۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۰}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
==بيان احتجاجاتى بريگانگى خداوند در ربوبيت ، و بر اثبات يوم الفصل كه از آيه : «'''== | ==بيان احتجاجاتى بريگانگى خداوند در ربوبيت ، و بر اثبات يوم الفصل كه از آيه : «'''== | ||
الم نهلك الاولين ...'''» و آيات بعد از آن استفاده مى شود | الم نهلك الاولين ...'''» و آيات بعد از آن استفاده مى شود | ||
أَ لَمْ نهْلِكِ | أَ لَمْ نهْلِكِ الاَوَّلِينَ ثمَّ نُتْبِعُهُمُ الاَخِرِينَ كَذَلِك نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ | ||
استفهام در اين آيه انكارى است ، و منظور از «'''اولين '''» امثال قوم نوح و عاد و ثمود است ، كه از امت هاى قديم العهدند، و منظور از «'''آخرين '''» امت هايى است كه بعدا به ايشان پيوستند، و كلمه «'''اتباع '''» به معناى آن است كه چيزى را دنبال چيزى ديگر قرار دهند. | استفهام در اين آيه انكارى است ، و منظور از «'''اولين '''» امثال قوم نوح و عاد و ثمود است ، كه از امت هاى قديم العهدند، و منظور از «'''آخرين '''» امت هايى است كه بعدا به ايشان پيوستند، و كلمه «'''اتباع '''» به معناى آن است كه چيزى را دنبال چيزى ديگر قرار دهند. | ||
در جمله «'''ثم نتبعهم '''» كلمه «'''نتبع '''» را به رفع مى خوانيم ، بنابر اينكه استينافى و از نو باشد، چون عطف به كلمه «'''نهلك '''» نيست ، وگرنه آن نيز مجزوم مى شد. و معناى آيه اين است كه : ما تكذيب گران را كه در امتهاى اولين بودند هلاك كرديم ، و سپس ما امتهاى ديگر را به دنبال آنان هلاك مى كنيم . | در جمله «'''ثم نتبعهم '''» كلمه «'''نتبع '''» را به رفع مى خوانيم ، بنابر اينكه استينافى و از نو باشد، چون عطف به كلمه «'''نهلك '''» نيست ، وگرنه آن نيز مجزوم مى شد. و معناى آيه اين است كه : ما تكذيب گران را كه در امتهاى اولين بودند هلاك كرديم ، و سپس ما امتهاى ديگر را به دنبال آنان هلاك مى كنيم . | ||
خط ۱۳: | خط ۱۵: | ||
و جمله «'''كذلك نفعل بالمجرمين '''» به منزله تعليل براى مطالب قبل است ، و لذا بدون فصل (واو) آمده و عطف به ما قبل نشده ، گويا گوينده اى پرسيده : آخر چرا هلاك شدند؟ در پاسخ فرموده : براى اين كه سنت ما با مجرمين همين است ، و اين آيات - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - انذار است ، و مى خواهد لحن بيان را به همان اصلى كه محور آيات اين سوره است يعنى جمله «'''ويل يومئذ للمكذبين '''» برگرداند، و در عين حال حجتى است بر يگانگى خدا در ربوبيت ، چون هلاك كردن انسانهاى مجرم ، خود تصرفى در عالم انسانى و تدبيرى براى آن است ، و چون غير از خدا هلاك كننده اى نيست ، و خود مشركين هم به اين اعتراف دارند، پس رب هم تنها او است و غير او رب و معبودى نيست . | و جمله «'''كذلك نفعل بالمجرمين '''» به منزله تعليل براى مطالب قبل است ، و لذا بدون فصل (واو) آمده و عطف به ما قبل نشده ، گويا گوينده اى پرسيده : آخر چرا هلاك شدند؟ در پاسخ فرموده : براى اين كه سنت ما با مجرمين همين است ، و اين آيات - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - انذار است ، و مى خواهد لحن بيان را به همان اصلى كه محور آيات اين سوره است يعنى جمله «'''ويل يومئذ للمكذبين '''» برگرداند، و در عين حال حجتى است بر يگانگى خدا در ربوبيت ، چون هلاك كردن انسانهاى مجرم ، خود تصرفى در عالم انسانى و تدبيرى براى آن است ، و چون غير از خدا هلاك كننده اى نيست ، و خود مشركين هم به اين اعتراف دارند، پس رب هم تنها او است و غير او رب و معبودى نيست . | ||
علاوه بر اشارات ياد شده بر وجود يوم الفصل هم دلالت دارد، چون اهلاك قومى به خاطر جرائمى كه داشته اند وقتى تصور دارد كه قبلا تكليف كرده باشد، و تكليف هم وقتى مى تواند متوجه قومى بشود كه مجازاتى هم در كار باشد، اطاعت كاران را پاداش و گنهكاران را كيفر دهند، پس معلوم مى شود كه در اين ميان يوم الفصلى هست ، و در آن افراد مطيع پاداش ، و عاصيان كيفر داده مى شوند، و پاداش و كيفر آن روز از جنس پاداش و كيفر دنيا نيست ، چون پاداش و كيفر دنيوى نمى تواند همه اولين و آخرين را شامل شود، پس در اين ميان روزى هست كه هر انسانى در برابر هر كارى كه كرده جزا داده مى شود، و اين همان روز فصل و روز «'''مجموع له الناس '''»است . | علاوه بر اشارات ياد شده بر وجود يوم الفصل هم دلالت دارد، چون اهلاك قومى به خاطر جرائمى كه داشته اند وقتى تصور دارد كه قبلا تكليف كرده باشد، و تكليف هم وقتى مى تواند متوجه قومى بشود كه مجازاتى هم در كار باشد، اطاعت كاران را پاداش و گنهكاران را كيفر دهند، پس معلوم مى شود كه در اين ميان يوم الفصلى هست ، و در آن افراد مطيع پاداش ، و عاصيان كيفر داده مى شوند، و پاداش و كيفر آن روز از جنس پاداش و كيفر دنيا نيست ، چون پاداش و كيفر دنيوى نمى تواند همه اولين و آخرين را شامل شود، پس در اين ميان روزى هست كه هر انسانى در برابر هر كارى كه كرده جزا داده مى شود، و اين همان روز فصل و روز «'''مجموع له الناس '''»است . | ||
أَ لَمْ نخْلُقكم | أَ لَمْ نخْلُقكم مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ ... فَنِعْمَ الْقَدِرُونَ | ||
استفهام در اين آيه انكارى است ، و كلمه «'''ماء مهين '''» به معناى آبى خوار و پست است ، كه خودش نمى تواند خود را نگه دارد، و مراد از آن نطفه است ، و مراد از «'''قرار مكين '''» محفظه رحم است ، و منظور از «'''قدر معلوم '''» مدت حمل است . | استفهام در اين آيه انكارى است ، و كلمه «'''ماء مهين '''» به معناى آبى خوار و پست است ، كه خودش نمى تواند خود را نگه دارد، و مراد از آن نطفه است ، و مراد از «'''قرار مكين '''» محفظه رحم است ، و منظور از «'''قدر معلوم '''» مدت حمل است . | ||
و فعل «'''فقدرنا'''» از باب قدر به معناى اندازه گيرى است ، و حرف «'''فاء'''» براى تفريع قدر بر خلق است ، و معنايش اين است كه : ما شما را خلق كرديم و حوادثى كه بعدها بر سرتان مى آيد و اوصاف و احوالى كه در آينده به خود مى گيريد همه را معين و تقدير كرديم . خلاصه هم خلقتان كرديم ، و هم حوادثى كه در طول زندگى برايتان پيش مى آيد معين كرديم ، يكى عمرش طولانى و ديگرى كوتاه شد، يكى قيافه اش زيبا و ديگرى زشت شد، يكى سالم و ديگرى مريض شد، و همچنين از نظر رزق و چيرهاى ديگر. | و فعل «'''فقدرنا'''» از باب قدر به معناى اندازه گيرى است ، و حرف «'''فاء'''» براى تفريع قدر بر خلق است ، و معنايش اين است كه : ما شما را خلق كرديم و حوادثى كه بعدها بر سرتان مى آيد و اوصاف و احوالى كه در آينده به خود مى گيريد همه را معين و تقدير كرديم . خلاصه هم خلقتان كرديم ، و هم حوادثى كه در طول زندگى برايتان پيش مى آيد معين كرديم ، يكى عمرش طولانى و ديگرى كوتاه شد، يكى قيافه اش زيبا و ديگرى زشت شد، يكى سالم و ديگرى مريض شد، و همچنين از نظر رزق و چيرهاى ديگر. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۶: | ||
كلمه «'''كفات '''» و همچنين كلمه «'''كفت '''» به معناى جمع كردن و ضميمه كردن است ، مى فرمايد: مگر ما نبوديم كه زمين را كفات كرديم ، يعنى چنان كرديم كه همه بندگان را در خود جمع مى كند، چه مرده ها را و چه زنده ها را. بعضى گفته اند: كفات جمع كفت به معناى ظرف است . و معناى آيه اين است كه : مگر ما زمين را ظرفهايى براى جمع احيا و اموات نكرديم . | كلمه «'''كفات '''» و همچنين كلمه «'''كفت '''» به معناى جمع كردن و ضميمه كردن است ، مى فرمايد: مگر ما نبوديم كه زمين را كفات كرديم ، يعنى چنان كرديم كه همه بندگان را در خود جمع مى كند، چه مرده ها را و چه زنده ها را. بعضى گفته اند: كفات جمع كفت به معناى ظرف است . و معناى آيه اين است كه : مگر ما زمين را ظرفهايى براى جمع احيا و اموات نكرديم . | ||
«'''و جعلنا فيها رواسى شامخات '''» - كلمه «'''رواسى '''» جمع «'''راسيه '''» است ، كه به معناى كوه پا بر جا و استوار است ، و «'''شامخات '''» به معناى كوههاى بلند است ، و گويا آوردن كلمه «'''رواسى '''» زمينه چينى است براى آيه «'''و اسقيناكم ماء فراتا'''»، چون نهرها و چشمه هاى طبيعى همه از كوهها منفجر مى شود، و به طرف دشت ها سرازير مى گردد، و كلمه «'''فرات '''» به معناى آب گوارا است ، در دليل بودن اين آيات هم همان بيان كه در آيات قبل داشتيم مى آيد. | «'''و جعلنا فيها رواسى شامخات '''» - كلمه «'''رواسى '''» جمع «'''راسيه '''» است ، كه به معناى كوه پا بر جا و استوار است ، و «'''شامخات '''» به معناى كوههاى بلند است ، و گويا آوردن كلمه «'''رواسى '''» زمينه چينى است براى آيه «'''و اسقيناكم ماء فراتا'''»، چون نهرها و چشمه هاى طبيعى همه از كوهها منفجر مى شود، و به طرف دشت ها سرازير مى گردد، و كلمه «'''فرات '''» به معناى آب گوارا است ، در دليل بودن اين آيات هم همان بيان كه در آيات قبل داشتيم مى آيد. | ||
انطلِقُوا إِلى مَا كُنتُم بِهِ | انطلِقُوا إِلى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ | ||
اين آيه حكايت فرمانى است كه در يوم الفصل به ايشان داده مى شود، صاحب كلام خداى تعالى است ، به قرينه اينكه در آخر آيات مى فرمايد: «'''اگر نيرنگى داريد به كار ببريد'''»، | اين آيه حكايت فرمانى است كه در يوم الفصل به ايشان داده مى شود، صاحب كلام خداى تعالى است ، به قرينه اينكه در آخر آيات مى فرمايد: «'''اگر نيرنگى داريد به كار ببريد'''»، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۴۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۴۸ </center> | ||
خط ۳۰: | خط ۳۲: | ||
<span id='link163'><span> | <span id='link163'><span> | ||
==وصف عذابى كه مكذبان قيامت در آن روز به سوى آن روانه مى شوند == | ==وصف عذابى كه مكذبان قيامت در آن روز به سوى آن روانه مى شوند == | ||
انطلِقُوا إِلى | انطلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِى ثَلَثِ شعَبٍ | ||
مفسرين گفته اند: مراد از اين «'''ظل '''» سايه دودى است كه از آتش جهنم بالا مى رود، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''و ظل من يحموم '''». | مفسرين گفته اند: مراد از اين «'''ظل '''» سايه دودى است كه از آتش جهنم بالا مى رود، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''و ظل من يحموم '''». | ||
و نيز در مورد انشعاب آن به سه شعبه گفته اند: اين اشاره است به عظمت دود جهنم ، چون دود وقتى خيلى متراكم و عظيم باشد شاخه شاخه مى شود. | و نيز در مورد انشعاب آن به سه شعبه گفته اند: اين اشاره است به عظمت دود جهنم ، چون دود وقتى خيلى متراكم و عظيم باشد شاخه شاخه مى شود. | ||
لا ظلِيلٍ وَ لا يُغْنى مِنَ | لا ظلِيلٍ وَ لا يُغْنى مِنَ اللَّهَبِ | ||
«'''ظل ظليل '''» به معناى سايه خنك است ، سايه اى كه از رسيدن حرارت به انسان جلوگيرى كند، و براى آدمى ساترى از آزار حرارت باشد، و اينكه مى فرمايد سايه شعبه دار ظليل نيست ، منظور اين است كه از هرم آتش و شعله هاى آن جلوگيرى نمى كند. | «'''ظل ظليل '''» به معناى سايه خنك است ، سايه اى كه از رسيدن حرارت به انسان جلوگيرى كند، و براى آدمى ساترى از آزار حرارت باشد، و اينكه مى فرمايد سايه شعبه دار ظليل نيست ، منظور اين است كه از هرم آتش و شعله هاى آن جلوگيرى نمى كند. | ||
إِنهَا تَرْمِى بِشرَرٍ كالْقَصرِ | إِنهَا تَرْمِى بِشرَرٍ كالْقَصرِ كَأَنَّهُ جِمَلَتٌ صفْرٌ | ||
ضمير «'''انها'''» به «'''نار - آتش '''» بر مى گردد هر چند در كلام نامى از «'''نار'''» برده نشده بود، و ليكن از سياق معلوم است . و كلمه «'''شرر'''» به معناى زبانه هايى است كه از آتش بر مى خيزد. و معناى «'''قصر'''» معلوم است و كلمه «'''جماله '''» جمع جمل است ، كه به معناى شتر نر است ، و معناى آيه روشن است . | ضمير «'''انها'''» به «'''نار - آتش '''» بر مى گردد هر چند در كلام نامى از «'''نار'''» برده نشده بود، و ليكن از سياق معلوم است . و كلمه «'''شرر'''» به معناى زبانه هايى است كه از آتش بر مى خيزد. و معناى «'''قصر'''» معلوم است و كلمه «'''جماله '''» جمع جمل است ، كه به معناى شتر نر است ، و معناى آيه روشن است . | ||
هَذَا يَوْمُ لا يَنطِقُونَ وَ لا يُؤْذَنُ لهَُمْ فَيَعْتَذِرُونَ | هَذَا يَوْمُ لا يَنطِقُونَ وَ لا يُؤْذَنُ لهَُمْ فَيَعْتَذِرُونَ | ||
خط ۴۲: | خط ۴۴: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۴۹ </center> | ||
و در موقفى ديگر بر دهان آنان مهر مى زنند و نمى توانند سخن بگويند، و ما در تفسير آيه شريفه «'''يوم يات لا تكلم نفس الا باذنه '''»، بيانى در اين باره داشتيم ، بدانجا مراجعه شود. | و در موقفى ديگر بر دهان آنان مهر مى زنند و نمى توانند سخن بگويند، و ما در تفسير آيه شريفه «'''يوم يات لا تكلم نفس الا باذنه '''»، بيانى در اين باره داشتيم ، بدانجا مراجعه شود. | ||
هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ جَمَعْنَكمْ وَ | هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ جَمَعْنَكمْ وَ الاَوَّلِينَ فَإِن كانَ لَكمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ | ||
روز قيامت را از اين جهت يوم الفصل خوانده كه خداى تعالى در آن روز جدا سازى مى كند، و ميان اهل حق و اهل باطل با داورى خود جدايى مى اندازد، همچنان كه فرمود: «'''ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''»، و نيز فرموده : «'''ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''» كه در يكى تعبير به فصل ، و در ديگرى تعبير به قضا كرده است . | روز قيامت را از اين جهت يوم الفصل خوانده كه خداى تعالى در آن روز جدا سازى مى كند، و ميان اهل حق و اهل باطل با داورى خود جدايى مى اندازد، همچنان كه فرمود: «'''ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''»، و نيز فرموده : «'''ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''» كه در يكى تعبير به فصل ، و در ديگرى تعبير به قضا كرده است . | ||
و خطاب «'''كم - شما را'''» در جمله «'''جمعناكم و الاولين '''» به تكذيب گران اين امت است ، بدان جهت كه جزء آخرين هستند، و به همين جهت در مقابل «'''اولين '''» قرارشان داد، و در جاى ديگر به نحو جامع فرموده : امروز روزى است كه همه مردم در آن جمع مى شوند، «'''ذلك يوم مجموع له الناس '''» و در جاى ديگر فرموده : «'''و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا'''». | و خطاب «'''كم - شما را'''» در جمله «'''جمعناكم و الاولين '''» به تكذيب گران اين امت است ، بدان جهت كه جزء آخرين هستند، و به همين جهت در مقابل «'''اولين '''» قرارشان داد، و در جاى ديگر به نحو جامع فرموده : امروز روزى است كه همه مردم در آن جمع مى شوند، «'''ذلك يوم مجموع له الناس '''» و در جاى ديگر فرموده : «'''و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا'''». | ||
خط ۴۹: | خط ۵۱: | ||
و اين آيه يعنى آيه «'''ان كان لكم كيد فكيدون '''» مدلولى وسيع تر از آيه شريفه زير دارد كه مى فرمايد: «'''يا معشرالجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان '''»، چون اين آيه تنها قدرت بر فرار را نفى مى كند، به خلاف آيه مورد بحث كه همه انحاى حيله را نفى مى كند. | و اين آيه يعنى آيه «'''ان كان لكم كيد فكيدون '''» مدلولى وسيع تر از آيه شريفه زير دارد كه مى فرمايد: «'''يا معشرالجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان '''»، چون اين آيه تنها قدرت بر فرار را نفى مى كند، به خلاف آيه مورد بحث كه همه انحاى حيله را نفى مى كند. | ||
در جمله «'''فكيدون '''» التفاتى از تكلم مع الغير (ما) به تكلم وحده (من ) به كار رفته ، چون در جملات قبل خداوند تعبير به «'''ما'''» مى كرد و مى فرمود: «'''ما شما را جمع مى كنيم '''»، و در اينجا تعبير به من كرده ، و نكته در آن اين است كه امر «'''كيدون '''» تعجيزى است ، و متعلق آن كيد با كسى است كه همه قوتهاو قدرتها از اوست ، و او تنها خداى تعالى است ، و اگر مى فرمود: «'''فكيدونا'''» اشاره به «'''توحيد'''» از بين مى رفت . | در جمله «'''فكيدون '''» التفاتى از تكلم مع الغير (ما) به تكلم وحده (من ) به كار رفته ، چون در جملات قبل خداوند تعبير به «'''ما'''» مى كرد و مى فرمود: «'''ما شما را جمع مى كنيم '''»، و در اينجا تعبير به من كرده ، و نكته در آن اين است كه امر «'''كيدون '''» تعجيزى است ، و متعلق آن كيد با كسى است كه همه قوتهاو قدرتها از اوست ، و او تنها خداى تعالى است ، و اگر مى فرمود: «'''فكيدونا'''» اشاره به «'''توحيد'''» از بين مى رفت . | ||
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى ظِلَلٍ وَ عُيُونٍ وَ فَوَكِهَ مِمَّا يَشتهُونَ ... المُْحْسِنِينَ | |||
مراد از كلمه «'''ظلال '''» سايه هاى بهشت ، و مراد از كلمه «'''عيون '''» چشمه هاى آن است ، كه اهل بهشت از آن سايه ها استفاده نموده ، و از آن چشمه ها مى نوشند، و كلمه فواكه جمع فاكهه است كه به معناى ميوه است . | مراد از كلمه «'''ظلال '''» سايه هاى بهشت ، و مراد از كلمه «'''عيون '''» چشمه هاى آن است ، كه اهل بهشت از آن سايه ها استفاده نموده ، و از آن چشمه ها مى نوشند، و كلمه فواكه جمع فاكهه است كه به معناى ميوه است . | ||
«'''كلوا و اشربوا هنيئا بما كنتم تعملون '''»- مفاد اين آيه اذن و اباحه است ، تو گويى خوردن و نوشيدن كنايه است از مطلق تنعم به نعمتهاى بهشتى و تصرف در آن ، هر چند كه از مقوله خوردن و نوشيدن نباشد. و استعمال اين كنايه شايع است ، همچنان كه خوردن مال را كنايه مى گيرند از مطلق تصرف ، مثلا مى گويند مال مردم را مخور، يعنى در آن تصرف مكن . | «'''كلوا و اشربوا هنيئا بما كنتم تعملون '''»- مفاد اين آيه اذن و اباحه است ، تو گويى خوردن و نوشيدن كنايه است از مطلق تنعم به نعمتهاى بهشتى و تصرف در آن ، هر چند كه از مقوله خوردن و نوشيدن نباشد. و استعمال اين كنايه شايع است ، همچنان كه خوردن مال را كنايه مى گيرند از مطلق تصرف ، مثلا مى گويند مال مردم را مخور، يعنى در آن تصرف مكن . | ||
«'''انا كذلك نجزى المحسنين '''» - در اين جمله سعادت اهل بهشت را مسجل مى سازد. | «'''انا كذلك نجزى المحسنين '''» - در اين جمله سعادت اهل بهشت را مسجل مى سازد. | ||
كلُوا وَ | كلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلاً إِنَّكم مجْرِمُونَ | ||
خطاب در اين آيه از قبيل خطابهاى تهديد آميزى است كه ما به دشمن خود مى كنيم و مى گوييم هر چه دلت مى خواهد بكن ، و يا هر چه از دستت بر مى آيد كوتاهى مكن ،كه معنايش اين است كه هر كارى بكنى سودى به حالت ندارد، و اين نوع خطابها مخاطب را از اينكه از حيله هاى خود سود ببرد و در نتيجه به هدف خود برسد ماءيوس مى كند، و نظير آن در چند جاى قرآن آمده ، مى فرمايد: «'''فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحيوه الدنيا'''». | خطاب در اين آيه از قبيل خطابهاى تهديد آميزى است كه ما به دشمن خود مى كنيم و مى گوييم هر چه دلت مى خواهد بكن ، و يا هر چه از دستت بر مى آيد كوتاهى مكن ،كه معنايش اين است كه هر كارى بكنى سودى به حالت ندارد، و اين نوع خطابها مخاطب را از اينكه از حيله هاى خود سود ببرد و در نتيجه به هدف خود برسد ماءيوس مى كند، و نظير آن در چند جاى قرآن آمده ، مى فرمايد: «'''فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحيوه الدنيا'''». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۱ </center> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۶: | ||
==آيات ۱ - ۱۶، سوره نباء == | ==آيات ۱ - ۱۶، سوره نباء == | ||
سوره نباء مكى است و چهل آيه دارد | سوره نباء مكى است و چهل آيه دارد | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
عَمَّ يَتَساءَلُونَ(۱) | |||
عَنِ | عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ(۲) | ||
الَّذِى هُمْ فِيهِ مخْتَلِفُونَ(۳) | |||
َكلا سيَعْلَمُونَ(۴) | َكلا سيَعْلَمُونَ(۴) | ||
ثُمََّكلا سيَعْلَمُونَ(۵) | |||
أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض مِهَداً(۶) | أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض مِهَداً(۶) | ||
وَ | وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً(۷) | ||
وَ خَلَقْنَكمْ أَزْوَجاً(۸) | وَ خَلَقْنَكمْ أَزْوَجاً(۸) | ||
وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً(۹) | وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً(۹) | ||
وَ جَعَلْنَا | وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً(۱۰) | ||
وَ جَعَلْنَا النهَارَ مَعَاشاً(۱۱) | وَ جَعَلْنَا النهَارَ مَعَاشاً(۱۱) | ||
وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً(۱۲) | وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً(۱۲) | ||
وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً | وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً(۱۳) | ||
وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَتِ مَاءً | وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَتِ مَاءً ثجَّاجاً(۱۴) | ||
لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً(۱۵) | |||
وَ | وَ جَنَّتٍ أَلْفَافاً(۱۶) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام خداى رحمان و رحيم . | به نام خداى رحمان و رحيم . | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۷: | ||
اين سوره متضمن خبر از آمدن يوم الفصل و صفات آن و استدلال بر حقيقت آن ، و ترديد ناپذيرى آن است ، و از اينجا آغاز مى شود كه مردم از يكديگر از خبر قيامت مى پرسند، آنگاه در سياق جواب و با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: به زودى از آن آگاه خواهند شد، و سپس براى ثبوت آن به اين دليل استدلال مى كند كه نظام مشهود در عالم با تدبير حكيمانه اى كه در آن است ، بهترين و روشن ترين دلالت را دارد بر اينكه بعد از اين نشاه دنياى متغير و فنا پذير، نشاه ثابت و باقى هست ، و به دنبال اين خانه اى كه در آن عمل هست و جزا نيست ، خانه اى هست كه در آن جزا هست و عمل نيست ، پس در اين ميان روزى هست كه نظام جارى در اين عالم از آن خبر مى دهد. | اين سوره متضمن خبر از آمدن يوم الفصل و صفات آن و استدلال بر حقيقت آن ، و ترديد ناپذيرى آن است ، و از اينجا آغاز مى شود كه مردم از يكديگر از خبر قيامت مى پرسند، آنگاه در سياق جواب و با لحنى تهديدآميز مى فرمايد: به زودى از آن آگاه خواهند شد، و سپس براى ثبوت آن به اين دليل استدلال مى كند كه نظام مشهود در عالم با تدبير حكيمانه اى كه در آن است ، بهترين و روشن ترين دلالت را دارد بر اينكه بعد از اين نشاه دنياى متغير و فنا پذير، نشاه ثابت و باقى هست ، و به دنبال اين خانه اى كه در آن عمل هست و جزا نيست ، خانه اى هست كه در آن جزا هست و عمل نيست ، پس در اين ميان روزى هست كه نظام جارى در اين عالم از آن خبر مى دهد. | ||
سپس آن روز را با ذكر حوادثش توصيف مى كند كه مردم همگى در آن احضار مى شوند، و همه يكجا جمع مى گردند، طاغيان به سوى عذابى دردناك و متقين به سوى نعيمى مقيم منتقل مى شوند، و در آخر، كلام را با يك جمله تهديد آميز ختم مى كند. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده . | سپس آن روز را با ذكر حوادثش توصيف مى كند كه مردم همگى در آن احضار مى شوند، و همه يكجا جمع مى گردند، طاغيان به سوى عذابى دردناك و متقين به سوى نعيمى مقيم منتقل مى شوند، و در آخر، كلام را با يك جمله تهديد آميز ختم مى كند. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده . | ||
عَمَّ يَتَساءَلُونَ | |||
كلمه «'''عم '''» مخفف «'''عن ما :از چه '''» است ، و حرف الف از كلمه «'''ما'''» ى استفهاميه حذف شده ، و اين اختصاص به اين مورد ندارد، هر جا كه حرف جر بر سر «'''ما'''» ى استفهاميه در آيد، الف آن حذف مى شود، مثلا گفته مى شود: «'''لم '''»، «'''مم '''»، «'''على مَ'''» و | كلمه «'''عم '''» مخفف «'''عن ما :از چه '''» است ، و حرف الف از كلمه «'''ما'''» ى استفهاميه حذف شده ، و اين اختصاص به اين مورد ندارد، هر جا كه حرف جر بر سر «'''ما'''» ى استفهاميه در آيد، الف آن حذف مى شود، مثلا گفته مى شود: «'''لم '''»، «'''مم '''»، «'''على مَ'''» و | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۵۷ </center> | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۳: | ||
پس تساول در ميان مشركين بوده ، و اگر قرآن كريم خبر از آن را به صورت استفهام آورده براى اين است كه به پوچى و حقارت آن اشاره كند، و بفهماند پاسخ اين تساول آنقدر روشن است كه اصلا جايى براى اين تساول نيست . | پس تساول در ميان مشركين بوده ، و اگر قرآن كريم خبر از آن را به صورت استفهام آورده براى اين است كه به پوچى و حقارت آن اشاره كند، و بفهماند پاسخ اين تساول آنقدر روشن است كه اصلا جايى براى اين تساول نيست . | ||
بيان اينكه مقصود از «'''نباء عظيم '''» قيامت و«'''تسائل '''» از آن در بين مشركين بوده است (عم يتسائلون ...) | بيان اينكه مقصود از «'''نباء عظيم '''» قيامت و«'''تسائل '''» از آن در بين مشركين بوده است (عم يتسائلون ...) | ||
عَنِ | عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِى هُمْ فِيهِ مخْتَلِفُونَ | ||
اين آيه پاسخ از استفهامى است كه خود خداى تعالى كرده بود خودش پرسيد از چه تساول مى كنند؟ پاسخ مى دهد از خبرى بس عظيم . و اين توصيفى كه از خبر مذكور كرده توصيفى است كه تعظيم آن خبر از آن هويدا است . | اين آيه پاسخ از استفهامى است كه خود خداى تعالى كرده بود خودش پرسيد از چه تساول مى كنند؟ پاسخ مى دهد از خبرى بس عظيم . و اين توصيفى كه از خبر مذكور كرده توصيفى است كه تعظيم آن خبر از آن هويدا است . | ||
و مراد از «'''خبر عظيم '''» خبر بعث و قيامت است ، كه قرآن عظيم در سوره هاى مكى و مخصوصا در سوره هايى كه در اوائل بعثت نازل شده كمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد، مويد اين معنا سياق آيات اين سوره است كه در آنها جز به مساءله قيامت ، و صفات يوم الفصل ، و استدلال بر حقيت و واقعيت آن پرداخته نشده . | و مراد از «'''خبر عظيم '''» خبر بعث و قيامت است ، كه قرآن عظيم در سوره هاى مكى و مخصوصا در سوره هايى كه در اوائل بعثت نازل شده كمال اهتمام را درباره اثبات آن دارد، مويد اين معنا سياق آيات اين سوره است كه در آنها جز به مساءله قيامت ، و صفات يوم الفصل ، و استدلال بر حقيت و واقعيت آن پرداخته نشده . | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۶۰: | ||
و خداى تعالى در اين سوره تساول آنان را به صورت سؤ ال و جوابى حكايت نموده ، مى فرمايد: «'''از چه تساول مى كنند؟'''» آنگاه خودش پاسخ خود را مى دهد كه «'''از خبرى عظيم تساؤ ل مى كنند، خبر عظيمى كه در باره آن ديدى مختلف دارند، و آنگاه از تساؤ ل آنان پاسخ مى دهد كه ((كلا سيعلمون ...'''» نه ، بيهوده از يكديگر نپرسند كه به زودى خواهند دانست ... | و خداى تعالى در اين سوره تساول آنان را به صورت سؤ ال و جوابى حكايت نموده ، مى فرمايد: «'''از چه تساول مى كنند؟'''» آنگاه خودش پاسخ خود را مى دهد كه «'''از خبرى عظيم تساؤ ل مى كنند، خبر عظيمى كه در باره آن ديدى مختلف دارند، و آنگاه از تساؤ ل آنان پاسخ مى دهد كه ((كلا سيعلمون ...'''» نه ، بيهوده از يكديگر نپرسند كه به زودى خواهند دانست ... | ||
مفسرين درباره مفردات آيات سه گانه ، و تقريب معانى آن وجوهى بسيار گفته اند، كه چون هيچ يك از آنها با سياق سازگار نبود، از ايرادش خوددارى نموديم ، و آنچه آورديم مطلبى است كه سياق ، آن را افاده مى كند. | مفسرين درباره مفردات آيات سه گانه ، و تقريب معانى آن وجوهى بسيار گفته اند، كه چون هيچ يك از آنها با سياق سازگار نبود، از ايرادش خوددارى نموديم ، و آنچه آورديم مطلبى است كه سياق ، آن را افاده مى كند. | ||
َكلا سيَعْلَمُونَ | َكلا سيَعْلَمُونَ ثُمََّكلا سيَعْلَمُونَ | ||
اين جمله جلو ايشان را از تساول از قيامت مى گيرد، تساؤ لى كه گفتيم منشا آن مختلف بوده . و معناى آيه اين است كه بايد دست از اين پرس و جويها بردارند، براى اينكه حقيقت امر به زودى برايشان كشف مى شود، و اين خبر - قيامت - واقع مى شود، آن وقت آنچه امروز نمى دانند خواهند دانست ، و در اين تعبير تهديدى هم هست همان تهديدى كه در آيه «'''و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون '''»، به چشم مى خورد، و جمله «'''ثم كلا سيعلمون '''» تاءكيد همان ردع و تهديد سابق است ، و لحن تهديد خود قرينه است بر اينكه پرس و جوى كنندگان مشركين بوده اند، كه منكر معاد و جزايند، نه مؤ منين ، و نه مشركين و مؤ منين جميعا. | اين جمله جلو ايشان را از تساول از قيامت مى گيرد، تساؤ لى كه گفتيم منشا آن مختلف بوده . و معناى آيه اين است كه بايد دست از اين پرس و جويها بردارند، براى اينكه حقيقت امر به زودى برايشان كشف مى شود، و اين خبر - قيامت - واقع مى شود، آن وقت آنچه امروز نمى دانند خواهند دانست ، و در اين تعبير تهديدى هم هست همان تهديدى كه در آيه «'''و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون '''»، به چشم مى خورد، و جمله «'''ثم كلا سيعلمون '''» تاءكيد همان ردع و تهديد سابق است ، و لحن تهديد خود قرينه است بر اينكه پرس و جوى كنندگان مشركين بوده اند، كه منكر معاد و جزايند، نه مؤ منين ، و نه مشركين و مؤ منين جميعا. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۰}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش