گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۶: خط ۱۸:
خداى تعالى آيه مورد بحث را با جمله «'''ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون '''» ختم فرموده ، و در آيات مورد بحث اين تعبير به صورتهاى مختلفى تكرار شده . آيه اى كه مربوط به زنده كردن زمين بعد از موتش ‍ بود با جمله «'''لقوم يسمعون '''» ختم گرديده و آيه مربوط به ثمرات نخيل و اعناب با جمله «'''لقوم يعقلون '''»، و آيه مورد بحث كه مربوط به امر نحل است با جمله «'''لقوم يتفكرون '''» و شايد علتش اين باشد كه : توجه به مساله مرگ و زندگى طبعا براى انسان پند و عبرت آور مى باشد و لذا تعبير به سمع با اين مقام مناسب تر است . و توجه انسان به ميوه هاى درختان از جهت اينكه مفيد و مورد استفاده است يك نظر برهانى و استدلالى است كه بيانگر پيوستگى تدبير و ارتباط نظامهاى جزئى به يكديگر مى باشد و اين نظر با تعقل مناسب تر است . و آنجا كه سخن از زنبور عسل و زندگى آن كه سراسر عجايب و دقائق است به ميان آمد و آن اسرار و دقائق براى انسانها كشف نمى شود مگر با تفكر، پس زندگى زنبور عسل آيتى است براى مردمى كه تفكر كنند.
خداى تعالى آيه مورد بحث را با جمله «'''ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون '''» ختم فرموده ، و در آيات مورد بحث اين تعبير به صورتهاى مختلفى تكرار شده . آيه اى كه مربوط به زنده كردن زمين بعد از موتش ‍ بود با جمله «'''لقوم يسمعون '''» ختم گرديده و آيه مربوط به ثمرات نخيل و اعناب با جمله «'''لقوم يعقلون '''»، و آيه مورد بحث كه مربوط به امر نحل است با جمله «'''لقوم يتفكرون '''» و شايد علتش اين باشد كه : توجه به مساله مرگ و زندگى طبعا براى انسان پند و عبرت آور مى باشد و لذا تعبير به سمع با اين مقام مناسب تر است . و توجه انسان به ميوه هاى درختان از جهت اينكه مفيد و مورد استفاده است يك نظر برهانى و استدلالى است كه بيانگر پيوستگى تدبير و ارتباط نظامهاى جزئى به يكديگر مى باشد و اين نظر با تعقل مناسب تر است . و آنجا كه سخن از زنبور عسل و زندگى آن كه سراسر عجايب و دقائق است به ميان آمد و آن اسرار و دقائق براى انسانها كشف نمى شود مگر با تفكر، پس زندگى زنبور عسل آيتى است براى مردمى كه تفكر كنند.
قبلا اشاره كرده بوديم كه در اين سوره التفاتهاى مختلفى بكار رفته و عمده آن در همين آيات مورد بحث است كه در يك فراز خطاب را از در رحمت براى مشركين و شفقت به حال ايشان (كه خود از آن خبر نداشتند) متوجه ايشان نموده در فراز ديگرى بخاطر كفر و لجاجتشان از خطاب به آنان اعراض نموده خطاب را متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كرده است ، و اين التفات در آيات اين سوره مشهود است كه دائما در فرازى خطاب متوجه مشركين و در فرازى ديگر متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى شود.
قبلا اشاره كرده بوديم كه در اين سوره التفاتهاى مختلفى بكار رفته و عمده آن در همين آيات مورد بحث است كه در يك فراز خطاب را از در رحمت براى مشركين و شفقت به حال ايشان (كه خود از آن خبر نداشتند) متوجه ايشان نموده در فراز ديگرى بخاطر كفر و لجاجتشان از خطاب به آنان اعراض نموده خطاب را متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كرده است ، و اين التفات در آيات اين سوره مشهود است كه دائما در فرازى خطاب متوجه مشركين و در فرازى ديگر متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى شود.
وَ اللَّهُ خَلَقَكمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنكم مَّن يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَىْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شيْئاً ...
وَ اللَّهُ خَلَقَكمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنكم مَّن يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَىْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شيْئاً ...
