۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۶}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۵: | خط ۱۷: | ||
والبته معناى بدى نيستند، در صورتى كه سياق آيه با آنها بسازد، ليكن آنطور كه بايست سازگارى ندارد، هر چند كه معناى دوم به سياق آيه از اولى نزديك تر است . | والبته معناى بدى نيستند، در صورتى كه سياق آيه با آنها بسازد، ليكن آنطور كه بايست سازگارى ندارد، هر چند كه معناى دوم به سياق آيه از اولى نزديك تر است . | ||
بعضى ديگر گفته اند: معناى آيه اين است كه : ((اينها هستند كه مشركين آنان را خداى خود خوانده وعبادتشان مى كنند ومعتقدند كه معبود ايشانند وسعى مى كنند با پرستيدن آنها وسيله اى وتقربى به درگاه خدا پيدا كنند، وهر يك سعى مى كند با پرستش بيشتر از ديگران سبقت جسته مقرب تر شود(( اين معنا هم به هيچ وجه با الفاظ آيه تطبيق نمى كند. | بعضى ديگر گفته اند: معناى آيه اين است كه : ((اينها هستند كه مشركين آنان را خداى خود خوانده وعبادتشان مى كنند ومعتقدند كه معبود ايشانند وسعى مى كنند با پرستيدن آنها وسيله اى وتقربى به درگاه خدا پيدا كنند، وهر يك سعى مى كند با پرستش بيشتر از ديگران سبقت جسته مقرب تر شود(( اين معنا هم به هيچ وجه با الفاظ آيه تطبيق نمى كند. | ||
وَ إِن | وَ إِن مِّن قَرْيَةٍ إِلانحْنُ مُهْلِكوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَمَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شدِيداً كانَ ذَلِك فى الْكِتَبِ مَسطوراً(۵۸) | ||
مى گويند: عذاب شديد هميشه به معناى آن عذابى است كه قومى را مستاءصل ومن قرض كند آن وقت در اين آيه كه در مقابل عذاب شديد مساءله هلاكت را قرار داده لابد معنا ومراد از هلاكت مرگهاى طبيعى و تدريجى افراد است ، ودر نتيجه معناى آيه چنين مى شود ((هيچ قومى نيست مگر اينكه ما مردمش را قبل از قيامت يا مى ميرانيم ويا به عذاب استيصال ومرگ دسته جمعى مبتلا مى كنيم تا بعد از آن قيامت را بپا كنيم (( همچنانكه در جاى ديگر فرمود: ((وانا لجاعلون ما عليها صعيدا جرزا(( ولذا بعضى گفته اند كه ((هلاك (( وى مربوط به قراء واقوام صالح ، و((تعذيب (( مربوط به قراء واقوام طالح است . | مى گويند: عذاب شديد هميشه به معناى آن عذابى است كه قومى را مستاءصل ومن قرض كند آن وقت در اين آيه كه در مقابل عذاب شديد مساءله هلاكت را قرار داده لابد معنا ومراد از هلاكت مرگهاى طبيعى و تدريجى افراد است ، ودر نتيجه معناى آيه چنين مى شود ((هيچ قومى نيست مگر اينكه ما مردمش را قبل از قيامت يا مى ميرانيم ويا به عذاب استيصال ومرگ دسته جمعى مبتلا مى كنيم تا بعد از آن قيامت را بپا كنيم (( همچنانكه در جاى ديگر فرمود: ((وانا لجاعلون ما عليها صعيدا جرزا(( ولذا بعضى گفته اند كه ((هلاك (( وى مربوط به قراء واقوام صالح ، و((تعذيب (( مربوط به قراء واقوام طالح است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۸۲ </center> | ||
خط ۳۹: | خط ۴۱: | ||
پس حق مطلب اين است كه كتاب مبين همان متن اعيان وموجودات با حوادثى است كه به خود مى گيرند، واين به خود گرفتن از اين نظر حتمى وواجب است كه هر يك مترتب بر علت خويش است وپيدايش معلول بعد از وجود علت واجب وغير قابل تخلف است ، نه از نظر اينكه موجودى است مادى ، آرى ماده وقوه آن از نظر ذاتشان ممكن الوجودند. | پس حق مطلب اين است كه كتاب مبين همان متن اعيان وموجودات با حوادثى است كه به خود مى گيرند، واين به خود گرفتن از اين نظر حتمى وواجب است كه هر يك مترتب بر علت خويش است وپيدايش معلول بعد از وجود علت واجب وغير قابل تخلف است ، نه از نظر اينكه موجودى است مادى ، آرى ماده وقوه آن از نظر ذاتشان ممكن الوجودند. | ||
واگر اين معنا يعنى مساءله عليت ومعلوليت را كتاب مبين ولوح محفوظ ناميده به اين منظور بوده كه حقيقت معنا را با كمك مثال بفهماند، وما به زودى در جاى مناسبى ان شاء اللّه اين بحث را به طور كامل مطرح خواهيم نمود. | واگر اين معنا يعنى مساءله عليت ومعلوليت را كتاب مبين ولوح محفوظ ناميده به اين منظور بوده كه حقيقت معنا را با كمك مثال بفهماند، وما به زودى در جاى مناسبى ان شاء اللّه اين بحث را به طور كامل مطرح خواهيم نمود. | ||
وَ مَا مَنَعَنَا أَن | وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالاَيَتِ إِلاأَن كذَّب بهَا الاَوَّلُونَ ... | ||
قبلا وجه اتصال اين آيه با آيات قبلش گذشت ، وحاصل آن اين بود كه آيه قبلى مى رسانيد كه مردم - كه آخرينشان مثل اولينشان هستند - به خاطر آن غريره فسق وفساد كه در ايشان است مستحق آمدن هلاكت و انواع ديگر عذابهاى شديد هستند، وخداى تعالى هم در باره قريه ها اين سرنوشت را مقرر فرموده كه همه هلاك ويا معذب به عذاب شديد شوند، وهمين معنا باعث شد كه خداى تعالى آياتى كه كفار پيشنهاد مى كنند نفرستد، چون با در نظر گرفتن اينكه آخرين بشر با اولين او يكسانند، وهر چه اولين را وادار به عصيان كرد آخرين را هم وادار مى كند، ونيز با در نظر گرفتن اينكه اولين با آمدن آيات پيشنهادى خود باز كفر ورزيدند اين مساءله وجود دارد كه اينها نيز بعد از ديدن معجره و آيت پيشنهادى خود ايمان نياورند، ودر نتيجه به عذاب هلاك ويا عذاب شديد ديگرى مبتلاشوند، همچنانكه پيشينيان ايشان شدند، و چون خدا نمى خواهد اين امت را به عذاب عاجل وزودرس مؤ اخذه نمايد، لذا آيات پيشنهادى كفار را نمى فرستد. | قبلا وجه اتصال اين آيه با آيات قبلش گذشت ، وحاصل آن اين بود كه آيه قبلى مى رسانيد كه مردم - كه آخرينشان مثل اولينشان هستند - به خاطر آن غريره فسق وفساد كه در ايشان است مستحق آمدن هلاكت و انواع ديگر عذابهاى شديد هستند، وخداى تعالى هم در باره قريه ها اين سرنوشت را مقرر فرموده كه همه هلاك ويا معذب به عذاب شديد شوند، وهمين معنا باعث شد كه خداى تعالى آياتى كه كفار پيشنهاد مى كنند نفرستد، چون با در نظر گرفتن اينكه آخرين بشر با اولين او يكسانند، وهر چه اولين را وادار به عصيان كرد آخرين را هم وادار مى كند، ونيز با در نظر گرفتن اينكه اولين با آمدن آيات پيشنهادى خود باز كفر ورزيدند اين مساءله وجود دارد كه اينها نيز بعد از ديدن معجره و آيت پيشنهادى خود ايمان نياورند، ودر نتيجه به عذاب هلاك ويا عذاب شديد ديگرى مبتلاشوند، همچنانكه پيشينيان ايشان شدند، و چون خدا نمى خواهد اين امت را به عذاب عاجل وزودرس مؤ اخذه نمايد، لذا آيات پيشنهادى كفار را نمى فرستد. | ||
با اين بيان اين معنا روشن مى شود كه اين دوآيه با آيات ديگر اين سوره - از آيه ۹۰ تا آخر سوره - كه اقتراحات وپيشنهادات كفار را خاطرنشان ساخته ومى فرمايد: ((وقالوالن نومن لك حتى تفجر لنا من الارض ينبوعا...(( ارتباط دارند واز ظاهر آيات سوره هم بر مى آيد كه سوره يكباره نازل شده است . | با اين بيان اين معنا روشن مى شود كه اين دوآيه با آيات ديگر اين سوره - از آيه ۹۰ تا آخر سوره - كه اقتراحات وپيشنهادات كفار را خاطرنشان ساخته ومى فرمايد: ((وقالوالن نومن لك حتى تفجر لنا من الارض ينبوعا...(( ارتباط دارند واز ظاهر آيات سوره هم بر مى آيد كه سوره يكباره نازل شده است . | ||
خط ۶۲: | خط ۶۴: | ||
وبعيد نيست مراد از ((تخويف (( ايجاد خوف ووحشت باشد به اينكه عذاب كمتر از استيصال را به ايشان نشان دهد، وبنابراين تخويف در اين آيه معناى تخوف در آيه ((اوياخذهم على تخوّف فانّ ربّكم لروف رحيم (( را خواهد داشت ، وبرگشت معناى آيه به اين مى شود كه ما آيات اقتراحى ايشان را نمى فرستيم ، چون نمى خواهيم با عذاب استيصال از بينشان ببريم ، واگر آياتى را مى فرستيم به منظور اين است كه با ايجاد ترس در دلهايشان متوجهشان كنيم ، وآنوقت با ديدن آن از عذابهاى سخت تر بهراسند. اين وجه را به برخى از مفسرين نسبت داده اند. | وبعيد نيست مراد از ((تخويف (( ايجاد خوف ووحشت باشد به اينكه عذاب كمتر از استيصال را به ايشان نشان دهد، وبنابراين تخويف در اين آيه معناى تخوف در آيه ((اوياخذهم على تخوّف فانّ ربّكم لروف رحيم (( را خواهد داشت ، وبرگشت معناى آيه به اين مى شود كه ما آيات اقتراحى ايشان را نمى فرستيم ، چون نمى خواهيم با عذاب استيصال از بينشان ببريم ، واگر آياتى را مى فرستيم به منظور اين است كه با ايجاد ترس در دلهايشان متوجهشان كنيم ، وآنوقت با ديدن آن از عذابهاى سخت تر بهراسند. اين وجه را به برخى از مفسرين نسبت داده اند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۸۸ </center> | ||
وَ إِذْ قُلْنَا لَك | وَ إِذْ قُلْنَا لَك إِنَّ رَبَّك أَحَاط بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتى أَرَيْنَك إِلافِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَ الشجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فى الْقُرْءَانِ وَ نخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاطغْيَناً كَبِيراً(۶۰) | ||
مراد از ((رؤ يا(( و((شجره ملعونه (( در آيه : ((وما جعلنا الرؤ يا التى اريناك ...(( | مراد از ((رؤ يا(( و((شجره ملعونه (( در آيه : ((وما جعلنا الرؤ يا التى اريناك ...(( | ||
فقرات اين آيه كه چهار فقره است معانى روشنى دارد، وليكن از نظر ارتباط ووجه اتصالى كه با هم دارند خالى از اجمال نيست وسبب اصلى اين اجمال دوفقره دومى وسومى است ، زيرا خداى سبحان بيان نكرده كه آن رويا كه به پيغمبر خود ارائه داده چه بوده ، ودر ساير آيات قرآنش هم چيزى كه آن را تفسير كند نيامده . | فقرات اين آيه كه چهار فقره است معانى روشنى دارد، وليكن از نظر ارتباط ووجه اتصالى كه با هم دارند خالى از اجمال نيست وسبب اصلى اين اجمال دوفقره دومى وسومى است ، زيرا خداى سبحان بيان نكرده كه آن رويا كه به پيغمبر خود ارائه داده چه بوده ، ودر ساير آيات قرآنش هم چيزى كه آن را تفسير كند نيامده . | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۰: | ||
ومعنايش اين است كه ما مردم را مى ترسانيم ، ولى هشدار وترساندن ما جز به طغيان ايشان نمى افزايد، آن هم نه هر طغيانى ، بلكه طغيانى بزرگ ، يعنى مردم از هشدار ما نمى ترسند، تا بدينوسيله از كرده هاى زشت خود دست بردارند، بلكه تخويف ما را با طغيانى كبير پاسخ مى گويند، و خلاصه مردم در طغيان خود تا آنجا كه مى توانند پيش مى روند، و دشمنى وعناد با حق را از حد مى گذرانند. | ومعنايش اين است كه ما مردم را مى ترسانيم ، ولى هشدار وترساندن ما جز به طغيان ايشان نمى افزايد، آن هم نه هر طغيانى ، بلكه طغيانى بزرگ ، يعنى مردم از هشدار ما نمى ترسند، تا بدينوسيله از كرده هاى زشت خود دست بردارند، بلكه تخويف ما را با طغيانى كبير پاسخ مى گويند، و خلاصه مردم در طغيان خود تا آنجا كه مى توانند پيش مى روند، و دشمنى وعناد با حق را از حد مى گذرانند. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۶}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش