت قرآن بنام خداوند رحمن رحيم و بعضى گفتهاند با زائده است يعنى بخوان اسم پروردگارت را و مقصود خواندن خدا است به اسماء جمال و جلال آن ذات مقدّسى كه خلق فرمود موجودات را بمقتضاى حكمت و بيرون آورد از كتم عدم بكمال قدرت و آفريد انسان را كه اشرف موجودات است از خون بسته شده كه قبلا نطفه بوده و از پستترين اشياء است در نظر يا از حيوان كوچك ذرهبينى شبيه بزالو كه اخيرا كشف نمودهاند و ميگويند مبدء نشو آدمى است بخوان قرآن را بر خلق و حقائق را از لوح محفوظ الهى و مپندار كه خوانا نيستى پروردگار تو كريمترين صاحبان كرم است كه كرم هر كريمى منتهى بكرامت او است آن ذات مقدسى كه تعليم نمود نويسندگان را كه بنويسند بقلم ميتواند هر ناخواندهاى را خوانا نماند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد تعليم خداوند است كتابت را بانسان كه بآن تمام ميشود امور دنيا در مشارق زمين و مغاربش و گفتهاند معلمين خط انبياء بودهاند بتعليم الهى و تعليم فرمود بانسان چيزى را كه نميدانست از علوم و معارف و هدايات و دلالات و ظاهرا مقصود بيان نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد كفران نعمت خدا را نمود همانا انسان تجاوز ميكند از وظيفه عبوديت و سركشى مينمايد از فرامين صادره از مقام ربوبيّت وقتى كه خود را مستغنى و بىنياز ببيند اى انسان ناسپاس بدانكه بازگشت و مرجع تو در آخر عمر بحكم پروردگار تو است و جزاى اعمال تو را خواهد داد و چون بعضى از كفار مكّه منع مينمودند مسلمانان را از نماز خداوند به پيغمبر خود بر سبيل تعجب ميفرمايد آيا ديدى تو آن كافرى را كه نهى ميكند بنده خدائى را وقتى كه نماز بخواند و ميدانى جزاء او را چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه وليد بن مغيره نهى مينمود مردم را از نماز و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس اين آيه نازل شد و در مجمع نقل نموده كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس گفتند الآن مشغول است و او رفت كه
جلد 5 صفحه 411
لگد كند پس ناگهان با اضطراب برگشت گفتند چرا برگشتى گفت ما بين خود و او خندقى از آتش ديدم و هياكل هولناك بال دارى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوگند ياد فرمود كه اگر نزديك بمن ميشد ملائكه يك يك اعضاء او را ربوده بودند پس اين آيه نازل شد تا آخر سوره و نيز در مجمع نقل نموده از بيشتر مفسرين كه اين سوره پنج آيه از اول آن اول قرآنى است كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و بنابر اين خداوند ميفرمايد بگو بدانم اگر آن شخص نماز گزار كه پيغمبر اكرم است ثابت بر هدايت الهى باشد و امر بتقوى و پرهيز از شرك و معاصى نمايد چگونه خواهد بود حال كسى كه او را منع از نماز نمايد كه ابو جهل است بگو بدانم اگر آن شخص مانع از نماز تكذيب كند پيغمبر خدا را و روى گرداند از ايمان و اطاعت احكام خدا چيست مجازات او آيا نميداند كه خدا مىبيند كه چه ميكند و ميداند كه چه قدر بد است كار او نبايد چنين كارى كند تا مستحق عقاب گردد اگر از اين كار دست بر ندارد هر آينه ميگيريم موى جلو سر او را و ميكشانيمش بجهنّم چون سفع گرفتن و جذب نمودن بشدت است چيزى را و نسفعن صيغه متكلم مع الغير از فعل مضارع مؤكّد بنون تأكيد خفيفه است و در قرآن معمولا برأى بصريون با الف نوشته ميشود آن موى جلو سرى كه دروغگوئى و خطا كارى صاحبش بقدرى است كه آنرا هم دروغگو و خطا كار نموده و مستحق توهين و عذاب كرده و شايد اشاره باشد بمعامله اصحاب با سر بريده او در جنگ بدر پس بايد اهل انجمن خود را بخواند و از آنها كمك بطلبد چون روايت شده كه روزى ابو جهل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت ديد او نماز ميخواند گفت مگر من نگفتم بتو كه نماز مخوان و حضرت باو تندى نمود و او گفت مرا تهديد ميكنى با آنكه ياوران من در اين وادى از همه بيشتر است پس اين آيه نازل شد و قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابو طالب وفات نمود ابو جهل و وليد خواندند اهل مكّه را براى قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفتند آن كس كه از او حمايت ميكرد فوت نمود پس خدا فرمود فليدع ناديه سندع الزّبانيه يعنى پس بايد بخواند اهل شهر خود را ما هم در آتيه ملائكه موكّل دوزخ را ميخوانيم براى كشيدن او بآتش و زبانيه كه بمعناى صاحب منصبان لشگرى ميباشد بر نوزده نفر زمامداران
جلد 5 صفحه 412
امور جهنّم از ملائكه اطلاق ميشود و در خاتمه باز براى تأكيد فرموده نبايد چنين غلطى بكند اطاعت منما اى پيغمبر يا اى انسان او را در نهى از نماز و سجده كن و نماز بخوان و باقى باش بر طريقه خود و تقرّب جوى بخدا در سجود خود و نمازت در كافى و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه نزديكترين اوقات از بنده بخدا وقتى است كه او ساجد باشد و اين مراد از قول خداوند است و اسجد و اقترب و در فقيه از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين معنى تأييد شده و در خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چهار سورهاى كه از قرآن سجده واجب دارد اقرء باسم ربّك الّذى خلق و النّجم و الم سجده و حم سجده است و در سابق اشاره باحكام آن شد و در مجمع علاوه نقل نموده كه ما سواى اين چهار در تمام قرآن مستحب است و واجب نيست و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه اول سورهاى كه نازل شد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرء باسم ربك است و آخر سورهاى كه نازل شد اذا جاء نصر اللّه است و در كافى از امام صادق عليه السّلام هم اين معنى نقل شده و در ثواب الاعمال و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه كسيكه در روز يا شب خود قرائت نمايد سوره اقرء باسم ربك را پس بميرد در آن روز يا در آن شب شهيد مرده و خداوند او را مبعوث ميفرمايد شهيد و زنده مينمايد او را مانند كسيكه با شمشير خود در راه خدا جهاد نموده با پيغمبرش صلّى اللّه عليه و آله و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.