كلمه «'''ارذل '''» اسم تفضيل از رذالت و پستى است ، و مراد از «'''ارذل العمر'''» به قرينه جمله «'''لكى لا يعلم ...'''» سن شيخوخت و پيرى است ، كه قواى شعور و ادراك در آن انحطاط پيدا مى كند، و البته اين انحطاط به اختلاف مزاجها مختلف مى شود، و غالبا از سن هفتاد و پنج سالگى شروع مى شود.
كلمه «'''ارذل '''» اسم تفضيل از رذالت و پستى است ، و مراد از «'''ارذل العمر'''» به قرينه جمله «'''لكى لا يعلم ...'''» سن شيخوخت و پيرى است ، كه قواى شعور و ادراك در آن انحطاط پيدا مى كند، و البته اين انحطاط به اختلاف مزاجها مختلف مى شود، و غالبا از سن هفتاد و پنج سالگى شروع مى شود.
و معناى آيه اين است كه : خدا شما گروه مردم را خلق كرده پس آنگاه شما را در عمر متوسط مى گيرد، و البته بعضى از شما هستند كه تا سن پيرى رسيده آنقدر به عقب بر مى گردند كه از ضعف قواى دراكه بعد از آنكه عمرى عالم بودند ديگر چيزى را ندانند،
و معناى آيه اين است كه : خدا شما گروه مردم را خلق كرده پس آنگاه شما را در عمر متوسط مى گيرد، و البته بعضى از شما هستند كه تا سن پيرى رسيده آنقدر به عقب بر مى گردند كه از ضعف قواى دراكه بعد از آنكه عمرى عالم بودند ديگر چيزى را ندانند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۶ </center>
و اين خود دليل و نشانه اين است كه زندگى و مردن و شعور و علم شما به دست خود شما نيست ، و گر نه شعور خود را براى خود نگه مى داشتيد، و زندگى خود را هم براى خود حفظ مى كرديد بلكه اين زندگى و علم با نظام عجيبى كه دارد به علم و قدرت خدا منتهى مى گردد، و به همين جهت است كه مطلب را با جمله «'''ان الله عليم قدير'''» تعليل فرمود.
و اين خود دليل و نشانه اين است كه زندگى و مردن و شعور و علم شما به دست خود شما نيست ، و گر نه شعور خود را براى خود نگه مى داشتيد، و زندگى خود را هم براى خود حفظ مى كرديد بلكه اين زندگى و علم با نظام عجيبى كه دارد به علم و قدرت خدا منتهى مى گردد، و به همين جهت است كه مطلب را با جمله «'''ان الله عليم قدير'''» تعليل فرمود.
وَ اللَّهُ فَضلَ بَعْضكمْ عَلى بَعْضٍ فى الرِّزْقِ ...
وَ اللَّهُ فَضلَ بَعْضكمْ عَلى بَعْضٍ فى الرِّزْقِ ...
خداوند بعضى از مردم را در رزق و دارائى بر بعضى ديگر برترى داده ،
خداوند بعضى از مردم را در رزق و دارائى بر بعضى ديگر برترى داده ،
معناى جمله «'''فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم ...'''»
معناى جمله «'''فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم ...'''»
خط ۴۷: خط ۴۹:
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه موالى ، رزقى كه در دست دارند هرگز در اختيار بردگان خود نمى گذارند تا مانند خود آنان تصرف كنند، و خود با آنان مساوى شوند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه موالى ، رزقى كه در دست دارند هرگز در اختيار بردگان خود نمى گذارند تا مانند خود آنان تصرف كنند، و خود با آنان مساوى شوند.
در اين گفته هم اشكال است زيرا برگشت اين معنا به اين است كه : انسان مال خود را از غير منع مى كند و نمى گذارد كه ديگران بر آن مسلط شوند، و اين معنا اختصاصى به زيردستان و بردگان ندارد، و بنا بر اين اسم بردگان را بردن استدراك زيادى است ، و اگر در توجيه آن بگويند از اين جهت به زيردستان نمى دهند كه به زيردستان تسلط دارند، مى گوييم با رعايت اين نكته معنا همان معنايى مى شود كه ما گفتيم كه نعمتى كه در اين آيه بر روى آن انگشت گذارى شده همين تسلط موالى بر عبيد و برترى ايشان از جهت مالكيت رزق نسبت به بردگان است .
در اين گفته هم اشكال است زيرا برگشت اين معنا به اين است كه : انسان مال خود را از غير منع مى كند و نمى گذارد كه ديگران بر آن مسلط شوند، و اين معنا اختصاصى به زيردستان و بردگان ندارد، و بنا بر اين اسم بردگان را بردن استدراك زيادى است ، و اگر در توجيه آن بگويند از اين جهت به زيردستان نمى دهند كه به زيردستان تسلط دارند، مى گوييم با رعايت اين نكته معنا همان معنايى مى شود كه ما گفتيم كه نعمتى كه در اين آيه بر روى آن انگشت گذارى شده همين تسلط موالى بر عبيد و برترى ايشان از جهت مالكيت رزق نسبت به بردگان است .
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكمْ أَزْوَجاً وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَجِكم بَنِينَ وَ حَفَدَةً ...
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكمْ أَزْوَجاً وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَجِكم بَنِينَ وَ حَفَدَةً ...
راغب در مفردات مى گويد: خداى تعالى فرمود: «''' وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَجِكم بَنِينَ وَ حَفَدَةً '''» و «'''حفده '''» جمع حافد است كه به معناى متحرك و كسى است كه در خدمت ، جنب و جوش سريع دارد،
راغب در مفردات مى گويد: خداى تعالى فرمود: «''' وَ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَجِكم بَنِينَ وَ حَفَدَةً '''» و «'''حفده '''» جمع حافد است كه به معناى متحرك و كسى است كه در خدمت ، جنب و جوش سريع دارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۳۰ </center>
خواه از اقارب انسان باشد و يا بيگانه ، ولى مفسرين آن را به اسباط (نوه ها) و مانند آن تفسير كرده اند، چون خدمت اسباط صادقانه تر است - تا آنجا كه مى گويد - اصمعى گفته : اصل (حفد) پايى را بدون توقف در جاى پاى ديگر نهادن است .
خواه از اقارب انسان باشد و يا بيگانه ، ولى مفسرين آن را به اسباط (نوه ها) و مانند آن تفسير كرده اند، چون خدمت اسباط صادقانه تر است - تا آنجا كه مى گويد - اصمعى گفته : اصل (حفد) پايى را بدون توقف در جاى پاى ديگر نهادن است .
خط ۵۸: خط ۶۰:
و معناى آيه اين است كه : خداوند براى شما از همسرانتان فرزندان و ياورانى قرار داد كه به خدمت آنان در حوائجتان استعانت بكنيد، و با دست آنان مكاره و ناملايمات را از خود دور سازيد و ارزاق طيب كه عبارت است از هر متاع دلپسندى كه روزيتان كرد، مانند آب و انواع ميوه ها كه عمل خود شما در پيدايش آنها دخالت نداشته ، و مانند طعامها و لباسها و امثال آن كه سعى و عمل خود شما در پيدايش آنها مؤ ثر بوده است ، و كلمه «'''من '''» در جمله «'''من الطيبات '''» براى تبعيض است كه وجهش هم روشن است . آنگاه مشركين را توبيخ نموده مى فرمايد: «'''افبالباطل '''» كه همان اصنام و اوثان و اعتقاد به استناد دختران به خدا و پسران به خودشان و نيز احكامى كه پيشوايان ضلالت برايشان تشريع كرده اند «'''يؤ منون و بنعمة الله هم يكفرون : ايمان مى آورند، و به نعمت خدا كفران مى ورزند'''» و مقصود از نعمت همان است كه همسرانى از جنس خود بشر براى ايشان درست كرد و فرزندان و نوه هايى از همسران پديد آورد چون اين از بزرگترين و آشكارترين نعمتها است ، زيرا اساسى ، تكوينى است كه ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مى شود، و اگر آن نبود مجتمعى تشكيل نمى يافت ، و اين تعاون و همكارى كه ميان افراد هست پديد نمى آمد، و تشريك در عمل و سعى ميسر نمى شد، و در نتيجه بشر به سعادت دنيا و آخرت خود نمى رسيد.
و معناى آيه اين است كه : خداوند براى شما از همسرانتان فرزندان و ياورانى قرار داد كه به خدمت آنان در حوائجتان استعانت بكنيد، و با دست آنان مكاره و ناملايمات را از خود دور سازيد و ارزاق طيب كه عبارت است از هر متاع دلپسندى كه روزيتان كرد، مانند آب و انواع ميوه ها كه عمل خود شما در پيدايش آنها دخالت نداشته ، و مانند طعامها و لباسها و امثال آن كه سعى و عمل خود شما در پيدايش آنها مؤ ثر بوده است ، و كلمه «'''من '''» در جمله «'''من الطيبات '''» براى تبعيض است كه وجهش هم روشن است . آنگاه مشركين را توبيخ نموده مى فرمايد: «'''افبالباطل '''» كه همان اصنام و اوثان و اعتقاد به استناد دختران به خدا و پسران به خودشان و نيز احكامى كه پيشوايان ضلالت برايشان تشريع كرده اند «'''يؤ منون و بنعمة الله هم يكفرون : ايمان مى آورند، و به نعمت خدا كفران مى ورزند'''» و مقصود از نعمت همان است كه همسرانى از جنس خود بشر براى ايشان درست كرد و فرزندان و نوه هايى از همسران پديد آورد چون اين از بزرگترين و آشكارترين نعمتها است ، زيرا اساسى ، تكوينى است كه ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مى شود، و اگر آن نبود مجتمعى تشكيل نمى يافت ، و اين تعاون و همكارى كه ميان افراد هست پديد نمى آمد، و تشريك در عمل و سعى ميسر نمى شد، و در نتيجه بشر به سعادت دنيا و آخرت خود نمى رسيد.
آرى اگر بشر اين رابطه تكوينى را كه خدا به او انعام كرده قطع كند، و اين رشته پيوند را بگسلد، آن وقت بهر وسيله ديگرى كه فرض شود متوسل گردد، جا پر كن اين رابطه تكوينى نگشته جمعش جمع نمى شود، و با متلاشى شدن جمع بشر و پراكندگى وحدتش ، هلاكتش قطعى است .
آرى اگر بشر اين رابطه تكوينى را كه خدا به او انعام كرده قطع كند، و اين رشته پيوند را بگسلد، آن وقت بهر وسيله ديگرى كه فرض شود متوسل گردد، جا پر كن اين رابطه تكوينى نگشته جمعش جمع نمى شود، و با متلاشى شدن جمع بشر و پراكندگى وحدتش ، هلاكتش قطعى است .
وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَمْلِك لَهُمْ رِزْقاً مِّنَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ شيْئاً وَ لا يَستَطِيعُونَ
وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَمْلِك لَهُمْ رِزْقاً مِّنَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ شيْئاً وَ لا يَستَطِيعُونَ
اين آيه عطف است بر محل جمله قبلى ، و آن «'''يكفرون بنعمة الله و يعبدون من دون الله ما لا يملك ...'''» است ، و معنايش اين است كه مشركين نعمت خداى را كفران نموده غير خدا را مى پرستيدند كه مالك رزقى از ايشان نيست ...
اين آيه عطف است بر محل جمله قبلى ، و آن «'''يكفرون بنعمة الله و يعبدون من دون الله ما لا يملك ...'''» است ، و معنايش اين است كه مشركين نعمت خداى را كفران نموده غير خدا را مى پرستيدند كه مالك رزقى از ايشان نيست ...
وجوهى كه در معناى آيه : «'''ما لا يملك لهم رزقا فى السموات و الارض شيئا'''» گفتهشده است
وجوهى كه در معناى آيه : «'''ما لا يملك لهم رزقا فى السموات و الارض شيئا'''» گفتهشده است
خط ۶۹: خط ۷۱:
و از جهت اينكه آنها را آلهه مى خواندند و مى پرستيدند و پرستش جز براى عاقل تصور ندارد لذا در زمره عقلا به حساب آورده تعبير مخصوص عقلا را در باره اش بكار برده فرمود: «'''لا يستطيعون : و نمى توانند'''».
و از جهت اينكه آنها را آلهه مى خواندند و مى پرستيدند و پرستش جز براى عاقل تصور ندارد لذا در زمره عقلا به حساب آورده تعبير مخصوص عقلا را در باره اش بكار برده فرمود: «'''لا يستطيعون : و نمى توانند'''».
در اين آيه بار ديگر راهى براى بيان غرض اصلى از شمردن نعمتها باز نموده و به بيان آن مى پردازد، و در خلال چهار آيه نتيجه اصلى را كه همان اثبات توحيد و نبوت و معاد است تشريح مى كند، در آيه اول از آن مثالى كه براى خداى سبحان زدند نهى مى كند، و در آيه دوم براى بيان يكتايى خدا در ربوبيت مثلى مى آورد، و در آيه سوم در بيان نبوت و تشريع مثلى مى زند، و در آيه چهارم به مساله معاد مى پردازد.
در اين آيه بار ديگر راهى براى بيان غرض اصلى از شمردن نعمتها باز نموده و به بيان آن مى پردازد، و در خلال چهار آيه نتيجه اصلى را كه همان اثبات توحيد و نبوت و معاد است تشريح مى كند، در آيه اول از آن مثالى كه براى خداى سبحان زدند نهى مى كند، و در آيه دوم براى بيان يكتايى خدا در ربوبيت مثلى مى آورد، و در آيه سوم در بيان نبوت و تشريع مثلى مى زند، و در آيه چهارم به مساله معاد مى پردازد.
فَلا تَضرِبُوا للَّهِ الاَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ
فَلا تَضرِبُوا للَّهِ الاَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ
<span id='link295'><span>
<span id='link295'><span>
==مراد از مثل زدن براى خدا كه از آن نهى فرموده است (فلا تضربوا للهالامثال ) ==
==مراد از مثل زدن براى خدا كه از آن نهى فرموده است (فلا تضربوا للهالامثال ) ==
خط ۷۸: خط ۸۰:
<span id='link296'><span>
<span id='link296'><span>
==مثلى براى اثبات توحيد ربوبى با استناد به وحدت منعم ==
==مثلى براى اثبات توحيد ربوبى با استناد به وحدت منعم ==
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَّمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شىْءٍ ...
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَّمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شىْءٍ ...
مثلى كه در اين آيه زده شده اين است كه عبدى مملوك فرض شده كه هيچ كارى از دستش بر نمى آيد، و شخص ديگرى فرض شده كه از ناحيه خدا رزق پاكيزه اى داده شده كه از آن علنا و پنهانى انفاق مى كند، پس از فرض اين دو نفر مى پرسد آيا اين دو با هم برابرند؟ و از در نظر گرفتن تقابلى كه ميان اين دو شخص مفروض برقرار كرده استفاده مى شود كه هر يك از دو طرف مقيد است به وصفى كه خلاف وصف ديگرى است و همين تقابل باعث روشنى آن صفات است .
مثلى كه در اين آيه زده شده اين است كه عبدى مملوك فرض شده كه هيچ كارى از دستش بر نمى آيد، و شخص ديگرى فرض شده كه از ناحيه خدا رزق پاكيزه اى داده شده كه از آن علنا و پنهانى انفاق مى كند، پس از فرض اين دو نفر مى پرسد آيا اين دو با هم برابرند؟ و از در نظر گرفتن تقابلى كه ميان اين دو شخص مفروض برقرار كرده استفاده مى شود كه هر يك از دو طرف مقيد است به وصفى كه خلاف وصف ديگرى است و همين تقابل باعث روشنى آن صفات است .
پس عبدى كه فرض شد مملوك باشد و مالك خود و هيچ چيز از متاع زندگى اش نباشد، و نيز قادر بر تصرف هيچ مالى نباشد، در مقابلش كسى است كه اولا عبد نيست در ثانى مالك خود هست ، و در ثالث خداوند رزق نيكويى روزيش كرده كه در آن تصرف مى كند، و سرى و علنى انفاق مى نمايد، و در جمله «'''هل يستويان '''» از مساوات آن دو پرسش ‍ مى كند، و بديهى است كه جواب آن منفى است ، با اين بيان اثبات مى كند كه خداى سبحان مالك هر چيزى است و منعم به تمامى نعمتها است ، و با هيچ يك از مخلوقاتش مساوى نيست ، زيرا آنها مالك چيزى نيستند، نه براى خود و نه براى غير خود و قادر نيستند در چيزى تصرف كنند پس ‍ اينكه مشركين مى گويند «'''ان مع الله الهة : با خدا خدايان ديگرى هست '''» غلط است ، زيرا آن خدايان ديگر، همه مخلوقات خدايند.
