گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۶: خط ۹۶:
«'''لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْت إِلا الْمَوْتَةَ الاُولى وَ وَقَاهُمْ عَذَاب الجَْحِيمِ'''»:
«'''لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْت إِلا الْمَوْتَةَ الاُولى وَ وَقَاهُمْ عَذَاب الجَْحِيمِ'''»:


يعنى غير از مرگ اول ديگر مرگى نمى چشند، و در بهشت خلد به حياتى ابدى كه ديگر دستخوش مرگ نمى شود زنده اند.
يعنى غير از مرگ اول ديگر مرگى نمى چشند، و در بهشت خلد به حياتى ابدى كه ديگر دستخوش مرگ نمى شود، زنده اند.


بعضى از مفسرين در اين آيه اشكال كرده اند، به اينكه استثناء مرگ اول از جمله در بهشت مرگى نمى چشند مگر مرگ اول را، چنين مى رساند كه در بهشت يك مرگ مى چشند، در حالى كه قطعا خلاف اين معنا منظور است.
بعضى از مفسران در اين آيه اشكال كرده اند، به اين كه استثنا مرگ اول از جمله در بهشت مرگى نمى چشند مگر مرگ اول را، چنين مى رساند كه در بهشت يك مرگ مى چشند، در حالى كه قطعا خلاف اين معنا منظور است.


و به بيانى روشن تر اينكه: منظور از مرگ اول مسلما مرگ در دنيا است كه نسبت به اهل بهشت پيشامد گذشته اى است، و محال است كه انسان در آينده اش يعنى در بهشت متصف و متلبس به چيزى باشد كه در گذشته واقع شده، و گذشته است، و با اين حال چه معنا دارد كه در آيه بفرمايد: ((در آينده يعنى در بهشت نمى چشند مگر مرگ در گذشته را.
و به بيانى روشن تر اين كه: منظور از مرگ اول، مسلما مرگ در دنيا است كه نسبت به اهل بهشت پيشامد گذشته اى است، و محال است كه انسان در آينده اش، يعنى در بهشت متصف و متلبس به چيزى باشد كه در گذشته واقع شده و گذشته است، و با اين حال چه معنا دارد كه در آيه بفرمايد: «در آينده، يعنى در بهشت نمى چشند، مگر مرگ در گذشته را».


البته در اينجا اشكال ديگرى نيز هست كه مفسرين متعرض آن نشده اند، و آن اين است كه در سابق در تفسير آيه: ((ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين (( گفتيم كه بين زندگى دنيا و قيامت، دو بار مرگ اتفاق مى افتد، يكى مرگ در دنيا براى انتقال از دنيا به برزخ و يكى هم مرگ در برزخ براى انتقال از آن به زندگى آخرت. و ظاهرا مراد از مرگ اول در آيه مورد بحث، مرگ دنيا است كه آدمى را به برزخ منتقل مى كند، حال اشكال اين است كه بر فرض كه استثناء موته الاولى را به وجهى اصلاح كرديم، مرگ دومى چرا استثناء نشده؟ و چه فرقى است بين آن دو كه بفرمايد داخل بهشت نمى شوند، مگر بعد از چشيدن مرگ اول، و حال آنكه بايد بفرمايد مگر بعد از چشيدن دو مرگ .
البته در اين جا اشكال ديگرى نيز هست كه مفسران متعرض آن نشده اند و آن، اين است كه در سابق در تفسير آيه: «رَبّنَا أمّتنَا اثنتين وَ أحيَيتنَا اثنتين» گفتيم كه: بين زندگى دنيا و قيامت، دو بار مرگ اتفاق مى افتد. يكى مرگ در دنيا براى انتقال از دنيا به برزخ؛ و يكى هم مرگ در برزخ براى انتقال از آن به زندگى آخرت. و ظاهرا مراد از مرگ اول در آيه مورد بحث، مرگ دنيا است كه آدمى را به برزخ منتقل مى كند. حال اشكال اين است كه بر فرض كه استثنا «مَوتَةَ الأُولى» را به وجهى اصلاح كرديم، مرگ دومى چرا استثناء نشده؟ و چه فرقى است بين آن دو كه بفرمايد داخل بهشت نمى شوند، مگر بعد از چشيدن مرگ اول، و حال آن كه بايد بفرمايد مگر بعد از چشيدن دو مرگ.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲۹ </center>
بعضى از مفسرين از اشكال اول پاسخ داده اند به اينكه استثناء ((الا الموته الاولى (( استثناء منقطع ، و بى ربط به ما قبل است، و معناى ((لكن (( را مى دهد، و معناى آيه چنين است كه: ((در بهشت مرگى نمى چشند، ليكن مرگ همان بود كه در دنيا چشيدند و از دنيا به عالم برزخ منتقل شدند(( پس عموم جمله ((در بهشت مرگى نمى چشند(( به حال خود باقى است .
بعضى از مفسران از اشكال اول پاسخ داده اند به اين كه استثنا «إلّا المَوتَةَ الأُولى» استثنا منقطع، و بى ربط به ما قبل است، و معناى «لكن» را مى دهد، و معناى آيه چنين است كه: «در بهشت مرگى نمى چشند، ليكن مرگ همان بود كه در دنيا چشيدند و از دنيا به عالَم برزخ منتقل شدند». پس عموم جمله «در بهشت مرگى نمى چشند»، به حال خود باقى است.


و به فرضى هم كه استثناء منقطع نباشد مى توان كلمه ((الا(( را به معناى ((سواى (( و جمله : ((الا الموته الاولى (( را بدل از كلمه ((الموت (( دانست ، آن وقت اصلا استثنايى در بين نمى آيد، و معناى آيه اين مى شود: ((در بهشت سواى مرگ اول چيزى از مرگ نمى چشند، و اما مرگ اول را چشيدند، و ديگر محال است همان را بچشند((.
و به فرضى هم كه استثناء منقطع نباشد، مى توان كلمه «إلّا» را به معناى «سواى» و جمله: «إلّا المَوتَةَ الأولى» را بدل از كلمۀ «الموت» دانست، آن وقت اصلا استثنايى در بين نمى آيد، و معناى آيه اين مى شود: «در بهشت سواى مرگ اول، چيزى از مرگ نمى چشند، و اما مرگ اول را چشيدند، و ديگر محال است همان را بچشند».


بعضى ديگر جوابهاى ديگرى داده اند كه قابل اعتناء نيست. و خواننده گرامى خود توجه دارد كه اين دو پاسخى هم كه نقل كرديم اين اشكال را كه چرا كلمه ((اولى (( را به ميان آورد جواب نمى دهد، و ما در تفسير آيه شريفه ((ان هى الا موتتنا الاولى وجوهى (( در پاسخ اين سؤال آورديم.
بعضى ديگر، جواب هاى ديگرى داده اند كه قابل اعتنا نيست. و خواننده گرامى خود توجه دارد كه اين دو پاسخى هم كه نقل كرديم، اين اشكال را كه چرا كلمۀ «اولى» را به ميان آورد، جواب نمى دهد، و ما در تفسير آيه شريفه: «إن هِىَ إلّا مَوتَتُنَا الأُولى»، وجوهى در پاسخ اين سؤال آورديم.
<span id='link156'><span>
<span id='link156'><span>


۱۶٬۹۰۷

ویرایش