يونس ١١
کپی متن آیه |
---|
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ |
ترجمه
يونس ١٠ | آیه ١١ | يونس ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَوْ یُعَجِّلُ اللهُ لِلنَّاسِ ...»: مفهوم آیه سه چیز میتواند باشد: - افراد بیایمان تمسخرکنان به پیغمبران یا به داعیان الی الله گفته و میگویند: اگر راست میگوئید که در برابر گناه، عذاب و عقابی وجود دارد، از خدا بخواهید هم اینک آن را به ما برساند!! انسان شتابگر است و با شتاب خواستار بدی و خوبی است.و ... (نگا: اعراف / ، انفال / ، رعد / عنکبوت / و ، اسراء / ، انبیاء / ). - انسانها اعم از باایمان و بیایمان، با انجام گناهان که موجب عذابند، انگار در نزول عقاب از سوی خدا شتاب دارند، و اگر خدا در مقابل گناهان فوراً بزهکاران را نابود میکرد، کسی برجای نمیماند.و ... (نگا: نحل / ، فاطر / ). - اگر خدا به سخن مردم گوش فرا دهد و دعای ایشان را که در حالت یأس و ناامیدی، علیه خود و خویشان خود میکنند، و یا در حالت خشم علیه دیگران و به ویژه دشمنان خویش مینمایند، هرچه زودتر بپذیرد و برآورده کند، کسی برجای نمیماند.و ... (نگا: تفسیرالمنار، جلد، صفحه.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «11»
واگر خداوند براى مردم به همان شتاب كه براى خود خير مىطلبند، در رساندن بلا به آنان شتاب مىنمود، قطعاً اجلشان فرا رسيده بود. پس كسانى را كه به ديدار ما اميد (و باور) ندارند به حال خود رها مىكنيم تا در سركشى خويش سرگردان بمانند.
نکته ها
مشابه مفهوم اين آيه، در سورهى كهف آيهى 58 و سوره فاطر آيهى 45 نيز آمده است كه اگر خداوند مردم را زود به كيفر كارهايشان برساند و مؤاخذه كند، همه نابود مىشوند. به علاوه اختيار كه اساس تكليف است از بين مىرود و اطاعت، جنبهى اضطرارى پيدا مىكند.
ممكن است معناى «اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ» اين باشد كه سنّت خداوند در خيررسانى، سرعت و در شرّ رسانى، با مهلت است و معناى جمله اين باشد كه خداوند در خيررسانى سرعت و عجله دارد.
پیام ها
1- انسان، طبيعتاً عجول است. «اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ» «1»
2- اگر خداوند در دنيا، بدكاران را كيفر فورى مىداد، كسى باقى نمىماند و نسل بشر منقرض مىشد. لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ ... لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ
3- يكى از سنّتهاى الهى، «استدراج» در عذاب و مهلتدادن به ظالمان است.
فَنَذَرُ الَّذِينَ ...
4- هلاك نشدن كفّار، نشانهى حقّانيّت آنان نيست. «فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا»
5- آنان كه از خدا بريده و سرگرم خود شدهاند، هدف معيّنى ندارند و حيرانند.
«فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»
«1». در آيهى ديگرى آمده است: «خُلِق الانسان من عجل» انبياء، 37.
جلد 3 - صفحه 547
6- انكار و بىتوجّهى به قيامت، موجب طغيان و رهاشدن به حال خود و محروم شدن از الطاف الهى است. «لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «11»
شأن نزول «1»- مفسرين نقل نموده كه كفار به نزول عذاب استعجال مىكردند، آيه شريفه نازل شد:
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ: و اگر تعجيل فرمايد خداى تعالى براى مردمان به اجابت دعاى بد، زمانى كه بخواهند آن را براى خود و اهالى خود در موقع غيظ و ضجر و طلب عجله نمايند در آن، مثل قول شخص كه در موقع غضب گويد خدا مرا مرگ دهد يا خدا تو را بكشد يا خير نبينى و مثل قول والدين در باره اولاد كه خدا تو را نيامرزد و خير ندهد و مرگ بدهد و غيره، از نفرينهائى كه شخص در وقت دلتنگى و آزردگى به خود و به اهل خود نمايد، حاصل آنكه حق تعالى مىفرمايد اگر اين نفرينها را من اجابت فرمايم. اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ:
همچنانكه اجابت شود براى ايشان دعاى به خير، وقتى كه تعجيل كنند آن را و بخواهند. لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ: هر آينه حكم شود بسوى ايشان اجلشان، يا رانده شود به ايشان مرگشان و هلاك گردند، و لكن حق تعالى تعجيل نفرمايد به اهلاك ايشان، بلكه مهلت دهد تا آنكه توبه نمايند، چون نفرين را از صميم قلب ننمايند و بعد پشيمان مىشوند. شهر بن حوشب گويد: «2» در كتب خواندهام كه حق تعالى موكلان و ملكين را فرمايد آنچه بنده من در حال ضجاره و سختى گويد بر او منويسيد، و در اين معنى است قوله تعالى «وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ
«1» منهج ج 4 ص 358.
«2» منهج ج 4 ص 358.
ج5، ص 271
دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» «1» و نزد بعضى معنى آنكه: اگر تعجيل فرمايد خداى تعالى براى مردمان عقابى كه مستحقند به سبب معاصى مانند تعجيل در خير دنيا هرگاه مصلحت باشد، هر آينه فانى شوند، زيرا بنيه انسان در دنيا، طاقت و تحمل عذاب آخرت را ندارد، بلكه توانائى كمتر از آن را هم ندارد، و حق تعالى در موقعش به ايشان رساند. و تسميه عقاب به شر از جهت مشقت و صدمهاى است كه در آن باشد، و فايده تأخير آنست كه اگر تعجيل شود، عقاب، هر آينه، تكليف زايل نگردد مگر به موت؛ و هرگاه عجله در مرگ شود احدى باقى نخواهد ماند.
فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا: ما تعجيل نمىكنيم و حكم به هلاكت ايشان نمىفرمائيم، پس مىگذاريم آنان را كه اميد ندارند به رسيدن عذاب و ثواب ما، يعنى به حشر و قيامت و احوال متعلقه به آن ايمان نيارند و تصديق نكنند. فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ: در سركشى و كفرشان متحير و سرگردان، يعنى به طريق استدراج، ايشان را وا مىگذاريم متحير و سرگردان در ضلالت و كفر و عدول از حق به باطل و تمردشان در ظلم شدت حيرانى به سبب سوء اختيارشان در اعراض از حق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «11»
ترجمه
و اگر تعجيل ميكرد خدا براى مردم ببدى مانند تعجيل آنها به خوبى هر آينه رسانده شده بود بآنها اجلشان پس واميگذاريم آنانرا كه اميد ندارند ملاقات ما را در زياده رويشان كه حيران بوده باشند.
جلد 3 صفحه 8
تفسير
پارهاى از مردم كه صبر بر ناملائمات ندارند در موقع عسرت و شدّت در باره خود نفرين ميكنند و بعضى از فرط عناد و لجاج طلب عذاب مينمايند و خداوند بمقتضاى رحمت واسعه خود اين ادعيه را اجابت نميفرمايد و تعجيل در شرّ نمينمايد چنانچه تعجيل در خير مينمايد وقتى كه از او طلب خير نمايند و اگر تعجيل ميفرمود در اجابت اين قبيل أدعية مرده بودند و بهلاكت رسيده بودند ولى موافق با مصلحت نبود زيرا اگر منشأ اين دعا كم صبرى باشد استحقاق عقوبت نيست و اگر كفر و عناد باشد صلاح در آنستكه به اين باقى باشند تا استحقاقشان كامل شود يا مرتدع گردند و تائب شوند و شايد از نسل آنها صلحاء بوجود آيند در هر حال چندى بايد بحال حيرت و ضلالت و سركشى و طغيان باقى بمانند و در خاتمه بپاداش اعمال و عقائد فاسده خودشان برسند و اينكه بجاى تعجيل خداوند بخير تعجيل آنها ذكر شده است گفتهاند براى اشاره بسرعت اجابت است كه گويا آن دو يك امرند در صورتى كه مصلحت باشد و بنابراين تقدير كلام استعجاله لهم ميباشد و مصدر بعد از حذف فاعل اضافه بمفعول شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ استِعجالَهُم بِالخَيرِ لَقُضِيَ إِلَيهِم أَجَلُهُم فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرجُونَ لِقاءَنا فِي طُغيانِهِم يَعمَهُونَ «11»
و اگر خداوند تعجيل كند براي ناس شرا آن نحوي که طلب تعجيل ميكنند خير را هر آينه اجل و مدت آنها منقضي ميشود پس وا ميگذارد كساني را که معتقد بقيامت و لقاء پروردگار نيستند که در طغيان و سركشي خود حيران و سرگردان بمانند.
بسيار مورد تعجب است که بعض مفسرين با اينكه آيات بعد و آيات ديگر در موارد مختلفه داريم و انشاء اللّه تذكر ميدهيم اينکه آيه شريفه را يك تفسيرات بارده در معناي تعجيل و شر و استعجال و خير و قضي و اجل ميكنند و تقديراتي تحمل ميكنند که شرم ميآيد از نقل كلمات آنها.
و توضيح كلام اينست که خداوند اگر مردم را بعقوبت اعمالشان در دنيا ميگرفت تمام هلاك ميشدند چنانچه ميفرمايد وَ لَو يُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلمِهِم ما تَرَكَ عَلَيها مِن دَابَّةٍ وَ لكِن يُؤَخِّرُهُم إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي نحل آيه 63، و نيز ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ آل عمران آيه 172، و غير اينها از آيات لذا در اينکه آيه شريفه ميفرمايد وَ لَو يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ شر عقوبت كفر و اعمال سيّئه است يعني
جلد 9 - صفحه 355
اگر خداوند مردم را بعقوبت اعمال زشت آنها ميگرفت و تعجيل در عقوبت در همين دنيا ميفرمود استِعجالَهُم بِالخَيرِ يعني همان نحوي که اينها امور خيريه از حيات و صحت و مال و جاه طالب هستند و بفوريت ميخواهند نائل شوند و خداوند عنايت ميكند لَقُضِيَ إِلَيهِم أَجَلُهُم مرگ آنها ميرسيد و ببلاهاي عقوبت دنيوي هلاك ميشدند و لكن خداوند آنها را براي روز جزاء مهيّا فرموده.
فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرجُونَ لِقاءَنا پس آنها را واگذارديم که منكر معاد هستند فِي طُغيانِهِم هر قدر بتوانند طغيان و سركشي كنند و مشغول بدنيا شوند يَعمَهُونَ دنيا آنها را گيج و ويج و حيران و سرگردان كرده در همين سرگرداني بمانند
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- انسانهای خودرو! در این آیه نیز همچنان سخن پیرامون مسأله پاداش و کیفر بدکاران است.
نخست میگوید: «اگر خداوند مجازات مردم بدکار را سریعا و در این جهان انجام دهد و همان گونه که آنها در به دست آوردن نعمت و خیر و نیکی عجله دارند، در مجازاتشان تعجیل کند، عمر همگی به پایان میرسد و اثری از آنها باقی نمیماند» (وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ).
ولی از آنجا که لطف خداوند همه بندگان حتی بدکاران و کافران و مشرکان را نیز شامل میشود، در مجازاتشان عجله به خرج نمیدهد، شاید بیدار شوند و توبه
ج2، ص276
کنند، و از بیراهه به راه بازگردند.
و در پایان آیه میفرماید: مجازاتشان همین بس که «افرادی را که ایمان به رستاخیز و لقای ما ندارند به حال خود رها میکنیم تا در طغیانشان حیران و سرگردان شوند»، نه حق را از باطل بشناسند، و نه راه را از چاه (فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ).
نکات آیه
۱ - امهال کفرمداران و منکران قیامت (تأخیر انداختن مجازات آنان به جهان آخرت) سنّتى الهى است. (و لو یعجل اللّه للناس الشر ... فنذر الذین لایرجون لقاءنا)
۲ - مجازات کفار و منکران قیامت (از میان برداشتن ایشان) منجر به انقراض نسل بشر خواهد شد. (و لو یعجل اللّه للناس الشر ... لقضى إلیهم أجلهم) «ال» در «الناس» ال جنسیه و مفید استغراق است; یعنى، اگر سنّت الهى درباره جوامع بشرى این بود که هر انسان کفرپیشه را در دنیا بى درنگ مجازات کند، هر آینه تا کنون زمین از وجود انسان تهى شده و نسل بشر منقرض گشته بود. در حالى که این با فلسفه آفرینش انسان (و لکم فى الأرض مستقر و متاع إلى حین. بقره / ۳۶) ناسازگار است.
۳ - مجازات کفرپیشگان و منکران قیامت (از میان برداشتنشان) ناسازگار با فلسفه آفرینش انسان (و لو یعجل اللّه للناس الشر ... لقضى إلیهم أجلهم)
۴ - سنّت خدا در رساندن خیر به مردم «تسریع» و در مجازات کردن آنان «امهال» است. (و لو یعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخیر) برداشت فوق بر این اساس است که «هم» مفعول استعجال و فاعلش ضمیر عاید به «اللّه» و به تقدیر «مثل استعجاله لهم بالخیر» باشد.
۵ - بشر در دستیابى به خواسته ها و تمایلات خود، موجودى عجول و ناشکیباست. (و لو یعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخیر) «الخیر» به معناى هر چیز خوب و دلخواه است و «استعجال» منصوب به نزع خافض مى باشد و تقدیر آن «کاستعجالهم بالخیر» است; یعنى، اگر خداوند نیز همانند انسانها - که در رسیدن به خواسته هاى خود عجول و ناشکیبا هستند - بى درنگ به مجازات بزهکاران مى پرداخت و ... .
۶ - کفرمداران و شرک پیشگان، مستحق عذاب و کیفر الهى در دنیا (و لو یعجل اللّه للناس الشر)
۷ - منکران قیامت، مستحق کیفر و عذاب الهى در دنیا هستند. (و لو یعجل اللّه ... لقضى إلیهم أجلهم فنذر الذین لایرجون لقاءنا) از آیه شریفه استفاده مى شود که: اگر مجازات منکران قیامت منجر به مرگ آنان نمى شد، خدا بدون مهلت آنان را سرکوب مى کرد; یعنى، آنان استحقاق کیفر را دارند لکن مانع وجود دارد.
۸ - قیامت، روز دیدار با خداوند است. (الذین لایرجون لقاءنا)
۹ - زمان مرگ همه انسانها مشخص و تحت حاکمیت قوانین معیّنى است. (و لو یعجل اللّه للناس الشر ... لقضى إلیهم أجلهم) از این که کیفر دادن خدا، منجر به مرگ کافران مى شود و همین، سبب شده که مجازات آنان به تأخیر بیفتد، استفاده مى شود که خداوند براى پایان زندگى انسانها زمان خاصى را مقرر فرموده است; یعنى، آن را تحت ضابطه و قانونى قرار داده است که پس و پیش شدن در آن راه ندارد.
۱۰ - انکار روز بازپسین، زمینه ساز طغیان و سرکشى (فنذر الذین لایرجون لقاءنا فى طغینهم یعمهون)
۱۱ - طغیان و سرکشى، نشانه بى ایمانى به روز رستاخیز (فنذر الذین لایرجون لقاءنا فى طغینهم یعمهون)
۱۲ - طغیان گران بى ایمان به جهان آخرت، مردمانى سرگردان و محروم از هدایت الهى اند. (فنذر الذین لایرجون لقاءنا فى طغینهم یعمهون) «عَمَه» (به معناى تحیر و سرگردانى) کنایه از محروم شدن از هدایتهاى الهى است.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: فلسفه آفرینش ۳
- انسان: بىصبرى انسان ۵; صفات انسان ۵; عجله انسان ۵; عوامل انقراض انسانها ۲
- پاداش: تسریع در پاداش ۴
- خدا: سنّتهاى خدا ۱، ۴
- سنّتهاى خدا: سنّت مهلت ۱، ۴
- طغیان: آثار طغیان ۱۱; زمینه طغیان ۱۰
- طغیانگران: سرگردانى طغیانگران ۱۲; محرومیت طغیانگران ۱۲
- عذاب: اهل عذاب ۶، ۷
- قضا و قدر: ۹
- قیامت: آثار تکذیب قیامت ۱۰; کیفر مکذبان قیامت ۲، ۳، ۷; لقاء اللّه در قیامت ۸; مجازات مکذبان قیامت ۷; مهلت به مکذبان قیامت ۱۱; ویژگیهاى قیامت ۸
- کافران: آثار کیفر کافران ۲; کیفر کافران ۳، ۶; مجازات کافران ۶; مهلت به کافران ۱
- کفر: کفر به قیامت ۱۱; نشانه هاى کفر ۱۱
- کیفر: مهلت در کیفر ۴
- مرگ: تعیین مرگ ۹; قانونمندى مرگ ۹
- مشرکان: کیفر مشرکان ۶; مجازات مشرکان ۶
- هدایت: محرومان از هدایت ۱۲
منابع