۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
<span id='link272'><span> | <span id='link272'><span> | ||
«'''لَوْ كانَ فِيهِمَا آلهَِةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ'''»: | |||
«'''لَوْ كانَ فِيهِمَا آلهَِةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسدَتَا | |||
در | در سابق، در تفسير سوره «هود»، و سوره هاى بعد از آن، مكرر اشاره كرديم كه: نزاع ميان بت پرستان و موحدان در يگانگى معبود و تعدد آن نيست، و خلاصه در اين كه واجب الوجود موجود بالذات است كه وجودش از خودش و وجود تمامى موجودات از او است و يكى است، هيچ اختلافى نيست. بت پرستان نيز آن را قبول دارند. | ||
نزاعى كه | نزاعى كه هست، در إله به معناى ربّ و معبود است، كه بت پرست ها بر آن شده اند كه تدبير عالَم با طبقاتى كه در اجزاى آن هست، از ناحيه آفريدگار عالَم به موجوداتى شريف و مقرب درگاه او واگذار شده كه به همين جهت ما بايد آن ها را بپرستيم، تا براى ما شفيع درگاه خدا شوند، و ما را به درگاه او قدمى نزديك تر كنند. مانند ربّ آسمان ها و ربّ زمين و ربّ انسان، و همچنين اربابى ديگر، و اين ها إله مخلوقات اند، و خدا إله آن ها و آفريدگار همه موجودات. همچنان كه آيه شريفه: «وَ لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَ السَّمَاوَات وَ الأرض لَيَقُولَنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِيزُ العَلِيم»، و آيه: «وَ لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولَنَّ اللّه»، همين اعتقاد را از ايشان حكايت مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۷۵ </center> | ||
آيه شريفه مورد بحث هم آلهه غير از خدا در آسمان و زمين را به اين معنى نفى مى | آيه شريفه مورد بحث هم آلهه غير از خدا در آسمان و زمين را به اين معنى نفى مى كند، نه به معنى تعدد واجب الوجود و هستى بخش را. چون احدى قائل به تعدد او نيست. و مراد از اين كه فرمود: اگر در آسمان و زمين غير خدا اله ديگرى بود، اين است كه الوهيت غير خدا متعلق به آسمان و زمين باشد، نه اين كه در آسمان و زمين منزل گرفته باشند. بنابراين آيه مورد بحث، مانند آيه: «وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إلَهٌ وَ فِى الأرضِ إلَهٌ» خواهد بود. | ||
==توضيح استدلال بر نفى وجود آلهه جز خدا، در جمله: «لَو كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إلّا الله لَفَسَدَتَا»== | |||
و اما بيان حجتى كه آيه آورده حاصلش اين است كه : اگر فرض شود كه براى عالم آلهه متعددى باشد، ناچار بايد اين چند اله با يكديگر اختلاف ذاتى ، و تباين حقيقى داشته باشند، و گرنه چند اله نمى شدند، و تباين در حقيقت و ذات مستلزم آن است كه در تدبير هم با يكدگر متباين و مختلف باشند، و همين كه پاى اختلاف در تدبير به ميان بيايد، تدبير هر يك تدبير ديگرى را فاسد مى كند، و آسمان و زمين رو به تباهى مى گذارند، و چون مى بينيم نظام جارى در عالم نظامى است واحد، كه همه اجزاى آن يكديگر را در رسيدن به هدف خود يارى مى دهند، و با رسيدن اجزاى ديگر به هدف هاى خود سازگارند، مى فهميم كه پس براى عالم غير از يك اله نيست ، و همين هم مدعاى ما است . | و اما بيان حجتى كه آيه آورده حاصلش اين است كه : اگر فرض شود كه براى عالم آلهه متعددى باشد، ناچار بايد اين چند اله با يكديگر اختلاف ذاتى ، و تباين حقيقى داشته باشند، و گرنه چند اله نمى شدند، و تباين در حقيقت و ذات مستلزم آن است كه در تدبير هم با يكدگر متباين و مختلف باشند، و همين كه پاى اختلاف در تدبير به ميان بيايد، تدبير هر يك تدبير ديگرى را فاسد مى كند، و آسمان و زمين رو به تباهى مى گذارند، و چون مى بينيم نظام جارى در عالم نظامى است واحد، كه همه اجزاى آن يكديگر را در رسيدن به هدف خود يارى مى دهند، و با رسيدن اجزاى ديگر به هدف هاى خود سازگارند، مى فهميم كه پس براى عالم غير از يك اله نيست ، و همين هم مدعاى ما است . |
ویرایش