گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۲: خط ۸۲:
«'''فَمِنْهُمْ شقِىُّ وَ سعِيدٌ'''»:
«'''فَمِنْهُمْ شقِىُّ وَ سعِيدٌ'''»:


سعادت و شقاوت مقابل هم اند. چه ، سعادت هر چيزى عبارت است از رسيدنش به خير وجودش ، تا به وسيله آن، كمال خود را دريافته ، و در نتيجه متلذذ شود، و سعادت در انسان كه موجودى است مركب از روح و بدن عبارت است از رسيدن به خيرات جسمانى و روحانى اش ، و متنعم شدن به آن.  
«سعادت» و «شقاوت»، مقابل هم اند. چه، «سعادت» هر چيزى، عبارت است از: رسيدنش به خير وجودش، تا به وسيله آن، كمال خود را دريافته، و در نتيجه متلذذ شود، و سعادت در انسان كه موجودى است مركب از روح و بدن، عبارت است از: رسيدن به خيرات جسمانى و روحانى اش، و متنعم شدن به آن.  


و شقاوتش عبارت است از نداشتن و محروميت از آن . پس ‍ سعادت و شقاوت به حسب اصطلاح علمى از قبيل عدم و ملكه است، و فرق ميان سعادت و خير اين است كه سعادت مخصوص نوع و يا شخص است ، ولى خير عام است.
و «شقاوتش»، عبارت است از: نداشتن و محروميت از آن. پس «سعادت» و «شقاوت»، به حسب اصطلاح علمى، از قبيل عدم و ملكه است، و فرق ميان سعادت و خير اين است كه «سعادت»، مخصوص نوع و يا شخص است، ولى «خير»، عام است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۲ </center>
و ظاهر جمله مورد بحث اين است كه مردم در قيامت منحصر به اين دو طايفه نيستند چون فرموده : «بعضى از ايشان سعيدند، و بعضى شقى». و همين معنا با آيات ديگرى كه مردم را به مؤمن و كافر و مستضعف تقسيم مى كند مناسب است ، چيزى كه هست چون سياق كلام سياق بيان اصناف از نظر عمل و استحقاق نبوده لذا وضع مستضعفين يعنى اطفال و ديوانگان و كسانى را كه حجت بر آنان تمام نشده بيان نكرده است.
و ظاهر جمله مورد بحث، اين است كه: مردم در قيامت، منحصر به اين دو طايفه نيستند. چون فرموده: «بعضى از ايشان سعيدند، و بعضى شقى».  


آرى ، سياق كلام سياق بيان اين جهت است كه روز قيامت روزى است كه مردم از اولين تا آخرين ، يك جا جمع مى شوند و همه مشهودند و احدى از آن تخلف نمى كند، و كار مردم در آن روز منتهى به يكى از دو چيز مى شود: يا بهشت و يا آتش.
و همين معنا با آيات ديگرى كه مردم را به «مؤمن» و «كافر» و «مستضعف» تقسيم مى كند، مناسب است. چيزى كه هست، چون سياق كلام، سياق بيان اصناف از نظر عمل و استحقاق نبوده. لذا وضع مستضعفين، يعنى اطفال و ديوانگان و كسانى را كه حجت بر آنان تمام نشده، بيان نكرده است.


و گو اينكه مستضعفين نسبت به كسانى كه به خاطر عملشان مستحق بهشت شده اند و كسانى كه به خاطر كردارشان مستحق آتش گشته اند صنف سومى هستند، و ليكن اين معنا مسلم و بديهى است كه ايشان هم سرانجامى دارند، و چنان نيست كه به وضعشان رسيدگى نشود و دائما به حالت بلا تكليفى و انتظار بمانند، بلكه بالاخرة به يكى از دو طايفه بهشتيان و دوزخيان ملحق مى شوند، همچنانكه فرموده: «و آخرون مرجون لامر اللاهّما يعذبهم و اما يتوب عليهم و اللّه عليم حكيم».
آرى، سياق كلام، سياق بيان اين جهت است كه: روز قيامت، روزى است كه مردم از اولين تا آخرين، يك جا جمع مى شوند و همه مشهودند و احدى از آن تخلف نمى كند، و كار مردم در آن روز، منتهى به يكى از دو چيز مى شود: يا بهشت و يا آتش.


و لازمه اين سياق اين است كه اهل محشر را منحصر در دو فريق كند: سعداء و اشقياء، و بفرمايد: احدى از ايشان نيست مگر اينكه يا سعيد است و يا شقى.
و گو اين كه «مستضعفين»، نسبت به كسانى كه به خاطر عملشان مستحق بهشت شده اند و كسانى كه به خاطر كردارشان مستحق آتش گشته اند، صنف سومى هستند، وليكن اين معنا، مسلّم و بديهى است كه ايشان هم سرانجامى دارند، و چنان نيست كه به وضعشان رسيدگى نشود و دائما به حالت بلاتكليفى و انتظار بمانند، بلكه بالاخره، به يكى از دو طايفه بهشتيان و دوزخيان ملحق مى شوند. همچنان كه فرموده: «وَ آخَرُونَ مُرجَونَ لِأمرِ اللهّ إمّا يُعَذِّبَهُم وَ إمّا يَتُوبَ عَلَيهِم وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ».


پس آيه مورد بحث نظير آن آيه ديگرى است كه مى فرمايد: «و تنذر يوم الجمع لا ريب فیه فريق فى الجنه و فريق فى السعير و لو شاء اللّه لجعلهم امه واحده و لكن يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم من ولى و لا نصير.» چه جمله «فريق فى الجنه و فريق فى السعير» نظيرمورد بحث هر چند به تنهايى دلالتى بر حصر ندارد، و ليكن با كمك سياق حصر را افاده مى كند.
و لازمۀ اين سياق، اين است كه: اهل محشر را منحصر در دو فريق كند: «سُعدَاء» و «اشقياء» و بفرمايد: احدى از ايشان نيست، مگر اين كه يا سعيد است و يا شقى.


حال بايد ديد آيه شريفه چه دلالتى دارد. آنچه از آيه استفاده مى شود تنها اين معنا است كه هر كه در عرصه قيامت باشد يا شقى است و متصف به شقاوت ، و يا سعيد است و داراى سعادت ، و اما اينكه اين دو صفت به چه چيز براى موضوع ثابت مى شود،
پس آيه مورد بحث، نظير آن آيه ديگرى است كه مى فرمايد: «وَ تُنذِرَ يَومَ الجَمعِ لَا رَيبَ فِیهِ فَرِيقٌ فِى الجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ وَ لَو شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُم أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُدخِلُ مَن يَشَاءُ فِى رَحمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِن وَلِىٍّ وَ لَا نَصِيرٍ». چه جملۀ «فَرِيقٌ فِى الجَنَّةٍ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِير»، نظير مورد بحث، هرچند به تنهايى دلالتى بر حصر ندارد، وليكن با كمك سياق، حصر را افاده مى كند.
 
حال بايد ديد آيه شريفه چه دلالتى دارد. آنچه از آيه استفاده مى شود، تنها اين معنا است كه هر كه در عرصه قيامت باشد، يا شقى است و متصف به شقاوت، و يا سعيد است و داراى سعادت. و اما اين كه اين دو صفت، به چه چيز براى موضوع ثابت مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳ </center>
و آيا دو صفت ذاتى هستند براى موصوفشان و يا اينكه ثبوتشان به اراده ازليه است و به هيچ وجه قابل تخلف نيست ، و يا اينكه به اكتساب و عمل حاصل مى شود، آيه شريفه از آن ساكت است و بر هيچ يك از آنها دلالتى ندارد.  
و آيا دو صفت ذاتى هستند براى موصوفشان و يا اين كه ثبوتشان به اراده ازليه است و به هيچ وجه قابل تخلف نيست، و يا اين كه به اكتساب و عمل حاصل مى شود. آيه شريفه، از آن ساكت است و بر هيچ يك از آن ها دلالتى ندارد.  


چيزى كه هست قرار داشتن آن در سياق دعوت به ايمان و عمل صالح و تحريك به اينكه در ميان اطاعت و معصيت ، اطاعت را اختيار كنيد، دلالت مى كند بر اينكه ايمان و عمل صالح در حصول سعادت موثر است و راه رسيدن به آن آسان است همچنانكه در جاى ديگر فرموده: «ثم السبيل يسره».
چيزى كه هست، قرار داشتن آن در سياق دعوت به ايمان و عمل صالح و تحريك به اين كه در ميان اطاعت و معصيت، اطاعت را اختيار كنيد، دلالت مى كند بر اين كه ايمان و عمل صالح، در حصول سعادت مؤثر است و راه رسيدن به آن آسان است. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ».
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>
==نقد سخن فخررازى در معنای سعادت و شقاوت آدمى ==
==نقد سخن فخررازى در معنای سعادت و شقاوت آدمى ==
اين را بدين جهت گفتيم تا وجه فساد استفاده اى كه بعضى از مفسرين از جمله مورد بحث كرده اند روشن شود. وى (فخر رازى) از آيه چنين استفاده كرده كه: سعادت و شقاوت از حكم خداست ، و لازم لاينفك آدمى است. و در تفسير خود در ذيل اين آيه گفته است:  
اين را بدين جهت گفتيم تا وجه فساد استفاده اى كه بعضى از مفسرين از جمله مورد بحث كرده اند روشن شود. وى (فخر رازى) از آيه چنين استفاده كرده كه: سعادت و شقاوت از حكم خداست ، و لازم لاينفك آدمى است. و در تفسير خود در ذيل اين آيه گفته است:  
۱۶٬۲۸۱

ویرایش