گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۰}}
__TOC__
__TOC__




إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيهِمْ سلْطنٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الْغَاوِينَ
إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيهِمْ سلْطنٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الْغَاوِينَ
اين همان قضايى است كه گفتيم در آيه سابق در امر اغواء به رانده شدنش ‍ اشاره شده ، كه مى فرمايد غير او كسى در آن دخالتى ندارد.
اين همان قضايى است كه گفتيم در آيه سابق در امر اغواء به رانده شدنش ‍ اشاره شده ، كه مى فرمايد غير او كسى در آن دخالتى ندارد.
و حاصل مطلب اين است كه آدم و فرزندانش همگيشان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مخلصين بنده او هستند، و چون بنده خدا هستند به شيطان تسلطى بر ايشان نداده تا هر چه مى خواهد - كه همان اغواى ايشانست - مستقلا انجام دهد و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبر همه است ، چيزى كه هست شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند و سرنوشت خود را به دست او سپرده اند مسلط فرموده ، اينهايند كه ابليس ‍ بر آنان حكمفرمايى دارد.
و حاصل مطلب اين است كه آدم و فرزندانش همگيشان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مخلصين بنده او هستند، و چون بنده خدا هستند به شيطان تسلطى بر ايشان نداده تا هر چه مى خواهد - كه همان اغواى ايشانست - مستقلا انجام دهد و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبر همه است ، چيزى كه هست شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند و سرنوشت خود را به دست او سپرده اند مسلط فرموده ، اينهايند كه ابليس ‍ بر آنان حكمفرمايى دارد.
خط ۳۶: خط ۳۸:
ولى غفلت كرده اند از اينكه اثبات سلطنت براى ابليس در صورتى كه آن سلطنت از ناحيه خداى تعالى باشد، اشكالى وارد نمى آيد و با سلطنت مطلقه الهى منافات ندارد و همچنين منافى با عدالت خدائى نيست ، زيرا مكرر گفتيم كه اين تسليط، تسليط به عنوان مجازات است ، نه ابتدايى . و اينهم كه گفت : سلطنت ابليس را گمراهان به او داده اند باز با تسليط خدايى منافات ندارد و همه اينها در سابق گذشت لذا تكرار نمى كنيم .
ولى غفلت كرده اند از اينكه اثبات سلطنت براى ابليس در صورتى كه آن سلطنت از ناحيه خداى تعالى باشد، اشكالى وارد نمى آيد و با سلطنت مطلقه الهى منافات ندارد و همچنين منافى با عدالت خدائى نيست ، زيرا مكرر گفتيم كه اين تسليط، تسليط به عنوان مجازات است ، نه ابتدايى . و اينهم كه گفت : سلطنت ابليس را گمراهان به او داده اند باز با تسليط خدايى منافات ندارد و همه اينها در سابق گذشت لذا تكرار نمى كنيم .
آنچه در اينجا در اشكال بر توجيه بالا اضافه مى كنيم اين است كه قرآن كريم در آيه «'''كتب عليه انه من تولاه فانه يضله و آيه انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤ منون '''» بطور صريح به هر دو ناحيه گفتار ما دلالت دارند، اولى سلطنت را براى شيطان اثبات مى كند و دومى آن سلطنت را به قضاى خدا و جعل او مى داند.
آنچه در اينجا در اشكال بر توجيه بالا اضافه مى كنيم اين است كه قرآن كريم در آيه «'''كتب عليه انه من تولاه فانه يضله و آيه انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤ منون '''» بطور صريح به هر دو ناحيه گفتار ما دلالت دارند، اولى سلطنت را براى شيطان اثبات مى كند و دومى آن سلطنت را به قضاى خدا و جعل او مى داند.
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ
ظاهرا كلمه «'''موعد'''» در اينجا اسم مكان و به معناى محل وعده باشد و مراد از اينكه جهنم موعد آنها است اين است كه جهنم آن محلى است كه وعده خدا به ايشان عملى مى شود و در آنجا عذابشان مى كند.
ظاهرا كلمه «'''موعد'''» در اينجا اسم مكان و به معناى محل وعده باشد و مراد از اينكه جهنم موعد آنها است اين است كه جهنم آن محلى است كه وعده خدا به ايشان عملى مى شود و در آنجا عذابشان مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۰ </center>
خط ۴۲: خط ۴۴:
نموده ، و به زودى در آخرت هم به عذاب جهنم كيفرشان مى كنيم .
نموده ، و به زودى در آخرت هم به عذاب جهنم كيفرشان مى كنيم .
در اين جمله كه مخصوص بيان حال پيروان ابليس است ، تنها كيفر ايشان را ذكر كرد و ديگر اسمى از ابليس و كيفر او نبرد، به خلاف آيه (( لاملان جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين '''» و آيه «'''فان جهنم جزاؤ كم جزاء موفورا'''»، چون مقام در اين دو آيه غير مقام آيه مورد بحث است .
در اين جمله كه مخصوص بيان حال پيروان ابليس است ، تنها كيفر ايشان را ذكر كرد و ديگر اسمى از ابليس و كيفر او نبرد، به خلاف آيه (( لاملان جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين '''» و آيه «'''فان جهنم جزاؤ كم جزاء موفورا'''»، چون مقام در اين دو آيه غير مقام آيه مورد بحث است .
لهََا سبْعَةُ أَبْوَبٍ لِّكلِّ بَابٍ مِّنهُمْ جُزْءٌ مَّقْسومٌ
لهََا سبْعَةُ أَبْوَبٍ لِّكلِّ بَابٍ مِّنهُمْ جُزْءٌ مَّقْسومٌ
معناى اينكه جهنم هفت در دارد: «'''لها سبعة الواب ...'''»
معناى اينكه جهنم هفت در دارد: «'''لها سبعة الواب ...'''»
خداى سبحان نه در اين آيه و نه در هيچ جاى كلام خود، بيان ننموده كه مراد از اين «'''ابواب : درها'''» چيست . آيا مانند درهاى خانه و چهار ديوارى است كه در آنجا داخل مى شوند و همه واردين را در يك عرصه جمع مى كند؟ و يا طبقات و دركات مختلفى است كه از نظر نوع عذاب ، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال كلمه «'''باب '''» در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را كه در نوع مختلفند، هر نوعش را يك باب مى گويند، مثلا گفته مى شود: «'''ابواب خير'''»، «'''ابواب شر'''» و «'''ابواب رحمة '''» و قرآن فرموده : «'''فتحنا عليهم ابواب كل شى ء'''» و چه بسا كه اسباب رسيدن به چيزى و راههاى رسيدن به آن را نيز ابواب مى گويند، مانند «'''ابواب رزق '''» كه مقصود از آن انواع معاملات است .
خداى سبحان نه در اين آيه و نه در هيچ جاى كلام خود، بيان ننموده كه مراد از اين «'''ابواب : درها'''» چيست . آيا مانند درهاى خانه و چهار ديوارى است كه در آنجا داخل مى شوند و همه واردين را در يك عرصه جمع مى كند؟ و يا طبقات و دركات مختلفى است كه از نظر نوع عذاب ، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال كلمه «'''باب '''» در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را كه در نوع مختلفند، هر نوعش را يك باب مى گويند، مثلا گفته مى شود: «'''ابواب خير'''»، «'''ابواب شر'''» و «'''ابواب رحمة '''» و قرآن فرموده : «'''فتحنا عليهم ابواب كل شى ء'''» و چه بسا كه اسباب رسيدن به چيزى و راههاى رسيدن به آن را نيز ابواب مى گويند، مانند «'''ابواب رزق '''» كه مقصود از آن انواع معاملات است .
خط ۴۹: خط ۵۱:
مؤ يد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است كه مى فرمايد: «'''لكل باب منهم جزء مقسوم : از ايشان براى هر درى قسمتى است تقسيم شده '''» چون ظاهر آن اين است كه خود جزء تقسيم شده بر درها است ، و اين وقتى معناى صحيح مى دهد كه «'''باب '''» به معناى طبقه باشد نه در ورودى . و اما اينكه بعضى كلمه «'''جزء مقسوم '''» را به معناى «'''طائفه معين و مفروز'''» گرفته اند تفسير موهونى است كه وهنش بر همه روشن است .
مؤ يد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است كه مى فرمايد: «'''لكل باب منهم جزء مقسوم : از ايشان براى هر درى قسمتى است تقسيم شده '''» چون ظاهر آن اين است كه خود جزء تقسيم شده بر درها است ، و اين وقتى معناى صحيح مى دهد كه «'''باب '''» به معناى طبقه باشد نه در ورودى . و اما اينكه بعضى كلمه «'''جزء مقسوم '''» را به معناى «'''طائفه معين و مفروز'''» گرفته اند تفسير موهونى است كه وهنش بر همه روشن است .
و بنا بر اين ، معناى «'''هفت در داشتن جهنم '''» اين مى شود كه هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردين براى خود چند قسم دارد. و اين مطلب خالى از دلالت بر اين معنا نيست كه گناهانى كه مستوجب آتش است هفت قسم ، و طرقى كه آدمى را به هر يك از آن گناهان مى كشاند نيز چند قسم است ، و در صورتى كه آيه شريفه چنين دلالتى داشته باشد مؤ يد رواياتى خواهد بود كه در باره طبقه بندى عذابهاى دوزخ آمده ، و به زودى از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد - ان شاء الله تعالى .
و بنا بر اين ، معناى «'''هفت در داشتن جهنم '''» اين مى شود كه هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردين براى خود چند قسم دارد. و اين مطلب خالى از دلالت بر اين معنا نيست كه گناهانى كه مستوجب آتش است هفت قسم ، و طرقى كه آدمى را به هر يك از آن گناهان مى كشاند نيز چند قسم است ، و در صورتى كه آيه شريفه چنين دلالتى داشته باشد مؤ يد رواياتى خواهد بود كه در باره طبقه بندى عذابهاى دوزخ آمده ، و به زودى از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد - ان شاء الله تعالى .
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ ادْخُلُوهَا بِسلَمٍ ءَامِنِينَ
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ ادْخُلُوهَا بِسلَمٍ ءَامِنِينَ
يعنى ايشان مستقر در بهشتها و چشمه سارهايند. (به ايشان گفته مى شود) بدانجا درآييد با سلامى وصف ناپذير، سلامى كه نمى توان كنه وصفش را بيان نمود، درآييد در حالى كه از هر شر و ضررى ايمن هستيد.
يعنى ايشان مستقر در بهشتها و چشمه سارهايند. (به ايشان گفته مى شود) بدانجا درآييد با سلامى وصف ناپذير، سلامى كه نمى توان كنه وصفش را بيان نمود، درآييد در حالى كه از هر شر و ضررى ايمن هستيد.
«'''متقين '''» در آيه : «'''ان متقين فى جنات ...'''» اعم از «'''مخلصين '''» در آيه : «'''الا عبادكمنهم المخلصين '''» است
«'''متقين '''» در آيه : «'''ان متقين فى جنات ...'''» اعم از «'''مخلصين '''» در آيه : «'''الا عبادكمنهم المخلصين '''» است
خط ۷۱: خط ۷۳:
<span id='link170'><span>
<span id='link170'><span>
==بيان حال متقين در ورودشان به بهشت ==
==بيان حال متقين در ورودشان به بهشت ==
وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم مِّنْ غِلٍ إِخْوَناً عَلى سرُرٍ مُّتَقَبِلِينَ... بِمُخْرَجِينَ
وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم مِّنْ غِلٍ إِخْوَناً عَلى سرُرٍ مُّتَقَبِلِينَ... بِمُخْرَجِينَ
كلمه «'''غل '''» به معناى كينه است و بعضى گفته اند به معناى كينه و حسد است كه آدمى را وادار مى كند به ديگران آزار برساند. و كلمه «'''سرر'''» جمع «'''سرير'''» است كه به معناى تخت (مبل ) است . و كلمه «'''نصب '''» به معناى تعب و خستگى است كه از خارج به آدمى روى دهد.
كلمه «'''غل '''» به معناى كينه است و بعضى گفته اند به معناى كينه و حسد است كه آدمى را وادار مى كند به ديگران آزار برساند. و كلمه «'''سرر'''» جمع «'''سرير'''» است كه به معناى تخت (مبل ) است . و كلمه «'''نصب '''» به معناى تعب و خستگى است كه از خارج به آدمى روى دهد.
خداى تعالى در اين دو آيه حال متقين را در وارد شدنشان به بهشت بيان مى فرمايد. و اگر از ميان نعمتهاى بهشت با آن همه زيادى تنها اين چند چيز را شمرد بخاطر عنايتى بود كه به اقتضاى مقام داشت ، چون مقام ، مقام بيان اين جهت است كه اهل بهشت به گرفتارى و بدبختى گمراهان مبتلا نيستند، چون آنان سعادت و سيادتشان و كرامت و حرمتشان را از دست نداده اند، و چون زمينه كلام اين بود، مناسب بود امنيت اهل بهشت را نام ببرد، لذا فرمود: اهل بهشت از ناحيه نفسشان و درونشان در امنيت اند،
خداى تعالى در اين دو آيه حال متقين را در وارد شدنشان به بهشت بيان مى فرمايد. و اگر از ميان نعمتهاى بهشت با آن همه زيادى تنها اين چند چيز را شمرد بخاطر عنايتى بود كه به اقتضاى مقام داشت ، چون مقام ، مقام بيان اين جهت است كه اهل بهشت به گرفتارى و بدبختى گمراهان مبتلا نيستند، چون آنان سعادت و سيادتشان و كرامت و حرمتشان را از دست نداده اند، و چون زمينه كلام اين بود، مناسب بود امنيت اهل بهشت را نام ببرد، لذا فرمود: اهل بهشت از ناحيه نفسشان و درونشان در امنيت اند،
خط ۱۱۴: خط ۱۱۶:
نيز ممكن است هر سه را به بيانى كه در رجعت در جلد اول اين كتاب و در جلدهاى ديگر گذشت طورى معنا كنيم كه منافاتى ميان آنها نباشد، و آن اين است كه بگوييم در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت (عليهمالسلام ) غالب آيات مربوط به قيامت گاهى به روز ظهور مهدى (عليه السلام ) و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اينكه روز بروز حقايقند، مشتركند، هر چند كه بروز حقايق در آنها مختلف و داراى شدت و ضعف است . بنا بر اين ، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است - دقت فرماييد.
نيز ممكن است هر سه را به بيانى كه در رجعت در جلد اول اين كتاب و در جلدهاى ديگر گذشت طورى معنا كنيم كه منافاتى ميان آنها نباشد، و آن اين است كه بگوييم در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت (عليهمالسلام ) غالب آيات مربوط به قيامت گاهى به روز ظهور مهدى (عليه السلام ) و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اينكه روز بروز حقايقند، مشتركند، هر چند كه بروز حقايق در آنها مختلف و داراى شدت و ضعف است . بنا بر اين ، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است - دقت فرماييد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش