ق ٢
ترجمه
ق ١ | آیه ٢ | ق ٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَن جَآءَهُمْ ...»: از این که به سوی ایشان آمده است.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره ق
- محتواى سوره مباركه ق
- اقوال مختلف درباره جواب قسم ((و القرآن المجيد))
- مفاد آيه : ((قد علمنا ما تنقص الارض منهم ...)) كه در مقام ردّ سخن مشركين مبنى بر استبعادمعاد است
- مراد از كتاب در ((عندنا كتاب حفيظ)) لوح محفوظ است
- مقصود از اينكه فرمود تكذيب كنندگان قيامت حق را تكذيب كرده در ((امر مريج )) هستند
- اشاره به برهانى كه جمله : ((و احيينا به بلدة ميتا كذلك لك الخروج )) در ردّ استبعادمعاد توسط مشركين متضمن است
- (رواياتى درباره كوه قاف و بيان اينكه اين روايات غيرقابل اعتماد و مردودند)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2»
بلكه از آمدن پيامبرى هشدار دهنده از ميان خودشان در شگفت شدند، پس كافران گفتند: اين (سخنان كه از قيامت خبر مىدهد) چيز عجيبى است!
نکته ها
اين سوره يكى از 29 سورهاى است كه با حروف مقطّعه آغاز گرديده و چنانكه بارها گفتهايم، اين حروف بيانگر عظمت و اعجاز قرآن است كه از همين حروف الفبا تشكيل يافته و لذا بلافاصله پس از آن به قرآن سوگند ياد شده است. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»
دربارهى پيامبر و آنچه بر او نازل شده و دستورات او، دو نوع تعجّب در قرآن ذكر شده است: يكى مثبت و ديگرى منفى. تعجّب مثبت از گروهى جن بود كه مطالب عالى قرآن آنان را به تعجّب واداشت و گفتند: «سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» «1» تعجّب منفى از كفّار است كه در چند مورد مىباشد:
از اينكه شخصى مثل خود آنان پيامبر شده است. «بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»
از دعوت او به يكتاپرستى. «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ» «2»
«1». جنّ، 1.
«2». ص، 5.
جلد 9 - صفحه 207
از گفتار او درباره حسابرسى و برپايى قيامت. «أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ» «1»
از زنده شدن مجدّد. «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» «2»
پیام ها
1- سوگند به قرآن بسيار مهم است، چون داراى مجد و عظمت است.
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»
2- اگر مجد و عظمت مىخواهيد، به قرآنِ صاحب مجد و شرافت روى بياوريد.
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»
3- اگر قرآن، مجيد و كريم است، ما نيز بايد آن را تمجيد و تكريم كنيم.
«وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ»، «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» «3»
4- معروفها و كمالها، در ديد نابخردان منكر و ناپسند جلوه مىكند. هم جنس بودن و از ميان مردم بودن پيامبران، يك كار پسنديده و حكيمانه است ولى كفّار آن را ناپسند دانسته و تعجّب مىكردند. «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»
5- از نقاط مهم رسالت انبيا، هشدار دادن و انذار مردم است. «مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»
6- انكار عملكرد حكيمانهى خداوند نسبت به ارسال پيامبران، كفر است. عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ ... فَقالَ الْكافِرُونَ
7- منطق كفّار در طول تاريخ، استبعاد و تعجّب از رسالت پيامبران بوده است.
«فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ» (آرى، كفّار دليلى بر نفى نبوّت و قيامت ندارند، تنها كارشان تعجّب از هشدارهاى انبيا به خصوص در مورد قيامت است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2»
بَلْ عَجِبُوا: بلكه عجيب داشتند معاندان، أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ: اينكه آمد ايشان را ترسانندهاى از جنس آنها و حال آنكه محل تعجب نيست، زيرا علم ايشان به آنكه ترساننده متصف به عدالت و امانت و شفقت و مرحمت و ساير اخلاق حسنه، دلالت صريحى است بر آنكه ناصح و مشفق ايشان باشد و ترسان به ورود مكروه بر آنها و جز خيرخواهى جامعه بشر منظورى ندارد، و هرگاه او از وقوع مكاره بر ايشان كراهت داشته باشد به مقتضاى رأفت، تنبيه آنان نمودن بر او لازم خواهد بود بلكه انذار و تحذير ايشان به نزول عقاب و عذاب سبحانى الزم لوازم باشد، و عقل بر وجوب جزاى عمل و علم آنها به نشأه اولى و به قدرت سبحانى بر آفرينش موجودات برهان محكمى است بر وقوع نشأه آخرت، بنابراين تعجب آنان موردى نخواهد داشت.
بعد از آن نسبت به تعجب اول كه بعثت باشد بر سبيل توبيخ فرمايد: وَ قالَ الْكافِرُونَ: پس گفتند ناگرويدگان به رسالت، هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ: اين بعثت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله براى رسالت چيزى عجيب است كه از ميان ما او برگزيده شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
ترجمه
قسم بقرآن مجيد
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهندهاى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.
تفسير
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانستهاند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفتهاند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفتهاند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفتهاند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا
جلد 5 صفحه 50
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشتهاند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمعآورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشتهاند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم فَقالَ الكافِرُونَ هذا شَيءٌ عَجِيبٌ «2»
بلكه تعجب ميكنند اينكه آمد آنها را انذار كننده از خود آنها پس گفتند كفار اينکه امر عجيبي است.
اولا جواب قسم در آيه قبل که فرمود ق و القرآن المجيد محذوف است، و ممكن است اينکه باشد که محمّد (ص) رسول اللّه است بدلالت اينکه آيه شريفه نظر به اينكه تعجب ميكنند که بشر رسول باشد زيرا آن هم مثل ساير افراد بشر است بايد رسول ملك باشد چنانچه در بسياري از آيات باين مطلب اشاره فرمود و ممكن است جواب قسم بعث يوم القيامة باشد بدلالت آيه بعد که اشاره ميشود.
بَل عَجِبُوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم و ما در بحث نبوت در مجلد اول كلم- الطيب و در خلال اينکه آيات در سور قرآنيه بيان كردهايم که البته بايد رسول از جنس بشر باشد غاية الامر بشري که داراي شرايط رسالت و نبوت باشد و بشر با بشر ديگري بسيار تفاوت دارد، يك بشر از ملائكه بالاتر ميرود که مأمور ميشوند بسجده باو و يك بشر از حيوانات پستتر ميشود: أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ اعراف، آيه 178.
آدمي زاده طرفه معجوني استبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2) سپس به بیان پارهای از ایرادهای بیاساس کفار و مشرکان عرب
ج4، ص517
پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست میگوید: «آنها تعجب کردند که پیامبری انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبی است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ).
این ایرادی است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان میدهد که از ایرادهای اصلی کفار بوده که همواره آن را تکرار میکردند.
نکات آیه
۱- شگفتى بیجاى کافران، از آمدن فردى از جنس خودشان، براى انذار ایشان (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم)
۲- از نگاه کافران عصر نزول، مقام رسالت شایسته موجودى آسمانى و فرابشرى است. (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم) پیامبران، در میان خلق (أن جاءهم منذر منهم) از این که در میان اوصاف، وصف «منذر» اختصاص به ذکر یافته; اهمیت و تشخّص آن استفاده مى شود.
۴- دلیل کافران، بر انکار رسالت پیامبر(ص)، دلیلى از جنس گمان بود; نه از مقوله برهان. (بل عجبوا أن جاءهم ... فقال الکفرون هذا شىء عجیب ) بنابراین که «هذا» اشاره به «منذر منهم» باشد; برداشت بالا به دست مى آید; یعنى، تنها منطق کافران همین بود که مى گفتند: انتخاب بشر براى رسالت بعید مى نماید.
۵- چشم پوشى کافران، از عظمت خدشه ناپذیر قرآن و تمسک آنان به بشر بودن پیامبر(ص)، براى انکار رسالت آن حضرت (و القرءان المجید . بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الکفرون هذا شىء عجیب) از ارتباط این آیه با آیه قبل - که سوگند به ارجمندى قرآن بود - مى توان استفاده کرد که خداوند قبل از هر چیز، عظمت خدشه ناپذیر آیات قرآن را به کافران یادآور شده و ایشان را به سبب تمسک به مسائل بى ارزش، ملامت کرده است.
۶- اظهار ناباورى کافران، نسبت به درستى انذارهاى پیامبر(ص) و تحقق آن (فقال الکفرون هذا شىء عجیب ) چنانچه «هذا» اشاره به پیام ها و محتواى انذارهاى «منذر» باشد - نه شخص پیامبر(ص) - برداشت بالا به دست مى آید.
۷- تردید در حقانیت انذارها و هشدارهاى پیامبر(ص)، نشأت یافته از ناباورى، به اساس رسالت (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الکفرون هذا شىء عجیب ) در صورتى که «هذا» به مسأله معاد و محتواى انذارهاى پیامبر(ص) اشاره باشد، تفریع «قال الکافرون» بر «عجبوا...»، مى رساند که تشکیک در پیام، فرع بر تشکیک در اصل رسالت است و در آن جا که اصل رسالت محرز باشد، مجالى براى تردید در پیام نخواهد بود.
موضوعات مرتبط
- انبیا: انذارهاى انبیا ۱، ۳; رسالت انبیا ۳
- انسان: استبعاد نبوت انسان ۱
- قرآن: عظمت قرآن ۵
- کافران: انذار کافران ۱; بینش کافران صدراسلام ۲; بى منطقى کافران ۴; ظن کافران ۴; عوامل تعجب کافران ۱; غفلت کافران ۵
- محمد(ص): آثار تکذیب محمد(ص) ۷; بشر بودن محمد(ص) ۵; دلایل تکذیب محمد(ص) ۴; دلایل مکذبان محمد(ص) ۵; مکذبان انذارهاى محمد(ص) ۶; منشأ شک در انذارهاى محمد(ص) ۷
- نبوت: شرایط نبوت ۲