گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۵: خط ۱۷:
و به هر حال اينكه فرمود: «'''الم نجعل الارض مهادا'''» استفهامى است انكارى ، و كلمه «'''مهاد'''» به معناى بستر و قرارى است كه در آن تصرف مى شود، و بر فرشى كه روى آن مى نشينند نيز اطلاق مى گردد. و معناى جمله اين است كه مگر ما نبوديم كه زمين را براى شما قرارگاه كرديم ، تا بتوانيد در آن قرار گيريد، و در آن تصرف كنيد.
و به هر حال اينكه فرمود: «'''الم نجعل الارض مهادا'''» استفهامى است انكارى ، و كلمه «'''مهاد'''» به معناى بستر و قرارى است كه در آن تصرف مى شود، و بر فرشى كه روى آن مى نشينند نيز اطلاق مى گردد. و معناى جمله اين است كه مگر ما نبوديم كه زمين را براى شما قرارگاه كرديم ، تا بتوانيد در آن قرار گيريد، و در آن تصرف كنيد.
معناى اينكه فرمود: «'''كوه ها را ميخ قرار داديم '''» و «'''ازواج خلقتان كرديم ،
معناى اينكه فرمود: «'''كوه ها را ميخ قرار داديم '''» و «'''ازواج خلقتان كرديم ،
وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً
وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً
كلمه ((اوتاد'''» جمع وتد است ،و «'''وتد'''» به معناى ميخ است ، البته بنا به گفته صاحب مجمع ميخ بزرگ را «'''وتد'''» گويند (نه ميخهاى معمولى را). و اگر كوهها را ميخ خوانده شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده كوههايى كه در روى زمين است از عمل آتشفشانهاى تحت الارضى است ، كه يك نقطه از زمين را مى شكافد و مواد مذاب زمينى از آن فوران مى كند، و به اطراف آن نقطه مى ريزد، و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مى آيد و مى آيد تا به صورت ميخى كه روى زمين كوبيده باشند، در آيد، و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد، و اضطراب و نوسان زمين از بين برود.
كلمه ((اوتاد'''» جمع وتد است ،و «'''وتد'''» به معناى ميخ است ، البته بنا به گفته صاحب مجمع ميخ بزرگ را «'''وتد'''» گويند (نه ميخهاى معمولى را). و اگر كوهها را ميخ خوانده شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده كوههايى كه در روى زمين است از عمل آتشفشانهاى تحت الارضى است ، كه يك نقطه از زمين را مى شكافد و مواد مذاب زمينى از آن فوران مى كند، و به اطراف آن نقطه مى ريزد، و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مى آيد و مى آيد تا به صورت ميخى كه روى زمين كوبيده باشند، در آيد، و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد، و اضطراب و نوسان زمين از بين برود.
و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته است : مراد از ميخ بودن كوهها اين است كه معاش اهل زمين به وسيله اين كوهها و منافعى كه خدا در آنها به وديعت سپرده تاءمين مى شود، چون اگر كوهها نبودند زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت ،و نه خانه اى . ولى اين سخن در حقيقت لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است .
و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته است : مراد از ميخ بودن كوهها اين است كه معاش اهل زمين به وسيله اين كوهها و منافعى كه خدا در آنها به وديعت سپرده تاءمين مى شود، چون اگر كوهها نبودند زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت ،و نه خانه اى . ولى اين سخن در حقيقت لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است .
خط ۳۰: خط ۳۲:
بعضى گفته اند: كلمه «'''سبات '''» به معناى قطع است ، و اگر خواب را قطع خوانده ، بدين جهت بوده كه در خواب تصرفات نفس در بدن قطع مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه قبلى است .
بعضى گفته اند: كلمه «'''سبات '''» به معناى قطع است ، و اگر خواب را قطع خوانده ، بدين جهت بوده كه در خواب تصرفات نفس در بدن قطع مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه قبلى است .
بعضى ديگر گفته اند: «'''سبات '''» به معناى مرگ است ، و اگر خداى سبحان خواب را جزو مرگ دانسته ، تنها در اين آيه نبوده ، در آيه ديگر نيز آن را مرگ خوانده و فرموده : «'''هو الذى يتوفيكم بالليل '''»، ليكن اين معنا بعيد است ، و آيه اى كه شاهد آورده ، خداى تعالى در آن خوابيدن را توفى - تحويل گرفتن - خوانده ، نه ميراندن ، بلكه قرآن كريم تصريح دارد بر اينكه خوابيدن مردن نيست ، و فرموده : «'''اللّه يتوفى الانفس ‍ حين موتها و التى لم تمت فى منامها'''».
بعضى ديگر گفته اند: «'''سبات '''» به معناى مرگ است ، و اگر خداى سبحان خواب را جزو مرگ دانسته ، تنها در اين آيه نبوده ، در آيه ديگر نيز آن را مرگ خوانده و فرموده : «'''هو الذى يتوفيكم بالليل '''»، ليكن اين معنا بعيد است ، و آيه اى كه شاهد آورده ، خداى تعالى در آن خوابيدن را توفى - تحويل گرفتن - خوانده ، نه ميراندن ، بلكه قرآن كريم تصريح دارد بر اينكه خوابيدن مردن نيست ، و فرموده : «'''اللّه يتوفى الانفس ‍ حين موتها و التى لم تمت فى منامها'''».
وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً
وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً
يعنى ما شب را چون لباس ساترى قرار داديم كه با ظلمتش همه چيز و همه ديدنى ها را مى پوشاند، همانطور كه لباس بدن را مى پوشاند، و اين خود سببى است الهى كه مردم را به دست كشيدن از كار و حركت مى خواند، و متمايل به سكونت و فراغت و برگشتن به خانه و خانواده مى سازد.
يعنى ما شب را چون لباس ساترى قرار داديم كه با ظلمتش همه چيز و همه ديدنى ها را مى پوشاند، همانطور كه لباس بدن را مى پوشاند، و اين خود سببى است الهى كه مردم را به دست كشيدن از كار و حركت مى خواند، و متمايل به سكونت و فراغت و برگشتن به خانه و خانواده مى سازد.
و از بعضى حكايت شده كه گفته اند: مراد از لباس بودن شب اين است كه چون لباس است براى روز، كه روز به آسانى از آن بيرون مى شود. ولى انصافااين وجه وجه درستى نيست .
و از بعضى حكايت شده كه گفته اند: مراد از لباس بودن شب اين است كه چون لباس است براى روز، كه روز به آسانى از آن بيرون مى شود. ولى انصافااين وجه وجه درستى نيست .
خط ۴۰: خط ۴۲:
وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً
وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً
يعنى بر بالاى سرتان هفت آسمان سخت بنياد، قرار داديم .
يعنى بر بالاى سرتان هفت آسمان سخت بنياد، قرار داديم .
وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً
وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً
كلمه «'''وهاج '''» به معناى چيزى است كه نور و حرارت شديدى داشته باشد، و منظور از چراغ وهاج خورشيد است .
كلمه «'''وهاج '''» به معناى چيزى است كه نور و حرارت شديدى داشته باشد، و منظور از چراغ وهاج خورشيد است .
وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَتِ مَاءً ثجَّاجاً
وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَتِ مَاءً ثجَّاجاً
كلمه «'''معصرات '''» به معناى ابرهاى بارنده است . و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه «'''ثجاج '''» به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابر اين ، بهتر آن است كه كلمه «'''من '''» را به معناى باء بگيريم ، و معنا چنين شود «'''ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزان نازل كرديم '''».
كلمه «'''معصرات '''» به معناى ابرهاى بارنده است . و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه «'''ثجاج '''» به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابر اين ، بهتر آن است كه كلمه «'''من '''» را به معناى باء بگيريم ، و معنا چنين شود «'''ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزان نازل كرديم '''».
لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً
لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً
يعنى اين كار را كرديم تا دانه ها و نباتاتى كه مايه قوت آدميان و حيوانات است بيرون آوريم .
يعنى اين كار را كرديم تا دانه ها و نباتاتى كه مايه قوت آدميان و حيوانات است بيرون آوريم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۴ </center>
وَ جَنَّتٍ أَلْفَافاً
وَ جَنَّتٍ أَلْفَافاً
اين جمله عطف است بركلمه «'''حبا'''»، و جنات الفاف به معناى درختان انبوه و در هم فرو رفته است .
اين جمله عطف است بركلمه «'''حبا'''»، و جنات الفاف به معناى درختان انبوه و در هم فرو رفته است .
بعضى گفته اند: كلمه «'''الفاف '''» جمعى است كه از ماده خودش مفرد ندارد.
بعضى گفته اند: كلمه «'''الفاف '''» جمعى است كه از ماده خودش مفرد ندارد.
خط ۶۶: خط ۶۸:
<span id='link174'><span>
<span id='link174'><span>
==آيات ۱۷ - ۴۰، سوره نباء ==
==آيات ۱۷ - ۴۰، سوره نباء ==
إِنَّ يَوْمَ الْفَصلِ كانَ مِيقَتاً(۱۷)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصلِ كانَ مِيقَتاً(۱۷)
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً(۱۸)
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً(۱۸)
وَ فُتِحَتِ السمَاءُ فَكانَت أَبْوَباً(۱۹)
وَ فُتِحَتِ السمَاءُ فَكانَت أَبْوَباً(۱۹)
وَ سيرَتِ الجِْبَالُ فَكانَت سرَاباً(۲۰)
وَ سيرَتِ الجِْبَالُ فَكانَت سرَاباً(۲۰)
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَت مِرْصاداً(۲۱)
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَت مِرْصاداً(۲۱)
لِّلطغِينَ مَئَاباً(۲۲)
لِّلطغِينَ مَئَاباً(۲۲)
لَّبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً(۲۳)
لَّبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً(۲۳)
لا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَ لا شرَاباً(۲۴)
لا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَ لا شرَاباً(۲۴)
إِلا حَمِيماً وَ غَساقاً(۲۵)
إِلا حَمِيماً وَ غَساقاً(۲۵)
جَزَاءً وِفَاقاً(۲۶)
جَزَاءً وِفَاقاً(۲۶)
إِنهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً(۲۷)
إِنهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً(۲۷)
وَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا كِذَّاباً(۲۸)
وَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا كِذَّاباً(۲۸)
وَ كلَّ شىْءٍ أَحْصيْنَهُ كتَباً(۲۹)
وَ كلَّ شىْءٍ أَحْصيْنَهُ كتَباً(۲۹)
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً(۳۰)
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً(۳۰)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازاً(۳۱)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازاً(۳۱)
حَدَائقَ وَ أَعْنَباً(۳۲)
حَدَائقَ وَ أَعْنَباً(۳۲)
وَ كَوَاعِب أَتْرَاباً(۳۳)
وَ كَوَاعِب أَتْرَاباً(۳۳)
وَ كَأْساً دِهَاقاً(۳۴)
وَ كَأْساً دِهَاقاً(۳۴)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا كِذَّباً(۳۵)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا كِذَّباً(۳۵)
جَزَاءً مِّن رَّبِّك عَطاءً حِساباً(۳۶)
جَزَاءً مِّن رَّبِّك عَطاءً حِساباً(۳۶)
رَّب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الرَّحْمَنِ لا يمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً(۳۷)
رَّب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الرَّحْمَنِ لا يمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً(۳۷)
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئكَةُ صفًّا لا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً(۳۸)
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئكَةُ صفًّا لا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً(۳۸)
ذَلِك الْيَوْمُ الحَْقُّ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ مَئَاباً(۳۹)
ذَلِك الْيَوْمُ الحَْقُّ فَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ مَئَاباً(۳۹)
إِنَّا أَنذَرْنَكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يَلَيْتَنى كُنت تُرَبَا(۴۰)
إِنَّا أَنذَرْنَكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يَلَيْتَنى كُنت تُرَبَا(۴۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۷ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۱۹: خط ۱۲۱:
بيان آيات  
بيان آيات  
اين آيات يوم الفصل را كه در جمله «'''كلا سيعلمون '''» به طور اجمال بدان اشاره كرده بود توصيف نموده ، شرح مى دهد كه در آن روز به طاغيان و متقيان چه مى گذرد، و در آخر، سوره را با تهديدى كه به منزله نتيجه است ختم مى كند.
اين آيات يوم الفصل را كه در جمله «'''كلا سيعلمون '''» به طور اجمال بدان اشاره كرده بود توصيف نموده ، شرح مى دهد كه در آن روز به طاغيان و متقيان چه مى گذرد، و در آخر، سوره را با تهديدى كه به منزله نتيجه است ختم مى كند.
إِنَّ يَوْمَ الْفَصلِ كانَ مِيقَتاً
إِنَّ يَوْمَ الْفَصلِ كانَ مِيقَتاً
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''ميقات '''» به معناى آخرين لحظه از مدتى است كه براى حدوث امرى از امور معين شده و اين كلمه از ماده وقت است همچنان كه كلمه ميعاد از ماده وعد و كلمه «'''مقدار'''» از قدر گرفته شده اند.
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''ميقات '''» به معناى آخرين لحظه از مدتى است كه براى حدوث امرى از امور معين شده و اين كلمه از ماده وقت است همچنان كه كلمه ميعاد از ماده وعد و كلمه «'''مقدار'''» از قدر گرفته شده اند.
<span id='link175'><span>
<span id='link175'><span>
خط ۱۳۲: خط ۱۳۴:
و وقتى دربهاى آسمان باز شد قهرا عالم انسانى به عالم فرشتگان متصل مى شود.
و وقتى دربهاى آسمان باز شد قهرا عالم انسانى به عالم فرشتگان متصل مى شود.
بعضى گفته اند: در اين آيه چيزى در تقدير است ، و تقدير كلام «'''فكانت ذات ابواب '''» است ، يعنى آسمان داراى ابواب خواهد بود. بعضى ديگر گفته اند: در آسمان راههايى پيدا مى شود، در حالى كه قبلا چنين راههايى وجود نداشت . ليكن اين دو وجه به بى دليل حرف زدن شبيه تر است تا تفسير (دقت بفرماييد).
بعضى گفته اند: در اين آيه چيزى در تقدير است ، و تقدير كلام «'''فكانت ذات ابواب '''» است ، يعنى آسمان داراى ابواب خواهد بود. بعضى ديگر گفته اند: در آسمان راههايى پيدا مى شود، در حالى كه قبلا چنين راههايى وجود نداشت . ليكن اين دو وجه به بى دليل حرف زدن شبيه تر است تا تفسير (دقت بفرماييد).
وَ سيرَتِ الجِْبَالُ فَكانَت سرَاباً
وَ سيرَتِ الجِْبَالُ فَكانَت سرَاباً
كلمه «'''سراب '''» به معناى آب موهوم است كه در بيابان از دور برق مى زند و انسان خيال مى كند آنجا آب است ، و هر امر بى حقيقت را كه به نظر حقيقت برسد نيز به عنوان استعاره سراب مى گويند، و شايد مراد از سراب در آيه به معناى دوم باشد.
كلمه «'''سراب '''» به معناى آب موهوم است كه در بيابان از دور برق مى زند و انسان خيال مى كند آنجا آب است ، و هر امر بى حقيقت را كه به نظر حقيقت برسد نيز به عنوان استعاره سراب مى گويند، و شايد مراد از سراب در آيه به معناى دوم باشد.
<span id='link176'><span>
<span id='link176'><span>
خط ۱۴۱: خط ۱۴۳:
بله اين را مى توان گفت كه وقتى كوهها به راه افتادند، و در آخر حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن «'''جبال را سيات '''» كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمى داد با به حركت در آمدن و باطل شدن ، سرابى مى شود خالى از حقيقت ، پس به اين اعتبار مى توان گفت : «'''و سيرت الجبال فكانت سرابا'''» و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده ، آنجا كه در باره اقوام هلاك شده مى فرمايد: «'''فجعلناهم احاديث '''»، و يا مى فرمايد: «'''فاتبعنا بعضهم بعضا و جعلناهم احاديث '''» و يا در باره بت ها مى فرمايد: «'''ان هى الا اسماء سميتموها انتم و اباوكم '''».
بله اين را مى توان گفت كه وقتى كوهها به راه افتادند، و در آخر حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن «'''جبال را سيات '''» كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمى داد با به حركت در آمدن و باطل شدن ، سرابى مى شود خالى از حقيقت ، پس به اين اعتبار مى توان گفت : «'''و سيرت الجبال فكانت سرابا'''» و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده ، آنجا كه در باره اقوام هلاك شده مى فرمايد: «'''فجعلناهم احاديث '''»، و يا مى فرمايد: «'''فاتبعنا بعضهم بعضا و جعلناهم احاديث '''» و يا در باره بت ها مى فرمايد: «'''ان هى الا اسماء سميتموها انتم و اباوكم '''».
پس آيه شريفه به وجهى نظير آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و ترى الجبال تحسبها جامده و هى تمر مر السحاب '''»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است ، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت .
پس آيه شريفه به وجهى نظير آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و ترى الجبال تحسبها جامده و هى تمر مر السحاب '''»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است ، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت .
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَت مِرْصاداً
إِنَّ جَهَنَّمَ كانَت مِرْصاداً
راغب در مفردات گفته : كلمه «'''رصد'''» به معناى آماده شدن براى مراقبت است ، - تا آنجا كه مى گويد - و «'''مرصد'''» به معناى آن محلى است كه براى مراقبت در آنجا قرار بگيرى ، و اين كلمه در قرآن آمده . تا آنجا كه مى فرمايد: «'''و اقعدوا لهم كل مرصد - براى دستگيرى آنان در هر كمين گاهى به كمين بنشينيد'''». كلمه «'''مرصاد'''» هم شبيه به مرصد است ، اما مرصاد تنها به آن محلى كه براى اين كار آماده شده اطلاق مى شود،
راغب در مفردات گفته : كلمه «'''رصد'''» به معناى آماده شدن براى مراقبت است ، - تا آنجا كه مى گويد - و «'''مرصد'''» به معناى آن محلى است كه براى مراقبت در آنجا قرار بگيرى ، و اين كلمه در قرآن آمده . تا آنجا كه مى فرمايد: «'''و اقعدوا لهم كل مرصد - براى دستگيرى آنان در هر كمين گاهى به كمين بنشينيد'''». كلمه «'''مرصاد'''» هم شبيه به مرصد است ، اما مرصاد تنها به آن محلى كه براى اين كار آماده شده اطلاق مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۱ </center>
و اين كلمه نيز در قرآن آمده مى فرمايد: «'''ان جهنم كانت مرصادا'''»، و اين آيه اين نكته را مى فهماند كه جهنم محل عبور همه مردم است ، و از همين باب است آيه زير كه مى فرمايد «'''و ان منكم الا واردها - هيچ كس از شما نيست مگر آنكه به جهنم وارد خواهد شد'''».
و اين كلمه نيز در قرآن آمده مى فرمايد: «'''ان جهنم كانت مرصادا'''»، و اين آيه اين نكته را مى فهماند كه جهنم محل عبور همه مردم است ، و از همين باب است آيه زير كه مى فرمايد «'''و ان منكم الا واردها - هيچ كس از شما نيست مگر آنكه به جهنم وارد خواهد شد'''».
لِّلطغِينَ مَئَاباً
لِّلطغِينَ مَئَاباً
طاغيان كسانى هستند كه متصف به طغيان باشند، و خروج از حد، كار هميشگى آنان باشد، و كلمه «'''ماب '''» اسم مكان از ماده «'''اوب '''» است ، كه به معناى رجوع است ، و اگر جهنم را محل برگشت طاغيان خوانده ، به اين عنايت بوده كه خود طاغيان در همان دنيا، جهنم را ماواى خود كردند، پس صحيح است بگوييم به جهنم بر مى گردند.
طاغيان كسانى هستند كه متصف به طغيان باشند، و خروج از حد، كار هميشگى آنان باشد، و كلمه «'''ماب '''» اسم مكان از ماده «'''اوب '''» است ، كه به معناى رجوع است ، و اگر جهنم را محل برگشت طاغيان خوانده ، به اين عنايت بوده كه خود طاغيان در همان دنيا، جهنم را ماواى خود كردند، پس صحيح است بگوييم به جهنم بر مى گردند.
معناى «'''احقاب '''» كه درباره ماندن طاغيان در جهنم فرمود: «'''لا بثين فيها احقابا'''»
معناى «'''احقاب '''» كه درباره ماندن طاغيان در جهنم فرمود: «'''لا بثين فيها احقابا'''»
لَّبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً
لَّبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً
كلمه «'''احقاب '''» به معناى زمانهاى بسيار و روزگاران طولانى است كه آغاز و انجام آن مشخص نباشد.
كلمه «'''احقاب '''» به معناى زمانهاى بسيار و روزگاران طولانى است كه آغاز و انجام آن مشخص نباشد.
و اين كلمه جمع است و اما در اينكه مفردش چيست ؟ آيا حقب - به ضمه اول و سكون دوم است - و يا حقب - به دو ضمه - است ، اختلاف كرده اند، و حقب - به دو ضمه - در قرآن كريم آمده ، مى فرمايد: «'''او امضى حقبا'''». بعضى هم گفته اند: مفردش ‍ «'''حقب '''» - به فتح اول و سكون دوم - است ، و واحد حقب هم حقبه - به كسر اول و سكون دوم - است . راغب گفته : حق اين است كه حقبه به معناى مدت نامعلومى از زمان است .
و اين كلمه جمع است و اما در اينكه مفردش چيست ؟ آيا حقب - به ضمه اول و سكون دوم است - و يا حقب - به دو ضمه - است ، اختلاف كرده اند، و حقب - به دو ضمه - در قرآن كريم آمده ، مى فرمايد: «'''او امضى حقبا'''». بعضى هم گفته اند: مفردش ‍ «'''حقب '''» - به فتح اول و سكون دوم - است ، و واحد حقب هم حقبه - به كسر اول و سكون دوم - است . راغب گفته : حق اين است كه حقبه به معناى مدت نامعلومى از زمان است .
خط ۱۷۰: خط ۱۷۲:
و به هر حال آيه شريفه حالى است كه تعليل سابق را تكميل مى كند، و معناى آن با آيه قبل چنين مى شود: جزاى آنها موافق با اعمال ايشان است ، به علت اينكه چنين حال و وضعى داشتند، در حالى كه ما حال و وضعشان را عليه آنان ضبط كرديم ، و جزايى موافق با آن به ايشان مى دهيم .
و به هر حال آيه شريفه حالى است كه تعليل سابق را تكميل مى كند، و معناى آن با آيه قبل چنين مى شود: جزاى آنها موافق با اعمال ايشان است ، به علت اينكه چنين حال و وضعى داشتند، در حالى كه ما حال و وضعشان را عليه آنان ضبط كرديم ، و جزايى موافق با آن به ايشان مى دهيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۴ </center>
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً
فَذُوقُوا فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلا عَذَاباً
فاى تفريع كه در آغاز اين آيه آمده ، آن را نتيجه مطلب قبل كرده ، كه عذاب كفار را تفصيل مى داد، و مى خواهد ايشان را از اين اميد ماءيوس ‍ كند كه روزى از شقاوت نجات يافته به راحتى برسند، و التفاتى كه از غيبت «'''انهم '''» به خطاب «'''نزيدكم '''» بكار رفته اين نكته را مى رساند كه خداى تعالى ايشان را حاضر فرض كرد تا توبيخ و سركوبيشان بدون واسطه انجام شود.
فاى تفريع كه در آغاز اين آيه آمده ، آن را نتيجه مطلب قبل كرده ، كه عذاب كفار را تفصيل مى داد، و مى خواهد ايشان را از اين اميد ماءيوس ‍ كند كه روزى از شقاوت نجات يافته به راحتى برسند، و التفاتى كه از غيبت «'''انهم '''» به خطاب «'''نزيدكم '''» بكار رفته اين نكته را مى رساند كه خداى تعالى ايشان را حاضر فرض كرد تا توبيخ و سركوبيشان بدون واسطه انجام شود.
و مراد از جمله «'''فلن نزيدكم الا عذابا'''»، اين است كه آنچه مى چشيد عذابى است بعد از عذابى كه قبلا چشيده بوديد، پس آن عذاب ، عذابى است بعد از عذاب ، و عذابى است روى عذاب ، و همچنان عذابها دو چندان مى شود، و عذابى به عذابتان افزوده مى گردد، پس از اينكه به آرزوى خود برسيد ماءيوس باشيد، و اين آيه خالى از اين ظهور نيست كه مراد از جمله «'''لابثين فيها احقابا'''» خلود در آتش است ، و اينكه عذاب از شما قطع نخواهد شد.
و مراد از جمله «'''فلن نزيدكم الا عذابا'''»، اين است كه آنچه مى چشيد عذابى است بعد از عذابى كه قبلا چشيده بوديد، پس آن عذاب ، عذابى است بعد از عذاب ، و عذابى است روى عذاب ، و همچنان عذابها دو چندان مى شود، و عذابى به عذابتان افزوده مى گردد، پس از اينكه به آرزوى خود برسيد ماءيوس باشيد، و اين آيه خالى از اين ظهور نيست كه مراد از جمله «'''لابثين فيها احقابا'''» خلود در آتش است ، و اينكه عذاب از شما قطع نخواهد شد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش