گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۰: خط ۲۲:
<span id='link160'><span>
<span id='link160'><span>
==آيات ۲۷ - ۳۹، سوره روم ==
==آيات ۲۷ - ۳۹، سوره روم ==
وَ هُوَ الَّذِى يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الاَعْلى فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۲۷)
وَ هُوَ الَّذِى يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الاَعْلى فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۲۷)
ضرَب لَكُم مَّثَلاً مِّنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَت أَيْمَنُكُم مِّن شرَكاءَ فى مَا رَزَقْنَكمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سوَاءٌ تخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكمْ أَنفُسكُمْ كذَلِك نُفَصلُ الاَيَتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(۲۸)
ضرَب لَكُم مَّثَلاً مِّنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَت أَيْمَنُكُم مِّن شرَكاءَ فى مَا رَزَقْنَكمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سوَاءٌ تخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكمْ أَنفُسكُمْ كذَلِك نُفَصلُ الاَيَتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(۲۸)
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَيرِ عِلْمٍ فَمَن يهْدِى مَنْ أَضلَّ اللَّهُ وَ مَا لهَُم مِّن نَّصِرِينَ(۲۹)
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَيرِ عِلْمٍ فَمَن يهْدِى مَنْ أَضلَّ اللَّهُ وَ مَا لهَُم مِّن نَّصِرِينَ(۲۹)
فَأَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتى فَطرَ النَّاس عَلَيهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۳۰)
فَأَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتى فَطرَ النَّاس عَلَيهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۳۰)
* مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشرِكينَ(۳۱)
* مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشرِكينَ(۳۱)
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَيهِمْ فَرِحُونَ(۳۲)
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَيهِمْ فَرِحُونَ(۳۲)
وَ إِذَا مَس النَّاس ضرُّ دَعَوْا رَبهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنهُم بِرَبِّهِمْ يُشرِكُونَ(۳۳)
وَ إِذَا مَس النَّاس ضرُّ دَعَوْا رَبهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنهُم بِرَبِّهِمْ يُشرِكُونَ(۳۳)
لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ(۳۴)
لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ(۳۴)
أَمْ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سلْطناً فَهُوَ يَتَكلَّمُ بِمَا كانُوا بِهِ يُشرِكُونَ(۳۵)
أَمْ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سلْطناً فَهُوَ يَتَكلَّمُ بِمَا كانُوا بِهِ يُشرِكُونَ(۳۵)
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاس رَحْمَةً فَرِحُوا بهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطونَ(۳۶)
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاس رَحْمَةً فَرِحُوا بهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطونَ(۳۶)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۳۷)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۳۷)
فَئَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسكِينَ وَ ابْنَ السبِيلِ ذَلِك خَيرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۳۸)
فَئَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسكِينَ وَ ابْنَ السبِيلِ ذَلِك خَيرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۳۸)
وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيرْبُوَا فى أَمْوَلِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِندَ اللَّهِ وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُضعِفُونَ(۳۹)
وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيرْبُوَا فى أَمْوَلِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِندَ اللَّهِ وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُضعِفُونَ(۳۹)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۵۸ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۵۲: خط ۵۴:
بعد از استدلال بر وحدانيت خدا، و بر معاد، از طريق شمردن آيات داله بر آن ، كه پشت سر هم فرمود: ((و من آياته ((، ((و من آياته (( تا آنجا كه فرمود: ((و له من فى السموات و الارض ...((، كه خود يكى از صفات فعلى خداست ، اينك در اين آيات روش استدلال را از راه شمردن آيات به استدلال به صفات فعلى خدا تغيير داد، كه آنها را تا آخر سوره در چهار فصل بيان مى فرمايد، در هر فصل چند صفت از صفات فعل كه مستلزم وحدانيت خدا و معاد است ، ذكر مى كند، فصل اول با آيه ((و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده ...(( آغاز شده . و فصل دوم با آيه ((الله الذى خلقكم ثم رزقكم ...((، و فصل سوم با آيه ((الله الذى يرسل الرياح ...((، و فصل چهارم با آيه ((الله الذى خلقكم من ضعف ...، آغاز شده
بعد از استدلال بر وحدانيت خدا، و بر معاد، از طريق شمردن آيات داله بر آن ، كه پشت سر هم فرمود: ((و من آياته ((، ((و من آياته (( تا آنجا كه فرمود: ((و له من فى السموات و الارض ...((، كه خود يكى از صفات فعلى خداست ، اينك در اين آيات روش استدلال را از راه شمردن آيات به استدلال به صفات فعلى خدا تغيير داد، كه آنها را تا آخر سوره در چهار فصل بيان مى فرمايد، در هر فصل چند صفت از صفات فعل كه مستلزم وحدانيت خدا و معاد است ، ذكر مى كند، فصل اول با آيه ((و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده ...(( آغاز شده . و فصل دوم با آيه ((الله الذى خلقكم ثم رزقكم ...((، و فصل سوم با آيه ((الله الذى يرسل الرياح ...((، و فصل چهارم با آيه ((الله الذى خلقكم من ضعف ...، آغاز شده
و اگر فصل اول مانند ساير فصول با نام جلاله ((الله (( آغاز نشده ، بدين جهت است كه متصل به آيه سابق است كه مى فرمود: ((و له من فى السموات و الارض كل له قانتون (( كه در حقيقت واسطه و برزخ است بين دو سياق ، پس آيه مورد بحث كه مى فرمايد: ((و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده ((، فصل در صورت وصل است
و اگر فصل اول مانند ساير فصول با نام جلاله ((الله (( آغاز نشده ، بدين جهت است كه متصل به آيه سابق است كه مى فرمود: ((و له من فى السموات و الارض كل له قانتون (( كه در حقيقت واسطه و برزخ است بين دو سياق ، پس آيه مورد بحث كه مى فرمايد: ((و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده ((، فصل در صورت وصل است
وَ هُوَ الَّذِى يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ ...
وَ هُوَ الَّذِى يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ ...
كلمه ((يبدوا(( از ((بدء(( است ، و ((بدء خلق (( همان ايجاد ابتدايى و بدون الگو است ، و كلمه ((يعيده (( از اعاده است ، كه به معناى انشاء بعد از انشاء است
كلمه ((يبدوا(( از ((بدء(( است ، و ((بدء خلق (( همان ايجاد ابتدايى و بدون الگو است ، و كلمه ((يعيده (( از اعاده است ، كه به معناى انشاء بعد از انشاء است
در جمله ((و هو اهون عليه ((، ضمير اولى به اعاده برمى گردد، كه از كلمه ((يعيد(( استفاده مى شود، و ضمير دومى - به طورى كه از سياق به ذهن تبادر مى كند - به خداى تعالى بر مى گردد
در جمله ((و هو اهون عليه ((، ضمير اولى به اعاده برمى گردد، كه از كلمه ((يعيد(( استفاده مى شود، و ضمير دومى - به طورى كه از سياق به ذهن تبادر مى كند - به خداى تعالى بر مى گردد
خط ۹۹: خط ۱۰۱:
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>
==تمثيلى متضمن رد و ابطال پندار مشركين درباره اينكه خدا از مخلوقات خود شركايى دارد ==
==تمثيلى متضمن رد و ابطال پندار مشركين درباره اينكه خدا از مخلوقات خود شركايى دارد ==
ضرَب لَكُم مَّثَلاً مِّنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَت أَيْمَنُكُم مِّن شرَكاءَ فى مَا رَزَقْنَكمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سوَاءٌ تخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكمْ أَنفُسكُمْ ...
ضرَب لَكُم مَّثَلاً مِّنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَت أَيْمَنُكُم مِّن شرَكاءَ فى مَا رَزَقْنَكمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سوَاءٌ تخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكمْ أَنفُسكُمْ ...
كلمه ((من (( در جمله ((من انفسكم (( براى ابتداء غايت است ، يعنى خداوند براى شما مثلى زده كه از خود شما اخذ شده ، و از حالات خود شما گرفته شده ، آنگاه با جمله ((هل لكم (( شروع به آن مثل مزبور شده است ، و استفهام آن انكارى است و كلمه ((ما(( در جمله ((من ما ملكت (( نوعيت را مى رساند، يعنى از نوع آنچه شما مالكيد، از قبيل بردگان و كلمه ((من (( در جمله ((من شركاء(( زيادى است ، و ((شركاء(( مبتدا، و جمله ((فانتم فيه سواء(( تفريع بر شركت است و كلمه ((انتم (( خطابى است كه از طريق غلبه شامل بردگان و مالكين آنان مى شود، و جمله ((تخافونهم كخيفتكم انفسكم (( به اين معنا است كه : مى ترسيد مملوك هاى شركاء در تصرف مال مشترك استبداد به خرج دهند، همان طور كه مى ترسيد كه شركاى آزاد و مثل خودتان در مال مشترك تصرف كنند، بدون اينكه اجازه و رضايتى از شما كسب كرده باشند
كلمه ((من (( در جمله ((من انفسكم (( براى ابتداء غايت است ، يعنى خداوند براى شما مثلى زده كه از خود شما اخذ شده ، و از حالات خود شما گرفته شده ، آنگاه با جمله ((هل لكم (( شروع به آن مثل مزبور شده است ، و استفهام آن انكارى است و كلمه ((ما(( در جمله ((من ما ملكت (( نوعيت را مى رساند، يعنى از نوع آنچه شما مالكيد، از قبيل بردگان و كلمه ((من (( در جمله ((من شركاء(( زيادى است ، و ((شركاء(( مبتدا، و جمله ((فانتم فيه سواء(( تفريع بر شركت است و كلمه ((انتم (( خطابى است كه از طريق غلبه شامل بردگان و مالكين آنان مى شود، و جمله ((تخافونهم كخيفتكم انفسكم (( به اين معنا است كه : مى ترسيد مملوك هاى شركاء در تصرف مال مشترك استبداد به خرج دهند، همان طور كه مى ترسيد كه شركاى آزاد و مثل خودتان در مال مشترك تصرف كنند، بدون اينكه اجازه و رضايتى از شما كسب كرده باشند
و اين مثلى است كه خداى تعالى براى بطلان پندار مشركين زده ، كه براى خدا شريكهايى از مخلوقات خود او گرفته اند، و آنها را چون خدا ((اله و رب (( پنداشته اند، و اين مثل را به صورت استفهام انكارى آورده ، مى پرسد: آيا هيچ در بين مملوك ها و غلام و كنيرهاى شما غلام و كنيزى يافت مى شود كه در اموال شما كه خدا روزيتان كرده شريك شما باشند؟ با اينكه آنها مملوك شمايند، و شما مالك خود آنها و اموال آنهاييد؟ و آيا هيچ تصور دارد كه مملوك شما آنچنان شريك شما شود كه بترسيد بدون اجازه و رضايت شما در اموال شما تصرف كند؟ همان طور كه مى ترسيد شريكهايى كه مثل شما آزادند در اموالتان تصرف كنند؟ آيا هيچ چنين چيزى ممكن است ؟
و اين مثلى است كه خداى تعالى براى بطلان پندار مشركين زده ، كه براى خدا شريكهايى از مخلوقات خود او گرفته اند، و آنها را چون خدا ((اله و رب (( پنداشته اند، و اين مثل را به صورت استفهام انكارى آورده ، مى پرسد: آيا هيچ در بين مملوك ها و غلام و كنيرهاى شما غلام و كنيزى يافت مى شود كه در اموال شما كه خدا روزيتان كرده شريك شما باشند؟ با اينكه آنها مملوك شمايند، و شما مالك خود آنها و اموال آنهاييد؟ و آيا هيچ تصور دارد كه مملوك شما آنچنان شريك شما شود كه بترسيد بدون اجازه و رضايت شما در اموال شما تصرف كند؟ همان طور كه مى ترسيد شريكهايى كه مثل شما آزادند در اموالتان تصرف كنند؟ آيا هيچ چنين چيزى ممكن است ؟
خط ۱۰۵: خط ۱۰۷:
نه ، ابدا چنين چيزى تصور ندارد، و ممكن نيست مملوك شريك مولاى خود باشد، و در اموال او تصرف كند، و وقتى چنين چيزى جايز نيست ، پس چطور جايز است كه بعضى از مخلوقات خدا چون جن يا ملك با اينكه عبيد و مملوك اويند شريك او در ملك او باشند و اله و رب جداگانه اى باشند؟!
نه ، ابدا چنين چيزى تصور ندارد، و ممكن نيست مملوك شريك مولاى خود باشد، و در اموال او تصرف كند، و وقتى چنين چيزى جايز نيست ، پس چطور جايز است كه بعضى از مخلوقات خدا چون جن يا ملك با اينكه عبيد و مملوك اويند شريك او در ملك او باشند و اله و رب جداگانه اى باشند؟!
آنگاه مثالى را كه آورده با جمله ((كذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون (( خاتمه داده ، تا زمينه اى براى آيه بعد باشد
آنگاه مثالى را كه آورده با جمله ((كذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون (( خاتمه داده ، تا زمينه اى براى آيه بعد باشد
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَيرِ عِلْمٍ فَمَن يهْدِى مَنْ أَضلَّ اللَّهُ وَ مَا لهَُم مِّن نَّصِرِينَ
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَيرِ عِلْمٍ فَمَن يهْدِى مَنْ أَضلَّ اللَّهُ وَ مَا لهَُم مِّن نَّصِرِينَ
كلمه ((بل (( اعراض از مطالب قبل را افاده مى كند، و در اينجا از مطلبى كه از ذيل آيه قبلى استفاده مى شد اعراض شده ، و تقدير چنين است : ((اين مشركين شرك خود را بر اساس تعقل بنا ننهاده اند، بلكه از هواهاى خود پيروى كردند، بدون اينكه علمى داشته باشند((
كلمه ((بل (( اعراض از مطالب قبل را افاده مى كند، و در اينجا از مطلبى كه از ذيل آيه قبلى استفاده مى شد اعراض شده ، و تقدير چنين است : ((اين مشركين شرك خود را بر اساس تعقل بنا ننهاده اند، بلكه از هواهاى خود پيروى كردند، بدون اينكه علمى داشته باشند((
و مقتضاى ظاهر اين بود كه بفرمايد: ((بل اتبع الذين اشركوا - بلكه مشركين هواهاى خود را پيروى كردند(( ولى اينطور نفرمود و به جايش فرمود: ((بل اتبع الذين ظلموا - بلكه كسانى كه ستم كردند هواهاى خود را پيروى نمودند(( تا بدين وسيله ضلالتى كه بعدا در آيه ((فمن يهدى من اضل الله - چه كسى هدايت مى كند كسى را كه خدا به خاطر ظلمش گمراه كرد(( به ايشان نسبت مى دهد تعليل كرده باشد، به اينكه چون ظالم بودند
و مقتضاى ظاهر اين بود كه بفرمايد: ((بل اتبع الذين اشركوا - بلكه مشركين هواهاى خود را پيروى كردند(( ولى اينطور نفرمود و به جايش فرمود: ((بل اتبع الذين ظلموا - بلكه كسانى كه ستم كردند هواهاى خود را پيروى نمودند(( تا بدين وسيله ضلالتى كه بعدا در آيه ((فمن يهدى من اضل الله - چه كسى هدايت مى كند كسى را كه خدا به خاطر ظلمش گمراه كرد(( به ايشان نسبت مى دهد تعليل كرده باشد، به اينكه چون ظالم بودند
خط ۱۱۴: خط ۱۱۶:
و اين حرف كه كسى بگويد ((معناى نفى ناصران براى ايشان اين است كه : يك نفر از ايشان يك نفر ناصر ندارد، چون مشهور از مقابله جمع با جمع همين معنا است (( درست نيست ، براى اينكه حرف مزبور همه جا جارى نمى شود
و اين حرف كه كسى بگويد ((معناى نفى ناصران براى ايشان اين است كه : يك نفر از ايشان يك نفر ناصر ندارد، چون مشهور از مقابله جمع با جمع همين معنا است (( درست نيست ، براى اينكه حرف مزبور همه جا جارى نمى شود
و معناى آيه اين است كه : بلكه كسانى كه با شرك ظلم كردند، هواهاى نفس خود را بدون علم پيروى نمودند، و در نتيجه خدا به كيفر ظلمشان گمراهشان كرد، و ديگر هيچ راهنمايى كه هدايتشان كند نيست ، و هيچ ياورانى كه ياريشان كنند ندارند
و معناى آيه اين است كه : بلكه كسانى كه با شرك ظلم كردند، هواهاى نفس خود را بدون علم پيروى نمودند، و در نتيجه خدا به كيفر ظلمشان گمراهشان كرد، و ديگر هيچ راهنمايى كه هدايتشان كند نيست ، و هيچ ياورانى كه ياريشان كنند ندارند
فَأَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتى فَطرَ النَّاس عَلَيهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
فَأَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتى فَطرَ النَّاس عَلَيهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
شرح مفاد آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...((
شرح مفاد آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...((
حرف ((فاء(( كه در اول آيه است مى رساند كه كلام در آيه فرع و نتيجه مطالبى است كه در خصوص مبدء و معاد از آيات قبل استفاده مى شد، و معنايش اين است كه : وقتى ثابت شد كه خلقت و تدبير تنها از آن خداست ، و او را شريكى نيست ، و او به زودى خلق را مبعوث نموده و به حساب مى كشد، و نيز معلوم شد كه در آن روز كسى كه از او اعراض ‍ كرده باشد، و رو به غير او آورده باشد، راه نجاتى ندارد، پس روى دل به سوى دين كن ، و ملازم آن باش ، كه آن همان دينى است كه خلقت الهى بدان دعوت مى كند
حرف ((فاء(( كه در اول آيه است مى رساند كه كلام در آيه فرع و نتيجه مطالبى است كه در خصوص مبدء و معاد از آيات قبل استفاده مى شد، و معنايش اين است كه : وقتى ثابت شد كه خلقت و تدبير تنها از آن خداست ، و او را شريكى نيست ، و او به زودى خلق را مبعوث نموده و به حساب مى كشد، و نيز معلوم شد كه در آن روز كسى كه از او اعراض ‍ كرده باشد، و رو به غير او آورده باشد، راه نجاتى ندارد، پس روى دل به سوى دين كن ، و ملازم آن باش ، كه آن همان دينى است كه خلقت الهى بدان دعوت مى كند
خط ۱۲۲: خط ۱۲۴:
كلمه ((حنيفا(( حال از فاعل ((اقم (( است ، و ممكن هم هست حال از دين و يا حال از وجه باشد، اما اولى ظاهرتر و با سياق مناسب تر است ، و كلمه مذكور از ماده ((حنف (( است ، كه به معناى تمايل دو پا بسوى وسط مى باشد، و در آيه منظور اعتدال است
كلمه ((حنيفا(( حال از فاعل ((اقم (( است ، و ممكن هم هست حال از دين و يا حال از وجه باشد، اما اولى ظاهرتر و با سياق مناسب تر است ، و كلمه مذكور از ماده ((حنف (( است ، كه به معناى تمايل دو پا بسوى وسط مى باشد، و در آيه منظور اعتدال است


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش