۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۰}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۹: | خط ۲۱: | ||
<span id='link117'><span> | <span id='link117'><span> | ||
==بت ها (اصنام ) چه بوده اند. == | ==بت ها (اصنام ) چه بوده اند. == | ||
أَ | أَ تَتَّخِذُ أَصنَاماً ءَالِهَةً إِنى أَرَاك وَ قَوْمَك فى ضلَلٍ مُّبِينٍ | ||
راغب در مفردات خود مى گويد: «''' صنم '''» به معناى جثهايست كه از نقره و يا مس و يا چوب تراشيده و آن را ميپرستيدند، و بدين وسيله به خيال خود به درگاه خدا تقرب ميجستهاند و جمع آن «''' اصنام '''» است . همچنانكه خداى تعالى فرموده : «''' اتتخذ اصناما آلهة '''» ، «''' لاكيدن اصنامكم '''» . | راغب در مفردات خود مى گويد: «''' صنم '''» به معناى جثهايست كه از نقره و يا مس و يا چوب تراشيده و آن را ميپرستيدند، و بدين وسيله به خيال خود به درگاه خدا تقرب ميجستهاند و جمع آن «''' اصنام '''» است . همچنانكه خداى تعالى فرموده : «''' اتتخذ اصناما آلهة '''» ، «''' لاكيدن اصنامكم '''» . | ||
اينكه گفت : صنم را از نقره ، مس و يا چوب مى سازند به عنوان مثال است ، و گر نه جنس آن منحصر در اين سه چيز نيست ، بلكه از هر چيزى كه برايشان ممكن مى شده است ، از فلزات و انواع سنگها مى ساخته اند، همچنانكه در روايات آمده كه : قبيله بنى حنيفه از قبايل يمامه ، بتى را از كشك ساختند، و گاهى آنرا از گل ميساختهاند و چه بسا تنها به نقشى و صورتى اكتفا مى كرده اند. | اينكه گفت : صنم را از نقره ، مس و يا چوب مى سازند به عنوان مثال است ، و گر نه جنس آن منحصر در اين سه چيز نيست ، بلكه از هر چيزى كه برايشان ممكن مى شده است ، از فلزات و انواع سنگها مى ساخته اند، همچنانكه در روايات آمده كه : قبيله بنى حنيفه از قبايل يمامه ، بتى را از كشك ساختند، و گاهى آنرا از گل ميساختهاند و چه بسا تنها به نقشى و صورتى اكتفا مى كرده اند. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۴: | ||
«''' لام '''» در كلمه «''' ليكون '''» براى غايت و گرفتن نتيجه است ، و جمله مورد بحث ، عطف است به جمله ديگرى كه حذف شده و تقدير آن چنين است : «''' ليكون كذا و كذا و ليكون من الموقنين '''» و «''' يقين '''» عبارت است از «''' علم صد در صدى كه به هيچ وجه شك و ترديدى در آن رخنه نداشته باشد '''» . و بعيد نيست كه غرض از ارائه ملكوت ، اين بوده كه ابراهيم (عليه السلام ) به پايه يقين به آيات خداوند برسد به طورى كه در جاى ديگر فرموده : «''' و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون '''» همان يقينى كه نتيجهاش يقين به «''' اسماء حسنى '''» و صفات علياى خداوند است ، و اين مرحله ، همان مرحلهاى است كه درباره رسيدن پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله و سلم ) به آن پايه ، فرموده است : «''' سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا '''» و نيز فرموده : «''' ما زاغ البصر و ما طغى ، لقد راى من آيات ربه الكبرى '''» و اين يقين به آيات پروردگار نهايت و اعلا درجهاى است كه انبيا (عليهم السلام ) در سير تكاملى خود مى توانند به آن برسند، و اما ذات پروردگار، پس قرآن كريم ساحتش را عاليتر از آن دانسته كه ادراكى به آن تعلق گيرد و احاطه كند و وجودش را امرى مسلم و مفروغ عنه دانسته است . | «''' لام '''» در كلمه «''' ليكون '''» براى غايت و گرفتن نتيجه است ، و جمله مورد بحث ، عطف است به جمله ديگرى كه حذف شده و تقدير آن چنين است : «''' ليكون كذا و كذا و ليكون من الموقنين '''» و «''' يقين '''» عبارت است از «''' علم صد در صدى كه به هيچ وجه شك و ترديدى در آن رخنه نداشته باشد '''» . و بعيد نيست كه غرض از ارائه ملكوت ، اين بوده كه ابراهيم (عليه السلام ) به پايه يقين به آيات خداوند برسد به طورى كه در جاى ديگر فرموده : «''' و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون '''» همان يقينى كه نتيجهاش يقين به «''' اسماء حسنى '''» و صفات علياى خداوند است ، و اين مرحله ، همان مرحلهاى است كه درباره رسيدن پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله و سلم ) به آن پايه ، فرموده است : «''' سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا '''» و نيز فرموده : «''' ما زاغ البصر و ما طغى ، لقد راى من آيات ربه الكبرى '''» و اين يقين به آيات پروردگار نهايت و اعلا درجهاى است كه انبيا (عليهم السلام ) در سير تكاملى خود مى توانند به آن برسند، و اما ذات پروردگار، پس قرآن كريم ساحتش را عاليتر از آن دانسته كه ادراكى به آن تعلق گيرد و احاطه كند و وجودش را امرى مسلم و مفروغ عنه دانسته است . | ||
قرآن كريم براى علم يقينى به آيات خداوند، آثارى برشمرده است كه يكى از آن آثار اين است كه : پرده حواس ، از روى حقايق عالم كون كنار رفته و از آنچه در پس پرده محسوسات است آن مقدارى كه خدا خواسته باشد، ظاهر مى شود، و در اين باره فرموده است : «''' كلا لو تعلمون علم اليقين ، لترون الجحيم '''» و نيز فرموده : «''' كلا ان كتاب الابرار لفى عليين ، و ما ادريك ما عليون ، كتاب مرقوم ، يشهده المقربون '''» . | قرآن كريم براى علم يقينى به آيات خداوند، آثارى برشمرده است كه يكى از آن آثار اين است كه : پرده حواس ، از روى حقايق عالم كون كنار رفته و از آنچه در پس پرده محسوسات است آن مقدارى كه خدا خواسته باشد، ظاهر مى شود، و در اين باره فرموده است : «''' كلا لو تعلمون علم اليقين ، لترون الجحيم '''» و نيز فرموده : «''' كلا ان كتاب الابرار لفى عليين ، و ما ادريك ما عليون ، كتاب مرقوم ، يشهده المقربون '''» . | ||
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَباً... | |||
راغب در مفردات خود گفته است : «''' جن '''» بفتح جيم در اصل لغت به معنى «''' مستور بودن از حواس '''» است ، گفته مى شود: «''' جنه الليل '''» و يا «''' اجنه الليل '''» و يا «''' جن عليه الليل '''» يعنى شب آن را پوشانيد و معناى «''' اجنه '''» اين است كه چيزى را پرده و پوشش آن قرار داد، و تفاوتى كه در معناى مجرد اين كلمه ، با معناى مزيد آن هست ، نظير تفاوتى است كه در مجرد ماده : «''' قبر '''» و ماده : «''' سقى '''» و مزيد آن هست چون معناى «''' قبرته '''» اين است كه من او را در قبر كردم ، و معناى «''' اقبرته '''» اين است كه من چيزى و يا جائى را در اختيار او گذاشتم تا خود را دفن نموده يا بپوشاند، و همچنين معناى «''' سقيته '''» اين است كه من او را سيراب كردم و معناى «''' اسقيته '''» اين است كه من آب و يا شربتى را در اختيارش گذاشتم تا خود را سيراب كند. | راغب در مفردات خود گفته است : «''' جن '''» بفتح جيم در اصل لغت به معنى «''' مستور بودن از حواس '''» است ، گفته مى شود: «''' جنه الليل '''» و يا «''' اجنه الليل '''» و يا «''' جن عليه الليل '''» يعنى شب آن را پوشانيد و معناى «''' اجنه '''» اين است كه چيزى را پرده و پوشش آن قرار داد، و تفاوتى كه در معناى مجرد اين كلمه ، با معناى مزيد آن هست ، نظير تفاوتى است كه در مجرد ماده : «''' قبر '''» و ماده : «''' سقى '''» و مزيد آن هست چون معناى «''' قبرته '''» اين است كه من او را در قبر كردم ، و معناى «''' اقبرته '''» اين است كه من چيزى و يا جائى را در اختيار او گذاشتم تا خود را دفن نموده يا بپوشاند، و همچنين معناى «''' سقيته '''» اين است كه من او را سيراب كردم و معناى «''' اسقيته '''» اين است كه من آب و يا شربتى را در اختيارش گذاشتم تا خود را سيراب كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۴۵ </center> | ||
خط ۶۹: | خط ۷۱: | ||
كه آنجناب اين معانى را ميدانسته و اين مقدار در باره خداوند سبحان معرفت داشته است كه بداند ساحت مقدسش منزهتر از آن است كه بتوان به او اشاره كرد و اينكه اشاره به هر چيزى مستلزم تجسم و محدوديت آن است . علاوه بر اينكه خود بتپرستان و ستارهپرستان هم در مساله خلقت ، شريكى براى خدا قائل نبودند، بلكه تنها مى گفتند: خدايان ما كه خود مخلوق و مصنوع و بالا خره محتاج خداى تعالى هستند، امتيازشان با ساير موجودات ، اين است كه خداوند تدبير و اداره مخلوقات را به آنها محول و واگذار كرده است ، مثلا زيبائى آنها را به عده اى از آن خدايان و عدالت را به عده ديگر و ارزانى و رواج بازار را به ديگر خدايان تفويض نموده . و بعضى از آن خدايان را تنها مسؤ ول اداره يك نوع و يا يكدسته از مخلوقات خود قرار داده است ، مانند اله انسان و يا اله قبيله و يا الهى كه مخصوص يك پادشاه و يا يك خان و رئيس قبيله است . آثار باستانى كه از بتپرستان و ستارهپرستان قديم به دست آمده و همچنين داستانها و اخبارى كه از آنان در كتابها ضبط گرديده و نيز اخبار بتپرستان و ستارهپرستانى كه هم اكنون در اطراف دنيا هستند، همه و همه شاهد اين مدعا هستند. | كه آنجناب اين معانى را ميدانسته و اين مقدار در باره خداوند سبحان معرفت داشته است كه بداند ساحت مقدسش منزهتر از آن است كه بتوان به او اشاره كرد و اينكه اشاره به هر چيزى مستلزم تجسم و محدوديت آن است . علاوه بر اينكه خود بتپرستان و ستارهپرستان هم در مساله خلقت ، شريكى براى خدا قائل نبودند، بلكه تنها مى گفتند: خدايان ما كه خود مخلوق و مصنوع و بالا خره محتاج خداى تعالى هستند، امتيازشان با ساير موجودات ، اين است كه خداوند تدبير و اداره مخلوقات را به آنها محول و واگذار كرده است ، مثلا زيبائى آنها را به عده اى از آن خدايان و عدالت را به عده ديگر و ارزانى و رواج بازار را به ديگر خدايان تفويض نموده . و بعضى از آن خدايان را تنها مسؤ ول اداره يك نوع و يا يكدسته از مخلوقات خود قرار داده است ، مانند اله انسان و يا اله قبيله و يا الهى كه مخصوص يك پادشاه و يا يك خان و رئيس قبيله است . آثار باستانى كه از بتپرستان و ستارهپرستان قديم به دست آمده و همچنين داستانها و اخبارى كه از آنان در كتابها ضبط گرديده و نيز اخبار بتپرستان و ستارهپرستانى كه هم اكنون در اطراف دنيا هستند، همه و همه شاهد اين مدعا هستند. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۲۰}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش