گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۲: خط ۹۲:
<span id='link272'><span>
<span id='link272'><span>


==اشاره به معتقد بودن بت پرستان به واجب الوجود، و مورد اختلاف آنان با موحدين ==
«'''لَوْ كانَ فِيهِمَا آلهَِةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ'''»:
«'''لَوْ كانَ فِيهِمَا آلهَِةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسدَتَا فَسبْحَانَ اللَّهِ رَبّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ'''»:


در سابق در تفسير سوره هود، و سوره هاى بعد از آن ، مكرر اشاره كرديم كه : نزاع ميان بت پرستان و موحدين در يگانگى معبود و تعدد آن نيست ، و خلاصه در اينكه واجب الوجود موجود بالذات است كه وجودش از خودش و وجود تمامى موجودات از او است و يكى است ، هيچ اختلافى نيست ، بت پرستان نيز آن را قبول دارند.
در سابق، در تفسير سوره «هود»، و سوره هاى بعد از آن، مكرر اشاره كرديم كه: نزاع ميان بت پرستان و موحدان در يگانگى معبود و تعدد آن نيست، و خلاصه در اين كه واجب الوجود موجود بالذات است كه وجودش از خودش و وجود تمامى موجودات از او است و يكى است، هيچ اختلافى نيست. بت پرستان نيز آن را قبول دارند.


نزاعى كه هست در اله به معناى رب و معبود است ، كه بت پرست ها بر آن شده اند كه تدبير عالم با طبقاتى كه در اجزاى آن هست از ناحيه آفريدگار عالم به موجوداتى شريف و مقرب درگاه او واگذار شده كه به همين جهت ما بايد آنها را بپرستيم ، تا براى ما شفيع درگاه خدا شوند، و ما را به درگاه او قدمى نزديك تر كنند، مانند رب آسمانها، و رب زمين ، و رب انسان ، و همچنين اربابى ديگر، و اينها اله مخلوقاتند، و خدا اله آنها و آفريدگار همه موجودات ، همچنان كه آيه شريفه ((و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن خلقهن العزيز العليم (( و آيه ((و لئن سالتهم من خلقهم ليقولن اللّه (( همين اعتقاد را از ايشان حكايت مى كند
نزاعى كه هست، در إله به معناى ربّ و معبود است، كه بت پرست ها بر آن شده اند كه تدبير عالَم با طبقاتى كه در اجزاى آن هست، از ناحيه آفريدگار عالَم به موجوداتى شريف و مقرب درگاه او واگذار شده كه به همين جهت ما بايد آن ها را بپرستيم، تا براى ما شفيع درگاه خدا شوند، و ما را به درگاه او قدمى نزديك تر كنند. مانند ربّ آسمان ها و ربّ زمين و ربّ انسان، و همچنين اربابى ديگر، و اين ها إله مخلوقات اند، و خدا إله آن ها و آفريدگار همه موجودات. همچنان كه آيه شريفه: «وَ لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَ السَّمَاوَات وَ الأرض لَيَقُولَنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِيزُ العَلِيم»، و آيه: «وَ لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولَنَّ اللّه»، همين اعتقاد را از ايشان حكايت مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۷۵ </center>
آيه شريفه مورد بحث هم آلهه غير از خدا در آسمان و زمين را به اين معنى نفى مى كند نه به معنى تعدد واجب الوجود و هستى بخش را، چون احدى قائل به تعدد او نيست ، و مراد از اينكه فرمود: اگر در آسمان و زمين غير خدا اله ديگرى بود، اين است كه الوهيت غير خدا متعلق به آسمان و زمين باشد، نه اينكه در آسمان و زمين منزل گرفته باشند، و بنابراين آيه مورد بحث مانند آيه ((و هو الذى فى السماء اله و فى الارض اله (( خواهد بود.
آيه شريفه مورد بحث هم آلهه غير از خدا در آسمان و زمين را به اين معنى نفى مى كند، نه به معنى تعدد واجب الوجود و هستى بخش را. چون احدى قائل به تعدد او نيست. و مراد از اين كه فرمود: اگر در آسمان و زمين غير خدا اله ديگرى بود، اين است كه الوهيت غير خدا متعلق به آسمان و زمين باشد، نه اين كه در آسمان و زمين منزل گرفته باشند. بنابراين آيه مورد بحث، مانند آيه: «وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إلَهٌ وَ فِى الأرضِ إلَهٌ» خواهد بود.


تقرير و توضيح استدلال بر نفى وجود آلهه جز خدا، در جمله :((لو كان فيهما آلهة الاالله لفسدتا(( و پاسخ به دو شبهه
==توضيح استدلال بر نفى وجود آلهه جز خدا، در جمله: «لَو كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إلّا الله لَفَسَدَتَا»==


و اما بيان حجتى كه آيه آورده حاصلش اين است كه : اگر فرض شود كه براى عالم آلهه متعددى باشد، ناچار بايد اين چند اله با يكديگر اختلاف ذاتى ، و تباين حقيقى داشته باشند، و گرنه چند اله نمى شدند، و تباين در حقيقت و ذات مستلزم آن است كه در تدبير هم با يكدگر متباين و مختلف باشند، و همين كه پاى اختلاف در تدبير به ميان بيايد، تدبير هر يك تدبير ديگرى را فاسد مى كند، و آسمان و زمين رو به تباهى مى گذارند، و چون مى بينيم نظام جارى در عالم نظامى است واحد، كه همه اجزاى آن يكديگر را در رسيدن به هدف خود يارى مى دهند، و با رسيدن اجزاى ديگر به هدف هاى خود سازگارند، مى فهميم كه پس ‍ براى عالم غير از يك اله نيست ، و همين هم مدعاى ما است .
و اما بيان حجتى كه آيه آورده حاصلش اين است كه : اگر فرض شود كه براى عالم آلهه متعددى باشد، ناچار بايد اين چند اله با يكديگر اختلاف ذاتى ، و تباين حقيقى داشته باشند، و گرنه چند اله نمى شدند، و تباين در حقيقت و ذات مستلزم آن است كه در تدبير هم با يكدگر متباين و مختلف باشند، و همين كه پاى اختلاف در تدبير به ميان بيايد، تدبير هر يك تدبير ديگرى را فاسد مى كند، و آسمان و زمين رو به تباهى مى گذارند، و چون مى بينيم نظام جارى در عالم نظامى است واحد، كه همه اجزاى آن يكديگر را در رسيدن به هدف خود يارى مى دهند، و با رسيدن اجزاى ديگر به هدف هاى خود سازگارند، مى فهميم كه پس ‍ براى عالم غير از يك اله نيست ، و همين هم مدعاى ما است .
۱۶٬۹۰۷

ویرایش