الحجر ٦٤
ترجمه
الحجر ٦٣ | آیه ٦٤ | الحجر ٦٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَتَیْنَاکَ بِالْحَقِّ»: حقیقت را برای تو آوردهایم. به پیش تو به حق آمدهایم و دروغی در کار نیست.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر
- بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل
- از مغفرت خدا ماءيوس و از رحمت او نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم (ع )
- تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادى بوده است
- معناى ((غابر)) و مراد از اينكه همسر لوط از ((غابرين )) بوده است
- وارد شدن ملائكه بر ((لوط)) عليه السلام و گفتگوى بين ايشان و آن حضرت
- قضاى الهى به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه ((لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون ...))
- توضيحى در مورد ((اصحاب ايكه )) و ((اصحاب حجر))
- (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ «63» وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «64»
(فرشتگان) گفتند: در واقع ما آنچه را (از نزول عذاب كه) دربارهاش ترديد داشتند، براى تو آوردهايم و ما به حقّ نزد تو آمدهايم و قطعاً ما راستگويانيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64)
وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِ: و آوردهايم تو را به متيقنى كه راست و درست، و مجال شك و ترديدى نيست، و آن وقوع عذاب سبحانى است. وَ إِنَّا لَصادِقُونَ: و بتحقيق ما هر آينه راستگويانيم در خبر دادن به نزول عذاب.
تبصره: در اين آيات شريفه اشاراتى است:
1- قوله (إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ) كاشف است از آنكه ارسال ملائكه بر آن قوم براى عذاب، و علت عذاب هم سركشى آنها از حق بوده، زيرا تعليق حكم بر وصف مشعر است بر عليت.
2- قوله (إِلَّا امْرَأَتَهُ) استثناء از ناجين و داخل در هالكين، اشاره است به آنكه در پيشگاه حضرت حق، نسب و خويشى و مصاحب را اعتبارى نيست اگر اتحاد معنوى و روحى نباشد، بلكه مناط سعادت و نجات، طاعت و عبادت سبحانى خواهد بود، چنانچه زن لوط چون در صورت، مصاحب با لوط، لكن به سيرت، در سلك كفار، و با آن حضرت اتحاد معنوى و دينى نداشته، لا جرم شآمت كفر و طغيان، او را در عذاب شريك گردانيد.
3- قوله (بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ) اشاره است به آنكه: شك و انكار از صفات كافران است، چنانچه يقين و اقرار از خصال مؤمنان است.
جلد 7 - صفحه 126
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
ترجمه
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم
پس بيرون
جلد 3 صفحه 259
بر خانواده خود را در پارهاى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.
تفسير
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّهاى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمدهايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفتهاند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر
جلد 3 صفحه 260
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتادهايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَتَيناكَ بِالحَقِّ وَ إِنّا لَصادِقُونَ (64)
از جانب خداوند بر طبق حق و حقيقة نزد شما آمديم و محققا ما هر آينه از راست گويانيم وَ أَتَيناكَ بِالحَقِّ حق بمعني ثابت و برقرار است مقابل باطل که زائل و بيقرار است ميفرمايد: لِيُحِقَّ الحَقَّ وَ يُبطِلَ الباطِلَ وَ لَو كَرِهَ المُجرِمُونَ أنفال آيه 8.
و يكي از اسامي ذاتيه پروردگار حق است و اشاره بمقام واجب الوجوديست،
جلد 12 - صفحه 56
چنانچه هو بمقام الغيوبيست، و اللّه اشاره بذات مستجمع جميع كمالات است و اينکه جمله اشاره باينست که آمدن ما براي إهلاك قوم قابل تغيير نيست و بفوريت عملي ميشود چنانچه ميفرمايد:
إِنَّ مَوعِدَهُمُ الصُّبحُ أَ لَيسَ الصُّبحُ بِقَرِيبٍ هود آيه 83.
وَ إِنّا لَصادِقُونَ نظر به اينكه ملائكه داراي مقام عصمت هستند محال است از آنها كذب صادر شود و ما در مقام صدق و كذب مراتبي براي صدق ذكر كردهايم صدق در كلام صدق در عقائد صدق در اخلاق صدق در افعال صدق در كتابت صدق در كنايات صدق در اشارات پس از آنكه بر لوط ثابت شد که اينها ملائكه هستند و براي اهلاك قوم آمدهاند و قابل تغيير نيست گفتند:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 64)- سپس برای تأکید گفتند: «ما واقعیت مسلّم و غیر قابل تردیدی را برای تو آوردهایم» (وَ أَتَیْناکَ بِالْحَقِّ).
یعنی، عذاب حتمی و مجازات قطعی این گروه بیایمان منحرف.
باز برای تأکید بیشتر اضافه کردند: «ما مسلما راست میگوییم» (وَ إِنَّا لَصادِقُونَ).
یعنی این گروه تمام پلها را پشت سر خود خراب کردهاند و جایی برای شفاعت و گفتگو در مورد آنها باقی نمانده است، تا لوط حتی به فکر شفاعت نیفتد و بداند اینها ابدا شایستگی این امر را ندارند.
نکات آیه
۱- تأکید فرشتگان در محضر حضرت لوط(ع) مبنى بر تحقق قطعى نزول عذاب (استیصال) بر قوم لوط (و أتینک بالحقّ و إنا لصدقون) مقصود از «بالحق» خبر حق و راست است و مراد از این خبر حق، عذاب الهى بود.
۲- فرشتگان وارد شده بر حضرت لوط(ع)، حامل پیام حق و دستورى تحقق یافتنى بودند. (و أتینک بالحقّ و إنا لصدقون) مراد از «بالحق» به قرینه ذیل آیه که تأکید بر راستگویى است مى تواند خبر و پیام حق باشد.
۳- عذاب قوم لوط، عذابى بر اساس حق بود. (و أتینک بالحقّ) برداشت فوق مبتنى بر این احتمال است که مراد از «بالحق» عذاب باشد و از عذاب به «به حق» تعبیر آوردن، مى تواند مشعر به نکته یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- قوم لوط: حتمیت عذاب قوم لوط ۱; حقانیت عذاب قوم لوط ۳
- کارگزاران خدا ۲:
- لوط(ع): قصه لوط(ع) ۱; ورود ملائکه بر لوط(ع) ۲
- ملائکه: رسالت ملائکه ۲; ملائکه عذاب ۱، ۲; ملائکه و لوط(ع) ۱