۱۶٬۲۸۸
ویرایش
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
<span id='link206'><span> | <span id='link206'><span> | ||
== | ==تشبيه کافران، به چارپايان، به دلیل نداشتن سمع و عقل == | ||
«'''أَمْ | «'''أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكثرَهُمْ يَسمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلّا كالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً'''»: | ||
كلمۀ «أم»، به اصطلاح اهل فن، منقطعه است و «حُسبان»، به معناى ظنّ و پندار است. و ضميرهاى جمع به اعتبار معنا، همه به موصولى بر مى گردند كه در آيه قبلى بود، و ترديد ميان «گوش» و «عقل»، از اين نظر است كه وسيله آدمى به سوى سعادت، يكى از اين دو طريق است. يا اين كه خودش تعقّل كند و حق <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۱۰ </center> | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۱۰ </center> | را تشخيص داده پيروی اش نمايد، يا از كسى كه مى تواند تعقل كند و خيرخواه هم هست، بشنود و پيروى كند. | ||
مى تواند تعقل كند و خيرخواه هم | |||
در نتيجه، پس طريق به سوى رشد، يا «سمع» است و يا «عقل»، و دليل اين راه، يا عقل است يا نقل. پس آيه شريفه، در معناى آيه «وَ قَالُوا لَو كُنَّا نَسمَعُ أو نَعقِل مَا كُنَّا فِى أصحَابِ السَّعِير» است. | |||
و معنايش اين است كه: بلكه آيا گمان مى كنى كه اكثر ايشان، استعداد شنيدن حق را دارند تا آن را پيروى كنند، و يا استعداد تعقل درباره حق را دارند، تا آن را پيروى كنند و به دنبال اين گمان، اميدوار هدايت يافتن آن ها شدى، كه اين قدر در دعوتشان اصرار مى ورزى؟ | |||
«'''إن هُم إلّا كَالأنعَام '''» - اين جمله، بيان جمله قبلى است. چون جمله قبلى، در معناى اين بود كه اكثرشان، نه مى شنوند و نه مى فهمند. و اين جمله، مى فهماند كه صرف نشنيدن و تعقل نكردن نيست، بلكه اينان عينا چون چارپايان اند، كه از سخن، جز لفظ و صدايى نمى شنوند و معنا را درك نمى كنند. | |||
و اما جوابى كه بعضى داده اند به | «'''بَل هُم أضَلُّ سَبِيلاً'''» - يعنى: اين ها از چارپايان هم، گمراه ترند. براى اين كه چارپايان هرگز به ضرر خود اقدام نمى كنند، ولى اين ها ضرر خود را بر نفع خود ترجيح مى دهند. علاوه بر اين، چارپايان اگر راه را گُم كنند، به اسبابى مجهز نيستند كه به سوى راه حق هدايتشان كند، و اگر گمراه شدند، تقصيرى ندارند. به خلاف اين انسان ها كه به اسباب هدايت مجهز هستند و در عين حال، باز گمراه اند. | ||
بعضى از مفسران به اين آيه استدلال كرده اند بر اين كه: چارپايان، علم و اطلاعى از پروردگار خود ندارند. ولى اين استدلال غلط است و اين آيه، اصل علم را نه از حيوانات نفى مى كند و نه از كفار، بلكه از كفار پیروى از حق را، به خاطر اين كه عقل فطرى انسانی شان به وسيله پيروى هوا تيره و محجوب شده، نفى مى كند و ايشان را به چارپايان تشبيه مى كند، كه به اين فطرت و اين نحوه ادراك، مجهز نيستند. | |||
و اما جوابى كه بعضى داده اند به اين كه اين حرف را از ظاهر آيه نمى توان در آورد، نيز پاسخى است كه نمى توان با استدلال، اثباتش كرد. | |||
<span id='link207'><span> | <span id='link207'><span> | ||
==تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و... == | ==تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و... == | ||
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّك كَيْف مَدَّ الظلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشمْس عَلَيْهِ دَلِيلاً ثُمَّ قَبَضنَهُ إِلَيْنَا قَبْضاً يَسِيراً'''»: | «'''أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّك كَيْف مَدَّ الظلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشمْس عَلَيْهِ دَلِيلاً ثُمَّ قَبَضنَهُ إِلَيْنَا قَبْضاً يَسِيراً'''»: |
ویرایش