الأعلى ٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

پس تذکّر ده اگر تذکّر مفید باشد!

پس تذكر ده، اگر تذكر سود دهد
پس پند ده، اگر پند سود بخشد.
پس (به آیات الهی خلق را) متذکر ساز اگر سودمند افتد.
پس [مردم را] اندرز ده، اگر اندرز سودمند افتد.
اگر پند دادنت سود كند، پند ده.
پس اندرز ده، اگر [دهی‌] اندرز سود دهد
پس پند ده و يادآورى كن اگر پنددادن و يادآورى سود داشته باشد.
اگر پند و اندرز سودمند باشد، پند و اندرز بده.
پس به یاد(شان) آور، اگر یادواره سودمند است.
پس یادآوری کن اگر سود دهد یادآوردن‌


الأعلى ٨ آیه ٩ الأعلى ١٠
سوره : سوره الأعلى
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنْ»: اگر. زمانی که. حتماً و قطعاً (نگا: قاسمی). این واژه می‌تواند شرطیّه بوده و جواب آن مدلول (فَذَکِّرْ) باشد، و یا به معنی (إِذْ) باشد (نگا: آل‌عمران / . یعنی زمانی که احساس شود، موقعیّت مناسب، و شنوندگان آمادگی پذیرائی حق را دارند، اندرز بجا و سودمند خواهد بود (نگا: ق / ). یا این که به معنی (قَدْ) و برای تحقّق باشد. یعنی قطعاً اندرز سودمند خواهد بود (نگا: ذاریات / ). «الذِکْری»: پند و اندرز.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ «8» فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9» سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ «10» وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى «11» الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‌ «12» ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ «13»

«8» و ما تو را براى آسان‌ترين (راه دعوت) آماده مى‌سازيم. «9» پس تذكّر بده، (البتّه) اگر تذكّر مفيد افتد. «10» هر كس خشيت الهى داشته باشد، بزودى پند گيرد. «11» و بدبخت‌ترين افراد از آن دورى كند. «12» همان كس كه به آتش بزرگ درافتد. «13» پس در آنجا نه بميرد و نه زندگانى كند.

نکته ها

حضرت موسى براى موفقيّت در انجام تبليغ، دو چيز از خدا خواست، يكى سعه‌صدر ويكى آسان شدن امر رسالت: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي» «1» خداوند اين دو امر را بدون درخواست، به پيامبر اسلام عطا فرمود. چنانكه درباره سعه‌صدر فرمود: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» «2» و درباره آسان شدن امر دعوت در اين آيه مى‌فرمايد: «وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌». «3»

مراد از «نُيَسِّرُكَ» آن است كه اى پيامبر! نفس شريف تو را با خلق عظيم و سعه صدر و صفا و سادگى، چنان مهيّا مى‌كنيم كه بتواند وظيفه رسالت را به آسانى و به بهترين طريق انجام دهد. كارى مى‌كنيم كه تو خود راه آسان را انتخاب كنى كه همان راه فطرت است. «4»

شرائط تذكّر و موعظه:

الف: شرط موعظه، آمادگى واعظ است. نُيَسِّرُكَ‌ ... فَذَكِّرْ

ب: تذكّر و موعظه بايد بر اساس قرآن باشد. سَنُقْرِئُكَ‌ ... فَذَكِّرْ

ج: واعظ بايد خود اهل غفلت و نسيان نباشد. فَلا تَنْسى‌ ... فَذَكِّرْ

د: واعظى موفق است كه به امدادهاى الهى اميدوار باشد. سَنُقْرِئُكَ‌ ... نُيَسِّرُكَ‌ ... فَذَكِّرْ


«1». طه، 25- 26.

«2». شرح، 1.

«3». تفسير الميزان.

«4». تفسير الميزان.

جلد 10 - صفحه 454

پیام ها

1- تبليغ دين و دعوت مردم به سوى خدا، مشكلات و سختى‌هاى فراوانى در پيش دارد كه خداوند وعده داده است، مبلّغ دين را يارى دهد و تحمّل سختى‌ها را بر او آسان سازد. «نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌»

2- به هر كس مأموريّتى مى‌دهيد، گره كارش را باز كنيد. «نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ فَذَكِّرْ»

3- تسبيح ما مقدّمه كار گشايى خداوند است. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ‌ ... نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌

4- نزول وحى براى تذكّر به مردم است. سَنُقْرِئُكَ‌ ... فَذَكِّرْ

5- شرط تذكّر، پند پذيرى است و پيامبر نسبت به افراد پندناپذير مسئوليّتى ندارد. «فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌»

6- تنها افراد خداترس تذكّر را مى‌پذيرند. «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌»

7- پنددادن افراد خداترس آسان‌تر است. نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ ... سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌

8- به مُبلّغ بايد دلدارى داد كه كارش بيهوده نيست. فَذَكِّرْ ... سَيَذَّكَّرُ ...

9- مُبلّغ نبايد توقّع تأثير فورى داشته باشد. «سَيَذَّكَّرُ»

10- مشكل كفّار دورى خود آنان از قرآن و پيامبر است، نه آنكه در اين دو عنصر پاك، ضعف يا نقصى باشد. «يَتَجَنَّبُهَا»

11- قرآن ميزان است. پندپذير آن مدال‌ «يَخْشى‌» مى‌گيرد، «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌» و پندناپذير آن لقب «اشقى» دريافت مى‌كند. «وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى»

12- دورى از پند و پيام قرآن، مايه شقاوت است. «يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى»

13- سيره دائمى تيره‌بختان دورى از پند است. «يَتَجَنَّبُهَا» در قالب مضارع براى معناى استمرار و دوام است.

14- بدبخت‌ترين مردم كسى است كه خشيت الهى ندارد. «اشقى» در برابر «يَخْشى‌» قرار گرفته است.

15- توقّع اصلاح همه مردم را نداشته باشيد. «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى»

16- عامل پذيرش و عدم پذيرش در درون خود انسان است. يَخْشى‌ ... اشقى‌

جلد 10 - صفحه 455

17- كيفر به مقدار خباثت است. «اشقى- النَّارَ الْكُبْرى‌»

18- دوزخ براى گروهى ابدى و هميشگى است. «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌»

19- خلود در دوزخ، طبيعت دوزخيان را تغيير نمى‌دهد كه ديگر از آتش رنج نبرند، بلكه دائما در شكنجه هستند. «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9»

فَذَكِّرْ: پس پند ده مردمان را به قرآن، إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌: اگر فايده دهد و نفع نمايد پند دادن.

بيان- انتفاع شرط حقيقى تذكّر نيست تا لازم آيد عدم تذكّر در موقع عدم انتفاع. بلكه اخبار است از آنكه تذكّر نفع و فايده دارد البته در زيادتى در طاعت و منتهى شدن از معصيت. چنانچه در عرف گفته شود: سؤال كن اگر سؤال فايده دارد. يا معنى آنكه: پند و موعظه فرما امّت را، خواه فايده دهد موعظه، يا نفع ندهد. زيرا آن حضرت مبعوث شد بر عموم مردمان به جهت ترسانيدن آنان. پس بر آن سرور واجب بود تذكّر در هر حال، چه نفع دهد يا ندهد، متذكر شوند يا نشوند. تا اتمام حجّت بر ايشان لازم آيد و اين قسمت عموميت دارد نسبت به وعّاظ و مبلّغين احكام الهى در هر عصر و زمان تا روز قيامت. زيرا آيات شريفه قرآنى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى «1» الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى «2» وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌ «3» وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى‌ «4»

فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‌ «5» سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌ «6» إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى‌ «7» وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ «8» فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9»

سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ «10» وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى «11» الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‌ «12» ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ «13» قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى «14»

وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى «15» بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا «16» وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ «17» إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‌ «18» صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ «19»

ترجمه‌

تنزيه نما نام پروردگار خود را كه برتر و بالاتر است‌

آن خداوندى كه آفريد پس راست و درست نمود

و آن خداوندى كه مقدّر فرمود پس راهنمائى كرد

و آنكه بيرون آورد چراگاه را

پس گرداند آنرا خشك و سست با آنكه از سبزى مايل بسياهى بود

زود باشد كه ميخوانيم بر تو پس فراموش نميكنى‌

مگر آنچه را كه خواسته باشد خدا همانا او ميداند آشكار را و آنچه پنهان ميباشد

و بآسانى موفق كنيم تو را براى طريقه آسان‌

پس تذكّر ده اگر نفع دهد تذكّر

زود باشد كه متذكر شود كسيكه بترسد

و دورى نمايد از آن بدبخت‌ترين مردم‌

آنكه در آيد در آتش بزرگتر

پس نه ميميرد در آن و نه زنده ميماند

بتحقيق رستگار شد كسيكه پاك كرد خود را

و ياد نمود نام پروردگارش را پس نماز خواند

ولى اختيار ميكنيد زندگانى دنيا را

و ديگر سراى بهتر و پاينده‌تر است‌

همانا اين هر آينه در كتابهاى پيشينيان است‌

صحف ابراهيم و الواح موسى.

تفسير

خداوند سبحان در اين سوره مباركه امر فرموده است به پيغمبر خود كه تنزيه نمايد پروردگار خود را كه برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود از هر عيب و نقص و قصور و فتورى و اينكه فرموده تنزيه نما نام پروردگارت را شايد


جلد 5 صفحه 376

براى آن باشد كه خداوند باسماء و صفات شناخته ميشود نه بذات و تنزيه اسم باعتبار مسمّى است و بعضى گفته‌اند براى تعظيم تعبير باسم شده و محتمل است مراد آن باشد كه اسماء غير لايق بمقام ربوبى را بر او اطلاق منما و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه بگو سبحان ربّى الاعلى و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قرائت نمودى سبّح اسم ربّك الاعلى را بگو سبحان ربّى الاعلى و اگر در نماز باشى در دل خطور ده و در بعضى از روايات سيره مرضيّه پيغمبر اكرم بر اين امر نقل شده و آنكه چون فسبّح باسم ربّك العظيم نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آنرا در ركوع خودتان قرار دهيد و چون سبّح اسم ربك الاعلى نازل شد فرمود آنرا در سجود خود قرار دهيد و قبلا در ركوع الّلهمّ لك ركعت و در سجود الّلهم لك سجدت ميگفتند آن ذات اقدسى كه خلق فرمود موجودات را پس راست و درست و متناسب و معتدل فرمود قامت و اعضاء و اجزاء و مزاج آنان را و فراهم نمود لوازم كمال و وسائل معاش و معادشان را آن وجود مقدّسى كه مقدّر فرمود امور و ارزاق بندگان را و هدايت نمودشان بدين حق و منافع دنيوى و اخروى و قمّى ره نقل فرموده كه مقدّر نمود اشياء را بتقدير اول پس هدايت فرمود بآن كسى را كه ميخواست و قدر بتخفيف نيز قرائت شده و در مجمع آنرا بامير المؤمنين عليه السّلام نسبت داده و بر حسب معنى تفاوتى ندارد آن خداوندى كه بيرون آورد از زمين رستنى و گياه‌ها را پس گردانيد آنها را خشك و سست و بعد از سبزى متمايل بسياهى تاقوت حيوانات باشد در هر حال و در ازمنه آتيه قرآن را بتوسط جبرئيل براى تو قرائت مينمائيم يا بتو مى‌آموزيم چنانچه قمّى ره نقل فرموده پس فراموش نميكنى مگر آنچه را خداوند خواسته كه فراموش شود چون گفته‌اند اين يك نوع نسخ بوده كه بايد تلاوت و كتابت نشود تا از خاطرها محو گردد و در سوره بقره ذيل آيه شريفه ما ننسخ من آية او ننسها شرح آن گذشت و محتمل است مراد آن باشد كه فراموش نميكنى مگر آنچه را كه خدا خواسته باشد كه فراموش كنى و خدا نخواسته پس فراموش نخواهى كرد چون تو فراموش كار نيستى و نسيان بر تو روا نيست و قمّى ره فرموده استثنا فرمود خداوند چون پيغمبر مأمون از فراموشى نبوده زيرا كسى كه‌


جلد 5 صفحه 377

فراموش نميكند خدا است و در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تعجيل ميفرمود در قرائت قرآن بعد از نزول از ترس آنكه فراموش نمايد و بعد از نزول اين آيه ديگر چيزى را فراموش نفرمود و اظهر همان قول اوّل است و براى خداوند تفاوتى ندارد قرآن را بلند بخوانند يا آهسته چون او ميداند هر چه را بلند خوانده شود و آنچه را پنهان قرائت نمايند و آنچه را ظاهر باشد از احوال بندگان و آنچه مخفى باشد از انظار ايشان و خداوند ميسّر ميفرمايد براى پيغمبر خود راه آسان حفظ قرآن را بوحى و موفق ميفرمايد او را به ابلاغ احكام آسان آن و امر فرموده است او را بمتذكّر نمودن بندگان خود و موعظه و ارشاد آنان اگر نافع باشد تذكّر و موعظه بحال آنها و قابل هدايت باشند و البتّه نافع است و بعد از تذكر متذكر ميشود كسيكه در دل ترسى از خدا و روز جزا داشته باشد ولى كسيكه در زمره شقى‌ترين مردم باشد از تذكّر و تفكّر و استماع آيات الهى اجتناب و دورى مينمايد و آن كسى است كه داخل در جهنّم و ملازم با آتش بزرگ و سوزان آن ميشود پس نه ميميرد بكلّى در آن و نه زنده ميماند بلكه دائما ميسوزد و ميميرد و زنده ميشود و باز ميسوزد و ميميرد و زنده ميشود و در عذاب است و زندگانى و آسايش و روحى كه روح و راحت و خير و بركتى در آن باشد ندارد و نفعى از آن زندگى نميبرد و بتحقيق فائز و رستگار شده است آنكه تزكيه نموده نفس خود را از عقائد فاسده و اخلاق رذيله و اعمال قبيحه و قمّى ره نقل فرموده كه مراد اداء زكوة فطر است قبل از نماز عيد و آنكه نام خدا را در دل ياد و بزبان جارى نموده و نماز خوانده و قمّى ره نقل فرموده كه مراد نماز فطر و أضحى است و در فقيه هر دو معناى منقول قمّى ره از امام صادق عليه السّلام تأييد شده و بعضى ذكر اسم ربّه فصلّى را بتكبيرات افتتاحيّه در نماز تفسير نموده‌اند و در بعضى از روايات ببردن نام خدا و صلوات بر محمّد و آل او صلّى اللّه عليه و آله تفسير شده است اين تزكيه و ياد خدا و نماز كار آخرتى است ولى مردم طبعا مايل بنقدند و مئال انديش نيستند لذا زندگانى موقت محدود مشوب بآلام و اسقام دنيوى را بر آخرت باقى و نعيم مقيم بى‌زوال و خالى از ملال و كلال آن اختيار مينمايند و ترجيح ميدهند و نوعا بقدريكه براى دنيا كار ميكنند بفكر آخرت‌


جلد 5 صفحه 378

نيستند و براى آن كار نميكنند و اين طريقه مرضى خدا و معمول در نزد دانشمندان ربّانى نيست و عقلا رجحان ندارد بلكه مرجوح و ناپسنديده است و از قد أفلح تا و أبقى كه چهار آيه است مفادش در كتب سماوى ديرين و صحيفه‌هاى پيشين كه صحف حضرت ابراهيم و موسى عليهما السلام از آنها است ذكر شده چنانچه از روايت أبو ذر رحمه اللّه كه در خصال نقل شده استفاده ميشود و محتمل است هذا اشاره بآيه اخيره باشد و بهتر بودن آخرت از دنيا و بقاء و دوام آن در صحف ابراهيم عليه السّلام و در تورية موسى على نبيّنا و آله و عليه السّلام ذكر شده باشد چنانچه ظاهر است و آنچه خداوند بانبياء سلف عطا فرموده از علم و حكمت و موعظه و نصيحت به پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله هم عطا فرموده و علاوه باو عطا فرموده آنچه را بايشان عطا نفرموده و از آن حضرت بائمه اطهار بارث رسيده است چنانچه مستفاد از روايات و لازمه خاتميّت و افضليّت او است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره سبّح اسم ربك الاعلى را در نماز واجب يا مستحبّ باو گفته شود روز قيامت داخل شو در بهشت از هر درى از درهاى آن كه ميخواهى و نيز از آن حضرت روايت شده كه واجب است بر هر مؤمنى كه از شيعيان ما باشد آنكه قرائت نمايد در شب جمعه سوره جمعه و سبّح اسم ربك الاعلى را و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين و على جميع الأنبياء و المرسلين.


جلد 5 صفحه 379

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَذَكِّر إِن‌ نَفَعَت‌ِ الذِّكري‌ «9»

‌پس‌ ‌شما‌ متذكر فرما قوم‌ ‌را‌ ‌اگر‌ نفع‌ ميبخشد ‌آنها‌ ‌را‌. تكليف‌ ‌شما‌ تبليغ‌ ‌است‌ بايد ‌آنها‌ ‌را‌ يادآوري‌ كني‌ ببشارات‌ و تخويفات‌ و باحكام‌ و دستورات‌ خواه‌ ‌آنها‌ منتفع‌ شوند و خواه‌ نشوند: ما عَلَي‌ الرَّسُول‌ِ إِلَّا البَلاغ‌ُ لَيس‌َ عَلَيك‌َ هُداهُم‌ وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ بقره‌ ‌آيه‌ 272، إِن‌ تَحرِص‌ عَلي‌ هُداهُم‌ فَإِن‌َّ اللّه‌َ لا يَهدِي‌ مَن‌ يُضِل‌ُّ وَ ما لَهُم‌ مِن‌ ناصِرِين‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 37. و البته‌ تفاوت‌ فاحشي‌ ميان‌ مردم‌ هست‌ آنهايي‌ ‌که‌ قلبشان‌ هنوز سياه‌ نشده‌ و قساوت‌ پيدا نكرده‌ و ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ نيفتاده‌ ‌از‌ تذكر ‌شما‌ منتفع‌ ميشوند و اما كساني‌ ‌که‌ قلبشان‌ سياه‌ ‌شده‌ و قساوت‌ گرفته‌ و ‌از‌ قابليت‌ افتاده‌ مزيد ‌بر‌ كفر و شرك‌ ‌آنها‌ ميشود چنانچه‌ ميفرمايد: وَ إِذا ما أُنزِلَت‌ سُورَةٌ فَمِنهُم‌ مَن‌ يَقُول‌ُ أَيُّكُم‌ زادَته‌ُ هذِه‌ِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِين‌َ آمَنُوا فَزادَتهُم‌ إِيماناً وَ هُم‌ يَستَبشِرُون‌َ وَ أَمَّا الَّذِين‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ مَرَض‌ٌ فَزادَتهُم‌ رِجساً إِلَي‌ رِجسِهِم‌ وَ ماتُوا وَ هُم‌ كافِرُون‌َ توبه‌ ‌آيه‌ 124 و 125.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- بعد از بیان موهبت وحی آسمانی به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، و وعده توفیق و تسهیل امور برای او، به ذکر مهمترین وظیفه او پرداخته، می‌فرماید: «پس تذکّر ده اگر تذکر مفید باشد» (فذکر ان نفعت الذکری).

منظور این است که تذکر به هر حال سودمند است، و افرادی که به هیچ وجه از آن منتفع نشوند کمند، به علاوه حد اقل موجب اتمام حجت بر منکران می‌شود که این خود منفعت بزرگی است.

و لذا پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله برای تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطی قائل نبود و همگان را وعظ می‌کرد و انذار می‌نمود.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن تعالیم الهى در اذهان مردم (فذکّر) «تذکیر» (مصدر «ذکّر») به معناى موعظه کردن است (قاموس)، ذکر و حفظ به یک معنا است; جز این که حفظ به فراگیرى نظر دارد و ذکر به حضور در ذهن. (مفردات)

۲ - فراگرفتن قرآن و حفظ آن و دارا بودن تسهیلات خدا دادى، پیامبر(ص) را از شرایط لازم براى ارشاد مردم برخوردار ساخته بود. (سنقرئک فلاتنسى ... و نیسّرک للیسرى . فذکّر) حرف «فاء»، فرمان ارشاد و تذکر را بر آیات پیشین تفریع کرده است. در آن آیات، از توانمندى پیامبر(ص) بر قرائت، حفظ و پى گیرى آسان تعالیم قرآن سخن به میان آمده بود. بنابراین وجود آن ویژگى ها، مقدمه لازم براى اقدام به تذکر است.

۳ - آگاهى و توانایى، دو شرط لازم در ارشاد مردم (سنقرئک ... نیسّرک ... فذکّر)

۴ - هدف از نزول قرآن بر پیامبر(ص)، توجّه دادن به مردم و نصیحت کردن آنان است. (سنقرئک ... فذکّر)

۵ - لزوم موعظه و ارشاد مردم، مشروط به سودمند بودن آن است. (فذکّر إن نفعت الذکرى) «ذکرى» اسم مصدر براى «تذکیر» است (قاموس)، این کلمه نسبت به کلمه «ذکر»، مبالغه بیشترى دارد. (مفردات) حرف «ان» یا براى اشتراط حقیقى به کار رفته است و یا مراد از آن تشکیک است. برداشت یاد شده ناظر به احتمال نخست است. گفتنى است که مراد از «نفع» در آیه شریفه، اعم از اتمام حجت است; بنابراین تذکرى که اتمام حجت باشد داراى نفع بوده و فرمان «ذکّر» شامل آن مى شود; ولى در مورد کسانى که بر آنان اتمام حجت شده، شرط وجوب موعظه، تأثیرگذار بودن آن است.

۶ - پیامبر(ص)، در مورد کسانى که پند و اندرز به آنان بیهوده است، تکلیفى ندارد. (فذکّر إن نفعت الذکرى)

۷ - لزوم ارشاد تمام مردم، هر چند امیدى به پندپذیرى برخى از آنان نیست. (فذکّر إن نفعت الذکرى) چنانچه مراد از «إن»، تشکیک باشد، جمله «إن نفعت الذکرى» قید «ذکّر» نخواهد بود; بلکه جمله معترضه اى است که تعریض به وجود افراد تذکرناپذیر در بین مردم دارد. مفاد آیه در این احتمال این است که باید همه مردم را ارشاد کرد ولى مگر تذکر سودى دارد؟! این تعبیر علاوه بر اظهار یأس از سودمندى تذکر براى گروهى از مردم، بر نکوهش آنان نیز دلالت دارد.

موضوعات مرتبط

  • انسان: تذکر به انسان ها ۴; موعظه انسان ها ۴
  • تبلیغ: شرایط تبلیغ ۳، ۵; علم در تبلیغ ۳; فواید تبلیغ ۵; قدرت در تبلیغ ۳
  • دین: مبلغان دین ۱
  • قرآن: فلسفه نزول قرآن ۴
  • محمد(ص): امکانات معنوى محمد(ص) ۲; تعلیم قرآن محمد(ص) ۲; رسالت محمد(ص) ۱; زمینه تبلیغ محمد(ص) ۲; محدوده رسالت محمد(ص) ۶; محمد(ص) و عبرت ناپذیران ۶; مواعظ محمد(ص) ۱
  • موعظه: شرایط موعظه ۵; فواید موعظه ۵
  • هدایت: اهمیت هدایت ۷
  • یأس: یأس از هدایت ۷

منابع