۱۶٬۲۸۸
ویرایش
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
<span id='link204'><span> | <span id='link204'><span> | ||
==بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به | ==بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به عمل آن ها == | ||
«''' | «'''وَ إذَا رَأوكَ إن يَتَّخِذُونَكَ إلّا هُزُواً أهَذَا الَّذِى بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً'''»: | ||
ضمير جمعى كه در اين جمله | ضمير جمعى كه در اين جمله است، به «الَّذِينَ كَفَرُوا» كه قبلا ذكر شد بر مى گردد، و كلمۀ «هُزُو» به معناى استهزاء و سخريه است. بنابراين، مصدرى است به معناى مفعول، و معناى آن، اين است كه چون كفار تو را مى بينند، جز مسخره شده ات تلقى نمى كنند. | ||
و | و جملۀ «أهَذَا الَّذِى بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً»، بيان استهزاى ايشان است. يعنى اين طور استهزاء مى كنند و چنين و چنان مى گويند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۸ </center> | ||
«'''إِن كادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ | «'''إِن كادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلا أَن صَبرْنَا عَلَيْهَا...'''»: | ||
كلمۀ «إن»، مخففه از مثقّله است، و كلمۀ «إضلال» در اين جا، بويى از معناى صرف را هم دارد. (صرف اين است كه خداى تعالى، توجه و قلب كسى را از درك چيزى منصرف سازد)، و به همين جهت، كلمه مذكور با حرفى متعدى شده كه كلمۀ «صرف» با آن متعدى مى شود و آن عبارت است از حرف «عن». | |||
در اين | در اين آيه، جواب «لَولَا» حذف شده، چون مطالب گذشته بر آن دلالت مى كرد. و معناى جمله اين است كه: نزديك است اين شخص ما را از خدايان مان منصرف كند، در حالى كه مردى گمراه كننده است. اگر ما بر آلهه خود، يعنى بر پرستش آن ها، خويشتندارى نمى كرديم، ما را از آن ها بر مى گردانيد. | ||
«''' | «'''وَ سَوفَ يَعلَمُونَ حِينَ يَرَونَ العَذَاب مَن أضَلُّ سَبِيلاً'''» - اين جمله تهديدى است از خداى تعالى، به ايشان و تنبيهى است كه متوجهشان مى كند به اين كه از عذابى كه رو به ايشان مى آيد، در غفلت اند. و نيز نمى دانند كه به زودى به ضلالت و گيجى خود يقين پيدا خواهند كرد. | ||
مراد از معبود گرفتن هواى نفس | ==مراد از معبود گرفتن هواى نفس== | ||
«''' | «'''أَرَآيْت مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنت تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً'''»: | ||
كلمۀ «هَوَى»، به معناى ميل نفس به سوى شهوت است، بدون اين كه آن شهوات را با عقل خود تعديل كرده باشد، و مراد از معبود گرفتن هواى نفس، اطاعت و پيروى كردن آن است، بدون اين كه خدا را رعايت كند و خداى تعالى، در كلام خود، مكرر پيروى هوا را مذمت كرده و اطاعت از هر چيزى را عبادت آن چيز خوانده و فرموده: «ألَم أعهَد إلَيكُم يَا بَنِى آدَمَ أن لَا تَعبُدُوا الشَّيطَانَ إنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَ أنِ اعبُدُونِى». | |||
و | و جملۀ «أفَأنتَ تَكُونُ عَلَيهِ وَكِيلاً»، استفهامى است انكارى و معنايش اين است كه تو وكيل و سرپرست او و قائم به امور او نيستى، تا به دلخواه خود، به سوى راه رشد هدايتش كنى. پس تو چنين قدرتى ندارى كه با اين كه خدا گمراهش كرده و اسباب هدايتش را از او قطع نموده، تو هدايتش كنى. و در همين معنا فرموده: «إنَّكَ لَا تَهدِى مَن أحبَبتَ». و نيز فرموده: «وَ مَا أنتَ بِمُسمِعٍ مَن فِى القُبُور»، و اين آيه به منزله اجمالى <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۹ </center> | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۰۹ </center> | است برای تفصیلی که در آيه «أفَرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَيهُ وَ أضَلَّهُ اللّهُ عَلَى عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمعِهِ وَ قَلبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهدِيهِ مِن بَعدِ اللّه» آمده است. | ||
آيه | |||
از آنچه كه در معناى آيه | از آنچه كه در معناى آيه گذشت، روشن شد كه جملۀ «اتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَيهُ»، نظمى طبيعى دارد و آن، اين است كه جملۀ «اتَّخَذَ»، فعلى است متعدى به دو مفعول، كه «إلهه»، مفعول اول و «هَوَيهُ»، مفعول دوم آن است، و همين نظم با سياق سازگارى دارد. چون گفتگو در سياق آيات، پيرامون شرك مشركان و عدولشان از پرستش خدا به پرستش بت ها و اعراضشان از اطاعت حق، يعنى اطاعت خدا و رو آوردن شان به اطاعت هوا، منشأء اصلى شرك بود و اين طایفه قبول داشتند كه إله و معبودى مطاع دارند و درست هم فهميده بودند. | ||
با همين | چيزى كه هست، معتقد بودند آن إله مطاع، همان هواى نفس خودشان است. لذا همان را مطاع خود گرفته، به جاى اي نكه حق را اطاعت كنند، آن را اطاعت كردند و هوا را در جاى حق نشاندند، نه اين كه مطاع را در جاى غيرمطاع نشانده باشند. دقت فرمائيد. | ||
با همين بيان، روشن مى شود اين كه جمعى از مفسران گفته اند: «كلمۀ «هَوَيهُ»، مفعول اول و كلمه «إلَهَهُ»، مفعول دوم فعل «اتَّخَذَ» است، و چون تعجب همه ناشى از خدا شدن هواست، لذا هوى را مقدم ذكر كرده»، صحيح نيست. | |||
و همچنين كلام بعضى ديگر كه گفته اند: اين تقدم و تأخّر به منظور افاده حصر بوده، زيرا همان طور كه گفتيم اصلا تقديم و تأخيرى در نظم آيه نيست، تا اين محمل ها را برايش درست كنيم، مفسران نامبرده به خاطر همين اشتباه، مباحثى طولانى براى توجيه تقديم و تأخير آورده اند، كه ما از ايراد آن چشم پوشيديم. چون همين مقدار كه ما در تفسير آيه آورديم، كافى است - إن شاء اللّه تعالى. | |||
<span id='link206'><span> | <span id='link206'><span> | ||
==نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا == | ==نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا == | ||
«'''أَمْ تحْسب أَنَّ أَكثرَهُمْ يَسمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلا كالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضلُّ سبِيلاً'''»: | «'''أَمْ تحْسب أَنَّ أَكثرَهُمْ يَسمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلا كالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضلُّ سبِيلاً'''»: |
ویرایش