مريم ١٥: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link1 | آيات ۱۵ - ۱ سوره مريم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link1 | آيات ۱۵ - ۱ سوره مريم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link2 | غرض كلى سوره مريم : بشارت وانذار مردم ، داستان زكريا و...]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link2 | غرض كلى سوره مريم : بشارت وانذار مردم ، داستان زكريا و...]] | ||
خط ۵۴: | خط ۵۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴#link29 | حكايت شهادت يحيى (ع ) در قسمت ديگرى از انجيل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴#link29 | حكايت شهادت يحيى (ع ) در قسمت ديگرى از انجيل]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link11 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link11 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link12 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link12 | تفسير:]] | ||
خط ۶۲: | خط ۶۵: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link16 | ۳ - نبوت در خردسالى]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link16 | ۳ - نبوت در خردسالى]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link17 | ۴ - شهادت يحيى]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۶#link17 | ۴ - شهادت يحيى]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15» | |||
و سلامى (شايسته) بر او باد روزى كه متولّد شد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده برانگيخته مىشود. | |||
===نکته ها=== | |||
خداوند در اين آيات، اوصاف گوناگونى را درباره حضرت يحيى برشمرده است: او در پيشگاه خداوند پرهيزكار بود، «تَقِيًّا» نسبت به والدين نيكوكار بود، «بَرًّا» و در برابر مردم، سركش | |||
جلد 5 - صفحه 252 | |||
و عصيانگر نبود. «1» «لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا» | |||
مراد از سلامت هنگام مرگ، سلامت عقيده و با ايمان مردن است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- مقام و منصب، ما را از ياد والدين غافل نكند، پيامبر هم بايد نسبت به والدين نيكى كند. «وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ» | |||
2- نيكى به پدر ومادر، نمودار تقواى الهى است. «كانَ تَقِيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ» | |||
3- آن نيكى به والدين مورد ستايش است كه در آن هيچ گونه نافرمانى و سلطهجويى نباشد. «بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا» | |||
4- ترك نيكى به والدين، نشانهى عصيان و سركشى است. «وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا» | |||
5- سلام و درود فرستادن بر اولياى خدا مخصوص زمان حيات آنان نيست. | |||
سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ ... | |||
6- سلام كردن، نشانهى كوچكى نيست، زيرا خداى بزرگ هم سلام مىكند. | |||
«سَلامٌ عَلَيْهِ»، «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ» «2» و «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» «3» | |||
7- يحيى تمام فراز و نشيبها را با سلامتِ دين و ايمان به خدا سير كرد. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ... | |||
8- گراميداشتِ روز تولّد و يادبود روز وفاتِ اولياى خدا، امرى قرآنى است. | |||
سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ... | |||
9- خواندن زيارتنامه كه سلام بر اولياى خدا در طول زندگى آنهاست، امرى قرآنى است. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ... | |||
10- كليد سالم زندگى كردن و سالم مردن و سلامتى در قيامت، تقوا، نيكى به والدين و پرهيز از گناه و طغيان است. كانَ تَقِيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ ... | |||
---- | |||
«1». تفسير الميزان. | |||
«2». صافّات، 109. | |||
«3». صافّات، 120. | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 253 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15» | |||
---- | |||
«1» نور الثقلين ج 3 ص 327، روايت 37 به نقل از كافى. | |||
جلد 8 - صفحه 154 | |||
چون يحيى هميشه متصف به اين صفات حميده و خصائل پسنديده بود، لذا حق سبحانه در باره او فرمود: | |||
وَ سَلامٌ عَلَيْهِ: و نزول رحمت و تحيت از ما است بر يحيى. يَوْمَ وُلِدَ: | |||
روزى كه متولد شد. وَ يَوْمَ يَمُوتُ: و روزى كه بميرد. وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا: و روزى كه برانگيخته شود در حالتى كه زنده باشد. نزد بعضى مراد حشر او است با شهداء كه متصفند به حيات، لقوله تعالى «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» يا ذكر «حيّا» تأكيد حال مؤكده باشد. قول ديگر: مراد از سلام سلامتى و ايمنى يحيى است از غمز و اغواى شيطان وقتى كه متولد شد، و از عذاب قبر وقتى كه وفات نمود، و از هول قيامت وقتى كه مبعوث شود. يا مراد سلامتى و ايمنى وحشت اين سه موضع است؛ چنانچه ابن بابويه به سندهاى خود از احمد بن حمزه كه گفت: حديث نمود مرا يا سر خادم، شنيدم حضرت رضا عليه السلام مىفرمود: انّ اوحش ما يكون هذا الخلق فى ثلثة مواطن يوم يلد و يخرج من بطن امّه فيرى الدّنيا و يوم يموت فيعاين الاخرة و اهلها و يوم يبعث حيّا فيرى احكاما لم يرها فى دار الدّنيا و قد سلّم اللّه على يحيى فى هذه الثّلاث المواطن و امن روعته فقال و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا «1». | |||
بدرستى كه وحشتناكترين مواضع اين خلق سه موطن باشد: 1- روزى كه تولد يابد و خارج شود از شكم مادر، پس ببيند دنيا را. 2- روزى كه بميرد مشاهده كند آخرت و اهل آن را. 3- روزى كه برانگيخته شود زنده، پس ببيند احكامى را كه نديده است آنها را در دنيا. و بتحقيق سلامتى داد خداوند بر يحيى در اين سه موطن و مأمون فرمود او را از فزع آن، پس فرمود «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا». | |||
شمهاى از حال حضرت يحيى: در بعضى كتب معتبره به اسانيد صحيحه نقل شده كه: رقت قلب و خدا ترسى يحيى به مرتبهاى بود كه چون احوال قيامت | |||
---- | |||
«1» تفسير برهان ج 3 ص 7 بنقل از شيخ صدوق. | |||
جلد 8 - صفحه 155 | |||
شنيدى مضطرب گشتى، و از لباس به پلاسى قناعت، و از طعام به نان خشكى اكتفا نمودى. در چهار سالگى تمام تورات را حفظ نمودى و به ده سالگى بر تمام احكام شرع واقف شدى. و با چنين مقام، چندان گريه نموده بود كه گوشت و پوست از رخسار مباركش فرو ريخته. مادرش از شفقت، دو پاره پشمينه بر ممرّ آب ديده او نهاده بود و هر لحظه آن را فشردى. | |||
و در مجلسى كه حاضر بود، زكريا از خوف الهى نگفتى. روزى به بالاى منبر برآمد و نظر نمود يحيى را نديد، و يحيى در پس ستونى بود، زكريا سخن از وعيد الهى نموده گفت: در جهنم كوهى است از آتش نام او غضبان، هيچكس از آنجا نگذرد مگر به گريستن از ترس خدا. يحيى به شنيدن اين كلمه نعره زده برخاست، گليم از دوش انداخته، از مسجد بيرون آمد و فرياد مىكرد: «الويل لمن دخل غضبان» از شهر بيرون رفت. | |||
زكريا از منبر فرود آمد به خانه رفت و واقعه را به مادر يحيى گفت. پدر و مادر به جستجوى او برآمدند، سه شبانه روز كوه و دشت و صحرا گشتند او را نيافتند. به چوپانى رسيدند، از او سراغ گرفتند، گفت: نديدم او را، لكن سه شبانه روز است آواز ناله او از اين كوه مىآيد كه گوسفندان من از چرا بازماندند. | |||
پدر و مادر بالاى كوه، و يحيى را ديدند در گوشهاى به سجده افتاده و آنقدر گريسته كه سجدهگاه گل شده. مادرش سر او را از خاك برداشته بر كنار نهاد، يحيى گمان كرد ملك الموت باشد، گفت: اى عزرائيل پدر و مادر پيرى دارم، مهلت ده تا خشنودى ايشان بدست آرم. مادرش ناله نمود كه اى جان مادر، مادر تو است. يحيى برخاست بگريزد، مادرش گفت: به حرمت شيرى كه از من خوردهاى با من به خانه بيا. او را به خانه برد، و قدرى آش عدس تهيه و قدرى از آن تناول نمود. خلاصه مدت عمر بدين منوال بود. وقتى حال يحيى معصوم از خوف خدا چنين بودى، احوال ديگران بايد چه قسم گشتى «1». | |||
شهادت يحيى و زكريا عليهما السلام: مفسرين نقل نمودهاند كه: پادشاه آن | |||
---- | |||
«1» حياة القلوب، علامه مجلسى، چاپ جاويدان، ج 1، ص 382- 381. | |||
جلد 8 - صفحه 156 | |||
زمان را زنى بود كه از شوهر ديگر دخترى داشت بسيار جميله، و خود پير شده بود. خواست دختر را به شوهر خود دهد. ملك با يحيى عليه السلام مشورت نمود، فرمود: آن دختر بر تو حرام است. ملك ترك كرد، و آن فاجره برنجيد و صبر نمود تا روزى شاه مست شد، دختر را آراسته، به نظر ملك درآورد، شاه قصد او نمود، زنش گفت: ميسر نشود تا يحيى را بكشى. ملك به كشتن حضرت يحيى فرمان داد، علماى عصر گفتند: اگر قطرهاى از خون يحيى به زمين ريزد، گياه از زمين نرويد. ملك حكم كرد تا سر آن حضرت را در طشت برند و خونش را به چاه ريزند. | |||
پس جمعى را به طلب يحيى عليه السلام فرستاد، يكى از مقربان گفت: | |||
پدرش مستجاب الدعوه باشد، اول او را بايد كشت. ملك بر كشتن زكريا عليه السلام امر نمود. ملازمان به خانه زكريا آمدند، پدر و پسر مشغول نماز بودند، يحيى را گرفته بستند، زكريا فرار نمود، از عقبش رفتند، به درختى رسيده، اشاره نمود، شكافته شد. زكريا عليه السلام ميان درخت درآمد، شيطان گوشه رداى او را بيرون نگهداشت، كفار رسيدند. ابليس را به صورت پيرى ديدند، از او پرسيدند، گفت: ميان اين درخت است. گفتند: چگونه او را بيرون آريم؟ | |||
گفت: براى چه؟ گفتند: براى هلاكت. گفت: همانجا او را بكشيد، ارّه دو سر را براى آنها ترتيب داد، آنها درخت را با آن حضرت به دو نيم ساختند. اما جمعى كه يحيى عليه السلام را بردند به درگاه ملك سر مباركش را در طشتى بريده خونش را در چاه ريختند، خون به جوش آمد. خداوند بخت النصر بابلى يا طيطوش رومى را بر آنها مسلط ساخت تا هفتاد هزار نفر بنى اسرائيل را كشت، خون يحيى عليه السلام از جوش فرو نشست «1». | |||
سعيد بن جبير از ابن عباس روايت نموده كه: به حضرت ختمى مرتبت صلى اللّه عليه و آله وحى آمد كه به جهت كشتن يحيى بن زكريا هفتاد هزار نفر را كشتيم، و براى فرزند تو حسين دوباره هفتاد هزار نفر را خواهيم كشت «2». | |||
---- | |||
«1» حياة القلوب چاپ جاويدان، ج 1، ص 384. | |||
«2» منهج الصادقين ج 5 ص 406. | |||
جلد 8 - صفحه 157 | |||
در عيون اخبار الرضا- مروى است كه مهدى آل محمد عجل اللّه فرجه، ذريه قتله امام حسين عليه السلام را به قتل خواهد رسانيد، پس هنوز انتقام اين خون باقى است «1». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا «12» وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا «13» وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14» وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15» | |||
ترجمه | |||
اى يحيى بگير كتاب را به نيروى يزدانى و داديم او را فرمان در كودكى | |||
و مهربانى از جانب خودمان و پاكى را و بود پرهيزكار | |||
و نيكوكار با پدر و مادرش و نبود سركش معصيت كار | |||
و نازل شد سلامتى بر او در روز كه متولد شد و روز كه ميميرد و روز كه مبعوث ميشود در حاليكه زنده است.. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 464 | |||
تفسير | |||
- خداوند تعالى در اين مقام اختصار عجيبى در كلام فرموده چون معلوم است مراد آنستكه يحيى متولّد شد و بر شد رسيد و ما باو گفتيم اى يحيى بگير تورية را با قوّت تمام و عزم بر عمل بآن بتوفيق ربّانى و تأييد سبحانى و كمك يزدانى و عطا نموديم باو حكمت و منصب نبوّت را در حال صباوت و كودكى از ابن عباس نقل شده كه آنحضرت در سه سالگى باين مقام فائز گرديد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود زكريا وفات نمود پس ارث برد از او يحيى كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و اين آيه را تلاوت فرمود و نيز از امام جواد عليه السّلام نقل نموده كه استدلال فرمود باين آيه بر امامت خود چون امامت هم مانند نبوّت است كه اگر خدا بخواهد بصبى هم عطا ميفرمايد و در مجمع از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه بچّهها به يحيى گفتند بيا برويم بازى كنيم فرمود ما براى بازى خلق نشديم پس خداى تعالى فرمود در باره او كه ما باو حكم داديم در كودكى و كلمه حنان ظاهرا مشتقّ از حنين است كه آن ناله ناقه است وقتى مشتاق به بچهاش شود و بر رحمت و عطوفت و مهربانى و دلسوزى اطلاق ميشود و از اين قبيل است تحنّن و تعطّف لذا در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند مراد خداوند از حنانا من لدنّا چيست كه در باره حضرت يحيى فرموده جواب فرمود مراد تحنّن خدا است عرض كردند چه تحننى خدا در باره او داشت فرمود وقتى كه ميگفت پروردگارا خدا ميفرمود لبّيك اى يحيى و در مجمع از آنحضرت اينمعنى نقل شده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علاوه بر اين معنى نقل شده كه ميفرمود بخواه حاجت خود را و كلمه زكوة ظاهرا مأخوذ از تزكيه باشد بمعناى پاكى و پاكيزگى از اخلاق رذيله و صفات خبيثه و اعمال ناشايسته كه انبياء عظام منزّه و مبرّى از آنها هستند خلاصه آنكه اشاره بمقام عصمت است كه از جانب خداوند براى پيغمبر و امام مقدّر شده و آنحضرت باين مقام نرسيد مگر براى آنكه ذاتا متّقى و پرهيزكار و خدا ترس و نيكوكار و فرمانبردار نسبت بپدر و مادر بود و نبود سركش و متمرّد و طاغى و باغى نسبت بآن دو و ساير خلق چه رسد بخدا و خود و در تفسير امام عليه السّلام است كه خداوند ملحق نفرمود بمردها كودكى را مگر چهار نفر عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا و حسن و حسين عليهم السلام را و شمهاى از احوال هر يك را بيان | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 465 | |||
فرموده و در ضمن قصّه حضرت يحيى فرموده كه خداوند باو در كودكى حكم داد و براى اين بود كه در كودكى وقتى كودكان او را ببازى دعوت مينمودند ميفرمود بخدا ما براى بازى خلق نشديم ما براى سعى و كوشش در امر بزرگى خلق شديم و خداوند باو عطوفت و مهربانى داد نسبت بپدر و مادرش و ساير خلق و طهارت عطا فرمود براى كسانيكه باو ايمان آورند و تصديق او كنند و پرهيز مينمود از شرور و معاصى و نيكى ميكرد بپدر و مادر و احسان مينمود نسبت بآنها و اطاعت ميكرد اوامرشان را و نبود جبّار معصيت كار كه بكشد از روى غضب و بزند از روى غضب بلكه مأمور بامر خدا بود و هيچ بنده خدائى نبود كه خطائى يا قصد خطائى از او سر نزد مگر يحيى بن زكريا كه گناهى نكرد و قصد گناهى هم ننمود و بنابراين شايسته است كه خداوند در سه موقع مناسب سلام و تحيّت فرستد بر او اوّل روز ولادت دوّم روز وفات سوّم روز بعث و حيات ابدى كه اين سه روز روز نزول در دنيا و ورود بعالم برزخ و قيام در برابر حضرت احديّت است يا آنكه سلامتى و ايمنى نازل فرمايد بر او از شرّ شيطان در دنيا روز تولّد و از سكرات موت و وحشت قبر و عذاب برزخ روز وفات و از هول مطّلع و عقبات محشر و آتش جهنّم روز قيامت و اينكه از روز ولادت بماضى و از روز وفات و بعث بمستقبل تعبير شده براى آنستكه وقت تقدير نزول سلامتى بعد از ولادت و قبل از موت و بعث بوده و اين مرجّح معناى دوّم است بر معناى اوّل با آنكه آن اظهر است بنظر بدوى و نيز مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود پر وحشتترين اوقات خلق سه موطن است روز كه از مادر متولّد ميشود و دنيا را ميبيند و روز كه ميميرد و آخرت را معاينه ميكند با اهلش و روز كه مبعوث ميشود از قبر و مشاهده ميكند خود و آثار اعمال خود را در محشر و بتحقيق سلام كرد خدا بر يحيى در اين سه موطن و ايمن فرمود او را از ترس پس فرمود و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا و حضرت عيسى هم بر خود سلام كرد در اين سه موطن پس گفت و السّلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيّا چه قدر شبيه است احوال اين دو پسر خاله بيكديگر و چه قدر شبيه است احوال حضرت سيد الشهداء بحضرت يحيى سلام اللّه عليهم اجمعين و معناى حقيقى سلام سلامتى است و در اين مقام معناى | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 466 | |||
ديگر مناسب نيست اگر چه مراد تحيّت الهى باشد و بنابراين مئال هر دو معنى يكى است چنانچه در حديث اشاره بآن شده است و اگر كسى طالب تحقيق باشد بشفاء الصّدور مرحوم والد ماجد قدس سره در شرح السّلام عليك يا ابا عبد اللّه مراجعه نمايد .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ سَلامٌ عَلَيهِ يَومَ وُلِدَ وَ يَومَ يَمُوتُ وَ يَومَ يُبعَثُ حَيًّا «15» | |||
جلد 12 - صفحه 426 | |||
و سلام بر او روزي که متولد شد و روزي که ميميرد و روزي که مبعوث ميشود و زنده ميگردد، تحية اسلامي سلام است و بسيار عبادت بزرگيست سبقت بسلام که دارد از براي سلام و جواب آن صد حسنه است نود و نه آن از براي سلام كننده است و يك حسنه براي جواب دهنده و جواب سلام واجب است حتي اگر در نماز باشد بايد جواب دهد ولي در حال نماز سلام نكند و صيغه سلام چهار است سلام عليك السّلام عليك سلام عليكم السّلام عليكم و صيغه جواب مضافا باين چهار صيغه تقديم عليك و عليكم است و اينکه افضل است که در جواب بگويد عليك السّلام يا عليكم السلام و در قرآن مجيد ميفرمايد: | |||
وَ إِذا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحسَنَ مِنها أَو رُدُّوها و تحية اهل بهشت سلام است چنانچه ميفرمايد تَحِيَّتُهُم فِيها سَلامٌ ابراهيم آيه 23. | |||
تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ احزاب آيه 43 وَ تَحِيَّتُهُم فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعواهُم أَنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ يونس آيه 10 و از براي سلام دو معني شده يكي آنكه از اسماء الهيّه است هُوَ اللّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلّا هُوَ المَلِكُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ سُبحانَ اللّهِ عَمّا يُشرِكُونَ حشر آيه 23 يعني خداوند با تو باشد در هر حال ديگر دعاء و طلب سلامتي دنيا و آخرت است و در بسياري از موارد که جبرئيل بر پيغمبر وارد ميشد سلام خداوند را بر او ميرسانيد و ميگفت | |||
ان اللّه يقرأ عليك السلام | |||
و آخرين اجزاء نماز است | |||
اولها التكبير و آخرها التسليم | |||
مطلب ديگر آنكه انسان در سه حال بسيار بر اوامر سخت ميشود در حال وضع و در حال نزع و در حال بعث خداوند در حقّ يحيي ميفرمايد وَ سَلامٌ عَلَيهِ يَومَ وُلِدَ حال وضع وَ يَومَ يَمُوتُ حال نزع وَ يَومَ يُبعَثُ حَيًّا حال بعث و نشور. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
اشاره | |||
(آیه 15)- 8 و 9 و 10- و چون او جامع این صفات بر جسته و افتخارات بزرگ بود، «سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که میمیرد، و آن روز که زنده بر انگیخته میشود» (وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا) | |||
. | |||
ج3، ص82 | |||
جمله فوق نشان میدهد که: در تاریخ زندگی انسان و انتقال او از عالمی به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به این دنیا «یَوْمَ وُلِدَ» | |||
و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ «یَوْمَ یَمُوتُ» | |||
و روز بر انگیخته شدن در جهان دیگر «وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» | |||
و از آنجا که این سه روز انتقالی طبیعتا با بحرانهایی رو برو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار میدهد و آنها را در این سه مرحله توفانی در کنف حمایت خویش میگیرد. | |||
شهادت یحیی! | |||
یحیی قربانی روابط نامشروع یکی از طاغوتهای زمان خود شد به این ترتیب که «هرودیس» پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق «هیرودیا» دختر برادر خود شد، و تصمیم به ازدواج با او گرفت! پیامبر بزرگ خدا یحیی (ع) صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و من به مبارزه با چنین کاری قیام خواهم کرد. | |||
آن دختر که یحیی را بزرگترین مانع راه خویش میدید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وی انتقام گیرد ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبایی خود را دامی برای او قرار داد. | |||
روزی به او گفت: من هیچ چیز جز سر یحیی را نمیخواهم! «هرودیس» که دیوانهوار به آن زن عشق میورزید بیتوجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزی نگذشت که سر یحیی را نزد آن زن بد کار حاضر ساختند اما عواقبت دردناک این عمل، سر انجام دامان او را گرفت. | |||
سالار شهیدان امام حسین (ع) میفرمود: «از پستیهای دنیا اینکه سر یحیی بن زکریا را به عنوان هدیه برای زن بد کارهای از زنان بنی اسرائیل بردند». | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||