گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
اما اين كه بعضى گفته اند كه: آيات در مقام بيان پاره اى از ادله توحيد، بعد از بيان جهالت معرضين از توحيد و گمراهى ايشان است، درست نيست. چون با سياق سازگارى ندارد و به زودى، اين معنا را روشن خواهيم كرد.
اما اين كه بعضى گفته اند كه: آيات در مقام بيان پاره اى از ادله توحيد، بعد از بيان جهالت معرضين از توحيد و گمراهى ايشان است، درست نيست. چون با سياق سازگارى ندارد و به زودى، اين معنا را روشن خواهيم كرد.


پس اين كه فرمود: «ألَم تَرَ إلَى رَبِّكَ كَيفَ مَدَّ الظِّلِّ وَ لَو شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِناً - همان طور كه گذشت - تنظير و تشبيهى است براى اين كه چرا جهل و ضلالت دامنگير مردم مى شود و چگونه خداى تعالى، آن را به وسيله فرستادن رسولان و دعوت حقه ايشان بر مى دارد. و لازمۀ اين معنا، اين است كه مراد از «مَدَّ الظِّلّ»، امتداد سايه اى است كه بعد از ظهر گسترده مى شود و به تدريج از طرف مغرب، به سوى مشرق، <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۱۲ </center>
پس اين كه فرمود: «ألَم تَرَ إلَى رَبِّكَ كَيفَ مَدَّ الظِّلِّ وَ لَو شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِناً» - همان طور كه گذشت - تنظير و تشبيهى است براى اين كه چرا جهل و ضلالت دامنگير مردم مى شود و چگونه خداى تعالى، آن را به وسيله فرستادن رسولان و دعوت حقه ايشان بر مى دارد. و لازمۀ اين معنا، اين است كه مراد از «مَدَّ الظِّلّ»، امتداد سايه اى است كه بعد از ظهر گسترده مى شود و به تدريج از طرف مغرب، به سوى <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۱۲ </center>
رو به زيادى مى گذارد، تا آن جا كه آفتاب به كرانه افق رسيده، غروب كند كه در آن هنگام، امتداد به آخر مى رسد و شب مى شود و اين سايه، در همه احوالش، در حركت است و اگر خدا مى خواست، آن را ساكن مى كرد.
مشرق، رو به زيادى مى گذارد، تا آن جا كه آفتاب به كرانه افق رسيده، غروب كند كه در آن هنگام، امتداد به آخر مى رسد و شب مى شود و اين سايه، در همه احوالش، در حركت است و اگر خدا مى خواست، آن را ساكن مى كرد.


و اين كه فرمود: «ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَيهِ دَلِيلاً»، منظور اين است كه دلالت آفتاب با نور خود، بر اين دلالت مى كند كه در اين ميان سايه اى هست و نيز، با گسترده شدن نورش، دليل بر اين است كه سايه نيز، به تدريج گسترده مى شود. زيرا اگر آفتاب نبود، كسى متوجه نمى شد كه در اين ميان سايه اى وجود دارد.
و اين كه فرمود: «ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَيهِ دَلِيلاً»، منظور اين است كه دلالت آفتاب با نور خود، بر اين دلالت مى كند كه در اين ميان سايه اى هست و نيز، با گسترده شدن نورش، دليل بر اين است كه سايه نيز، به تدريج گسترده مى شود. زيرا اگر آفتاب نبود، كسى متوجه نمى شد كه در اين ميان سايه اى وجود دارد.
۱۶٬۲۷۸

ویرایش