پس عبدى كه فرض شد مملوك باشد و مالك خود و هيچ چيز از متاع زندگى اش نباشد، و نيز قادر بر تصرف هيچ مالى نباشد، در مقابلش كسى است كه اولا عبد نيست در ثانى مالك خود هست ، و در ثالث خداوند رزق نيكويى روزيش كرده كه در آن تصرف مى كند، و سرى و علنى انفاق مى نمايد، و در جمله «'''هل يستويان '''» از مساوات آن دو پرسش ‍ مى كند، و بديهى است كه جواب آن منفى است ، با اين بيان اثبات مى كند كه خداى سبحان مالك هر چيزى است و منعم به تمامى نعمتها است ، و با هيچ يك از مخلوقاتش مساوى نيست ، زيرا آنها مالك چيزى نيستند، نه براى خود و نه براى غير خود و قادر نيستند در چيزى تصرف كنند پس ‍ اينكه مشركين مى گويند «'''ان مع الله الهة : با خدا خدايان ديگرى هست '''» غلط است ، زيرا آن خدايان ديگر، همه مخلوقات خدايند.
خط ۹۲: خط ۹۴:
<span id='link297'><span>
<span id='link297'><span>
==اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يك مثل ==
==اقامه حجت بر توحيد و اشاره به مساءله نبوت با ذكر يك مثل ==
وَ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكمُ ...
وَ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكمُ ...
در مجمع البيان گفته است ابكم به معناى كسى است كه از شكم مادر، لال به دنيا آيد، نه چيزى بفهمد و نه بتواند بفهماند، بعضى گفته اند ابكم ، آن كسى است كه نتواند سخن گويد، و كلمه «'''كل '''» به معناى سنگين است وقتى گفته مى شود: «'''كل عن الامر، يكل ، كلا'''» يعنى فلان امر بر او سنگين آمد، و بهمين جهت براى انجامش برنخاست و «'''كلت السكين كلولا'''» به معناى كند شدن و كلفت شدن لبه كارد است و «'''كل لسانه '''» به معناى اين است كه زبانش كند شد و سخن گفتن بر او دشوار آمد، و بهمين جهت تصميم بر سخن نگرفت ، و اين در حقيقت بخاطر كند شدن زبان است .
در مجمع البيان گفته است ابكم به معناى كسى است كه از شكم مادر، لال به دنيا آيد، نه چيزى بفهمد و نه بتواند بفهماند، بعضى گفته اند ابكم ، آن كسى است كه نتواند سخن گويد، و كلمه «'''كل '''» به معناى سنگين است وقتى گفته مى شود: «'''كل عن الامر، يكل ، كلا'''» يعنى فلان امر بر او سنگين آمد، و بهمين جهت براى انجامش برنخاست و «'''كلت السكين كلولا'''» به معناى كند شدن و كلفت شدن لبه كارد است و «'''كل لسانه '''» به معناى اين است كه زبانش كند شد و سخن گفتن بر او دشوار آمد، و بهمين جهت تصميم بر سخن نگرفت ، و اين در حقيقت بخاطر كند شدن زبان است .
پس اصل در معناى اين كلمه همان كلمه كلفت شدن و كند شدن است كه مانع نفوذ مى شود و «'''يوجهه '''» از توجيه است به معناى فرستادن كسى بسوى راهى ، گفته مى شود: «'''وجهته الى موضع كذا فتوجه اليه : فرستادم او را به فلان محل او هم متوجه آن شد'''».
پس اصل در معناى اين كلمه همان كلمه كلفت شدن و كند شدن است كه مانع نفوذ مى شود و «'''يوجهه '''» از توجيه است به معناى فرستادن كسى بسوى راهى ، گفته مى شود: «'''وجهته الى موضع كذا فتوجه اليه : فرستادم او را به فلان محل او هم متوجه آن شد'''».
خط ۱۰۳: خط ۱۰۵:
پس جمله «'''هل يستوى هو و من يامر بالعدل و هو على صراط مستقيم '''» اشاره است به وصف شخص مفروض دومى ، و پرسش از اينكه آيا اين دو نفر اگر با هم مقايسه شوند مساويند يا نه ؟
پس جمله «'''هل يستوى هو و من يامر بالعدل و هو على صراط مستقيم '''» اشاره است به وصف شخص مفروض دومى ، و پرسش از اينكه آيا اين دو نفر اگر با هم مقايسه شوند مساويند يا نه ؟


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش