القصص ١٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «ای موسی می‌خواهی! مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی؟! تو فقط می‌خواهی جبّاری در روی زمین باشی، و نمی‌خواهی از مصلحان باشی!»

|و چون خواست به سوى آن كه دشمن هر دوشان بود حمله‌ور شود، گفت: اى موسى! آيا مى‌خواهى مرا بكشى، چنان كه ديروز يكى را كشتى؟ تو مى‌خواهى در [اين سر] زمين فقط گردنكشى كنى و نمى‌خواهى از اصلاحگران باشى
و چون خواست به سوى آنكه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: «اى موسى، آيا مى‌خواهى مرا بكشى چنانكه ديروز شخصى را كشتى؟ تو مى‌خواهى در اين سرزمين فقط زورگو باشى، و نمى‌خواهى از اصلاحگران باشى.»
و چون خواست دست به قبطی دشمن دراز کند (قبطی) فریاد کرد: ای موسی مرا هم می‌خواهی مانند شخص دیروز به قتل رسانی؟ معلوم است که تو در این سرزمین قصدی جز گردنکشی و جباری نداری و هیچ نخواهی مشفق و مصلح باشی.
هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آنان بود به سختی برخورد کند [و از آن بنی اسرائیلی مظلوم دفاع نماید، مرد ستمدیده با ارزیابی اشتباهش در حقّ موسی به تصور آنکه موسی قصد وی را دارد] گفت: ای موسی! آیا می خواهی مرا بکشی چنان که دیروز یک نفر را کشتی؟ تو می خواهی در این سرزمین فقط یاغی و سرکش باشی، ونمی خواهی از مصلحان به شمار آیی!
چون خواست مردى را كه دشمن هر دو آنها بود بزند، گفت: اى موسى، آيا مى‌خواهى همچنان كه ديروز يكى را كشتى مرا نيز بكشى؟ تو مى‌خواهى كه در اين سرزمين جبارى باشى و نمى‌خواهى كه از مصلحان باشى.
و چون خواست به کسی که دشمن هردوشان بود حمله برد، گفت ای موسی می‌خواهی مرا بکشی همانطور که دیروز کسی را کشتی، نمی‌خواهی مگر اینکه زورگوی ستمگری در این سرزمین باشی، و نمی‌خواهی از نیکوکاران باشی‌
و چون خواست تا به آن كه دشمن هر دوشان بود دست دراز كند، [فرياد خواه‌] گفت: اى موسى، آيا مى‌خواهى مرا بكشى چنانكه ديروز يكى را كشتى؟ تو جز اين نمى‌خواهى كه در زمين ستمگرى باشى و نمى‌خواهى از شايسته‌كاران باشى.
و همین که موسی خواست به سوی کسی که دشمن آن دو بود دست بگشاید و حمله نماید، (مرد قبطی فریاد زد و) گفت: آیا می‌خواهی مرا بکشی همان گونه که دیروز کسی را کشتی؟ در زمین جز این نمی‌خواهی که ستمگر زورگوئی باشی، و نمی‌خواهی که از اصلاحگران باشی.
پس چون خواست به آن‌که دشمن هر دوشان بود حمله برد، (فرد فرعونی) گفت: «موسی! آیا می‌خواهی مرا بکشی چنان که دیروز شخصی را کشتی‌؟ تو نمی‌خواهی در این سرزمین جز زورگویی بوده و نمی‌خواهی از اصلاحگران باشی.»
پس گاهی که خواست خشم آرد بدانکه او دشمن هر دو بود گفت ای موسی آیا خواهی مرا کشی چنانکه کشتی تنی را دیروز تو همانا نخواهی جز آنکه ستمگری باشی در زمین و نخواهی که باشی از اصلاح‌کنندگان‌


القصص ١٨ آیه ١٩ القصص ٢٠
سوره : سوره القصص
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَبْطِشَ»: حمله‌ور شود. یورش برد. «جَبَّاراً»: زورگو. قدرتمند و قدرت‌نما. نیرومندی که هر چه بخواهد بکند و از فرمان خدا نافرمانی نماید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى‌ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ «19»

پس چون (موسى) خواست به آن كسى كه دشمن هر دوى آنها بود حمله كند (و با او درگير شود، او) گفت: اى موسى! آيا تصميم گرفته‌اى كه مرا (هم) به قتل برسانى، همان‌گونه كه ديروز (نيز) انسانى را كُشتى؟! تو جز زورگويى در روى زمين هدفى ندارى و نمى‌خواهى كه از مصلحان باشى.

نکته ها

كلمه‌ى «بطش» به معناى خشم همراه با شدّت و قدرت است.

پیام ها

1- انتقاد از خلاف دوستان، نبايد سبب رها كردن و حمايت نكردن از حقّ آنان‌

جلد 7 - صفحه 33

شود. (با اين‌كه حضرت موسى در آيه‌ى قبل با جمله‌ى‌ «إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ» از يار خود انتقاد كرد؛ ولى باز هم تصميم به حمايت از او گرفت) «أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ»

2- در همه‌جا موعظه كارساز و كافى نيست، گاهى زور و قدرت لازم است. «أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ»

( «وقار» به معناى وارفتگى و بى‌حالى نيست، حضرت موسى دو روز پى در پى درگيرى خيابانى داشت.)

3- در نظام استكبارى، فرعون كه نوزادان معصوم را عمداً به قتل مى‌رساند، خدا خوانده مى‌شود! ولى موسى كه بدون قصد قتل به دشمن كافر ضربه‌اى وارد مى‌كند و منجر به مرگ او مى‌شود، جبّار معرّفى مى‌شود!! «تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى‌ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ «19»

فَلَمَّا أَنْ أَرادَ: پس آن هنگام كه خواست موسى، أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما: آنكه بگيرد آنكس را كه او دشمن بود مر موسى و سبطى را، و خواست كه شر او را از سبطى دفع كند؛ سبطى چون ملامت موسى شنيد كه او را به غوايت نام برده و عتاب و توعد او را مشاهده و زخم ديرينه كه بر قبطى زده بود ديده، توهم نمود كه بر سر او مى‌آيد تا او را بزند. قالَ يا مُوسى‌ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي‌: گفت اى موسى آيا مى‌خواهى آنكه بكشى مرا، كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ‌: چنانكه كشتى نفسى را ديروز. نزد بعضى ضمير راجع به قبطى است، يعنى چون قبطى از فحواى كلام موسى دريافت كه او قاتل قبطى ديروز بوده به جهت اين بنى اسرائيلى؛ و يا مردمان به افواه اسناد قتل به موسى مى‌دادند، او آن را شنيده گفت به موسى: آيا مى‌خواهى بكشى مرا چنانكه ديروز آن مرد را بكشتى‌ إِنْ تُرِيدُ: نمى‌خواهى از اين فعل، إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ‌: مگر آنكه گردنكش باشى در زمين مصر كه در خونريزى عاقبت بينى نكنى. وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ‌: و نمى‌خواهى آنكه باشى از اصلاح كنندگان ميان مردمان و رفع نمايندگان نزاع به وجه احسن. ابن عباس و معظم مفسرين بر قول اول باشند كه طرف مخاطبه موسى سبطى بوده نه قبطى.

بهر تقدير موسى چون اين سخن بشنيد، دست كوتاه كرده ايشان را رها نمود. و چون اين قبطى ديروز در مجلس فرعون حاضر بود كه قبطيان نزد فرعون شكايت نموده كه اسرائيليان مردى را از ما كشته‌اند، فرعون گفت: بى‌حجت و بيّنه كسى را نتوان كشت، برويد تفحص كنيد. ايشان به تفحص مشغول شدند، قبطى امروز

جلد 10 - صفحه 118

چون ديد كه موسى انكار قول سبطى كرد، دانست كه قبطى ديروز را موسى كشته، خبر به فرعون رسانيد. فرعون با اركان دولت مشورت، رأى بر قتل موسى قرار گرفت؛ و حزبيل كه مؤمن آل فرعون و پسر عموى موسى بود از واقعه آگاه شده متوجه موسى شد چنانچه فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‌ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «14» وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى‌ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‌ فَقَضى‌ عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ «15» قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «16» قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ «17» فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى‌ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ «18»

فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى‌ أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ «19»

ترجمه‌

و چون رسيد بكمال قوّتش و معتدل شد عقل و ادراكش داديم او را فرمان و دانش و اينچنين جزا دهيم نيكوكاران را

و داخل شد در شهر در وقت غفلتى از اهل آن پس يافت دو مرد را كه كار زار ميكردند كه اين از پيروان او است و اين از دشمنان او پس بيارى طلبيد او را آنكه بود از پيروانش بر ضرر آنكه بود از دشمنانش پس مشت زد او را موسى پس كشت او را گفت اين بود از كار شيطان همانا او است دشمنى گمراه كننده آشكار

گفت پروردگار من همانا من ستم كردم بر خود پس بيامرز مرا پس آمرزيد او را همانا او است آمرزنده مهربان‌

گفت پروردگار من بسبب آنچه انعام فرمودى بر من پس نشوم پشتيبان گناهكاران‌

پس گشت در آنشهر ترسان و منتظر مى‌بود پس در اين هنگام آنكه بيارى طلبيده بود او را ديروز بفرياد رسى خواست او را گفت باو موسى همانا توئى گمراه آشكار

پس چون خواست كه حمله كند بآنكه او دشمن آن دو بود گفت اى موسى آيا ميخواهى بكشى مرا همچنانكه كشتى نفسى را ديروز نميخواهى جز اينكه باشى ستمكار در زمين و نميخواهى كه باشى از اصلاح كنندگان‌

تفسير

و چون حضرت موسى بكمال قوّت بدنى و رشد عقلى رسيد خداوند او را بمنصب نبوّت فائز و از علم و حكمت بهره‌مند فرمود و بناء خداوند بر اين است كه كليه نيكوكاران را بپاداش لايق خودشان برساند و كلمه اشدّ كه بمعناى قوت و توانائى است يا مفردى است بصورت جمع يا جمعى است كه مفرد ندارد يا مفردش شدّت است و مراد از استواء اعتدال قوى و كمال عقل و ادراك است و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اشدّ هجده سال و استواء ملتحى شدن است و بعضى اشدّ را سى سال و استواء را چهل سال گفته‌اند و در هر حال مقدمات نيل آنحضرت باين سعادت عظمى بر حسب روايات ماثوره از ائمه اطهار و ظاهر اين آيات شريفه آنستكه او با عزّت و احترام نزد فرعون زيست فرمود تا بالغ شد و چون با فرعون در باب توحيد خداوند صحبت ميفرمود آن ملعون عازم قتل او گشت و حضرت از منزل او بيرون آمد و بنى اسرائيل سؤالاتى از او مينمودند و بتدريج معرفت بمقام او پيدا ميكردند تا يكى از مشايخ آنها كه داراى‌


جلد 4 صفحه 177

كتاب بود علائم و اوصاف منجى بنى اسرائيل را كه از اولاد لاوى بن يعقوب عليه السّلام است با آنحضرت تطبيق نمود و اسم او و پدرش را سؤال كرد و چون گفتند موسى بن عمران است از جاى جست و دست آنحضرت را بوسيد و مردم از او تبعيّت نمودند و بقدمهاى حضرت افتادند و بوسيدند و گرد او جمع شدند و شيعه او گشتند و اين خبر بگوش فرعون رسيد و او ميان بنى اسرائيل تفرقه انداخت و منع نمود آنها را از آنكه در اطراف آنحضرت باشند و او از مركز خارج و شبانه بهمان شهر يا بشهر ديگرى از شهرهاى فرعون وارد گرديد در بين نماز مغرب و عشاء يا در روز عيدى كه مردم مشغول بلهو و لعب بودند در هر حال وقتى بود كه مردم از حال او غفلت داشتند و ديد يكنفر از شيعيان اسرائيلى او با يكنفر قبطى از اتباع فرعون مشغول نزاعند و آن اسرائيلى استغاثه نمود از حضرت براى اعانت او بر دفع دشمن مهاجم خود و آنجناب اجابت فرمود و او را منع از تعرّض بشيعه خود كرد و او ممتنع نشد و حضرت خواست او را باز دارد در حاليكه غضب و تعصّب دينى بر او استيلا يافته بود مشتى باو زد كه فى الحال جان داد و حياتش بپايان رسيد و حكم خدا را بر او جارى فرمود چون كافر و مهاجم بمؤمن بود و فرمود اين تعرّض بمؤمن از عمل شيطان است كه مرتكب آن مستحق قتل ميشود و او دشمن اهل ايمان است و گمراه كننده آشكار بنى آدم و بعد روى نياز بدرگاه كار ساز آورده عرضه داشت كه من بخود ستم نمودم كه وارد اين شهر شدم و اين قتل خطائى از من سر زد مرا از ديده دشمنان بپوشان كه بر من ظفر نيابند و خداوند اجابت فرمود و او را از ديده دشمنان مستور داشت چون ذات اقدس او خطا پوش بندگان و مهربان بايشان است و اينكه از اين قتل تعبير بخطا شد باعتبار آن بود كه حضرت قصد قتل او را نداشت و آلت قتّاله استعمال ننمود و چنين قتلى عمدى نيست نه آنكه العياذ باللّه پيغمبر كه معصوم است خطا كار بوده بلكه او بوظيفه خود كه دفاع از نفس مؤمن بوده قيام فرموده حتى ميتوان گفت ترك اولى هم از او صادر نشده بلى محتمل است كه در دفع تعرّض قبطى ضرب كافى بوده و قتل از استيلاى غضب و تعصب دينى و قوّت بازوى حضرت ناشى شده باشد و او احتمال قصورى از خود در تحفّظ داده لذا چنانچه رسم بزرگان و اولياء خدا است در پيشگاه الهى اعتراف‌


جلد 4 صفحه 178

بتقصير و طلب مغفرت نموده و بنابراين جاى احتمال صدور ترك اولى است نه تحقّق آن آنهم خارج از اختيار و مستند بقوّه الهى و تعصب دينى كه عين مزيّت و فضيلت است و اقرار بگناه از آداب دعا و شعار عبوديّت در پيشگاه الهى و از لوازم قصور ممكن در مقابل واجب الوجود است و بهيچ وجه منافاتى با عصمت انبياء كه مختار اماميّه است ندارد و بعدا شكر خدا را بجا آورده براى آنكه نعمت قوّت و قدرتيكه باو داده صرف نموده و مينمايد در دفاع از اهل ايمان و جهاد در راه خدا نه پشتيبانى از مجرمان و كمك با ستم كاران و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه عرضه داشت پروردگارا براى نعمت قوّتى كه بمن عنايت فرمودى متعهد شدم كه هرگز كمك با گنه‌كاران ننمايم و بنظر حقير حسنى ندارد يا آنچه ذكر شد احسن است و در هر حال مشعر است بحسن اعانت مؤمنين و قبح معاونت ظالمين و در همان روز اين خبر منتشر در شهر شد كه موسى يكنفر از فرعونيان را كشت و فرداى آنروز در حاليكه حضرت خائف و مترصّد بود كه فرعونيان براى دستگيرى او و قصاص مقتولشان بيايند همان اسرائيلى ديروزى با قبطى ديگرى نزاع كرد و بحضرت استغاثه نمود و از او كمك خواست و آنجناب متغير شد و فرمود تو گمراهى هستى كه واضح است دورى تو از راه صواب چون اكنون كه غلبه با فرعونيان است نبايد هر روز با يكى از آنها مخاصمه نمود و با وجود اين بحال او رقت فرمود و خواست حمله كند بقبطى كه دشمن آنحضرت و اسرائيلى بود اسرائيلى براى آنكه حضرت او را غوىّ مبين خوانده بود تصوّر كرد ميخواهد باو حمله كند گفت ميخواهى مرا بكشى چنانچه ديروز يكنفر را كشتى معلوم ميشود تو ميخواهى ستمكار باشى در زمين بر مردم و نميخواهى از اصلاح كنندگان باشى در ميان آنها و بعضى گفته‌اند اين كلام را آن قبطى گفت چون واقعه ديروز را شنيده بود و فرار كرد و در حديث قمى ره از امام باقر عليه السّلام اينمعنى تأييد شده و اظهر از معناى سابق است ولى در حديث عيون از امام رضا عليه السّلام كه بيشتر معانى مذكوره در اين آيات از آن مستفاد است اشاره بمعناى اول شده بود و در مجمع آنرا باكثر مفسّرين نسبت داده است لذا قبلا ذكر شد و اللّه اعلم.


جلد 4 صفحه 179

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا أَن‌ أَرادَ أَن‌ يَبطِش‌َ بِالَّذِي‌ هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قال‌َ يا مُوسي‌ أَ تُرِيدُ أَن‌ تَقتُلَنِي‌ كَما قَتَلت‌َ نَفساً بِالأَمس‌ِ إِن‌ تُرِيدُ إِلاّ أَن‌ تَكُون‌َ جَبّاراً فِي‌ الأَرض‌ِ وَ ما تُرِيدُ أَن‌ تَكُون‌َ مِن‌َ المُصلِحِين‌َ «19»

جلد 14 - صفحه 218

‌پس‌ چون‌ اراده‌ كرد موسي‌ اينكه‌ حمله‌ كند بآنكه‌ دشمن‌ موسي‌ و اسرائيلي‌ ‌بود‌ ‌گفت‌ اي‌ موسي‌ آيا اراده‌ كرده‌اي‌ ‌که‌ مرا بكشي‌ چنانچه‌ ديروز يك‌ نفر ‌را‌ كشتي‌ اراده‌ نداري‌ مگر آنكه‌ بوده‌ باشي‌ جبار ‌در‌ زمين‌ و اراده‌ نداري‌ ‌که‌ بوده‌ باشي‌ ‌از‌ اصلاح‌ كنندگان‌.

فَلَمّا أَن‌ أَرادَ أَن‌ يَبطِش‌َ بِالَّذِي‌ هُوَ عَدُوٌّ لَهُما حضرت‌ موسي‌ قصد كشتن‌ ‌او‌ ‌را‌ نداشت‌ بلكه‌ ميخواست‌ دفع‌ شر ‌او‌ ‌را‌ بكند و بطش‌ ‌در‌ اينجا بمعني‌ حمله‌ و توجه‌ بطرف‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ ‌از‌ قبطيان‌ ‌بود‌ و دشمن‌ موسي‌ و آنكه‌ ‌با‌ ‌او‌ گلاويز ‌شده‌ ‌بود‌.

قال‌َ يا مُوسي‌ أَ تُرِيدُ أَن‌ تَقتُلَنِي‌ ترسيد و خيال‌ كرد ‌که‌ موسي‌ قصد قتل‌ ‌او‌ ‌را‌ دارد لذا بطريق‌ استفهام‌ ‌گفت‌ أَ تُرِيدُ أَن‌ تَقتُلَنِي‌ كَما قَتَلت‌َ نَفساً بِالأَمس‌ِ ‌هر‌ روز ميخواهي‌ يك‌ نفر ‌از‌ ‌ما ‌را‌ بكشي‌ حضرت‌ ‌او‌ ‌را‌ دفع‌ كرد رفت‌ و خبر داد فرعونيان‌ ‌را‌ ‌که‌ قاتل‌ قبطي‌ موسي‌ بوده‌ اينها مشورت‌ كردند ‌که‌ ‌در‌ مورد موسي‌ چه‌ كنند ‌از‌ يك‌ طرف‌ مقرب‌ نزد فرعون‌ ‌است‌ و ‌از‌ يك‌ طرف‌ طرفداري‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ميكند ‌تا‌ تصميم‌ گرفتند ‌بر‌ قتل‌ ‌او‌.

إِن‌ تُرِيدُ إِلّا أَن‌ تَكُون‌َ جَبّاراً فِي‌ الأَرض‌ِ خون‌ ريزي‌ ميكني‌ و ‌با‌ قبطيان‌ عداوت‌ ميورزي‌ و آدم‌ كشي‌ ميكني‌.

وَ ما تُرِيدُ أَن‌ تَكُون‌َ مِن‌َ المُصلِحِين‌َ ‌که‌ ‌اگر‌ دو نفر ‌با‌ ‌هم‌ مخالفت‌ كردند ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اصلاح‌ دهي‌ و نگذاري‌ زد و خورد كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 19)- ولی به هر حال مظلومی بود که در چنگال ستمگری گرفتار شده بود- خواه در مقدمات تقصیر کرده باشد یا نه- می‌بایست موسی به یاری او بشتابد و تنهایش نگذارد «اما هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد (فریادش بلند شد) گفت: ای موسی! می‌خواهی مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی»؟! (فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسی أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ).

از قرار معلوم «تو فقط می‌خواهی جباری در روی زمین باشی، و نمی‌خواهی از مصلحان باشی»! (إِنْ تُرِیدُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ).

این جمله نشان می‌دهد که موسی قبلا نیت اصلاح طلبی خود را چه در کاخ فرعون و چه در بیرون آن، اظهار کرده بود.

نکات آیه

۱ - اقدام موسى(ع) به حمله به مرد قبطى و وارد کردن ضربه سخت و کوبنده بر وى (فلمّا أن أراد أن یبطش بالذى هو عدوٌّ لهما) «بطش» (مصدر «یبطش») به دست گشودن براى هجوم قهرآمیز گفته مى شود.

۲ - مرد قبطى، دشمن مشترک موسى(ع) و مرد اسرائیلى بود. (أن یبطش بالذى هو عدوٌّ لهما)

۳ - برداشت اشتباه مرد اسرائیلى از تصمیم موسى(ع) (قال یموسى أترید أن تقتلنى)

۴ - اعتراض مرد اسرائیلى به موسى(ع) به توهم این که او بر کشتن وى تصمیم گرفته است. (قال یموسى أترید أن تقتلنى)

۵ - افشا شدن راز قتل مرد قبطى به وسیله مرد اسرائیلى (قال یموسى ... کما قتلت نفسًا بالأمس)

۶ - متهم شدن موسى(ع) از سوى مرد اسرائیلى به داشتن انگیزه هاى جبارانه و روحیه ظلم و تجاوزگرى (إن ترید إلاّ أن تکون جبّارًا فى الأرض)

۷ - عارى بودن از انگیزه هاى اصلاح طلبانه، اتهام دیگر مرد اسرائیلى به موسى(ع) (و ما ترید أن تکون من المصلحین)

موضوعات مرتبط

  • بنى اسرائیلى: اشتباه بنى اسرائیلى ۳، ۴، ۶، ۷; اعتراض بنى اسرائیلى ۴; افشاگرى بنى اسرائیلى ۵; دشمنان بنى اسرائیلى ۲
  • فرعونیان: افشاى قتل فرعونى ۵; دشمنى فرعونى ۲
  • موسى(ع): اعتراض به موسى(ع) ۴; انگیزه موسى(ع) ۶; تصمیم موسى(ع) ۳; تهمت به موسى(ع) ۷; تهمت تجاوزگرى به موسى(ع) ۶; تهمت ظلم به موسى(ع) ۶; دشمنان موسى(ع) ۲; قصه موسى(ع) ۱، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷; موسى(ع) و اصلاح طلبى ۷; هجوم موسى(ع) به فرعونى ۱

منابع