گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۴: خط ۳۴:


==مراد از حكمت و فصل الخطاب كه به داوود «ع» داده شده بود ==
==مراد از حكمت و فصل الخطاب كه به داوود «ع» داده شده بود ==
و كلمه ((حكمت (( در اصل به معناى نوعى از حكم است ، و مراد از آن ، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، نبوت است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، زبور و علم شرايع است . و بعضى ديگر معانى ديگرى براى حكمت ذكر كرده اند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست.
و كلمه «حكمت»، در اصل به معناى نوعى از حكم است، و مراد از آن، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند.  


و كلمه ((فصل الخطاب (( به معناى آن است كه انسان قدرت تجزيه و تحليل يك كلام را داشته باشد، و بتواند آن را تفكيك كند و حق آن را از باطلش جدا كند. و اين معنا با قضاوت صحيح در بين دو نفر متخاصم نيز منطبق است.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن، نبوت است. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن، زبور و علم شرايع است. و بعضى ديگر، معانى ديگرى براى حكمت ذكر كرده اند، كه هيچ يك از آن ها، معناى خوبى نيست.


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((فصل الخطاب (( كلامى است متوسط بين ايجاز و اطناب ، يعنى كلامى كه بسيار كوتاه نباشد به حدى كه معنا را نرساند و آن قدر هم طولانى نباشد كه شنونده را خسته كند((. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، جمله ((اما(( بعد است ، كه قبل از سخن مى آورند؛ چون اولين كسى كه اين رسم را باب كرد داوود (عليه السلام ) بود. ولى آيه بعدى كه مى فرمايد: ((و هل اتيك نبؤ ا الخصم ...(( مؤ يد همان معنايى است كه ما براى ((فصل الخطاب (( كرديم.
و كلمه «فَصلُ الخِطاب»، به معناى آن است كه انسان، قدرت تجزيه و تحليل يك كلام را داشته باشد، و بتواند آن را تفكيك كند، و حق آن را از باطلش جدا كند. و اين معنا، با قضاوت صحيح در بين دو نفر متخاصم نيز، منطبق است.


وَ هَلْ أَتَاك نَبَؤُا الْخَصمِ إِذْ تَسوَّرُوا الْمِحْرَاب
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «فَصلُ الخطاب»، كلامى است متوسط بين ايجاز و اطناب. يعنى كلامى كه بسيار كوتاه نباشد، به حدّى كه معنا را نرساند و آن قدر هم طولانى نباشد، كه شنونده را خسته كند».


كلمه ((خصم (( مانند كلمه ((خصومت (( مصدر است و در اين جا منظور اشخاصى است كه خصومت در بينشان افتاده . و كلمه ((تسور(( به معناى بالا رفتن بر ديوار بلند است ، مانند كلمه ((تسنم (( كه به معناى بالا رفتن بر كوهان شتر است . و كلمه ((تذرى (( كه به معناى بالا رفتن بر بلندى كوه است . مفسرين كلمه ((محراب (( را به بالاخانه و شاهنشين معنا كرده اند. و استفهام ((هل آتيك (( به منظور به شگفتى واداشتن و تشويق به شنيدن خبر است.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن، جملۀ «أمّا بعد» است، كه قبل از سخن مى آورند. چون اولين كسى كه اين رسم را باب كرد، داوود «عليه السلام» بود. ولى آيه بعدى كه مى فرمايد: «وَ هَل أتَاكَ نَبَؤُا الخَصمِ...»، مؤيد همان معنايى است كه ما براى «فصل الخطاب» كرديم.


و معناى آيه اين است كه : اى محمد آيا اين خبر به تو رسيده كه قومى متخاصم از ديوار محراب داوود (عليه السلام) بالا رفتند؟
«'''وَ هَلْ أَتَاكَ نَبَؤُا الْخَصمِ إِذْ تَسوَّرُوا الْمِحْرَاب'''»:
 
كلمه «خصم»، مانند كلمه «خصومت»، مصدر است و در اين جا، منظور اشخاصى است كه خصومت در بينشان افتاده. و كلمۀ «تَسَوّر»، به معناى بالا رفتن بر ديوار بلند است. مانند كلمه «تَسَنّم»، كه به معناى بالا رفتن بر كوهان شتر است. و كلمۀ «تذرى»، كه به معناى بالا رفتن بر بلندى كوه است. مفسران، كلمۀ «محراب» را، به بالاخانه و شاه نشين معنا كرده اند. و استفهام «هَل أتَاكَ»، به منظور به شگفتى واداشتن و تشويق به شنيدن خبر است.
 
و معناى آيه اين است كه: اى محمّد! آيا اين خبر به تو رسيده كه قومى متخاصم، از ديوار محراب داوود «عليه السلام» بالا رفتند؟


إِذْ دَخَلُوا عَلى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُمْ ...
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۱ </center>
كلمه ((اذ(( ظرف است براى جمله ((تسوروا((، همچنان كه ((اذ(( اولى ظرف است براى جمله ((نبؤ ا الخصم (( و حاصل معنا اين است كه : اين قوم داخل شدند بر داوود، در حالى كه آن جناب در محرابش بود، و اين قوم از راه معمولى و عادى بر او وارد نشدند، بلكه از ديوار محراب بالا رفتند، و از آنجا بر وى درآمدند؛ و به همين جهت داوود از ورود ايشان به فزع و وحشت درآمد، چون ديد آنان بدون اجازه و از راه غير عادى وارد شدند.
«'''إِذْ دَخَلُوا عَلى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنهُمْ ...'''»:
 
كلمه «إذ»، ظرف است براى جمله «تَسَوّرُوا»، همچنان كه «إذ» اوّلى، ظرف است براى جملۀ «نَبَؤُا الخَصم»، و حاصل معنا اين است كه: اين قوم داخل شدند بر داوود، در حالى كه آن جناب در محرابش بود، و اين قوم از راه معمولى و عادى بر او وارد نشدند، بلكه از ديوار محراب بالا رفتند، و از آن جا بر وى در آمدند. و به همين جهت، داوود از ورود ايشان به فزع و وحشت در آمد. چون ديد آنان، بدون اجازه و از راه غير عادى وارد شدند.
<span id='link184'><span>
<span id='link184'><span>
==معناى خشيت ، خوف و فزع ==
==معناى خشيت ، خوف و فزع ==
((ففزع منهم (( - راغب مى گويد كلمه ((فزع (( به معناى انقباض و نفرتى است كه در اثر برخورد با منظرهاى هولناك به آدمى دست مى دهد، و اين خود از جنس جزع است ، و فرقش با ترس اين است كه نمى گويند: ((فزعت من اللّه (( ولى گفته مى شود ((خفت منه ((.
((ففزع منهم (( - راغب مى گويد كلمه ((فزع (( به معناى انقباض و نفرتى است كه در اثر برخورد با منظرهاى هولناك به آدمى دست مى دهد، و اين خود از جنس جزع است ، و فرقش با ترس اين است كه نمى گويند: ((فزعت من اللّه (( ولى گفته مى شود ((خفت منه ((.
۱۶٬۲۷۸

ویرایش