جلد 5 صفحه 413
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم يَعلَم بِأَنَّ اللّهَ يَري «14»
آيا نميداند به اينكه خداوند ميبيند: إِنَّ اللّهَ بَصِيرٌ بِالعِبادِ بصير بودن خدا نه بآلات و اسباب است بلكه از شئون علم است يعني عالم بجميع ديدنيها است که چند صفت است از شئون علم است سميع يعني عالم بمسموعات است حكيم است عالم بحكم و مصالح است خبير است عالم بجميع قضايا است مدرك است عالم بجميع مدركات، و علم عين ذات است مثل قدرت و حياة و ساير صفات كمال و غير متناهي است حتي علم ذات بذات. آيا اينکه انسان نميداند که خداوند بتمام افعال او و نيات او و قلب او و باطن او و ظاهر او خبير است و ميبيند، اگر ميداند و مع ذلک مرتكب ميشود العياذ خدا را كوچكترين افراد ميداند و اگر نميداند پس منكر علم خدا است و كافر است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- «آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) میبیند» و همه را برای حساب و جزا ثبت و ضبط میکند؟ (ا لم یعلم بان الله یری).
ج5، ص544
نکات آیه
۱ - خداوند، ناظر گفتار و کردار انسان ها است. (ألم یعلم بأنّ اللّه یرى)
۲ - توجّه به آگاهى و نظارت خداوند بر گفتار و کردار انسان ها، دور سازنده آنان از تکذیب دین و روى گردانى از آن (أرءیت إن کذّب و تولّى . ألم یعلم بأنّ اللّه یرى)
۳ - نظارت خداوند بر انسان ها، حقیقتى آشکار و قابل فهم براى همگان حتى مشرکان (ألم یعلم بأنّ اللّه یرى) استفهام در «ألم یعلم»، بیانگر وجود علم و ظهور حقیقت است. از شأن نزول آیه شریفه، دانسته مى شود که روى سخن با ابوجهل است که با وجود شرک به خداوند، از نظارت او بر کردار ناروایش غافل نبود.
۴ - مخالفان نماز، باید خدا را ناظر بر کردار خویش دیده و از مخالفت دست بردارند. (أرءیت الذى ینهى ... ألم یعلم بأنّ اللّه یرى)
۵ - خداوند، تکذیب گران دین و روى گردانان از آن و نهى کنندگان مردم از نماز را، به عذاب خویش تهدید کرده است. (ألم یعلم بأنّ اللّه یرى) جمله «ألم یعلم...» در مقام تهدید و حاکى از کیفرهایى است که نظارت خداوند، آن را به دلالت التزامى مى رساند.
۶ - کسانى که خداوند را ناظر خویش مى دانند، از تبلیغات هدایت پیشگان و دعوت کنندگان به تقوا جلوگیرى نمى کنند. (أرءیت إن کان على الهدى . أو أمر بالتّقوى ... ألم یعلم بأنّ اللّه یرى)
۷ - حالت طغیان گرى و ثروت اندوزى و احساس بى نیازى مطلق، مایه بى پروا شدن انسان در برابر نظارت خداوند (لیطغى . أن رءاه استغنى ... ألم یعلم بأنّ اللّه یرى)
موضوعات مرتبط
- بى نیازى: آثار احساس بى نیازى ۷
- تقوا: تبلیغ تقوا ۶
- ثروت اندوزى: آثار ثروت اندوزى ۷
- خدا: تهدیدهاى خدا ۵; سهولت فهم نظارت خدا ۳; صفات مؤمنان به نظارت خدا ۶; نظارت خدا ۱
- دین: تهدید معرضان از دین ۵; تهدید مکذبان دین ۵; موانع اعراض از دین ۲; موانع تکذیب دین ۲
- ذکر: آثار ذکر علم خدا ۲; آثار ذکر نظارت خدا ۲; اهمیت ذکر نظارت خدا ۴
- طغیان: آثار طغیان ۷
- عذاب: تهدید به عذاب ۵
- عصیان: زمینه عصیان ۷; عصیان از خدا ۷
- عمل: ناظران عمل ۱
- مهتدین: آزادى بیان مهتدین ۶; تبلیغ مهتدین ۶
- نماز: اعراض از مخالفت با نماز ۴; تهدید مانعان از نماز ۵; مخالفان نماز ۴